علی را گرفت و بیاعتنا به نعرههای عمر و اطرافیانش دست از دامن علی برنمیداشت و اگر نبود ضربههای غلاف شمشیر قنفذ و تازیانههای مغیره که بر بازوان فاطمه (علیها السلام) فرود میآمد، نمیتوانستند او را از علی جدا کنند.(1)
ابوبکر همه اینها را خوب درک میکرد؛ به همین دلیل هنگامیکه عمر سند فدک را پاره کرد، به کمک او شتافت و به فاطمه (علیها السلام) گفت: «شهادت علی و امایمن کافی نیست، باید یک شاهد دیگر هم بیاوری!»
سرانجام فاطمه (علیها السلام) با قهر، خانه ابوبکر را ترک کرد و قسم خورد که تا زنده است با او هم کلام نگردد.(2)
1- الهدایة الکبری، خصیبی، صص 179، 402 و 407؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 13؛ اختصاص، مفید، ص 186؛ احتجاج، ج 1، صص 108 و 413؛ بحارالانوار، ج 28، ص 283.
2- همان.