عقل: محرم راز ملکوت صفحه 155

صفحه 155

یکی از روزها که این زن دم در منزل یا کنار پنجره اتاق ایستاده بود، چشمش به شیخ جمال افتاد و از بس این شیخ زیبا بود عاشق او شد، ولی هرچه فکر کرد که این شیخ را چطور به دوستی با خود متمایل کند چیزی به نظرش نیامد.از آن طرف،فکر هم می کرد که اگر یک روز برود جلوی شیخ را بگیرد و خواسته اش را به او بگوید،شیخ با آن تدینی که دارد او را از خود می راند.لذا به فکر چاره افتاد و نقشه ای کشید.قرآن درباره مکر زنان می فرماید:

«إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ». 19

بی تردید نیرنگ زنان بزرگ است.

وای از آن روزی که مرد و زنی فکرشان فکر شیطانی باشد و بخواهند علیه یک انسان دیگر طرح یا نقشه ای بریزند!

*** او هم نشست و فکر کرد و پیرزنی از ساکنین محله را صدا کرد و مقداری پول به او داد و گفت:من این کاغذ را به دستت می دهم.تو دم در منزل بنشین و هر وقت شیخ جمال آمد،با صدایی محزون به شیخ بگو:پسر من دو سال است به سفر رفته و تا به حال از او خبری نداشتم.

تا این که دیروز نامه ای از او رسید،ولی من سواد ندارم آن را بخوانم و شاید حرف هایی در نامه نوشته باشد که نباید کسی آن ها را بفهمد.شما تشریف بیاورید داخل دالان خانه و این نامه را برای من بخوانید.

موی سفید:واعظ شیب بر بناگوش

به واقع،چطور برخی افراد که پایشان لب گور است،شریک گناهانی از این دست می شوند!اگر جوانان به این کارها دست بزنند می گویند از سر خامی و جوانی است،ولی کسی که چندی بیش نمانده در خانه آخرت مأوا کند،چرا؟راستی که حیا گوهر گرانقدری است!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه