حدیث عقل و نفس آدمی در آیینه قرآن صفحه 253

صفحه 253

«...فإذا احببته کنت عینه التی یبصر بها و اذنه التی یسمع بها و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها و فؤاده الذی یعقل به و لسانه الذی یتکلم به...». 22

خدا آب داد

نقل است که روزی امیر المؤمنین در ایام حکومتش به مزرعه ای رفت و از ابی نیزر پرسید:قنات به آب رسید؟گفت:نه مولا جان!فرمود:طناب را به کمر من ببند و مرا داخل قنات بفرست.کلنگ را نیز حضرت با خود برداشت.مدتی بعد،یک مرتبه ابی نیزر شنید حضرت فریاد می زند:

خداوند به اندازه گلوی شتری از این چاه آب داد.

چشم خدابین این چشم است.می گوید خدا آب داد،درحالی که قارون می گفت هرچه دارم خودم به دست آورده ام:

«إِنَّمٰا أُوتِیتُهُ عَلیٰ عِلْمٍ عِنْدِی...». 23

گفت:جز این نیست که این ثروت و مال انبوه را بر پایه دانشی که نزد من است گرد آورده ام.

این دل اریکه سلطنت فرعون است و آن دل عرش الرحمان.زبان هم همان را می گوید که دل می گوید و چشم همان را می بیند که دل می بیند.

وقتی حضرت از چاه بیرون آمد خسته بود.علی مردی بود که شب ها کم می خوابید و روزها به درد مردم و امور حکومت می رسید و آن روز هم در قنات کار کرده بود.فرمود:ابی میذر چیزی برای خوردن داری؟ گفت:دو تا نان جو و کمی پیه بز و دوسه تا کدو دارم که پریروزها چیده ام و پلاسیده شده است.فرمود:همان را بیاور!اما وقتی نگاه حضرت به آن غذا افتاد،اشک در چشمش حلقه زد و گفت:خدایا،چه لیاقتی در علی دیدی که چنین غذایی نصیبش کردی؟خیلی این سفره شاهانه شد!بعد یکی دو لقمه خورد و دستش را روی کمش گذاشت و فرمود:مرده باد بنده شکم. 24

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه