- مقدمه 1
- اشاره 2
- اشاره 24
- حیله در لغت 25
- توضیح و تکمیل 30
- برابر نهاده های حیله 31
- اشاره 42
- اشاره 46
- 1 : نکوهش نفاق در اصول و فروع دین 46
- 2 : داستان حیله شنبه 54
- 3 : نهی از زیان رساندن زن و مرد به یکدیگر به وسیله حیله 63
- 4 : حرمت تجاوز از حدود الهی، و این که حیله مصداق آن است. 68
- 5 : نهی از ریشخند کردن آیات خدا 80
- 6 : حیله های نکوهیده یهودیان 86
- الف - ایمان در آغاز روز و کفر در پایان آن 86
- ب - فروختن پیمان خداوند و سوگند خویش به بهایی اندک 87
- ج - تحریف تورات 89
- د - ستایش خواهی برای آنچه نکرده اند 91
- 8 : نهی از مخالفت با پیامبر صلی الله علیه و آله 99
- 9 : داستان مسجد ضرار 101
- 10 : داستان حیله برادران یوسف علیه السلام 108
- اشاره 108
- چکیده حیله برادران یوسف علیه السلام 110
- برادران یوسف علیه السلام پیامبر نیستند 113
- اشاره 133
- 1 : این که معیار در عبادات و عادات نیت شخص است 134
- 2 : نیرنگ در سوگند نامشروع 141
- 3 : حرمت حیله برای اسقاط زکات یا کاستن آن 143
- 4 : حیله برای اسقاط خیار مجلس 152
- 5 : حرمت حیله در مسابقه 156
- 6 : تأثیر نیّت در افعال جوارحی 164
- 9 : نهی از حیله تصریه 170
- 10 : هر که غش روا دارد از ما نیست 177
- 11 : حرمت اختصاصی کردن مراتع ویافروش آنهابه کمک حیله 181
- 12 : نهی از حیله عینه 185
- 13 : حیله یهود در خوردن حرام 203
- 14 : حلال شمردن خمر با تغییر نام آن 208
- 15 : هدیه به کارگزاران 215
- 16 : هدیه وام گیرنده به حرام دهنده به جای ربا 219
- 17 : حرمت حیله به هدف بازستاندن زکات 226
- 18 : حرمت حیله برای اسقاط شفعه 229
- 19 : حکم حاکم حرام را حلال و حرام را حلال نمی کند، 235
- 20 : حرمت فرار از طاعون به کمک حیله 246
- 21 : حرمت سست گرفتن حقوق زن و حیله بر آن 249
- 22 : حیله عسل 250
- 24 : هشدار پیامبر به امّت در مورد همگون شدن با یهودیان در حلیه ورزی 273
- 1 : بنای شریعت بر مصالح بندگان 284
- اشاره 284
- اشاره 284
- الف: در کتاب 285
- ب - سنت 287
- 2 : سد ذرایع فساد 295
- 3 : اعتبار قصد و نیت در کارها 303
- 4 : شرط متقدم بر عقد همانند شرط ضمن عقد و شرط لفظی همانند شرط عرفی 316
- 5 : برخورد با بدکار به نقیض مقصود او 322
- اشاره 361
- جعل کتابی در باره حیله و موضع عالمان دراین باره 364
- بیزاری ابوحنیفه از کتاب حیل 368
- بیزاری ابویوسف از حیله های ناسازگار با شریعت 371
- بیزاری محمد بن حسن از فتوا دادن به حیله های نقض کننده شریعت 372
- نسبت دادن حیله به پیشوایان روانیست 374
- زیاده روی در حیله 375
- اشاره 380
- 1 : جواز کنایه در خواستگاری زنِ شوهر مرده 393
- اشاره 393
- 2 : دوستی ظاهری با کافران 400
- 3 : هجرت از دارالکفر به دارالاسلام به کمک حیله 402
- 5 : حیله ورزیدن برای آشکار کردن حق و دفع تهمت از بیگناه 412
- 6 : حیله یوسف علیه السلام برای آوردن بنیامین به نزد خویش 421
- 7 : حیله یعقوب برای شناخت یوسف علیهماالسلام 430
- 8 : حیله یوسف علیه السلام برای نگه داشتن برادر تنی اش 436
- 9 : جواز حیله برای رهایی جستن از آزار 444
- 10 : داستان ایوب علیه السلام و راه گریز از سوگند 450
- اشاره 463
- 3 : رهایی از ستم به کمک حیله 471
- 4 : حیله برای پوشاندن آنچه مایه شرمساری است 472
- 5 : نیرنگ با دروغ 474
- 8 : نیرنگ در جنگ 487
- 9 : حیله عایشه برای خریدن بریره 498
- 10 : قصاص در مظالم به کمک حیله 501
- 11 : جذب مردم به اسلام به کمک مال 509
برای خروج از تنگناها از ابوحنیفه روایت می شود، اما هیچ یک از آنها چیزی نیست که با فلسفه تشریع ناسازگاری داشته باشد، بلکه همه راههایی است که کتاب و سنت بدان فرا خوانده است و شخص را از تنگنا بیرون می برد، بی آن که حقی باطل یا باطلی حق شود. اصولاً همه آنچه از اصحاب و شاگردان ابوحنیفه نیز در این زمینه نقل می شود از همین قبیل
است.
بیزاری ابویوسف از حیله های ناسازگار با شریعت
اما آنچه به ابویوسف نسبت داده می شود که وی با پاسخ دادن به پاره ای از مسایل و مشکلات هارون از رهگذر حیله های شرعی، خود را به او نزدیک ساخت و هارون نیز بدان سبب او را به منصب قضاوت گماشت، دروغی برساخته است که به او نسبت داده اند؛ زیرا وی
چونان که سمعانی و دیگران گفته اند پیش از دوران زمامداری هارون، یعنی در دوران هادی به قضاوت گماشته شد و سپس در دوران هارون در همین سمت ماند. او چونان که از کتاب الخراج او و همچنین از سیره اش بر می آید کسی نبود که در بیان حق از کسی جانبداری کند و یا کوتاه آید. او خود در کتاب الخراج پس از آوردن حدیث «لایفرق بین مجتمع» می گوید:
برای هر کس که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد روانیست از دادن صدقه خودداری ورزد یا آن را با پراکنده کردن در دست دیگران از ملک خود خارج کند تا در نتیجه آنچه نزد هر یک از آنها می ماند کمتر از حد نصاب زکات باشد و بدین سان همه زکات از او برداشته
شود. اصولاً در از میان بردن وجوب زکات به هیچ وجه حیله جایز نیست.
این در حالی است که میان زکات و دیگر احکام شرعی تفاوتی وجود ندارد و از همین روی باید گفت براساس این سخن ابویوسف از دیدگاه وی حیله برای ابطال احکام شرعی به هیچ وجه جایز نیست.
ذهبی در شرح حال ابویوسف بخشی خاص را گشوده و در آن علم و زهد و ورع او را ستوده، و این در حالی است که ذهبی از کسانی است که همه او را به میانه روی و کوتاه گویی
در شرح حال این گونه کسان می شناسند.
در این میان، شگفت آور آن داستانی است که خطیب در تاریخ بغداد در شرح حال ابویوسف و درباره حیله ای که برای هارون اندیشید آورده است. آن داستان از این قرار است
که عیسی بن جعفر کنیزی داشت و سوگند یاد کرده بود که اگر او را بفروشد یا به کسی هبه کند