حیله های شرعی: ناسازگار با فلسفه فقه صفحه 436

صفحه 436

از فرزندانش پوشیده بود، و آن این که نه به صورت گروهی، بلکه به صورت پراکنده و یک به یک بر عزیز وارد شوند. ظاهر این سفارش آن است که وی می خواسته آنان را از چشم

بد دور نگه دارد و همین ظاهر نیز چیزی است که آنان از سخن او فهمیده بودند - و البته بعید نیست که یعقوب نیز همین را اراده کرده باشد - ولی باطن این سفارش، که مقصود مهمتر و

اصلی یعقوب بوده، آن است که بنیامین در تنهایی با عزیز مصر دیدار کند و برای وی روشن

گردد که عزیزمصر همان یوسف است یا کسی دیگر.

به هر روی، چه حاجتی را که در نفس یعقوب بود و وی را بر آن داشت تا به فرزندان بگوید: « لاَ تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَهٍ»؛ آن گونه تفسیر کنیم که اکثریت می گویند، و خواه آن گونه که از گفتار ابراهیم نخعی بر می آید، آیه در بردارنده حیله ای است که هم از نظر هدف و هم از نظر وسیله پسندیده بوده است و خداوند آن را در قرآن برای ما

حکایت کرده، بی آن که نکوهش و محکومش کند. این خود دلیلی است بر جواز این حیله و هر حیله دیگری که چنین حکمی داشته باشد و نه اصلی از اصول را از میان ببرد و نه حقی از حقوق را و البته خداوند خود به حقیقت امور آگاه است.

8 : حیله یوسف علیه السلام برای نگه داشتن برادر تنی اش

خداوند - تعالی - می فرماید:

وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَی یُوسُفَ آوَی إلَیْهِ أَخاهُ، قالَ إنِّی أَنَا أَخُوک فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ* فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقاَیَهَ فیِ رَحْلِ أَخِیهِ، ثُمَّ أَذَّنَ مُؤِّنٌ أَیَّتُها العِیرُ إنَّکُمْ لَسَارِقُونَ* قالوا وَأَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ* قالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ المَلِکِ، وَ لِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ* قَالُوا تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَاجِئْنَا لِنُفَسِدَ فیِ الأرْضِ وَ مَا کُنَّا سَارِقیِنَ* قَالُوا فَمَا جَزاؤهُ إنْ کُنْتُمْ کاذِبِینَ* قَالُوا جَزَاؤهُ مَنْ وُجِدَ فیِ رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤهُ، کَذَلک نَجْزِی الظَّالِمِینَ* فَبَدَأَ بِأَوْعیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاء أخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِیهِ، کَذَلَکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ، مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فیِ دِینِ الملِکِ إلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللّهُ، نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ، وَ فَوقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ».(1)


1- یوسف/ 69 - 76 : چون بر یوسف در آمدند برادرش را نزد خود جای داد. گفت: من برادر توام. از کاری که اینان کرده اند اندوهگین مباش. چون بارهایشان را مهیا کرد جام را در توشه دان برادر نهاد. آنگاه منادی ندا داد: ای کاروانیان شما همه دزدید. کاروانیان بازگشتند و گفتند: چه گم کرده اید؟ گفتند: جام پادشاه را، و هر که آن را بیاورد او را بار شتری است و من خود ضمانت می کنم. گفتند: خدا را، شما خود می دانید ما برای فساد کردن در این سرزمین نیامده ایم و پیش از این نیز دزد نبوده ایم. گفتند: اگر دروغ گفته باشید سزای دزد چیست؟ گفتند: سزایش آن است که هر کس جام در توشه دان او یافته شود خود جزای آن باشد. پیش از بار برادر به توشه دان آنها پرداخت و آنگاه آن را از توشه دان برادرش بیرون آورد. ما چنین حیله ای به یوسف آموختیم. در آیین آن پادشاه گرفتن برادر حق او نبود. این چیزی بود که خداوند خواست. هر کس را که بخواهیم به درجاتی بالا می بریم و برتر از هر دانایی داناتری هست.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه