حدیث عقل و نفس آدمی در آیینه قرآن صفحه 80

صفحه 80

عجب عمل زشتی و چه راه بدی است.معلوم می شود کار ما هم درست نیست که در اداره هایمان یک مرد جوان را با یک زن زیبای جوان به عنوان همکار و کارمند در یک اتاق جا می دهیم.الحمد للّه، تاجران نمازخوان و روزه گیر ما هم به تازگی از نظر ایمانی رشد کرده اند و هرکدام چند دختر مو پریشان پر ناز و غمزه را استخدام کرده اند که یا مدیر دفتر است یا مسئول کامپیوتر است و...هر از گاهی هم دلشان از زنانشان سرد می شود و با دفتردار و کامپیوتردارشان ازدواج می کنند و....

تازه،این در صورتی است که متدین باشند،وگرنه تجارتخانه که جای خلوتی است و هر شب بساط زنا به راه است.بگذریم.

امام دیدند در حال طواف،کنار بیت اللّه،محلی که 124 هزار پیغمبر صورت روی خاک گذاشته و ملائکه در ان در حال طواف اند.این جوان در پی شهوات رانی است و می خواهد با دستش خانم جوان پاکدامنی را که مشغول انجام اعمال حج واجب است لمس کند.

حضرت سیلی ای به این جوان زد و فرمود:این جا جای این کارها نیست،بیرون از این جا هم جای این کارها نیست.حواست جمع خودات و خدا و قیامت و دینت باشد!(به این کار می گویند تحذیر و آن سیلی هم سیلی تحذیر است).

از قضا،خلیفه دوم آن سال برای مناسک حج آمده بود(به قول عرب ها «ملک»آمده بود حج).این جوان گریه کنان برای دادخواهی پیش او رفت و گفت:در جوار بیت،در زمان حکوت حضرت عالی علی بن ابی طالب به من سیلی زده!

عمر گفت:من نمی توانم به شکایت تو رسیدگی کنم.من نه دادگاه می توانم تشکیل دهم و نه به حرفت می توانم گوش کنم.آن سیلی هم نوش جانت!سرت را بینداز پایین و برو دنبال کارت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه