حدیث عقل و نفس آدمی در آیینه قرآن صفحه 118

صفحه 118

- «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَهٍ»

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی.

-«مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد،إذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحمی». 19

به راستی،چرا انسان این قدر از این فرهنگ فاصله گرفته و دیگر کسی به کسی رحم نمی کند؟وقتی عضوی از اعضای بدن درد می گیرد،بقیه اعضا به کمک می شتابند تا آن ناراحتی را رفع کنند،اما این موجودات دو پای پر ادعا نه تنها درد هم را در این زندگی کاهش نمی دهند،برای یکدیگر درد نیز می سازند.بابا طاهر به زیبایی از این مساله گلایه می کند و می گوید:

تو که خویشم نئی پیشم چرایی؟ تو که نوشم نئی نیشم چرایی؟

تو که باری ز دوشم برنداری نمک پاش دل ریشم چرایی؟

از این دست سوالات،خدا و انبیاء و خوبان درگاه الهی فراوان از این جنس دوپا پرسیده اند.چه می شود کرد که سخن نمی شنوند و جوابی ندارند و کروکور شده اند؟به راستی،چقدر سخت است انسان نبودن، و با وجود این همه چراغ بیراهه رفتن!

درسی از پیامبر اکرم(ص)

حکایتی از سیره نبی مکرم اسلام نقل شده است که بسیار درخور تامل است و فاصله ما را با آن حضرت به خوبی نشان می دهد.

ابوذر غفاری می گوید:وقت نماز مغرب و عشاء به مسجد رفتم تا نمازم را با پیغمبر خدا بخوانم.دیدم چهره ایشان خیلی غمگین و گرفته است و اصلا مجال آن نیست که با ایشان حرف بزنم.چند ساعت بعد، وقتی بلال اذان صبح را گفت،دوباره به مسجد رفتم.بعد از نماز پیامبر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه