اصل عدالت اجتماعی صفحه 5

صفحه 5

عقیل از نزد آن حضرت خارج شد و به نزد معاویه رفت و به محض رسیدن، معاویه صد هزار درهم به او بخشید و گفت: ای ابویزید! من برای تو بهترم یا علی؟ عقیل گفت: علی را چنان یافتم که بیش از آنکه ملاحظه مرا کند ملاحظه خود (و حق و عدالت) را می کرد و تو را چنان یافتم که بیش از آنکه ملاحظه خود (و حق و عدالت) را کنی، ملاحظه مرا کردی. [80] .آن حضرت پس از تقسیم بیت المال، آن را جارو می کرد و آب می پاشید، آن گاه دو رکعت نماز به جای می آورد و می گفت: ای بیت المال در روز قیامت شهادت بده که من چیزی از اموال مسلمانان را در تو ذخیره نکردم [81] و می فرمود من به سیره محبوبم رسول خدا (ص) عمل می کنم. [82] .شعبی گوید: «در میدان بزرگ کوفه شاهد بودم که علی بن ابی طالب (ع) میان دو کپه زر و سیم ایستاده بود و آن را میان مردم تقسمی کرد تا از آن هیچ باقی نماند آن گاه به خانه خویش رفت و از آن اموال چیزی با خود نبرد. من نزد پدرم رفتم و گفتم: نمی دانم امروز بهترین مردم را دیده ام یا کم خردترین آنها را؟! پدرم گفت: چه کسی را دیده ای؟ گفتم: امیرمؤمنان علی (ع) را و آنچه را که دیده بودم برای وی شرح دادم. پدرم گریست و گفت: ای فرزند! بهترین مردم را دیده ای.» [83] .علی (ع) چنین بود و به سیره محبوبش، پیامبر عدالت رفتار می کرد. عدالت او آن سان فراگیر و حق گرایانه بود که کارگزارانش را توصیه می کرد که

مبادا در اجرای وظایف خود قدمی از حق و عدل فراتر نهند. عدالت او همه موجودات را شامل می شد تا جای که به آنها توصیه می کرد نسبت به چهارپایانی که به عنوان زکات گرفته شده اند نهایت عدالت را به جای آورند؛ آن چهارپایان را خسته نکنند، میان شتر و نوزادش جدایی نیفکنند و شیر آن راندوشند که به بچه اش زیان وارد شود و حتی در سوار شدن بر شتران مراعات عدالت را کنند! در نامه ای که به مأموران جمع آوری زکات نوشته است نکاتی را توصیه و گوشزد می کند که هر انسان حق طلب و عدالتخواهی را از این همه عدالت سرمست می کند. مرحوم شریف رضی در مقدمه این نامه می نویسد: «ما قسمتی از این وصیت را در اینجا آورده یم تا معلوم شود او ستون حق را بر پا می داشت و در کارهای کوچک یا بزرگ، پر ارزش یا کم ارزش، نشانه های عدالت را برای مردمان به جای گذاشت» آن گاه قسمتی از سفارشهای امام (ع) را آورده که چنین است:«با تقوا و احساس مسؤولیت در برابر خداوند یکتا و بی شریک حرکت کن و در این راه هیچ مسلمانی را مترسان! و بر سرزمین او اگر ناخشنود است مگذر! بیشتر از آنچه از حق خداوند در اموالش است از او مگیر. چون به آبادی قبایل رسیدی، بر سر آب آنان فرود آی و به خانه هاشان در میای! سپس با آرامش و وقار به سوی آنان رو تا به میان آنها رسی و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهی مکن! سپس بگو: بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او سوی شما فرستاده تا

حق خدا را که در اموالتان است بگیرم؛ آیا در اموال شما حقی از خدا هست که آن را به نماینده اش بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه! دیگر به او مراجعه مکن (و متعرضش مشو): و اگر کسی گفت: آری! همراهش برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی (و تهدید کنی)، یا بر او سخت گیری یا کار را بر او سخت گردانی! آنچه از زر یا سیم به تو داد، بستان؛ و اگر او را گاو و گوسفند یا شتر بود، بدون اجازه او داخل آن مشو، زیرا بیشتر آنها از آن اوست؛ و آن گاه که داخل شدی همچون شخص مسلط و سختگیر رفتار مکن؛ چهار پایان را از جای مگریزان و مترسان! و با صاحب آنها در گرفتن حق خدا بدرفتاری مکن!(به هنگام گرفتن حق خدا) مال را دو بخش کن و صاحبش را مخیر گردان که یک بخش را انتخاب کند و در انتخابش به او اعتراض مکن! سپس، مانده را دو نیمه کن و وی را مخیر ساز یکی را انتخاب کند، باز هم به او در این گزینش خرده مگیر؛ به همین ترتیب تقسیم کن تا آنجا که باقیمانده به اندازه حق خداوند باشد، آن را بگیر. (باز هم مواظب باش) اگر از این تقسیم پشیمان بود و خواست از نو تقسیم کنی بپذیر! سپس هر دو بخش را به هم بیامیز و همچون بار نخست قسمت کن تا حق خدا را از مال او بستانی. (فراموش مکن) حیوانات پیر و دست و پا شکسته و بیمار و معیوب را به عنوان زکات نپذیر و آنها را به غیر

از کسی که به دینش اطمینان داری و نسبت به اموال مسلمانان دلسوز است مسپار، تا آن را به ولی مسلمانان برساند و او در میان آنها تقسیم کند. چوپانی چهارپایان را جز به شخص خیرخواه و مهربان و امین و حافظ مسپار که نه بر آنان درشتی کند و نه زیانشان رساند و نه مانده شان سازد و نه خسته شان کند سپس هر چه جمع آوری کردی فوراً به سوی ما روانه ساز تا آنها را در مصارفی که خداوند فرمان داده مصرف کنیم. و آن گاه که آن را به دست امین خود برای رساندن به مرکزسپردی به او سفارش کن که بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند و شیر آن را ندوشد که به بچه اش زیان وارد شود و در سوار شدن بر شتران عدالت را مراعات کند و نیز مراعات شتر خسته و یا زخمی که سواری دادن برایش مشکل است بکند. و چون بر آبگیرها گذرد به آبشان درآرد و از کناره های جاده علف دار به درون جاده بی گیاه منحرف نسازد و ساعاتی استرحتشان بدهد و به هنگام خوردن آب و چریدن گیاه مهلتشان دهد تا به اذن خدا فربه و تناور، نه خسته و نه از بیماری لاغر، نزد ما رسند و آنها را طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش تقسیم کنیم. این برنامه باعث بزرگی پاداش و هدایت تو خواهد بود. ان شاء الله» [84] .آن حضرت، در عدالت چنان استوار بود که هر سختی را پذیرا بود، اما بی عدالتی را هرگز، هر ناملایمی را در راه حق خوش می داشت، اماذره ای ستم بر بندگان خدا

را هرگز! می فرمود:«واللّه لان ابیت علی حسک السعدان مسهداً، و أجر فی الاغلال مصفداً، أحب الی من أن القی الله و رسوله یوم القیامه ظالماً لبعض العباد و غاصباً لشی ء من الحطام.» [85] .سوگند به خدا، اگرشب را به روی خارهای سعدان بیدار به سر برم، و یا در غلها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم روا داشته و چیزی از اموال دنیا را غصب کرده باشم.نام و یاد علی (ع) زنده کننده عدالت است و این ویژگی اوست که مردمان را دلباخته وی کرده است. مگر ممکن است که انسان در برابر این همه عظمت در برپایی عدالت سرخم نکند و بر عشق و دوستی این ابرمرد، یکدل و یکداستان نشود و به مهر او دل نبندد؟ مگر دلها می توانند که او را نخواهند و به او وابسته نشوند و عاشق او نگردند؟ تا بدانجا که در راه عشق او دلها ذوب شود و جانها فانی گردد، که این همه به خاطر یاری دادن او و غیرت ورزیدن در راه او و ابرازانزجار و تنفراز ستمی است که به او رسیده و نشان دادن ناخشنودی خود از آنچه بر سر او آورده اند می باشد. [86] .از جمله دوستداران آن حضرت و عاشقان عدالت وی، دارمیه حجونیه بود. شیرزنی که سخنان عدالتخواهانه اش آسایش ستمگران را بر هم می زد. «معاویه در سفری به حج از حال دارمیه حجونیه جویا شد. به جستجوی او فرستاد دارمیه را به نزد وی بردند معاویه گفت: می خواهیم بدانم چرا علی

را دوست داری و مرا دشمن هستی و از او پیروی می کنی و با من دشمنی می نمایی؟ دارمیه گفت: آیا مرا از پاسخ این پرسش معذور می داری؟ گفت: نه. دارمیه گفت: حال که معذور نمی داری، من علی را دوست می دارم چون در میان رعیت عدالت را اجرا می کرد و بهره هر کس را به طور مساوی و یکسان می داد. و تو را دشمن می دارم برای اینکه با کسی که با امر خلافت سزاوارتر از تو بود نبرد کردی و چیزی را جستی که از آن تو نیست و از علی پیروی کردم بدین سبب که رسول خدا در غدیرخم و با حضور تو رشته ولایت او را منعقد کرد و برای اینکه او مسکینان را دوست می داشت و اهل دین را بزرگ می شمرد، و با تو دشمن هستم به این علت که موجب خونریزی و اختلاف کلمه شدی و در قضاوت ستم روا داشتی و به دلخواه خود داوری کرد... معاویه گفت: علی را چگونه یافتی؟ دارمیه گفت: او را در حالی دیدم که فرمانروایی او را چون تو نفریفته و مال دنیا او را مانند تو به خود مشغول نکرده بود. معاویه گفت: از سخن او چیزی شنیده ای؟ گفت: آری به خدا سوگند که کلام علی چنان بود که دلهای گرفته و تاریک با آن روشن می شکد و تیرگی دلها چنان بدان زدوده می شد که مس با زیت.» [87] .بی گمان علی (ع) عادلترین مردمان بود چنانکه رسول خدا (ص) درباره اش فرمود:«انه... أعدلکم فی الرعیه» [88] .بیقین او عادلترین شما درباره مردم است.و چون به سبب عدالتش به شمشیر جمود ابن ملجم مرادی به

شهادت رسید، «ام هیثم نخعی» با قصیده ای سوزناک بر شهادت مجسمه عدالت مرثیه خواند ودر وصف حق خواهی و عدالت مداری او چنین گفت:یقیم الحق لا یرتاب فیه و یعدل فی العدا والاقربینا [89] .حق را بدون کوچکترین تردیدی برپا می دارد و در میان دشمنان و نزدیکان به عدالت رفتار می کند.در نظر پیشوایان حق، عدالت بالاترین ارزش و برپایی آن والاترین خدمت به انسان و انسانیت است و از همین رو در راه برپا داشتن آن مبارزه کردند و پذیرای مرگ شدند.

حکومت و عدالت

عدالت اجتماعی زمانی تحقق عینی می یابد که وسیله و ابزار آن یعنی حکومت عدل تشکیل شود. در اندیشه دینی و در منطق نبوی، حکومت وسیله بر پاداشتن عدالت است. حکومت فی نفسه هیچ ارزش و اعتبار ندارد. از لنگه کفش پاره بی ارزشی نیز بی ارزش تر است، مگر آنکه به وسیله آن حقی اقامه شود یا باطلی دفع گردد. عبدالله بن عباس گوید در منطقه ذی قار نزد امیرمؤمنان (ع) رفتم و او کفش خود را پینه می زد. پرسید: «بهای این کفش چند است؟» گفتم: «بهایی ندارد» فرمود: «والله لهی احب الی من إمرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا.» [90] (به خدا سوگند که این کفش از حکومت شما نزد من محبوبتر است مگر آنکه به وسیله آن حقی را بر پا سازم یا باطلی را براندازم). دنیا و حکومت در نظر پروردگان سیره نبوی از آب بینی بز نیز بی ارزش تر است و آن را پشیزی به حساب نمی آورند مگر برای بر پایی عدالت:«أما و الذی فلق الحبه و بر أالنسمه لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و

ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقار روا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اولها. و لا لفیتم دنیا کم هذه أزهد عندی من عفطه عنز.» [91] .آگاه باشید! به خدا سوگند، خدایی که ذات را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته، به یاریم قیام کرده اند و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسؤولیتی که خداوند از علما و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان تاب نیارند و سکوت نکنند؛ من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می داشتم (آن وقت) خوب می فهمیدید که دنیای شما (با همه زینتهایش) در نظر من بی ارزش تر از آبی است که از بینی گوسفندی بیرون آید.حکومت در نظر پیشوایان عادل و عالمان عامل چنین است. نقشی آلی و ابزاری دارد، نه نقشی عالی و غایی. وسیله ای بیش نیست، آن هم برای عدالت و در خدمت آن،که اگر چنین بود، با ارزش ترین ابزار است، و اگر چنین نبود، بی ارزش ترین است. تلاش و مبارزه اهل حق در تشکیل حکومت برای کسب قدرت و رسیدن به امکانات دنیایی و تمتع نیست، آنها حکومت را برای آن می خواهند که دست چپاولگران به جان و مال و حیثیت انسانها را قطع کنند و با اصلاح امور و ایجاد امنیت اقتصادی واجتماعی، راه رفتن به سوی کمال مطلق را هموار کنند.«اللهم انک تعلم انه لم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه