هم مانند رسول خدا با کودکان این گونه رفتار کرده باشد. سیره نویسان بدرستی و با دقت تعبیر کرده اند: «والتلطف بالصبیان من عاده رسول الله (ص)» [45] (لطف و عنایت وتوجه به کودکان از عادت رسول خدا بود). آن وجود گرامی در جهت تکریم کودکان، به آنان سلام می کرد [46] و توصیه می کرد که به این عمل او تأسی شود؛ أنس بن مالک گوید: ما کودک بودیم که رسول خدا بر ما گذشت و فرمود: «سلام بر شما کودکان» [47] و امام باقر (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) می فرمود:«خمس لا أدعهن حتی الممات:... والتسلیم علی الصبیان، لتکون سنه من بعدی.» [48] .پنج چیز است که تا لحظه مرگ آنها را ترک نمی کنم:... یکی از آنها سلام کردن به کودکان است، (و در انجام این اعمال مراقبت دارم) تا پس از من به صورت سنتی بین مسلمانان بماند و معمول شود.سنت پیامبر بر کرامت استوار بود، چرا که نتایج کرامت و یا حقارت شخصیت بسیار گسترده است و در بیانات آن وجود گرامی واوصیایش نسبت بدانها تذکرات فراوانی داده شده است که به مواردی از آن اشاره می شود.
نتایج کرامت و یا حقارت شخصیت
آزاد شدن از دنیا و یا اسارت در چنگال آن
اساسی ترین ویژگی برخاسته از کرامت نفس، آزاد شدن از دنیاست که رهایی از همه مصائب است. دنیا در چشم انسان صاحب کرامت کوچک و حقیر است، پس به آن دل نمی بندد وانسان حقیر است که به سبب حقارت خویش دنیا را بزرگ می شمارد و خود را اسیر آن می سازد. انسان به میزانی که خرد می شود، دنیا برایش بزرگ می نماید و به میزانی که بزرگ می شود، دنیا کوچک می نماید. از امام باقر (ع) نقل شده است
که:«فمن کرمت علیه نفسه صغرت الدنیا فی عینه و من هانت علیه نفسه کبرت الدنیا فی عینه.» [49] .هر کس از کرامت نفس برخوردار باشد، دنیا در چشمش کوچک است و هر کس نفسش خوار باشد، دنیا در چشمش بزرگ است.و نیز از زین العابدین (ع) روایت شده است:«من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا.» [50] .کسی که از کرامت نفس برخوردار است، دنیا نزد او حقیر و ناچیز است.
نفاق و دورویی
مسأله نفاق از پیچیده ترین و عمده ترین مسائل اجتماعی - سیاسی جامعه اسلامی است. چنانکه با به حاکمیت رسیدن اسلام و تحقق مدینه نبوی سیر نزول آیات مربوط به نفاق و منافقین شدت گرفت. قرآن کریم بر این مسأله تأکید شگفتی دارد [51] و در سیر تاریخ هر چه بشر جلو آمده است، نفاقش پیچیده تر گردیده و قدرتش بر تصنع افزایش یافته است. اینکه انسان به گونه ای فکر کند و به گونه دیگری خود را بنمایاند، ریشه در حقارت نفس او دارد. اینکه عواطف انسان در یک جهت باشد و ظهور احساساتش در جهت مقابل آن از رو و ریاست وناشی از ذلت نفس او. اینکه باور انسان به اموری باشد و تظاهر گفتار و رفتار او در خلاف آن، به سبب پستی او در نفس خویش است. این حقیقت بلند در کلام امام بیان (ع) چنین آمده است:«نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه.» [52] .نفاق و دورویی انسان، ناشی از حقارت و ذلتی است که فرد در وجود خود احساس می کند.
فضائل و رذائل اخلاقی
از تبعات روشن کرامت و حقارت، شکل گیری فضائل و رذائل در اخلاق فردی و اجتماعی است از مردمی که حقیر شده باشند و شرافتهایشان لگدمان شده باشد، نمی توان انتظار رفتاری شرافتمندانه داشت. انسانی که کرامت وجودیش رشد می یابد و شخصیت و شرافت معنوی می یابد، بر اداره خویش توانا می شود، از همین روست که امیرمؤمنان (ع) فرمود:«من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته.» [53] .کسانی که شخصیت و شرافت معنوی دارند، شهوات و تمایلات نفسانی در نظر آنها پست و کوچک است.جامعه ای که کرامت یابد، عزت می یابد و تن به امور ذلت بخش
و تباه کننده نمی دهد:«من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب.» [54] .آنان که شرافت نفسانی دارند و خویشتن را به خواهشهای پست آلوده نمی کنند. آنها خود را بالاتر از آن می دانند که با نافرمانی حق، کرامت خود را بشکنند:«من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه.» [55] .آنان که کرامت نفس دارند هرگز با ارتکاب گناه آن را پست و موهون نمی کنند.تأکیدی که در سیره نبوی بر کرامت وجود دارد به همین منظور است و اگر افراد استخفاف شوند، تحقیر شوند، مورد اهانت قرار گیرند، ناهنجارترین رفتار نیز از آنان دور نیست:«من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره.» [56] .کسانی که نفسشان پست و خوار باشد، به خیرشان امیدی نداشته باش.از انسانهای پست، انتظار خیر و صلاح نمی رود، که از پست، پستی خیزد و از تحقیر شده، بدی، که امام هادی (ع) فرمود:«من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره.» [57] .انسانی که نفسش خوار شود، از شر او ایمن مباش.به سبب همین پیامدهاست که در منطق نبوی آن قدر بر کرامت افراد تأکید شده است. حتی خودبینی و خود خواهی و تکبر که سرآغاز تباهیهای فردی و اجتماعی است، معلول حقارت نفس است. امام صادق (ع) فرمود:.«ما من احد یتیه الا من ذله یجدها فی نفسه.» [58] .هیچکس به خوی (ناپسند) تکبر مبتلا نمی شود مگر به سبب خواری و ذلتی که در درون خود احساس می کند.آن که جامه بزرگی بر تن خویش می کند و با مردم از سر تکبر برخورد می کند، حقیری است که بر حقارت خویش می افزاید. پیشوای صادق (ع) فرمود:«الکبر رداء الله، فمن نازع الله عز و جل رداءه لم یزده الله الا سفالا.»
[59] .کبر و بزرگی جامه ای است که مخصوص خداوند (بی نیاز و شایسته ذات مقدس (اوست) و کسی که با او در این صفت به معارضه برخیزد (و به مردم بزرگی بفروشد) خداوند جز پستی و حقارت چیزی بر او نمی افزاید.همه جباران و ستمگران و متکبران، به سبب ذلت نفس خویش به استبداد و ستم و بزرگ مداری دست می زنند، که حقیر خواهان ظلم است و دنی خواهان فساد و ذلیل خواهان بزرگی.«ما من رجل تکبر أو تجبر الا لذلهٍ وجدها فی نفسه.» [60] .هیچ انسانی دچار تکبر یا ستمگری و خشونت نمی شود مگر به سبب پستی و حقارتی که در نفس خویش احساس می کند.