از هجرت تا رحلت صفحه 153

صفحه 153

چهار نفر در شایعه نقش بزرگ داشتند: اول ، عبدالله ابن ابی منافق که از روی نقشه این کار را می کرد خداوند با کلمه والذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم (478) نشان داده که بزرگترین نقش آن دروغ بزرگ و افترا در دست

ابن ابی بوده و عذاب او در آخرت از دیگران بزرگ است .

سه نفر دیگر حسان بن ثابت شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسطح بن اثاثه پسرخاله ابی بکر و حمنه دختر جحش خواهر زینب همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله اینها متوجه جریان نبودند و نمی دانستند توطئه از طرف منافقان است ، و نیز نمی دانستند چه خاکی به سر خود می ریزند، ظاهرا درباره آنها است که خدا فرمود: اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم (479)؛ و هر چهار نفر (حد قذف ) هشتاد ضربه شلاق خوردند.

به هر حال : جریان به طور گسترده تبلیغ شد و قلب نازنین رسول الله صلی الله علیه و آله به درد آمد اهل بیت : و اصحاب کبار غرق دریای ماتم شدند تا جایی که به قول واقدی رسول خداصلی الله علیه و آله جریان را صلی الله علیه و آله را بالای مبنر مطرح کرد و فرمود: چکار کنم با کسانی که مرا در رابطه با خانواه ام اذیت می کنند و نیز به مردی که من در او جز خوبی ندیده ام تهمت می زنند، او جز با من به منزلی از منازل داخل نمی شد سعدبن معاذ گفت : یارسول الله صلی الله علیه و آله اگر این شخص از قبیله اوس باشد، سرش را پیش شما می آورم و اگر از برادران خزرجی باشد هر چه فرمایی اطاعت می کنیم (480).

طبرسی ؛ فرموده : رسول خدا صلی الله علیه و آله علی بن

ابیطالب و سامه را خواست و با آنها درباره طلاق عایشه به مشورت پرداخت ، اسامه گفت : یا رسول الله صلی الله علیه و آله من یقین داریم که عایشه از این تهمت برکنار است صلاح نیست او راطلاق دهی ، اما علی علیه السلام که متوجه ناراحتی فزون از حد آن حضرت بود، گفت : برخودتان سخت نگیرید، غیر او زنان بسیارند از بریره خدمتکار عایشه در این باره تحقیق فرمایید حضرت بریره را خواست و فرمود: آیا درباره عایشه چیز مشکوکی دیده ای ؟ گفت : یارسول الله صلی الله علیه و آله به خدایی که تو را به حق فرستاده است چیزی که سبب نقصی در او باشد ندیده ام ، جز این که دختر کم سنی بود و می خوابید، گوسفندی می آمد و خمیر را می خورد.

بقیه فاجعه و نزول وحی

عایشه گوید: چون وارد مدینه شدیم من یک ماه مریض شدم و ازجریان چیزی نمی دانستم مگو، که آن دروغ بزرگ در میان مردم شهرت یافته است .رسول خدا صلی الله علیه و آله گاهی به منزل من می آمد، ولی برخوردش سرد بود، لطف و توجه همیشگی را در او نمی دیدم ، فقط مختصر احوالپرسی می فرمود این جریان مار مشکوک می کرد که چرا رسول الله صلی الله علیه و آله نسبت به من کم لطف شده است ؟!

دوران نقاهتم بود که با خاله پدرم ام مسطح وقت شب برای قضای حاجت از خانه دور شدم ، گوشه لباس ام مسطح زیر پایش ماند، لغزید و افتاد و گفت : بدبخت شوی ای مسطح : تعس مسطح گفتم :

بدکاری کردی ، چرا به مردی که در بدر شرکت کرده بد می گویی ؟! گفت : مگر سخن او را نشنیده ای ؟ گفتم : مگر چه گفته است ؟ ام مسطح جریان افک را برای من نقل کرده که درباره تو و صفوان معطل چنین می گویند. موی براندامم راست شد، خواب از چشمانم ربوده شد، گویی جهان را بر سرم کوبیدند. مرضم بشدت عود کرد، چون رسول خداصلی الله علیه و آله به منزل آمد و فرمود: کیف تیکم ؟ حالتان چطور است ؟ گفتم : اجازه می فرمایید به منزل پدرم بروم ؟ می خواستم درباره قضیه بیشتر تحقیق کنم ، فرمود: مانعی ندارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه