تاکتیکهای جنگی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صفحه 15

صفحه 15

مدت محاصره را تمدید کرد، در این فاصله آثار محاصره در دشمن هویدا شد و رعب و وحشت سپاهیان اسلام آنان را به شدت آزار داده بود و ضجه و ناله زنان و کودکان تمام قله را فرا گرفته بود.این فشار روحی حاکم سبب شد که زنان و کودکان بنی قریظه به سران و بزرگان خود فشار آوردند تا با رسول خدا صلی الله علیه و آله سازش نموده و به هر وسیله ممکن حلقه محاصره را بشکنند، پس به ناچار در برابر حکومت اسلامی تسلیم شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله مردان را از زنان جدا کرده و سپس 700 نفر از مردان بنی قریظه را که به قریش قول همکاری داده بودند را گرفته و کتف و شانه هایشان را بست، این برخورد پیامبر ترس و وحشت زیادی را بر قبیله اوس ایجاد نمود، زیرا قبیله اوس در زمان جاهلیت با یهودیان بنی قریظه پیمان همکاری نظامی و اجتماعی و اقتصادی داشتند.نص حکم بن معاذقبیله اوس از حضرت تقاضا کردند که به قتل آنان اقدام ننمایند و با آنان همانند یهودیان بنی قینقاع برخورد کند [168] ، و بر تقاضایشان اصرار فراوانی ورزیدند که حضرت به تقاضای آنان پاسخ رد ندهد، حضرت برای اینکه دل آنها را به دست آورد فرمود من: از بین شما سعد بن معاذ را به عنوان حاکم انتخاب می کنم. قبیله اوس به این طرح تسلیم شدند [169] .پس سعدبن معاذ [170] جهت تحکیم حاضر شد، قبیله اوس برگرد او جمع شدند و به او گفتند: از خدا بترس و درباره هم پیمانانت احسان و نیکی

کن، زیرا بنی قریظه در بسیاری از جنگها و آباد نمودن نخلستانها ما را یاری نموده اند، پس از اصرار اوس سعد در جواب آنان فرمود: الان زمانی است که سرزنش کنندگان سعد را از غرض اصلی و حکم نمودن بر اساس رضای خدا باز ندارد اوس از این جواب متاءثر شده و ناامیدانه گفتند: کار بنی قریظه پایان یافت پس ازآن زنان و کودکان بنی قریظه با حالت گریه و شیون از سعد تقاضا کردند که به آنان نیکی شود و از حکم ناروا پرهیز نماید.آنگاه سعد خطاب به یهودیان بنی قریظه کرده و فرمود: آیا به حکم من راضی هستید؟ گفتند: آری امیدواریم که حکم منصفانه باشد، پس بار دیگر گفته خود را تکرار کرد و آنان هم جواب را تکرار کردند سپس سعد رو به رسول خدا صلی الله علیه و آله نموده و عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادرم فدایت باد نظر شما چیست؟ حضرت فرمود: من به حکم تو تسلیم و راضی هستم.پس سعد عرض کرد: من حکم می کنم که مردان آنها را گردن بزنید و زنان و زراره آنها را به اسارت درآورید و اموال و ما ترک و غنائم آنها را بین مهاجرین و انصار تقسیم نمایید رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای سعد حکم تو درباره بنی قریظه همان حکم خداوند در بالای آسمانهای هفتگانه است. پس زخم سعد باز شده و خونش ریخت و به لقاء الله پیوست [171] .برخورد رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد حکم سعد:بالاخره سپاهیان اسلام توانستند در این جنگ بر دشمن پیروزی

کامل را به دست آوردند بدون اینکه یک نفر مجروح یا کشته هم بر جای بگذارند، تعداد نیروهای سواره نظام 36 نفر و باقیمانده نیروها پیاده نظام در این جنگ شرکت کرده بودند.در پی حکم سعد بن معاذ، رسول خدا صلی الله علیه و آله ما ترک بنی قریظه (اعم از ثروتهای منقول و غیر منقول) را بین مهاجرین و انصار که در جنگ شرکت داشتند تقسیم نمود، به رزمندگان سواره نظام دو سهمند و به رزمندگان پیاده نظام یک سهم بخشید - در این جنگ تفاوت بین سهم پیاده نظام و سواره نظام تشریع و در جنگهای بعدی به صورت یک قانون کلی مورد عمل قرار گرفت [172] - زنان و کودکان را اسیر کرده و آنها را بین رزمندگان تقسیم نمود و مردان آنها را با شانه های بسته به مدینه وارده کرد و در طی سه شبانه روز آنان را یک به یک گردن زده و در گودالی در قبرستان بقیع دفن نمود [173] .از میان زنان اسیر شده 17 کنیز بین فقرای بنی هاشم تقسیم شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز یک جاریه به نام ریحانه را برای خود انتخاب نمود و باقیمانده زنان و کودکان بین مهاجرین و انصار تقسیم شد [174] .دفاع از رهبر:هنگامی که قلعه بنی قریظه در محاصره سپاهیان اسلام قرار گرفت، کعب بن اسید از بزرگان بنی قریظه، سرش را از حصار قلعه بیرون آورد، چون چشمش به رسول گرامی و سپاهیان اسلام افتاد آنان را مورد اهانت و ناسزاگویی قرار داد. حضرت علی از این جریان ناراحت شده و به خدمت

حضرت عرضه داشت: یا رسول الله! شما خود را دید دشمن دور بدارید و به سوی دشمن نزدیک نشوید پیامبر فرمود: گو اینکه به من توهین می کنند. علی عرض کرد: آری.از این شیوه رفتار حضرت علی در می یابیم که احترام و دفاع از مقام رهبری الهی امری لازم و ضروری می باشد و یکی از اصول سیاسی، جنگی و نظامی صیانت فرماندهی و دفاع از مقام رهبری می باشد [175] .

رویدادهای سال ششم هجرت

جنگ بنی المصطلق

تحلیل سیاسی و نظامی از جنگ بنی المصطلقیهودیان بنی المصطلق در منطقه مریسع در ساحل دریای سرخ زندگی می کردند و در نزدیک آنها قبائل دیگر عرب سکونت داشتند که با آنان پیمان و قرارداد همکاری داشتند [176] شکست بخشی از قبائل یهود در مدینه همچون بنی قینقاع و بنی النضیر و بنی قریظه سبب شده بود تا قبیله بنی المصطلق در صدد تدارک حمله نظامی علیه پایگاه حکومت اسلامی باشند.حضرت به وسیله گزارشات نیروهای اطلاعاتی خود از قصد حمله قبیله بنی المصطلق به رهبری حارث بن ضرار آگاه شد که به انضمام نیروهای قبائل عرب ساکن در منطقه مریسع خود را برای یک حمله گسترده علیه سپاهیان اسلام آماده کرده بودند [177] .پس از گزارش نیروهای اطلاعاتی، حضرت یک لشکر زرهی و پیاده در قالب یک هزار نفر - 30 نفر سواره نظام و 970 نفر پیاده نظام - از نیروهای رزمی و کارآزموده را تجهیز کرده و در اول شعبان سال ششم هجرت به سوی قبیله بنی المصطلق روانه شد [178] .رسول خدا صلی الله علیه و آله سپاه را به سه دسته تقسیم کرد، دسته مهاجرین تحت فرماندهی ابی

بکر بن ابی قحافه، و دسته انصار تحت فرماندهی سعد بن معاذ عباده و دسته سوم که سواره نظام بودند تحت فرماندهی خویش قرار داد بخشی از منافقین هم به سرکردگی عبدالله بن ابی در این جنگ شرکت جستند.دستگیری ماءمور اطلاعاتی دشمننیروهایی که در طلیعه سپاه حرکت می کردند در بین راه یکی از جاسوسان بنی المصطلق را - که به قصد ردیابی از سپاه محمد به کار اطلاعاتی مشغول بود - دستگیر کرده و به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند، حضرت به وی اسلام را پیشنهاد کرد ولی او از قبول اسلام امتناع ورزید، عمر بن خطاب به دستور پیامبر او را به قتل رسانیدرسول خدا صلی الله علیه و آله بر اساس اصول سیاسی و نظامی سپاه را از بیراهه حرکت می داد، زیرا مساءله جنگ از اسرار نظامی، بود و در واقع می بایست نحوه حرکت سپاه اسلام به گونه ای باشد که دشمن بدان آگاه نشود، پس قبل از اینکه بنی المصطلق خبردار شود در منطقه ای به نام قدید [179] مستقر شده و به تجهیز قوا و تحکیم مواضع پرداخت.قبائل عرب و مشرکین که با یهودیان بنی المصطلق پیمان نظامی بسته بودند از ورود سپاه اسلام با خبر شده و نیروهای خود را در جبهه مقابل سپاه اسلام در منطقه قدید مستقر نمودند و رابطه سپاهیان اسلام با بنی المصطلق را قطع کردند، زیرا، منطقه ای که نیروهایی دشمن در آن مستقر شده بودند در حد فاصل بنی المصطلق و سپاهیان اسلام قرار گرفته بودند.حضرت، عمر بن خطاب را به سوی آنان فرستاده و به وی

فرمود: آنان را به اسلام دعوت کن اگر اسلام را پذیرفتند و تحت راءیت اسلام درآمدند جان و مال و ناموسشان در سایه حکومت اسلامی محفوظ خواهد ماند و در غیر این صورت جریان را به من گزارش کن. عمربن خطاب به سوی قبیله آنان رهسپار گردید و آنان را به اسلام دعوت کرد، ولی آنان از پذیرش اسلام سرپیچی نمودند، عمر نیز قضیه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گزارش نمود.حضرت دستور حمله صادر کرد، سپاه اسلام به سرعت تمام قبیله بنی المصطلق را از چهار طرف به محاصره کامل درآوردند، و رابطه بنی المصلطلق را با قبائل مشرکین قطع کردند محاصره به گونه ای سریع انجام شد که هم پیمانان نتوانستند با بنی المصطلق ارتباط برقرار کنند. محاصره مدتها طول کشید تا اینکه قبیله بنی المصطلق تسلیم شدند، در این محاصره 14 نفر از بنی المصطلق کشته شده و قبیله بنی المصطلق اسیر شدند و اموال آنان به غنیمت گرفته شد [180] .نفاق عبدالله بن ابیپس از پیروزی سپاه اسلام در جنگ، اسرای بنی المصطلق را به همراه خود به مدینه درآوردند، در بین راه بر سر چاه کم آبی توقف کردند، در هنگام آب کشیدن از چاه بین شخصی از قبیله بنی غفار و به نام جهجاء بن سعید (غلام عمربن خطاب) و سنان جهنی نزاعی درگرفت.در حین نزاع جهجاء (غلام عمر بن خطاب) مشتی به دهان سنان بن جهنی کوبید، سنان قبیله خزرج را به یاری طلبید، و غلام عمر نیز از مهاجرین استعانت جست، سرانجام بین مهاجرین و انصار نزاع در گرفت و مشاجرات لفظی شدید شد

و بالاخره شمشیرها را از نیام بیرون کشیده و در برابر هم صف آرایی نمودند.عبدالله بن ابی غضبناک شده قبیله خزرج را جمع کرد و آنان را مورد عتاب و سرزنش قرار داد و گفت: از اول هم قصد نداشتیم که در این جنگ شرکت کنم، آیا پاداش شما این است که عرب شما را کتک بزند و بر روی شما شمشیر بکشد؟ شما مهاجرین را پناه دادید، از جان و مال خود گذشتید، آنان را پناه دادید و گردنهایتان را جهت حفظ آنان در مقابل شمشیر دشمن برافراشتید.آیا سزاوار است که در برابر این همه فداکاریها، عرب اینگونه با شما برخورد کند؟ اگر آنان را از وطنتان آواره کنید و زحمتشان روی دوش دیگران قرار گیرد اینگونه به شما اجحاف نمی کنند، اگر به مدینه بازگشتیم عزتمندان باید مهاجران ذلیل را از مدینه بیرون برانند [181] .زید بن ارقم که جوانی نورس و در عنفوان بلوغ بود سخنان عبدالله بن ابی را شنیده و بلافاصله ماوقع را به حضرت گزارش داد، حضرت پس از اطمینان از صحت گزارش با حالی غضبناک سوار بر مرکب شده و به سوی مدینه حرکت نمود.سعد بن عباده که از جمله افسران نظامی بود بر سر راه حضرت گرفته و از حضرت سؤ ال کرد: الان که وقت حرکت نبود چرا سوار بر مرکب شده اید؟حضرت فرمود: مگر حرفهای دوستت عبدالله بن ابی را نشنیدی؟سعد گفت: من جز شما دوستی ندارم.حضرت فرمود: عبدالله بن ابی قصد دارد پس از مراجعت به مدینه مهاجرین را از مدینه اخراج کند و گفته است که عزیزان باید ذلیلان را خارج کنند.سعد در

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه