تاکتیکهای جنگی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صفحه 12

صفحه 12

این غزوه در اول جمادی الاولی سال چهارم هجری اتفاق افتاد، رسول خدا صلی الله علیه و آله سپاهیان اسلام را به قصد درهم شکستن نیروهای قبیله بنی محارب و نبی ثعلبه - که هر دو از مشرکین بودند - اعزام داشت و نیروهای خود را در منطقه نخل پیاده کرده و در دامنه کوهی مستقر شدند که سنگها و شنهای آن سیاه و سرخ و سفید بودند، از این لحاظ این غزوه به غزوه ذات الرقاع موسوم گردید، ولی این غزوه بدون درگیری خاتمه یافت.خاتمه جنگ:زنی از زنان مشرکین به دست نیروهای اسلام افتاد سپاهیان اسلام این زن را همراه خود آوردند، حضرت دو نفر از نیروها - یک نفر از مهاجرین و دیگری از انصار - را برای پاسداری

انتخاب نمود و دستور داد که در جلو دره ای که سپاهیان اسلام شب را در داخل آن به سر می بردند پاسداری نمایند، پاسدار مهاجر به استراحت پرداخت و پاسداری که از قبیله انصار بود بیدار مانده و از دره حراست می نمود.شوهر آن زن در آن شب به میان قبیله خود بازگشت، به وی گفتند که سپاه اسلام همسرتان را ربوده و او را به همراه خود برده اند، آن مرد سوگند کرد تا وقتی یک نفر از سپاهیان اسلام را به قتل نرساند از پای ننشیند. پس شبانگاه خود را بر دهانه دره که محل استقرار سپاه اسلام بود رسانید شخصی را که در حال نماز و عبادت دید، از شیوه عبادت و راز و نیاز او دریافت که این شخص از پاسداران اسلام است که در طلیعه سپاه قرار دارد و از سپاه حراست می نماید.پس کمین گرفت و تیر اول را به سویش شلیک کرد، آن تیر به بدن رزمنده اصابت کرد ولی او نمازش را رها نکرد و تیر را از بدن بیرون کشید، پس تیر دیگری رها کرد که به جای دیگری از بدنش اصابت کرد ولی او تیر را از بدنش بیرون کشیده و باز به حال نماز ایستاد بار سوم که به سجده رفت تیر سوم به وی اصابت کرد او تیر را از بدنش بیرون کشید و نمازش را به پایان رسانید.رزمنده مهاجر که در حال استراحت بود از خواب بیدار شد، و حال او را جویا شد و گفت: چرا مرا از خواب بیدار نکردی؟ رزمنده انصار گفت: من در حال قرائت سوره ای

از قرآن بودم و دوست نداشتم آن را قطع نمایم، سوگند به خدا اگر در مقام حراست نمی بودم هر آینه جانم به لب می رسید [138] .

رویدادهای سال پنجم هجرت

جنگ احزاب (خندق)

جنگ خندق در سال پنجم هجرت آغاز شد، این غزوه پس از گذشت 55 ماه از هجرت به مدینه به وقوع پیوست [139] یکی از علل پیدایش این جنگ اجلاء بنی النضیر از مدینه بود [140] .پس از اجلاء بنی النضیر عده ای از سران قبیله بنی النضیر از جمله: سلام بن ابی حقیق و حی بن اخطب و ابن ربیع به همراه عده ای از قبیله بنی النضیر به مکه وارد شدند و بسیاری از قبایل قریش را که در مکه زندگی می کردند و آنان را به جنگ علیه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرا خواندند و به آنان قول مساعدت و همکاری نظامی و سیاسی و معنوی دادند و گفتند: مادامی که ریشه مسلمانان را از منطقه جزیره العرب نکنیم از پای نخواهیم نشست. قریش از این پیشنهاد یهودیان خرسند شده و از آن استقبال نمودند و قول مساعدت و همکاری را دادند [141] .تبلیغات یهود به گونه ای امید بخش بود که توانست کلیه قبائل عرب را علیه دولت اسلامی بسیج نماید، از جمله تبلیغات آنان سخنان حی بن اخطب بود که گفت: محمد و یارانش با شما به گونه ای جنگیدند که سران شما را کشتند و پشتوانه های نظامی شما را نابود ساختند ما را از وطن آواره کوه و بیابانها کردند و اموال ما را به غنیمت گرفتند، برخی از رؤ سای ما را کشتند و زندگی را

بر ما حرام کردند برخی از بنی اعمام ما را از وطن اخراج و اموال آنان را نیز تصرف و زنان آنها را اسیر کردند.پیشنهاد ما این است که نمایندگانی به سوی قبائلی، که با شما پیمان نظامی دارند، بفرستید و آنان را برای یک جنگ تمام عیار آماده کنید، ما هم قبیله بنی قریظه را- که از بستگان ما می باشند و در مدینه زندگی می کنند - به همکاری دعوت می نماییم و از آنان پیمان می گیریم که در این جنگ شرکت نمایند، آنان دارای یک لشکر 700 نفره رزمی می باشند که بسیار کارآزموده و در فنون جنگی مهارت کامل دارند.در ترتیب جنگ آنان از پشت و شما هم از مقابل حمله را آغاز نموده و سپاه اسلام را در محاصره کامل قرار می دهید، در این صورت برای سپاه اسلام را نجات میسور نیست و مشرکین و یهود از قدرت بزرگ اسلامی که هر دو را تهدید می کند نجات خواهند یافت [142] .از نظر منطقه جغرافیایی محله بنی قریظه در دو مایلی مدینه قرار داشت و محل جنگ به گونه ای اتخاذ شده بود که سپاهیان اسلام در محاصره کامل دشمن قرار داشتند، هم اکنون نام آن منطقه به بئر المطلب موسوم است [143] .بر اثر تبلیغات مسموم و زهرآگین که از طرف سران یهود در میان قریش انجام شد مردم قریش و قبائل مکه با آنها پیمان برادری و نظامی بستند، سران قریش با همراهی سران یهود به تجهیز و تهیه سپاه پرداختند و یک سپاه بسیار بزرگی را به وجود آوردند. کسانی که توانایی شرکت در

جنگ را نداشتند هر یک به نوعی هزینه جنگ را پرداخت نمودند، برخی از سران قریش نیز ثروت خود را به تاءمین نیازمندیهای جنگ اختصاص دادند.عهدشکنی عادت یهود:در خصوص این جنگ نقش یهود به وضوح به چشم می خورد، قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره دارد که: در هر پیمانی که یهود با پیامبر اکرم می بستند این پیمان تا زمانی برقرار بود که یهود قدرت و توانایی نقض و پیمان را نداشتند زیرا یکی از عادات همیشگی یهود پیمان شکنی و هیچگاه به عهد و قرار داد ذمه عمل نکرده اند.اگر در مواردی یهود به شرائط ذمه پیمانی عمل می کردند به خاطر وفاداری و تعهد به قانون نبوده است بلکه رعایت اصول و مقررات اسلامی به لحاظ موقعیت آنها بوده است.پیامبر اکرم به وسیله گزارش نیروهای اطلاعاتی مستقر در مکه از قصد شوم و حمله گسترده قریش آگاه شد، نیروهای اطلاعاتی توانستند مذاکرات و تبادل آراء و افکار و نقشه دشمن را با گزارشی دقیق به پیامبر اکرم اطلاع دادند، این گزارش زمانی به پیامبر اکرم رسید که تنها سه ماه به عملیات قریش مانده بود.پیامبر اکرم سران نظامی اسلام را گرد آورده و آنان را از جریان حمله گسترده دشمن مطلع گردانید، و با آنان در مورد شیوه مقابله با جنگ به مشورت و تبادل نظر پرداخت طرحها و نقشه های مختلفی در نحوه پیشگیری دشمن مطرح شد ولی تنها طرحی که مورد تصویب پیامبر قرار گرفت طرح سلمان بود [144] .سلمان عرضه داشت: یا رسول الله، در بلاد ما ایران مرسوم است که هرگاه بلدی مورد هجوم دشمن قرار گیرد

و نیروهای دشمن از نظر عده و عده با نیروهای داخلی قابل مقایسه نباشند، این کمبود عده و عده را از طریق بکارگیری تاکتیکهای نظامی جبران می نمایند، و معمولا در اینگونه موقعیتها از روش خندق بر دور شهر استفاده می کنند. جبرئیل نازل شد و به پیامبر خدا عرضه داشت: یا رسول الله صلی الله علیه و آله طرح و نقشه سلمان طرح مطلوبی است [145] .نکته: تعداد سپاهیان اسلام، در مقایسه با سپاه قریش کمتر از یک سوم محسوب می شد، زیرا تعداد نیروهای اسلام 300 نفر و تعداد نیروهای سپاه کفر 10000 نفر بود، به حسب ظاهر پیامبر خدا ناگزیر بود که به هر شیوه ممکن از پایتخت حکومت اسلامی به دفاع برخیزد و این دفاع با عدم رعایت اصول و تاکتیکهای نظامی امکان پذیر نبود، بنابراین کمبود نیرو را با ایجاد موانع ایذائی (حفر خندق) بر سر راه دشمن جبران کرد و از حد فاصل کوههای احد تا پشت مسجد قبا به طول 7 کیلومتر خندق ایجاد کرد.حفر خندق:پیامبر خدا مساحت و طول منطقه را بین اعضاء و نیروهای شرکت کننده در جنگ تقسیم کرد، و گروههایی مرکب از مهاجرین و انصار تشکیل داد و متناسب جمعیت سهمیه آنها را از زمین افراض کرد به طوری که سهمیه هر نفری حفر زمینی به طول 3.2 متر و عرض 5 متر و به عمق 4 متر بود که در طول سه ماه هر یک وظیفه خود را انجام می داد، سه روز قبل از اینکه نیروهای دشمن به منطقه نظامی و عملیاتی وارد شود موانع ایذائی آماده شد.حضرت نیز شخصا در یکی

از دسته های مهاجرین به کندن خندق مشغول شد، در حین کار حضرت زمین را به وسیله کلنگ حفر می کرد و علی خاکها را به بیرون خندق می ریخت، فشار کار به گونه ای زیاد بود که عرق از سر و روی حضرت سرازیر شده بود و خستگی او را می آمرزد، حضرت در گوشه ای نشست و قدری استراحت نموده و آنگاه فرمود: لاعیش الا عیش الاخره، اللهم اغفر للانصار و المهاجرین؛ زندگی بدون زحمت فقط در آخرت است، خداوند انصار و مهاجرین را بیامرز [146] .هنگامی که سپاهیان اسلام حضرت را در حال کلنگ زدن مشاهده نمودند به شوق آمده و تبعیت از حضرت مشغول کار گردیدند، دسته ای با کلنگ حفر می کردند و دسته ای دیگر خاکها را از خندق بیرون می ریختند. در حینی که به حفر خندق مشغول بودند به سنگی برخورد نمودند هر چه تلاش می کردند نمی توانستند سنگ را از جای برکنند، جابربن عبدالله انصاری که در این دسته کار می کرد در مسجد فتح به خدمت حضرت شرفیاب شده و جریان را به وی گزارش داد.حضرت وارد خندق گردید، دستور داد آب آوردند وضو گرفت و مقداری از آب را در فضای دهان مضمضه کرد سپس روی آن سنگ ریخت اصحاب نیز کارهای پیامبر را نظاره می کردند، پس حضرت کلنگ اول را که زد جرقه ای از سنگ پرید، اصحاب در پرتو آن نور قصور شام را مشاهده نمودند، کلنگ دوم را که زد جرقه ای پرید که در پرتو آن نور قصور مدائن را دیدند، و کلنگ سوم را که زد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه