اهتمام برای مستضعفان صفحه 1

صفحه 1

اهتمام برای مستضعفان

از امور مسلم در مشی پیامبر خدا (ص) و ائمه هدی (ع)، اهتمام ایشان برای مستضعفان است. یعنی با آنها بودن، ایستادن در جبهه ایشان، حفظ کرامت آنها، تلاش برای زدودن محرومیتهایشان و سیر دادن آنها به عزت حقیقیشان. اهتمام برای آنان که از حقوق واقعی خود محروم شده‌اند. اهتمام برای آزاد ساختن آنان از اسارتها و فراهم کردن زمینه صعود. اهتمام برای آنان که طالب حقند و محروم از حقوق. آنها که بهترین بندگان خدا هستند. آن مستضعفان صالح وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیتها را بزداید. خداوند به آنها عنایت دارد و رسول خدا (ص) و اوصیایش به آنها عطوفت فراوان داشتند. پیامبر اکرم (ص) «رحمة للعالمین» [1] است، رحمت واسعه‌ای است برای همه، و رحمت خاصه‌ای است برای مستضعفان صالح. پیامبر اکرم (ص) خود را از آنان می‌دانست، بلکه همه پیامبران الهی از مستضعفان بوده‌اند. خاستگاه آنان از مستضعفان بوده است. به بیان امام امت (ره):«اسلام برای همه است اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار می‌کند. اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود. از همین بین جمعیت پا شد و قیام کرد اصحاب او از همین مردم پایین بودند. از این طبقه سوم بودند. آنها طبقه بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند (پیامبر اکرم) از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است، به نفع همین ملت احکام آورده است.» [2] .همه پیامبران الهی چنین بوده‌اند، با مستضعفان، در کنار آنها، برای برپایی عدالت و حق. ورام بن أبی فراس آورده است:«و کان سلیمان بن داود علیهما السلام اذا اصبح تصفح وجوه الاغنیاء والاشراف حتی یجی‌ء الی المساکین فیقعد معهم و یقول: مسکین مع المساکین.» [3] .سلیمان بن داود (ع) صبح که می‌شد در چهره توانگران و اشراف تأمل و جستجو می‌کرد تا وقتی که به مستمندان می‌رسید، با آنها می‌نشست و می‌گفت: مستمندی با مستمندان.حضرت سلیمان (ع) خود را مسکین می‌دانست و در جبهه ایشان قرار می‌گرفت. پیامبران الهی، همگی چنین بودند و این گونه بودن را توصیه می‌کردند. از امام صادق (ع)نقل شده است که:«ان عیسی علیه السلام لما ارادوداع اصحابه جمعهم و امرهم بضعفاء الخلق و نهاهم عن الجبابرة.» [4] .چون عیسی (ع) خواست با یاران خود وداع کند، آنان را جمع کرد و (به اهتمام) درباره مردمان ناتوان فرمان داد و از (گرایش و نزدیکی به) جباران و گردنکشان پرهیز داد.مستضعفان موری بحث، کسانی هستند که خوی استکبار، بزرگ بینی، خودبینی، تکبر و برتری جویی ندارند. این مستضعفان مقابل مستکبرانند. آنان که دنیا در چشمشان کوچک و حقیر است و حق بزرگ و عزیز. امیر مؤمنان (ع) آنجا که می‌خواهد ابوذر غفاری (ره) را توصیف کند، با عنوان «مستضعف» توصیف می‌کند و ویژگیهای این انسان مستضعف و نمونه را بیان می‌کند:در گذشته یک برادر خدایی (و دینی) داشتیم که توصیفش چنین است): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه می‌داد، کوچکی دنیا در نظر او بود. او از تحت حکومت شکمش خارج شده بود. آنچه نمی‌یافت اشتهایش را نداشت و از آنچه می‌یافت زیاد مصرف نمی‌کرد. اکثر اوقات زندگیش ساکت بود. اگر سخن می‌گفت بر گویندگان چیره بود و عطش پرسش کنندگان را فرو می‌نشاند. ضعیف و مستضعف بود. اگر کاری جدی به میان می‌آمد همچون شیر بیشه می‌خروشید و مانند مار بیابانی به حرکت می‌آمد. پیش از حضور در محکمه قضاوت دلیل اقامه نمی‌کرد، هیچکس را نسبت به کارش - در آنجا که امکان داشت عذری داشته باشد - قبل از استماع عذرش ملامت نمی‌کرد. از هیچ دردی جز هنگام بهبودی شکایت نمی‌کرد. سخنی را می‌گفت که خود انجام می‌داد و چیزی که عمل نمی‌کرد نمی‌گفت. اگر در سخن گفتن مغلوب می‌شد، در سکوت، کسی بر او غلبه نمی‌یافت. بر شیندن حریصتر بود تا گفتن. هرگاه دو کار برایش پیش می‌آمد می‌اندیشید که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت می‌ورزید. بر شما باد به داشتن این اخلاق نیک. از یکدیگر در داشتن آنها سبقت گیرید. و اگر قدرت انجام همه آنها را ندارید، بدانید انجامکمی ازآن بهتر از ترک بسیار است. [5] .اینها بهترین بندگان خدا هستند. از رسول حق (ص) نقل شده که فرمود:«الا اخبرکم بشر عبادالله؟: الفظ المتکبر. الا اخبرکم بخیر عبادالله؟ الضعیف المستضعف...» [6] .آیا شما را از بدترین بندگان خدا آگاه نسازم؟ درشتخوی متکبر آیا شما را از بهترین بندگان خدا آگاه نسازم؟: ناتوان مستضعف.بنابراین، همه تلاشها باید برای آنهاباشد، برای بالا کشید آنها، برای بریدن بندهای اسارت آنها، برای قطع اسباب مکیدن خون آنها. آنها ملوک اهل بهشتند.«الا اخبرکم عن ملوک اهل الجنة؟: کل ضعیف مستضعف...» [7] .آیا شما را از سران و پادشاهان بهشت آگاه نسازم؟ هر ناتوان مستضعف و نیز فرمود: «آیا شما را به اهل بهشت رهنمود نشوم؟: هر ناتوان مستضعف.» [8] .انسانهایی چون: سلمان، ابوذر، مقداد، بلال،... که بهشت بدانان مشتاق است. [9] پیامبر رحمت، سخت آنان را دوست می‌داشت و می‌فرمود:«امرنی ربی بحب المساکین المسلمین.» [10] .پروردگارم مرا فرمان داده که مسلمانان بی چیز را دوست بدارم.این محبت، محبت الهی به مستضعفان و فقیران و مسکینان است که در فرستاده او و پیروانش جلوه دارد. از امیر مؤمنان (ع) روایت شده است که پیامبر اکرم (ص) نقل کرد که خداوند در شب معراج بدو فرمود:«یا احمد، ان المحبة لله هی المحبة للفقراء و التقرب الیهم، قال: و من الفقراء؟ قال: الذین رضوا بالقلیل و صبروا علی الجوع و شکروا علی (لرخاء و لم یشکوا جوعهم ولا ظمأهم و لم یکذبوا بألسنتهم ولم یغضبوا علی ربهم ولم یغتموا علی ما فاتهم و لم یفرحوا بما آتاهم. یا احمد، محبتی محبة الفقراء فاذن الفقراء و قرب مجلسهم منک و ابعد الاغنیاء و ابعد مجلسهم عنک فان الفقراء احبائی.» [11] .ای احمد! دوست داشتن خدا،، دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است. گفت: آنها چه کسانی هستند؟ فرمود:کسانی که به اندک خشنودند و بر گرسنگی شکیبایند و بر زندگی گوارا سپاسگزارند و از گرسنگی و تشنگی شکایت نمی‌کنند و با زبانشان دروغ نمی‌گویند و بر پروردگارشان خشمناک نباشند و بر آنچه از دست داده‌اند افسرده خاطر نمی‌شوند و به آنچه به دست آرند شادمان نمی‌باشند ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو (و آنان را نزدیک خود آر) تا تو را به خود نزدیک کنم و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران دوستان من‌اند.پیامبر رحمت و هدایت، وسیله نزدیک شدن به خداوند را دوست داشتن مسکینان و نزدیک شدن به ایشان اعلام کرده است. [12] رسول خدا (ص) آنان را برادر حقیقی خویش می‌دانست و به علی (ع) فرمود:«یا علی،ان الله تبارک و تعالی وهب لک حب المساکین والمستضعفین فی الارض فرضیت بهم اخوانا و رضوابک اماماً...» [13] .ای علی، بی گمان خدای متعال دوستی مسکینان و مستضعفان زمین را به تو بخشیده است پس تو آنان را به برادری گزیدی و آنان تو را به پیشوایی...علی (ع) به حق پیشوای مستحقان محروم است و محبوب همه مستضعفان و محرومان تاریخ. ابن ابی الحدید معتزلی در بیان سبب محبوبیت علی (ع) و عشق مردمان بدو می‌نویسد: «خدا ابو جعفر حسنی نقیب را رحمت کند که هیچ عالم فاضلی نمی‌توانست منکر علوم و فضل او شود و سخن بسیار است. یک بار به او گفتم: سبب آنکه مردمان علی بن ابی طالب (ع) را دوست دارند و دلباخته او هستند و در راه دوستی او خود را به کشتن می‌دهند چیست؟ و در پاسخ این پرسش، سخن از شجاعت و علم و فصاحت و دیگر ویژگیهایی که خداوند بخش فراوان و پاک و پاکیزه آن را به وی روزی کرده است، به میان نیاور. پس (ابو جعفر نقیب) خنده‌ای کرد و گفت: چه پیمانی می‌بندی و چقدر سخت می‌گیری! سپس گفت: ابتدا مقدمه‌ای لازم است دانسه شود و آن این است که بیشتر مردمان ستمدیدگان دست روزگارند و نیز شکی نیست که بیشتر مستحقان، محرومند. چه بسیار عالمی که تهیدست و بی بهره از دنیا و نادانی در نهایت توانگری و گشاده روزی دیده می‌شود. چه بسیار مشاهده می‌گردد که دلیر رزمنده جنگ آزموده‌ای که از پایداری او در نبرد سودها به مردمان رسیده است، آن قدر تأمین نیست که نیازهای اولیه خود را برپا دارد ولی ترسو بزدل گریزان از کارزاری که از سایه خود می‌رمد، مالک بخش بزرگی از دنیا و دارنده سهم فراونی از مال و روزی است چه بسیارخردمند استوار تدبیر و روشن ضمیری که در تنگدستی به سر می‌برد، خود شاهد آن است که ثروت و خوشی بر احمق مسخره‌ای می‌بارد و روزگار پستان پر شیر خود را در دهان او گذارده است. چه بسیارند دینداران واقعی که به بهترین وجه خدا را عبادت می‌کنند و اهل اخلاص و توحیدند اما از دنیا بی بهره و کم روزی‌اند و به چشم خود می‌بینند که فردی یهودی یا نصرانی و یا زندیق دارای ثروت فراوان و حال خوش است. حتی در بیشتر اوقات همین طبقات مستحق و شایسته نیازمند طبقاتی هستند که به هیچ وجه استحقاق و شایستگی آنچه واجد هستند را ندارند. تا آنجا که نیاز و ضرورت (زندگی) این افراد شایسته را خواه برای دفع ضرر یا برای طلب منفعت، دچار ذلت و کرنش در برابر آن ناشایستگان می‌کند. ما به چشم خویش می‌بینیم که درودگری چیره دست یا بنایی استاد یا نقاشی بی همتا یا صورتگیر شیرین کار در نهایت تنگدستی و بدبختی و بیچارگی به سر می‌برد اما افراد دیگری از همان طبقه که به پای آن استادکاران نمی‌رسند و آن تواناییها را ندارند،بسیار فراخ روزی اند و کسب و کارشان رونق فراوان دارد و روزگارشان به خوشی و گشادگی می‌گذرد. آری، حال و روز افراد شایسته و با استعداد چنین است اما حال کسانی که از طبقه برجسته و دارای فضیلت نیستند، یعنی توده مردم نیز آشکار است و آنها هم از کینه ورزی نسبت به دنیا و نکوهش آن و خشم ناشی از حسادتی که بر همگنان و همسایگان خود می‌ورزند بری نیستند و مشاهده نمی‌شود که هیچیک از آنها به آنچه دارد قانع و از زندگی خود خشنود باشد، بلکه او هم پیوسته زیادتر از آنچه دارد می‌طلبد و وضعی برتر از آنچه در آن هست را می‌جوید.سپس (ابوجعفر نقیب) فرمود: اکنون که این مقدمه را دانستی، بدان که معلوم و مسلم است که علی (ع)، نه تنها مستحقی محروم بود، بلکه او سرور مستحقان محروم و آقا و بزرگ ایشان بود «فمعلوم ان علیا علیه السلام کان مستحقا محروماً، بل هو امیر المستحقین المحرومین و سیدهم و کبیرهم). و نیز معلوم و مسلم است که آنان که مورد ستم قرار می گیرند و دچار اهانت و ستمدیدگی می شوند هوادار یکدیگر می شوند و پشت به پشت هم می دهند و همگی چون ید واحده در برابر توانگران و دنیا دوستانی که جهان را در دست دارند و بر آن چنگ انداخته‌اند و به خواسته‌های خود رسیده‌اند، قد علم می کنند و همدست می شوند؛ زیرا همگی این مستحقان محروم، همچنان که در آنچه جانشان را به درد آورده و ناخشنودشان ساخته و نیش گزندش به دردشان آورده است شریکند، در غیرت و حمیت و زیر بار ستم نرفتن و خشم گرفتن نسبت به کسانی که بر آنان چیره گشته و برتری می جویند و به منافع و مزایایی دست می یابند (که حق این مستحقان محروم است) ولی آنها بدان نمی رسند، نیز شریک و همدست و همداستانند. پس هنگامی که اینها - یعنی این گروه محروم - که همگی از نظر منزلت و رتبه اجتماعی برابرند، به خاطر هم تعصب می ورزند و از هم پشتیبانی می‌کنند، چه تصور می کنی در احساس و پیوند آنها نسبت به کسی که از جمله آنان است و انسانی است گرانقدر و والامرتبه و جامع همه شرافتهای انسانی؟ انسانی که گردآورنده همه فضیلتها و در بردارنده همه ویژگیها و ستودگیها باشد و با وجود این محروم و محدود بماند و دنیا همه تلخیها خود را به او چشاند و پیوسته آزار و ناملایمات کام او را به شرنگ ناکامی ناگوار سازد و از روزگار جز رنج و آزار و سختی نبیند و آنان که فرو دست اویند، فرا دست او شوند و فرومایگان وناکسان که هیچکس آنان را به چیزی نمی‌شمرد و دل کسی به حکمرانی آنها راه نمی‌داد و تصور آن را نیز نمی کرد در کار حکومت و فرمانروایی درآیند و فرمانشان بر او و فرزندان و خاندان و خویشانش روا شود و در نهایت نیز این ابر مرد در محراب عبادت خویش به شهادت رسد و فرزندانش پس از او کشته و حرم محترمش به اسیری برده شود و حتی خویشان و عموزادگان او با همه فضیلت و زهد و عبادت و بخشندگی و بهره‌بردن مردمان از ایشان، کشته و تبعید و آواره و زندانی گردند. پس مگر ممکن است که انسانها همگی نسبت به چنین شخصیتی تعصب نورزند و مگر دلها می توانند به او دل نبندند و وابسته او نشوند و عاشق او نگردند تا بدانجا که در راه عشق او دلها ذوب گردد و جانها فانی شود که این همه برای یاری دادن او و غیرت ورزیدن به خاطر او و ابراز انزجار و تنفر ازستمی که به او رسیده و ناخشنودی از آنچه به سر او آورده‌اند می باشد. و این واقعیتی است که در سر شت بشر و در نهاد او قرار داده شده است همان طور که اگر گروهی از مردم برکنار رودخانه‌ای سیل آسا شاهد افتادن کسی که شنا نمی‌داند در آن آب عمیق باشند، بنابر سرشت انسانی بر او شدیداً دلسوزی می کنند و عده‌ای از آن مردم بی هیچ تأملی خود را در آب می افکنند و تلاش می کنند او را نجات دهند و در این کار هیچ پاداشی نمی خواهند و انتظار هیچ سپاسگزاری یا دستمزدی و حتی چشمداشت ثواب اخروی نیز ندارند. و ممکن است که در میان آنها کسانی هم باشند که دنیای دیگر را باور نداشته باشند اما احساس انسانی و رقت قلبشان آنان را به این کار وا می دارد. گویا هر یک از کسانی که خود را برای نجات آن غریق به آب می افکند، چنین تصور می کند که این خود اوست که به آب افتاده و در حال غرق شدن است، پس همان سان که اگر خود او در حال غرق شدن بود برای نجات خویش تلاش می کرد، در این وضع نیز برای نجات همجنس خود که در چنین حالت سختی قرار گرفته است تلاش می کند. همچنین اگر پادشاهی به مردمان شهری از مملکت خود ستمی سخت روا دارد، اهل این شهر همگی پشت به پشت یکدیگر می دهند و همداستان می شوند وعلیه آن پادشاه یکدیگر را یاری می کنند تا داد خویش از او بستانند. حال اگر در میان این مردم ستمدیده بزرگمردی گرانقدر و عالیمقام باشد که آن پادشاه بیشترین ستم را بر او روا داشته و ملک و دارایی او را غصب کرده و فرزندان و خاندان او را کشته باشد، کاملاً عادی است که توجه مردمان بیش از هر کس بدو و پیرویشان از او باشد و بیشتر و بیشتر گرد او آیند و بدو روی کنند، زیرا سرشت آدمی به گونه غیر قابل اجتنابی به چنین امری فرا می خواند و انسان نمی تواند جز این کند و از چنین رفتاری سرباز زند.» [14] .اهتمام برای مستضعفان و تلاش برای محرومان با سرشت انسان عجین است و انسان به حسب فطرت خود نمی تواند بدانها پشت کند. انسان فطری دوستدار مستضعفان و اهتمام کننده برای ایشان است.پیامبر خدا(ص) یاران خود را به نزدیک شدن به مستضعفان و دوستی ایشان توصیه می کرد. اینکه آنها را به واقع دوست بدارند و برای آنان تلاش کنند. سلمان فارسی (ره) گوید:«اوصانی خلیلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بسبع لا ادعهن علی کل حال:ان انظر الی من هودونی ولا انظر الی من هو فوقی، و ان احب الفقراء و ادنو منهم...» [15] .حبیبم رسول خدا (ص) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و اینکه در هیچ حالی آنها را ترک نکنم: اینکه به پایینتر ازخود بنگرم و به آنکه برتر از من است ننگرم و اینکه مستمندان را دوست بدارم، وبه آنان نزدیک شوم...و لقمان حکیم به فرزند خود چنین نصیحت کرده است:«یا بنی جاور المساکین و اخصص الفقراء و المساکین من المسلمین.» [16] .فرزندم! همنشین مسکینان باش و خود را وقف مستمندان و مسکینان مسلمان کن.ارزش انسانها به میزان دوستیشان با آنان است که محبوب خداوندند. منصور بزرج گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «چگونه است که این قدر از شما درباره سلمان فارسی می شنوم و این قدر از او یاد می کنید؟» فرمود: «مگو سلمان فارسی، بلکه بگو سلمان محمدی! آیا می دانی چرا این قدر از او یاد می کنم؟» منصور بزرج گوید: «عرض کردم: خیر.» فرمود: «این به خاطر سه ویژگی اوست: نخست آنکه خواست امیر مؤمنان (ع) را برخواست خود مقدم می داشت دوم دوست داشتن فقرا و ترجیح ایشان بر ثروتمندان و مکنت داران، سوم دوست داشتن دانش و دانشمندان.» [17] .آنان که محبوب خدا هستند، وسیله رحمتهای الهی هستند. آن مستضعفانی که دل به دنیا ندارند، اهل ایمانند،،وسیله عنایت خدا به همه خلق هستند. واقدی می نویسد از عکرمه برایم نقل کرده‌اند که می گفت: «مردم درباره کیفیت تقسیم غنیمتهای جنگ بدر دچار اختلاف شدند. پس رسول خدا (ص) دستور داد تا همه غنیمتها را به بیت المال برگردانند و همه برگردانده شد. شجاعان گمان می کردند که رسول خدا (ص) غنیمتها را به آنان اختصاص خواهد داد، بدون آنکه به ناتوانان چیزی داده شود. آن گاه پیامبر دستور داد تا غنیمتها به طور مساوی میان آنها تقسمی شود. سعدبن أبی وقاص گفت: ای رسول خدا، آیا سوار کاری که قوم را حمایت کرده است باید با ضُعیف و ناتوانی مساوی باشد؟ پس پیامبر (ص) فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! مگر شما جز به واسطه ضعفایتان یاری شدید؟ (هل تنصرون الا بضعفائکم؟).» [18] .آن حضرت می فرمود:«انما ینصر الله هذه الامة بضعیفها، بدعوتهم و صلاتهم و اخلاصهم.» [19] .خداوند این امت را به واسطه ناتوانانش و دعای ایشان و نماز و اخلاصشان یاری می نماید.بنابراین، مستضعفان صالح محبوبترین بندگان خدایند. آنها نخستین کسانی بودند که به پیامبر پیوستند و همیشه چنین بوده است. شمس الدین ذهبی می‌نویسد که نخستین گروندگان به پیامبر، فقیران بودند و چنین بوده است که هر پیامبری که فرستاده شده است، نخستین گروندگان به او فقیران بوده‌اند. [20] .آنان که کمترین بستگی به دنیا را دارند، بیشترین زمینه هدایت را دارا هستند و حق را پیشوا قرار می‌دهند، چنانکه امام مستحقان محروم فرمود:«انا یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الفجار.» [21] .من یعسوب مؤمنانم و مال و ثروت، یعسوب بدکاران.یعسوب، ملکه زنبوره است که همه چیز زنبورها بسته به اوست. شریف رضی در ذیل این سخن می نویسد: «معنی آن این است که مؤمنان از من پیروی می کنند و بدکاران و فاجران از مال، همان گونه که زنبورهای عسل از رئیس خود پیروی می کنند.» بنابراین آنان که به ثروت و مکنت و قدرت، دل داده‌اند، به هدایت دل نمی‌سپارند. آنها دین را نیز برای دنیای خود می خواهند، چنانکه امیر مؤمنان (ع) مشاهده کرد که عمار یاسر تلاش می کند مغیرة بن شعبه را به مقصدی الهی سوق دهد، در حالی که او گریزان از حق است و بدان پشت کرده، پس به عمار فرمود:«دعه یا عمار فانه لم یاخذ من الدین الا ما قاربه من الدنیا و علی عمد لبس علی نفسه لیجعل الشبهات عاذراًلسقطاته.» [22] .رهایش کن عمار! که او چیزی از دین برنگرفته است جز آنچه به دنیا نزدیکش کند و به عمد خود را به شبهه‌ها در افکند تا آن را عذر و بهانه لغزشها و خلافهایش قرار دهد.بیشترین همت باید متوجه آنان باشد که زمینه دنیا گراییشان کمتر است. اهتمام دین برای آن است که ستمگریها را پایان بخشد و محرومیتها را بزداید:خدا را! خدا را! در مورد طبقه پایین، آنان که راه چاره ندانند و از مستمندان ونیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگانند، که در این طبقه هم کسانی هستند که دست سؤال دارند و هم افرادی که باید به آنها بدون پرسش، بخشش شود. بنابراین به آنچه خداند در مورد آنان به تو دستور داده عمل کن! قسمتی از بیت المال و قسمتی از غلات خالصجات اسلامی را در هر محل به آنها اختصاص ده، و بدان آنها که دورند به مقدار کسانی که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنی. پس مبادا فرو رفتن در نعمت، از پرداختن به آنان بازت دارد که ضایع گذاردنت کاری خرد را به خاطر استوار کردن کاری بزرگ و مهم، عذری برایت ندارد. پس نباید دل از آنها برگیری... [23] .همتت را متوجه آنان ساز و بدان که آنها هستند که باید مورد توجه اصلی قرار گیرند، که همانا آنان پشتیبان دینند و موجب انبوهی مسلمانان وآماده پیکار با دشمنان؛ پس گرایشت به آنان باشد و همه همتت متوجه ایشان:«و انما عمادالدین و جماع المسلمین و العدة للاعداء، العامة من الامة: فلیکن صغوک لهم و میلک معهم.» [24] .و پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع برابر دشمنان تنها توده مردم هستند. بنابراین باید گوشت به آنها و میلت با آنان باشد.

جهت‌گیری اسلام

قرآن کریم تکلیف را روشن کرده است و خداوند رسول خود را مورد خطاب قرار داده، فرموده است:«و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة والعشی یریدون وجهه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان امره فرطا.» [25] .و خود را با کسانی شکیبادار که بامداد و شبانگاه پروردگارشان را می خوانند و در آن حال رضای او را می خواهند، و دو چشم خویش از ایشان مگردان در حالی که خواستار آرایش زندگانی دنیا باشی! و کسی را فرمان مبر که دلش را از یادمان غافل کردیم و پیرو هوای نفس خویش شد و کارش ستم و تجاوز است.در شأن نزول این آیه شریفه نوشته‌اند که آیه درباره مستضعفانی چون سلمان و ابوذر و صهیب و عمار و خباب و مانند ایشان از فقرای صحابه نازل شده است. و آن چنین بوده است: آنها که جلب دلهاشان کنند (مولفة قلوبهم) نزد پیامبر آمدند و گفتند ای رسول خدا اگر درصدر مجلس نشینی و این پشمینه پوشان بدبوی و کثیف را ازخود دور کنی، ما نزد تو می آییم و دینت را می‌پذیریم. مانع از شرکت در جلسات تو، جز اینان چیزی نیست.مستکبرانی که تاب تحمل مستضعفان صالح را نداشتند، از پیامبر خدا می خواستند که در صف آنان و در جهت ایشان قرار گیرد و به مستضعفان پشت کند. می‌گفتند اگر آنها را طرد کنی، ما می آییم، ما که مکنت و قدرت داریم! پیامبر به آنها چه می بایست می گفت؟ آیا بگوید اسلام شما را نمی خواهم، در حالی که اسلام برای همه است و او رحمة للعالمین؟ بگوید شما را می‌پذیرم و در کنار خود قرار می دهم و مستضعفان را پس می زنم؟ که آنان بهترین خلق خدا و یاران او بودند. این آیه شریفه نازل شد و تکلیف را روشن کرد. [26] اینکه ای پیامبر:با مستضعفان صالح و مؤمنان حقیقی باش. با آنان که جز خدا را نمی‌جویند. به هیچ وجه از آنان چشم برنگردان. هرگز دنبال زینت زندگی دنیایی و پیوستن به کانونهای قدرت و از طریق آنان راه هدایت را هموار کردن، مباش. هرگز از مستکبران پیروی مکن که آنها جز به دنیا دل نسپارند و به همین سبب یاد خود را از دلهایشان برده‌ایم. آنها به دنبال مطامع دنیایی‌اند و کارشان جز ستم و تجاوز نیست.پیامبر، پس از نزول این آیه به پا خاست و در جستجوی مستضعفان و بینوایان شتافت. آنان را در انتهای مسجد دید که به ذکر الهی مشغولند. رو به آنان کرد و فرمود: «الحمد الله الذی لم یمتنی حتّی أمرنی أن اصبر نفسی مع رجال من أمتی، معکم المحیا و معکم الممات.» [27] .خدای را سپاس که زندگیم را به پایان نرساند تا دستور داد که من در کنار گروهی از امتم با آنها باشم؛ من در زندگی و مرگ با شما هستم.مرحوم طبرسی یادآور می‌شود که پیامبر هیچگاه به دنیا و زینت آن تمایل نداشت، بلکه پیامبر حریص بود که بزرگان مشرکان ایمان آورند تا به وسیله آنها پیروان و خویشانشان ایمان آورند که در این آیه مورد خطاب قرار گرفت و مأمور شد که به مستمندان و مستضعفان روی آورد و چشم از آنان برندارد و به طرف اشراف نرود. [28] .خداوند جهتگیری لازم را مشخص کرد وآن اینکه هرگز از مستضعفان چشم بر ندارد و متوجه دنیا خواهان و آنان که مقصدشان دنیاست (ابناء الدنیا) نشود. [29] بدین ترتیب، خداوند به پیامبرش دستور داد که با نیازمندان و مستضعفان باشد و نزدیکی به ایشان را وجه همت خود قرار دهد و این دستور، دستوری است همیشگی درباره همه نیازمندان مسلمان تا روز قیامت. [30] .

خاستگاه اجتماعی پیامبران

پیامبران الهی خاستگاهی مردمی داشتند. [31] آنها از میان مستضعفان بر می‌خاستند و هرگز در دوران زندگی و رسالت خویش خود را وابسته و اسیر قدرتهای پوشالی نساختند. آنها چون بسیاری از مصلحان دیگر نبودند که برای کسب قدرت به منظور اصلاحات، خود را وابسته این قدرت و آن دولت کنند. آنها، تنها یک بستگی داشتند و آن بستگی به حق بود و همه نیرو و عظمتشان نیز از آن بود. آنها از متن زندگی مستعضفان برانیگخته می‌شدند، از میان مردمانی که با فقر و فشار زندگی می‌کردند. آنها سختیها و تلخیهای زندگی محرومان را چشیده بودند و هرگز پس از بعثت خویش راه کاخ سلطانی را پیش نمی‌گرفتند تا در کنف حمایت او رسالت خود را به انجام رسانند. بسیاری از اصلاح طلبان تاریخ این گونه‌اند: از اشراف جامعه، شاهزادگان، نجبا و در کنار قدرتمندان. پیامبران حنیف، از میان توده‌ها بر می خاستند و نخستین گروندگان به آنها نیز محرومان و مستضعفان بودند. آنان که در دیده اشراف، فرو مایه و فرودست محسوب می‌شدند و به سبب ناداری بی‌ارزش شمرده می گشتند. پیوسته چنین بود، ازنخستین حرکت در دعوت به توحید و آوردن شریعت تا پایان آن و ختم نبوت. خداوند درباره حضرتنوح که نخستین انسانی است که خداوند در کتاب شریفش از او حکایت می کند که به نام گرامی خدا آغاز به کار کرد و این باب را گشود و برای توحید استدلال کرد وکتاب و شریعت آورد و برای تعدیل طبقات و از بین بردن تضادهای اجتماعی قیام کرد، [32] فرموده است:«و لقد ارسلنا نوحا الی قومه انی لکم نذیر مبین. ان لا تعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم. فقال الملاء الذین کفروا من قومه ما نراک الا بشراً مثلنا و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنّکم کاذبین.» [33] .ما نوح را به سوی قومش فرستادیم (تا بگوید) من برای شما هشدار دهنده‌ای آشکارم. (دعوت من این است که) جز الله (خدای واحد یکتا) را نپرستید که بر شما از عذاب روز دردناکی می ترسم. اشراف کافر قومش (در پاسخ) گفتند: ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند جز گروهی فرومایگان ساده لوح نمی یابیم و فضیلتی برای شما نسبت به خود مشاهده نمی‌کنیم بلکه شما را دروغگو تصور می کنیم.صاحبان زر و زور و افراد چشم پر کن تو خالی یعنی ملاء که در هر جامعه‌ای سرچشمه اصلی فساد و تباهی هستند و پرچم مخالفت در برابر پیامبران را همین‌ها برافراشته می دارند، در برابر نوح ایستادند و اظهار کردند که تو را جز انسانی همانند خود نمی بینیم و آنان که تو را پیروی کرده‌اند، جز یک مشت فرومایگان و فرو دستان جامعه نیستند و به علاوه ما هیچگونه برتری برای شما برخودمان نمی بینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنیم. پس به این دلیل گمان می کنیم که شما دروغگو هستید. [34] آنها پیامبران الهی را به دلیل آنکه خاستگاهی مردمی داشتند و پیروانشان از نظر مستکبران از فرومایگان بودند، نمی پذیرفتند. البته شک نیست که گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند و نه حقیر و پست، بلکه به حکم آنکه پیامبران پیش از هر چیز به حمایت مستضعفان و اهتمام برای آنان و مبارزه با مستکبران می پرداختند، نخستین گروهی که به دعوت ایشان پاسخ مثبت می دادند، همان محرومان و فقیران بودند که در نظر مستکبران که ملاک شخصیت و ارزش را تنها زر و زور می دانستند، افرادی پست و فرودست به شمار می‌آمدند. [35] مستکبران می‌گفتند ما گرد تو جز فر ومایگان نمی بینیم، پیروان تو مردم پست هستند و اگر ما از تو پیروی کنیم، با آنها برابر می شویم و در زمره آنان خواهیم شد و این با شرافت و برتری ما منافات دارد و ارزش و مقام ما را در اجتماع پایین می‌آورد. [36] .اشراف دلبسته به شرافتهای دروغین، خاستگاه مردان حق را وسیله ایراد و لجاجت قرار می‌دادند:«قالوا یا شعیب ما نفقه کثیراً مما تقول و انا لنراک فینا ضعیفاً و لولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا بعزیز.» [37] .گفتند: این شعیب بسیاری از آنچه را که می‌گویی ما نمی‌فهمیم و ما تو را در میان خود ضعیف می‌یابیم و اگر به خاطر احترام قبیله کوچکت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در برابر ما قدرتی نداری.جالب اینکه آنها از قبیله شعیب به عنوان «رهط» یاد کردند که در لغت عرب به یک جمعیت کم از سه تا هفت یا ده و یا حداکثر به گفته برخی به چهل نفر اطلاق می‌شود. یعنی پایگاه و خاستگاه تو بسیار ضعیف است و ما اگر بخواهیم به راحتی با شما برخورد می‌کنیم. پیامبران حنیف چنین بودند؛ انسانهایی به دور ازسیره پادشاهان و ملوک و مردمانی چون سایر انسانها و این برای مستکبران پذیرفتنی نبوده است. چنانکه در برخورد با پیامبر خاتم می‌گفتند:و قالوا ما لهذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الاسواق لولا انزل الیه ملک فیکون معه نذیراً او یلقی الیه کنز او تکون له جنة یاکل منها و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحوراً.» [38] .و گفتند: چرا این رسول غذا می‌خورد؟ و در بازارها راه می‌رود؟ (که او نه سیره فرشتگان را دارد ونه روش شاهان را). چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوت او باشد)؟ یا گنجی از آسمان برای او فرستاده شود یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند).و ستمگران گفتند: شما تنها از یک انسان مجنون پیروی می‌کنید.برای آنها قابل پذیرش نبود که انسانی فاقد مال و مکنت فرستاده خدا باشد و می‌گفتند چرا این قرآن بر فرد ثروتمندی نازل نشده است:«و قولوا لو لا نزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم.» [39] .برای فرعون صفتان باور نکردنی بوده است که انسانهای فاقد ثروتهای کلان، نمایندگان حقیقی خدا باشند. اگر خداوند می‌خواست که آنان را مزین به زینتهای دنیایی کند، می‌توانست؛ اما پیامبران از توده‌ها برخاستند و ارزشهای حقیقی را آوردند. آنها دلها وچشمها را با عفاف و قناعت و سادگی پر می‌کردند، نه با چشم و خدم و زیور و زینت. امیر مؤمنان (ع) در خطبه قاصعه خویش این حقیقت را چنین بیان کرده است:«موسی بن عمران با برادرش (ع) بر فرمون وارد شدند در حالی که لباسهای پشمین به تن داشتند و در دست هر کدام عصایی بود. با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان پروردگار شود، حکومت و ملکش باقی بماند و عزت و قدرتش دوام یابد. اما او گفت: آیا از این دو تعجب نمی‌کنید؟ که من شرط می‌کنند که بقای ملک و دوام عزتم بستگی به خواسته آنها داشته باشد، در حالی که خودشان فقر و بیچارگی از سر وضعشان می‌بارد(اگر راست می‌گویند) چرا دستبندهایی از طلا به آنها داده نشده است، این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا و جمع آوری آن و تحقیر پشم و پوشیدن آن گفت. (ولی) اگر خداوند می‌خواست به هنگام مبعوث ساختن پیامبرانش، درهای گنجها و معادن طلا و باغهای خرم و سرسبز را به روی آنان بگشاید، می‌گشود، و اگر می‌خواست پرندگان آسمان وحیوانات وحشی زمین را همراه آنان گسیل دارد، می‌داشت. اگر این کار را می‌کرد امتحان از میان می‌رفت، پاداش و جزا بی اثر می‌شد و وعده‌ها و وعیدهای الهی بی فایده می‌گردید و برای پذیرندگان اجر و پاداش آزمودگان واجب نمی‌شد؛ و مؤمنان استحقاق ثواب نیکوکاران را نمی‌یافتند و اسما و نامها با معانی خود همراه نبودند (هیچگاه نمی‌شد به یک مؤمن حقیقتاً مؤمن گفت زیرا او به خاطر قدرت و مکنت پیامبران اظهار ایمان می‌کرد). اما خداوند پیامبران خویش را از نظر عزم و اراده، قوی و از نظر ظاهر فقیر و ضعیف قرار داد، ولی توأم با قناعتی که قلبها و چشمها را پر از بی‌نیازی می‌کرد هر چند فقر و ناداری ظاهری آنها چشمها و گوشها را از ناراحتی مملو می‌ساخت...» [40] .انبیا - بهترین بندگان خدا - چنین بودند و رسول اکرم (ص)، خاتم ایشان مستضعفانه می‌زیست و سخت به امور آنان اهتمام داشت.

مشی پیامبر اسلام

خاتم پیامبران الهی، خود را ازمسکینان و مستضعفان می‌دانست و هرگز از این شأن و روحیه دور نگشت. قاضی عیاض می‌نویسد: «و کان احب الاسامی الیه ان یقال له مسکین.» [41] (محبوبترین نامها باری آن حضرت آن بود که وی را مسکین بنامند). آن حضرت خود را از آنان و برای آنان می‌دانست.ابن مسعود گوید مردی نزد پیامبر آمد و با او سخن می‌گفت و در آن حال لرزه بر اندامش افتاده بود، پیامبر گفت: «هوّن علیک فانی لست بملک انما انا ابن امراة تاکل القدید.» [42] (راحت باش، من شاه نیستم، پسر زنی هستم که گوش مانده خشک شده می‌خورد).از سیره ملوک و سلاطین و تشریفات و رفتار آنان بیزار بود، چنانکه در خبر امام صادق (ع) آمده است: «کان یکره ان یتشبه بالملوک.» [43] (هیچ خوش نداشت که به پادشاهان شبیه شود). ابوامامه گوید: پیامبر خدا (ص) در حالی که به عصا تکیه داشت بیرون آمد، ما به احترام او بلند شدیم، فرمود: «لا تقوموا کما یقوم الا عاجم یعظم بعضهم بعضاً.» [44] (آن گونه که ایرانیان برای بزرگ داشتن یکدیگر در جلوی پای هم بر می‌خیزند برنخیزید!) احمد حنبل و ابو داود و ترمذی در حدیث حمادبن سلمه از حمید از أنس بن مالک نقل کرده‌اند که هیچکس نزد مسلمانان محبوبتر از رسول خدا نبود و با وجود این چون آن حضرت را می‌دیدند بر نمی‌خاستند زیرا می‌دانستند که چنین کاری را خوش نمی‌دارد. [45] چون وارد مجلسی می‌شد در نزدیکترین جای به محل ورود می‌نشست. [46] و هنگامی که سواره بود اجازه نمی‌داد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند، یا او را با خود سوار می‌کرد و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت می‌فرمود: جلوتر برو و در فلان مکان منتظر باش. [47] .و نیز از آن حضرت نقل شده است:همه پیشوایان حق بر همین روش سلوک کردند. ضراربن ضمره که از خاصان علی (ع) بود با همراهان به نزد معاویه رفت، بدو گفت: علی را برای من وصف کن. گفت: مرا از این کار معاف دار، معاویه گفت: حتماً باید بکنی حال که چنین است می‌گویم:لباس کوتاه (و نه لباس بلند که لباس اشراف بود و نشانه تکبر) و غذای غیر لذیذ و ساده دوست می داشت. به خدا سوگند آن گاه که در میان ما بود چون فردی از ما بود، هرگاه از وی چیزی می پرسیدیم پاسخ می داد وچون به نزدش می رفتیم سخن آغاز می کرد (و با ما گرم می گرفت) و وقتی که او را دعوت می کردیم می پذیرفت. به خدإ؛ووّّ با آنکه نزدیک به ما بود و ما به او خیلی نزدیک بودیم، با این حال از مهابتش با او سخن نمی گفتیم و به سبب بزرگی و عظمتش ما آغاز سخن نمی کردیم. وقتی لبخند می زد دندانهایش چون مروارید مرتب نمودار می شد. مردم دیندار را بزرگ می داشت و بینوایان را دوست می داشت. به هنگام سختی، یتیمان خویشاوند ومسکینان بی چیز را اطعام می کرد و برهنه را می پوشانید و ستمدیده را یاری می کرد... نیرومندان انتظار خلاف از او را نداشتند و ناتوانان از دادگری او ناامید نمی‌شدند. [48] .این مشی برای آن بود که سنت اهتمام برای مستضعفان پایدار بماند و ناتوانان و محرومان بدانند که اولیای خدا از آنانند وتلاششان در جهت کرامت و عزت بخشیدن به آنهاست.

کرامت و عزت مستضعفان‌

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه