- اهانت و اخراج 1
- مقدمه 1
- تمسخر سعد 1
- روشهای معاویه در تحریف سیره نبوی 1
- تمسخر ابوقتاده 1
- توبیخ راویان و به فراموشی سپردن روایات 2
- تهدید ناقلان حدیث 2
- اظهار رأی در برابر سنت پیامبر 2
- برخورد با سیره و سنت پیامبر 2
- تحریف مقصود پیامبر 2
- صرف بیت المال برای تطمیع 3
- میراندن سنت و احیای بدعت 3
- انکار سنت پیامبر 3
- پاورقی 3
مقدمه
از میان دشمنان اسلام تنها طایفهای که لحظهای دست از عداوت و دشمنی با پیامبر و مسلمانان برنداشت، طایفه بنی امیه بود. سرکرده این طایفه ابوسفیان بود؛ او کسی بود که تا پیش از فتح مکه، یکی از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب میآمد. او کسی بود که جنگ بدر، احد و احزاب را به قصد نابودی اسلام راهاندازی کرد و تا فتح مکه لحظهای عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ که در فساد، طغیان و بیدینی، کمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بنای مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمؤمنان علیهالسلام بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.و میتوان گفت کسی که بیشترین لطمه را به پیکره اسلام و مسلمانان وارد کرد، معاویه بود؛ چرا که او طی پنجاه سالی که برمسلمانان مسلّط شده بود، نه تنها بسیاری از حُرمتها را شکست بلکه در تحریف سیره و سنت پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم تلاش زیادی کرد.امیرمؤمنان که بهتر از هرکس دیگری سابقه دیرینه این طایفه و علیالخصوص معاویه را میدانست، طینامهای به مردم عراق به این مسئله اشاره کرده و چنین خاطر نشان میسازد:«بدانید که شما مردم عراق با کسانی رو به رو شدهاید که طُلَقاء (آزاد شدگان) و فرزندان طلقاء هستند، و با گروهی میجنگید که به زور و به اکراه اسلام آوردهاند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعتها میباشند.» [1] .و در خطبه دیگری به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:«پیش به سوی دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید؛ به سوی باقی ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.» [2] .
روشهای معاویه در تحریف سیره نبوی
برخوردهای زشت و زننده معاویة بن ابیسفیان با راویان حدیث نبوی، نشان دهنده عمق کینه توزی و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش میباشد.او گاهی با شنیدن حدیثی از پیامبر، با نشان دادن حرکات زشتی از خود، راوی و روایت را به باد مسخره و استهزاء میگرفت که نمونههای زیر بهترین گواه ما است:
تمسخر سعد
علاّمه امینی از طبری از ابن أبینجیح نقل کرده: وقتی که معاویه جهت ادای مراسم حج به مکه آمده بود، پس از طواف به سوی دارالندوه رفت در حالی که سعد بن ابیوقاص او را همراهی میکرد.معاویه او را بر تخت در کنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به علی علیهالسلام کرد. سعد گفت: مرا در کنار خود نشانیده و علی علیهالسلام را دشنام میدهی؟! به خدا سوگند اگر یکی از صفات علی علیهالسلام در من بود، برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن بتابد... [3] .علاّمه امینی در ادامه این ماجرا، از ابن عایشه و دیگران نقل کرده: وقتی سعد چنین گفت، بلافاصله از جای خود برخاسته تا برود، معاویه بادی از خود خارج کرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت کنی، تاکنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نکرده بودی. اگر چنین است که تو میگویی، پس چرا با او بیعت نکردی در حالی که اگر من چنین چیزی از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش میبودم.. [4] .
تمسخر ابوقتاده
و آن روزی که معاویه وارد مدینه شد، ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: ای ابوقتاده! به جز شما گروه انصار، همه مردم با من دیدار کردند. چه چیز مانع شد که به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آنها را در آن روزی که در پی تو و پدرت در جنگ بدر بودیم، پی کردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود که ما پس از او سختیها و مشکلاتی خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستوری داده است؟ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شکیبایی دستور داده است.معاویه گفت: پس صبر کنید تا وی را ملاقات کنید. [5] .