مساوات صفحه 1

صفحه 1

خاستگاه مساوات

مساواتی که اسلام مقرر داشته و پیامبر اکرم (ص) آن را متحقق ساخته و به لباس عمل درآورده است، در تاریخ بشر بی نظیر است. در منطق قرآن کریم، انسانها همه از یک سرچشمه و فرزندان یک پدر و مادرند و فرقی میانشان نیست.پیش قرآن بنده و مولا یکی است بوریا و مسند دیبا یکی است [1] .این مساوات برخاسته از منطق قرآن را به تمام معنی در زندگی پیامبر (ص)، در برخوردها و در حکومت مدینه می بینیم، و در امتداد حرکت آن حضرت، در زندی پیشوایان معصوم (ع) قابل مشاهده است. در منطق قرآن کریم، نه سفید را بر سیاه مزیتی است و نه عرب را بر عجم، نه والی بر رعیت برتری دارد و نه حاکم بر مردم. همه افراد به تعبیر پیامبر مساوات مانند داندانه های یک شانه مساویند و هیچ مزیتی بر یکدیگر - جز به تقوا - ندارند:«الناس سواء کأسنان المشط.» [2] .مردم چون دندانه های شانه مساویند.این نگرش اسلام به انسانها و رفتار پیامبر و مؤمنان به او بر آن اساس، از عمده عوامل جذب دلها به اسلام بود. حتی به گفته جواهرلعل نهرو: «مسأله برادری و مساواتی که مسلمانان بدان ایمان دارند و بر آن اساس زندگی می کنند، روی افکار هندوها تأثیر عمیقی گذاشته است، بویژه طبقات محرومی که مناسبات اجتماعی هند، آنان را از مساوات و برخورداری از حقوق انسانی محروم ساخته است.» [3] .البته مراد از مساوات مورد بحث، مساوات طبیعی از قبیل رنگ و شکل و اخلاق و امیال و استعدادها نیست، زیرا این اختلافها، اختلافهای طبیعی است و

تساوی در آنها ممکن نیست، چنانکه در حدیث علوی آمده است که:«لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا استووا هلکوا.» [4] .خیر مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوی باشند هلاک شوند.نگاهی گذرا به جوامعی که این امر را لحاظ نکردند و دچار برداشت اشتباه در امر مساوات شدند، این مسأله رإ؛گ گّ ّ ثابت می کند. در دوران استالین تصمیم گرفته شد که به عنوان یک حرکت سوسیالیستی دستمزدها به تساوی پرداخت شود، اما به زودی این حرکت با شکست روبرو شد و استالین ناچار شد در تصمیم خود تجدید نظر کرده، آن را الغا کند. وی در این باره ضمن نطقی که ایراد کرد چنین گفت: «بسیاری تصور می کنند که لازمه سوسیالیسم آن است که دستمزد کارگران به تساوی پرداخت شود، حال آنکه این مساواتی که بدان دعوت می کنند بی نهایت واهی و بی اساس بوده، موجب زیانهای جبران ناپذیری به ما شده است.» [5] .انسانها از نظر طبیعی به هیچ روی یکسان نمی باشند، بلکه اختلاف وجودی میان همه موجودات و در مراتب وجود از لوازم عالم وجود است و در خلقت الهی تکراری نیست: «لا تکرار فی التجلی» [6] انسانها نیز گونه گونه و طور به طور آفریده شده اند و از استعدادهای متفاوتی برخوردارند که همین تفاوت و گونه گونی مایه بقا و دوام جامعه انسانی است و این امر از نشانه های قدرت و کمال الهی است:«ما لکم لا ترجون لله و قاراً و قد خلقکم اطواراً.» [7] .شما را چه می شود که برای خدا احترامی قائل نمی شوید، حال آنکه او شما را گونه گون (در چند مرحله و در مراتب مختلف) آفریده است.«این قسم اختلاف، اختلافی است

که در عالم انسانی چاره ای از آن نیست. این اختلاف طبایع است که منشاء اختلاف بنیه ها می شود و بی گمان ترکیبات بدنی باعث اختلاف در افراد و در نتیجه اختلاف در استعدادهای جسمی و روحی می شود و با ضمیمه شدن اختلاف محیطها و آب و هواها اختلاف سلیقه ها و سننن وآداب و مقاصد و اعمال نوعی و شخصی در جوامع انسانی پدید می آید و در علم الاجتماع و مباحثش ثابت شده که اگر این اختلافها نمی بود بشر حتی یک چشم برهم زدن قادر به زندگی نبود و خدای تعالی هم در قرآن کریم این اختلاف را به خود نسبت داده و فرموده است: «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً» [8] (ما وسایل معیشت آنان در زندگی دنیا را میانشان تقسیم کردیم و برخی از آنان را چند مرتبه بر بعضی دیگر بالا بردیم تا برخی از آنان بعضی دیگر را استخدام کنند). و در هیچ جا از کلام خود آن را نکوهش نکرده است، مگر در آن مواردی که این اختلاف آمیخته با هوای نفس و بر خلاف هدایت عقل باشد.» [9] .اسلام کلیه تفاخرها و امتیازات نژادی و اختلافهای طبقاتی و برتری جوییهای اجتماعی را نفی کرده و به صراحت اعلام کرده است: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم.» [10] .«برخی مفسران گفته اند آیه شریفه در مقام بیان این است که تفاخر به انساب را نفی کند، بنابراین مراد از جمله «من ذکر و انثی» آدم و حوا خواهد بود

و معنای آیه این میشود که انسانها همه از یک پدر و مادرند (ازآدم و حوا) و همه از آن دو تن منتشر شده اند و هیچ فرقی میان سفید و سیاه، عرب و عجم نیست. خداوند اعلام می کند که ما شما را شعبه ها و قبیله های مختلف کردیم نه برای اینکه طایفه ای از شما بر سایرین برتری و کرامت داشت، بلکه صرفاً برای اینکه یکدیگر را بشناسید و امر اجتماعتان و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام شود. زیرا اگر فرض شود که مردم همگی یکجور و یک شکل باشند و تفاوتی میان آنها مشاهد نشود و در نتیجه یکدیگر را نشناسند، رشته اجتماع از هم می گسلد و انسانیت فانی می شود. پس غرض از اینکه خداوند مردم را شعبه شعبه و قبیله قبیله کرده، این بوده است که یکدیگر را بشناسند(لتعارفوا) نه اینکه بر یکدیگر تفاخر کنند و اختلافهای طبقاتی فراهم سازند. اما برخی دیگر از مفسران گفته اند مراد از اینکه فرمود:«من ذکر و انثی» مطلق زن و مرد است و آیه شریفه در مقان بیان این است که مطلق تفاضل و برتری به طبقات مانند سفید وسیاه و عرب و عجم و غنی و فقیر و برده و مولا و مرد و زن را از بین ببرد و معنای آیه این است که: هان ای آدمیان، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، پس هر یک از شما انسانی هستید متولد از دو انسان و از این رو هیچ فرقی با یکدیگر ندارید و اختلافی هم که در شما هست و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله کرده، اختلافی است مربوط به جعل

الهی، نه به کرامت و فضیلتی که در بین شماست، بلکه این امر برای آن است که یکدیگر را بشناسید ونظام اجتماعتان کامل شود. برخی دیگر از مفسران یعنی صاحبان رای اول به این تفسیر اعتراض کرده اند و گفته اند آیه شریفه در این سیاق است که تفاخر به انساب را نفی کند و در مقام نکوهش آن است، به شهادت اینکه می فرماید: «وجعلناکم شعبوبًا و قبائل لتعارفوا» و ترتب این فرض بنابر وجهی که شما ذکر کردید روشن نیست، چون بنابر وجه شما سخن از نکوهش تفاخر به حسب و نسب در بین نمی آید زیرا شما می گویید آیه در مقام الغای مطلق تفاضل است. ولی ممکن است به این معترض پاسخ داده شود که آیه در صدد است که اختلاف در انساب را هم که یکی از مصادیق اختلاف طبقاتی است نفی کند. و بنای وجه ذکر شده بر این است که می گوید آیه در صدد نفی اختلاف طبقاتی به تمام مصادیق آن است و همچنان که ممکن است تفاخر به انساب را نفی و نکوهش کنیم به این دلیل که همه انساب و دودمانها به یک زن و مرد (آدم و حوا) منتهی می شوند و تمامی مردمان در این پدر و مادر شریکند، همچنین ممکن است همین مطلب یعنی تفاخر به انساب را نفی و نکوهش کنیم به این دلیل که هر انسانی متولد از دو انسان است و همه مردم در این جهت شریکند. و حق مطلب آن است که جمله «وجعلناکم شعوباً و قبائل» اگر بگوییم ظهور در نکوهش تفاخر به انساب دارد، وجه اول قویتر است و گرنه وجه دوم بهتر

است زیرا که عمومیت و شمول دارد.» [11] .بنابراین اگر شمول آیه را بپذیریم، قرآن کریم همه اختلافهای طبقاتی را نفی کرده است و هیچ انسانی بر انسان دیگر، هیچ برتری و تفاخری ندارد مگر به «تقوا» در شأن نزول آیه نیز مطالبی آمده است که بیانگر همین امر است نقل شده است که یکی از موالی قبیله بنی بیاضه دختری از آنها را خواستار شده بود. پیامبر به بستگان دختر فرمود که با ازدواج ایشان موافقت کنند. آنها در پاسخ حضرت گفتند: ای رسول خدا آیا دختران خود را به موالی (بردگان) خود دهیم؟ و این آیه شریفه نازل شد و این گونه تفاخرهای طبقاتی را نفی کرد. [12] و نیز گفته اند که ثابت بن قیس بن شمّاس به کسی که در مجلس برایش جا نگشوده بود، دشنام داد و او را «ابن فلانه» خطاب کرد (از جهت مادرش او را تحقیر کرد) پیامبر فرمود: چه کسی این سخن را گفت. ثابت عرض کرد: من ای رسول خدا. حضرت فرمود: به شخصیتها و بزرگان قوم بنگر! پس نگریست فرمود: چه دیدی؟ گفت: سفید و سیاه و سرخ (در کنار هم) فرمود: «فانک لا تفضلهم الا بالتقوی» پس (بدان که) تو هیچ برتری بر ایشان جز به تقوا نداری. و آن گاه این آیه شریفه نازل شده. [13] .همچنین از قول ابن عباس نقل کرده اند که پس از فتح مکه پیامبر به بلال دستور داد که بر بالای کعبه اذان بگوید و او اذان گفت. عتاب بن اسید بن ابی عیص گفت: خدا را سپاس که پدر من فوت کرده و نیست تا این روز

را ببیند. و حارث بن هشام گفت: محمد جز این کلاغ سیاه موذن دیگری نیافت؟ و سهیل بن عمرو گفت: چون خدا چیزی را اراده کند تغییرش دهد. ابوسفیان گفت: من چیزی نمی گویم، چون می ترسم که پروردگار آسمان او را با خبر سازد. پس جبرئیل بر پیامبر نازل شد و آن حضرت را از آنچه گذشته بود آگاه ساخت، پیامبر آنها را احضار کرد و از آنچه بر زبان رانده بودند پرسش کرد و آنها نیز بدان اعتراف کردند. آن گاه این آیه نازل شد و از تفاخر به نسب و تکاثر اموال و کوچک شمردن فقرا منع کرد و اساس و ملاک برتری را تقوا اعلام کرد. [14] .بنابراین همه انسانها از یک ریشه و اصلند و همین وحدت و یگانگی ریشه و اصل، مبدأ مساوات اسلامی و خاستگاه آن است. [15] .«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً کثیراً و نساء و اتقوا الله الذی تساءلون به والا رحام ان الله کان علیکم رقیباً.» [16] .هان ای آدمیان، از پروردگارتان پروا گیرید که شما را از نفس واحد آفرید و جفتش را از او بیافرید و از آن دو مردان و زنان بسیار پراکند، و پروا گیرید از خدایی که به نام او از یکدیگر خواهشها می کنید و بترسید از قطع رحم که خدا بر شمامراقب است.ظاهر آیه شریفه گواه آن است که همه انسانها از یک پدر و مادر یعنی حضرت آدم (ع) و زوجه او می باشند. آیه شریفه در مقام آن است که بگوید حقیقت افراد انسان یکی است و

تمام آنها با همه کثرتی که در بینشان مشاهد می شود، از یک اصل هستند و از ریشه واحدی منشعب شده و رو به ازدیاد گذارده اند. دراین آیه عزیز، برای معرفی خدایی که بر تمام اعمال انسانها نظارت دارد، به یکی از صفات او اشاره می کند که ریشه وحدت اجتماعی بشر و مساوات انسانهاست: «الذی خلقکم من نفس واحده» بنابراین امتیازات و افتخارات موهومی که هر دسته ای برای خود درست کرده اند از قبیل امتیازات نژادی، زبانی، منطقه ای، قبیله ای و مانند آن ملغی و باطل است زیرا همه انسانها از یک اصل سرچشمه یافته و فرزندان یک پدر و مادرند و این خاستگان مساوات بنی آدم است. [17] .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه