حیله های شرعی: ناسازگار با فلسفه فقه صفحه 108

صفحه 108

یکی از روشنترین و قویترین دلایل بر حرمت و ابطال حیله است، گرچه که به هر روی خداوند خود به حقیقت امور آگاه است.

10 : داستان حیله برادران یوسف علیه السلام

اشاره

برادران یوسف حیله ای پرداختند تا میان او و پدر جدایی افکنند. داستان این حیله در قرآن چنین آمده است:

«لَقَدْ کَانَ فیِ یُوسُفَ وَ إخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ* إذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إلَی أَبینا مِنّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إنَّ أبانا لَفی ضَلالٍ مُبِینٍ* أُقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُم وَجْهُ أَبیکُم، وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِینَ* قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لاَ تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَهِ إنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ* قَالوا یَا أَبَانَا مَالَکَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَی یُوسُفَ وَ إنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ* أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إنَّا لَهُ لَحَافِظونَ* قَالَ إنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْ کُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلونَ* قَالوا لَئنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إنَّا إذاً لَخَاسِرُونَ* فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فی غَیَابَتِ الْجُبِّ، وَأَوْحَیْنَا إلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذَا وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ* و جَاءُوا أَبَاهُمْ

عِشَاءً یَبْکُونَ* قَالوا یَا أَبَانَا إنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ و تَرَکْنَا یُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَ کَلَهُ الذِّئْبُ وَ مَا أَنْتَ بِمؤِنٍ لَنَا وَلوْ کُنَّا صَادِقِینَ* وَ جَاءُوا عَلَی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُم أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللّهُ المُسْتَعانُ عَلَی مَا تَصِفُونِ».(1)


1- یوسف 7 - 18 : در داستان یوسف و برادرانش برای آنان که پرسیده اند عبرتهاست. آنگاه که گفتند: یوسف و برادرش نزد پدر محبوب تر از ما هستند، با آن که ما گروهی نیرومندیم. پدرمان در گمراهی آشکار است. یوسف را بکشید یا به سرزمین دیگر برید تا همه توجه پدر از آن شما شود و پس از آن مردانی درستکار باشید. یکی از آنان گفت: یوسف را نکشید، بلکه اگر می خواهید کاری بکنید او را در عمق تاریک چاه افکنید تا یکی از رهگذران او را بردارد. [به پدر] گفتند: ای پدر، چرا ما را بر یوسف امین نمی دانی، با آن که ما خیرخواه اوییم؟ فردا او را با ما بفرست تا بگردد و بازی کند و ما او را نگاهبان باشیم. گفت: در اندوه می شوم که او را ببرید. و از این می ترسم که شما از او غافل باشید و گرگ او را بخورد. گفتند: اگر با این که ما گروهی نیرومند هستیم گرگ او را بخورد سخت زیانکاریم. چون او را بردند و بر این همرأی شدند که او را به تاریکی چاه افکنند، به یوسف وحی کردیم که زمانی، در حالی که ندانند آنان را بدین کارشان آگاه خواهی کرد. شبانگاه گریه کنان نزد پدر آمدند. گفتند: ای پدر، ما به مسابقه رفتیم و یوسف را در کنار توشه خود گذاشتیم و گرگ او را خورد. البته اگر هم راست بگوییم تو ما را باور نخواهی داشت. پیراهن او را که خونی دروغین بر آن بود آوردند. گفت: بلکه نفس شما چیزی را در نظرتان بیاراسته است. صبری زیبا بایست و بر آنچه می گویید از خداوند یاری باید خواست.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه