پرتو خرد: (خلاصه کتاب عقل): تحریر درس گفتارهای دکتر سید محمد بنی هاشمی صفحه 58

صفحه 58

دیگر، انسان رابطه وجوب و ضرورت عینی و تکوینی و فلسفی که میان طبیعت و غایات خودش، و نیز هر علّت با معلول خودش هست، را میان دو چیز که واقعآ میان آنها این رابطه برقرار نیست برقرار می کند.

از دید علامه طباطبایی، «باید آن کار را انجام دهم» و «فلان چیز خوب است» چیزی جز این اعتبار و انتزاع نیست. انسان با تصوّر غایت یک فعل این «باید» را میان خود و آن فعل و غایت برقرار می کند. اینجا این مفهوم خوبی باز یک مفهوم نسبی است، زیرا «خوب است» یعنی برای من خوب است، این جز رابطه میان خود و آن شیء و ملایمت میان خود و آن شیء چیز دیگری نیست و ملایمت، یک امر اضافی و نسبی است.(1)

با توجّه به مطالب نقل شده، نتیجه می گیریم که اگر حُسن عدل و قبح ظلم را اعتباری بدانیم، بدین معناست که این حُسن و قبح ها ذاتی نیست. هر انسانی چون عدل را ملایم با طبع و رساننده به مطلوب خویش می بیند، حُسن آن را اعتبار می کند. نه اینکه حُسن را از ذات عدل کشف کند؛ همچنین است مسأله قبح ظلم.

مرحوم استاد مطهّری در کتاب نقدی بر مارکسیسم، در بحث از جاودانگی حقیقت و جاودانگی اصول اخلاقی، ضمن شرح و بسط نظریّه علامه طباطبایی، به نقد و بررسی عقیده استاد خویش پرداخته است. ایشان در توجیه وجود بایدهای کلّی (و اینکه اخلاق به طور کلّی بی حقیقت نیست)، انسان را موجودی دو درجه ای و دارای دو «من» دانسته اند: «منِ» سِفْلی و «منِ» عِلْوی. «منِ» سِفْلی به طبیعت مادّی و حیوانی او و «منِ» عِلْوی به طبیعت انسانی او اشاره دارد. ایشان ضمن تعجّب از اینکه چرا علامه طباطبایی چنین سخنی نگفته اند،(2)  با توجّه به این دوگانگی در وجود انسان، در توجیه اصول

اخلاقی اصل خوبی و بدی را همچون علامه طباطبایی به دوست داشتن یا نداشتن مربوط می دانند؛ امّا می گویند اینجا دوست داشتن «منِ» عِلْوی مطرح است و این معنای اخلاق و


1- نقدی بر مارکسیسم / ص 193.
2- نقدی بر مارکسیسم / ص 207.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه