پژوهشی در علوم قرآن صفحه 5

صفحه 5

2 آگاهی کسبی

نوع دیگر از آگاهی انسان آگاهی با واسطه است یعنی انسان که عالم و آگاه می شود,آگاهی او به صورت ذهنی یا صورت علمی خودش که همراه اوست و به آن معلوم بالذات گفته می شود,است آنگاه وقتی آن صورت علمی منطبق با معلوم خارج باشد,می شود علم ,و آن خارج معلوم بالعرض می باشد برای توضیح بیشتر : وقتی شما یک گل زیبایی را در درون گلدانی می بینی به آن آگاهی داری که فلان نوع گل با چه زیبایی هایی در درون گلدان قرار دارد آنچه معلوم بالذات شما است آن صورت علمی این گل است که در وجود شما نقش بسته است و از شما جدا هم نیست , لذا اگر از آن صحنه دورشدی و دیگر آن گل را نمی بینی , باز هم آن صورت با خصوصیاتش در ذهن شما وجوددارد,می توانی آن گل را به خاطر بیاوری این صورت علمی شما معلوم بالذات است اگراین خصوصیات با آن گلی که در خارج است تطبیق کند, علم شما حقیقی واقعی خواهدبود اگر تطبیق نکند, خطا و اشتباه خواهد بود لذا خطا یا تردید در این گونه معلومات انسان راه دارد که از آن تعبیر به علم حصولی و آگاهی کسبی می کنند که انسان دررسیدن به آن ,نوعی نقش دارد, تحصیل می کند خود آگاه نیست در هر صورت ویژگی این نوع آگاهی , احتمال خطا و

تردید است , که ممکن است با آن معلوم خارجی هماهنگ باشد و ممکن است نباشد این نوع آگاهی انسان هم یک نواخت نیست زیراگاهی راه تحصیل آن حس ظاهری است , گاهی خیال و گاهی عقل و برهان و استدلال که هر کدام مرحله و ویژگی هایی دارد که اینجا جای طرح آن نیست نوع معلومات انسان در معارف , و علوم حسی و تجربی , عقلانی از این قبیل است تمام این مراحل در یک جهت همگون هستند وآن این که احتمال خطا و اشتباه در این گونه معلومات راه دارد. با توجه به این دو نوع آگاهی انسان , وحی و آموزه الهی از قسم اول آگاهی است یعنی علم حضوری است آن هم بالاترین و زلال ترین مرحله علم حضوری است لذاویژگی این نوع علم را هم در مرحله بالا برخوردار است و آن این که خطا و شک و تردیددر آن راه ندارد پیامبر (ص ) هیچ گاه وحی را با غیر وحی اشتباه نمی کند هیچ گاه درشناخت وحی تردید نمی کند هیچ گاه در بعثت خودش تردید ندارد نیاز به دلیل برهان وتایید این و آن و یا حتی نیاز به معجزه ندارد تا خودش باور کند که پیامبر شده است ومطالبی که بر او وحی می شود علوم غیبی است نه القاات شیطانی نشاه وحی نشاه حضور کامل و آگاهی محض و بدون تردید است در آنجا شک راه ندارد,القا شیطان راه ندارد لذا وحی خود آگاهی درونی پیامبر نیست ولی مانند خود آگاهی و علم حضوری انسان بلکه بالاترین مرحله خود آگاهی و علم حضوری ویژگی

های آن رادارد:(ذلک الکتاب لا ریب فیه ), ((این کتاب که وحی است تردید بردار نیست )). چرا شک بردار نیست ؟

چون وحی است حق محض است در حق محض هیچ گونه ابهام , خطا و تردید نخواهد بود این مسائل از ویژگی های علوم حصولی است ظهورمحض و زلال ترین مرحله ظهور آمیخته به این مسائل نسیت نه کسی که صحیح می اندیشد در حقیقت وحی تردید می کند و نه رسول (ص ) و واسطه وحی در مورد آن شک می کند زیرا آنجا عرصه تردید نیست همانند عرصه قیامت که شک بردار نیست نه این که فقط وقوع آن شک بردار نباشد بلکه چون صحنه قیامت ظهور محض است عرصه شک و تردید نیست . (ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه )((36)), ((خدا یا تو مردم را برای روزی که شک بردار نیست گرد آورنده هستی )). هیچگاه پیامبر شک نمی کند که آنچه نازل شده وحی است یا القاات شیطان پیامبروحی را فراموش نمی کند مرحله ای از علم و حضور است که حضور آن دائم است نسیان و فراموشی راه ندارد, (سنقرئک فلا تنسی )((37)), ((رسول اللّه (ص ) هیچگاه وحی را فراموش نمی کند)). در عرصه وحی نه خطانه نسیان نه القا شیطان هیچ کدام راه ندارد اصولا شیطان بر پیامبر نفوذ و تاثیر ندارد و اگر برخی نصوص موهم خلاف این معناست همه آنهامفهوم صحیح دارند. در هر صورت از مطالب گذشته نکاتی آشکار شد نخست این که شناخت حقیقت وحی برای انسان عادی امکان ندارد دو دیگر این که وحی یک آموزه فرابشری است وتحلیل

صحیح از وحی خود آیه هاقرآن می باشد که آن را تعلیم قدسی که پیامبر در آن نقش ندارد معرفی می کند سه دیگر این که وحی چون همانند علم حضوری است ویژگی های آن هم را در مرتبه بالا دارد ولذا خطا و نسیان , در آن راه ندارد بر این اساس تحلیل های دیگر از وحی مانند تدبیر عقلانی یا عرفانی و یا تجربه آموزه انسانی و امثال اینها مردود خواهد بود و نیز افسانه هایی که پیامبر را مردد در نبوت خویش دانسته و یاوحی را باالقا شیطانی اشتباه کرده بی اساس خواهد بود.

تحلیل های ناسازگار از وحی

روش صحیح در تحلیل وحی زبان خود وحی است که به برخی آیه هاآن اشاره شددر این راستامبانی و تحلیل های غلط اظهار شده است که به لحاظ اهمیت موضوع برخی آنها را یادآوری می کنیم . برخی وحی را نتیجه سیر و سلوک و مکاشفات درونی پیامبر می پندارند که پیامبردراثر صفای باطنی و اعتدال مزاج قلب و روح او به مرحله شهود و مکاشفه رسیده یعنی خدای سبحان از بیرون با پیامبر سخن نمی کند بلکه چون قلب پیامبر زلال و منورمی شوداز درون مظهر چشم و گوش الهی شده و وحی او همان الهام ها و مکاشفات درونی وی می باشد این دیدگاه را به برخی عرفا و صوفی های مسلمان نسبت می دهند و البته درعبارات برخی افراد منحرف و در واقع ملحد و توجیح گر وحی نیز چنین سخنانی دیده می شود که وحی را خود گوش پیامبر دانسته که از درون بر خواسته بر او نازل می شودشرح کوتاه در این باره

در بخش سبک شناسی و روشهاهمین نوشتار آمده است . برخی دیگر وحی را نتیجه رشد عقل استدلالی و برهان پیامبر پنداشته اند که دراثر ارتباط با عقل فعال می تواند چنین معارفی را دست پیدا کند, یعنی پیامبر چون فردی سرشار از عقل و ذکاوت است , در اثر رشد عقلانی و ارتباط با عقل فعال معارف را از جانب خدای سبحان در یافت می نماید, از این نوع تحلیل تعبیر برتدبیر عقلانی می نمایند. تحلیل سومی نیز وجود دارد که وحی همان بازتاب نبوغ اجتماعی پیامبر است درحقیقت پیامبر نیز همانند سایر انسان ها است لیکن به لحاظ مرتبه بالای از درک و فهم بهتر, می تواند به آموزه هایی که حاصل تجربه طولانی زندگی اجتماعی انسان هاست دست پیدا کند در واقع معارف وحی همان معارف تجربی اجتماعی جامعه می باشد که پیامبر به لحاظ ویژگی های فردی خود بهتر از دیگران به این رتبه نایل شده و بهتر به درک این تجربیات موفق می شود در واقع وحی همان جلوه و بازتاب آموزه های بشری است که در اثر نبوغ پیامبر در عرصه روان شناسی و جامعه شناختی و در او جلوه گر شده است در هر صورت این نوع تحلیلها هم در مورد وحی بر چشم می خورد و هم درباره برخی از دست آوردهای آن که برخی گرچه اصل وحی را این چنین تفسیر نمی کنندلیکن در بسیاری از ابعاد نفوذ وحی مانند مسائل سیاسی و حکومت داری چنین می پندارند که وحی در مسائل سیاسی جامعه دخالت ندارد حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جامعه را تدبیر عقلانی و

تجربیات اجتماعی بشر شکل می دهد و وحی این عرصه ها قدم ننهاده است این عرصه ها تدبیر اجتماعی بشر است و اگر پیامبری در این راستا سخنی دارد به لحاظ تدبیر اجتماعی وی است نه تعلیم الهی و وحی در هر صورت بی پایگی هر سه دیدگاه از مطالب قبلی روشن شد زیرا که هر سه دیدگاه با تفاوت هایی که دارند در این جهت همگون هستند که وحی را برخواسته از درون پیامبر می پندارندحال یا رشد عقلانی یا تجلی عرفانی و یا تجربه انسانی , هر کدام باشد وحی را تابشی ازافکار و مکاشفات و اندوخته های بشری می پندارند و زبان وحی که وحی را الهام ازبیرون پیامبر می داند و می گوید پیامبر هیچ نقشی در معارف وحی ندارد و معارف وحی برخواسته از اندیشه و عرفان پیامبر نمی تواند باشد, بلکه یک آگاهی فرادانش بشری است , تمام این مسلک ها را مردود می نماید زیرا وحی یک تعلیم قدسی و غیبی است که اصولا در اختیار و در دست رس بشر نمی باشد و اگر بشر در رشد عقلانی و کشف عرفانی و اندوخته انسانی خویش میلیون سال هم رشد و تعالی پیدا کند, به آموزه های الهی همانند وحی دست رسی پیدا نخواهد کرد, که خود تصریح نمود که اگر وحی نباشدتو که پیامبر هستی در بالاترین مرحله تکامل عقلی و عرفانی هستی , هیچ گاه به این معارف نمی رسیدی :(وعلمک ما لم تکن تعلم ) ((38)) البته رشد عقلانی و نیز بعد عرفانی پیامبر زمینه سازوحی است یعنی پیامبر چون از ذکاوت و تقوا در

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه