گفتن داشته باشم. تو چهکار به داستانسراییاش داری؟ ! آنجاهایی را که آدرس داده و از کتابهای خودمان نقل قول کرده، آنها را جواب بده؛ با یک جمله که بگوییم اینها چرندیات است که مشکل حل نمیشود.
عبدالمجید که عصبانیتش فروکش کرده بود، با بیحوصلگی گفت: منظورت کدام قسمتها است؟
مصطفی جزوهها را از روی زمین برداشت و آنها را مرتب کرد و گفت: منظورم همین قسمتهایی است که آدرس داده؛ مثلاً همین که بخاری و دیگران نقل میکنند که فاطمه زهرا (علیها السلام) در ماجرای فدک با ابوبکر قهر کرد و تا زنده بود با او سخن نگفت. (1)یا آنجا که در کتاب «عقد الفرید» مینویسد که عمر با شعلهای از آتش به طرف خانه فاطمه آمد.(2)اصلاً چرا جای دوری برویم؟ ! کاری به حرفهای این و آن نداریم. به نظر تو قصیده عمریّه «حافظ ابراهیم» ، شاعر نیل، که این همه شهرت پیدا کرده و سر و صدا به راه انداخته چه توجیهی دارد؟ !
عبدالمجید وسط حرف برادر پرید و گفت: مگر مدح عمر و سایر اصحاب پیامبر چه عیبی دارد؟ ! بهنظر تو قصیدهسرایی برای عمر جرم است؟ ! چطور شیعهها برای امامان خود این همه شعر و مدح و ثنا میگویند خوب
1- صحیح بخاری، ج 8، ص 3.
2- العقد الفرید، ج 4، صص 87 و 93.