اسلام فراتر از زمان‌ صفحه 227

صفحه 227

بر عراق و جستجو مي كنند از بني شديد (از سادات كه فعلًا در كاظمين ساكنند) و بني هاشم كه مسكنشان كاظمين شود و آنها را مي رانند باخود مانند راندن غنيمت ها ...

دقت در مطالب اين روايت خيلي از اسرارها كشف و مورد ذكر قرار گرفته است، كه بيش از 1400 سال است اين كلمات از حلقوم وحي و الهام تراوش نموده و بيرون آمده است كه يكي بيان امام عليه السلام كاظمين و سكونت قرنها بعد، سادات بني شديد در آن است كه در موقع ذكر اين وقايع نه كاظميني وجود داشت و نه بغدادي و نه بني شديدي!!

30- به گفته جندب گوش دهيد!

30- به گفته جندب گوش دهيد! اين جريان را با ديده عبرت و دقت، مطالعه كرده، خود از زواياي آن، اخبار به غيب اميرمؤمنان عليه السلام را در جاي جاي آن نظاره كرده و منصفانه قضاوت نمائيد!!.

وقتي خوارج (نهروان) از علي عليه السلام جدا شدند و حضرت درطلب آنها بيرون رفت و ما هم با اوبوديم و به اردوگاه آنها رسيديم، ديدم اردوگاه آنها از تلاوت قرآن، مانند كندوي زنبور عسل است و در ميان آنها صاحبان برنس و شخصيت هستند، با ديدن اين منظره به شك افتادم و به كنار رفته از اسب پياده شده و نيزه‌ام را به زمين زدم و كلاهم را زمين گذاشته اسلحه‌ام را گذاشته و لجام اسب را به نيزه بسته به نماز شروع نموده و در نمازم مناجات مي كردم خدايا اگر جنگ با اين قوم در طاعت توست به من اذن بده و اگرمعصيت است، برائت خودت را، برايم روشن كن.

من در اين حال بودم كه علي بن ابي طالب سوار بر استر رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و به من رسيد و فرمود: به خدا پناه ببر اي جندب از شر غضب! پس باسرعت سوي او رفتم، و او پياده شد و بلند شد نماز بخواند، ناگهان مردي سوار بر اسب تتاري، به او نزديك شد پس گفت: اي اميرمؤمنان! فرمود: چه كارداري؟ گفت: آيا بر قوم (خوارج) نياز داري؟! فرمود: چه شده؟ گفت: آنها نهر (نهروان) را گذشتند و رفتند، فرمود: نگذشته‌اند، گفتم سبحان‌اللَّه، سپس ديگري آمد كه جري تر از او بود و گفت:

اي اميرمؤمنان! فرمود: چه مي خواهي گفت: آيا بر قوم (خوارج) نياز داري؟! فرمود:

چه شده؟ گفت: آنها نهر (نهروان) را گذشتند و رفتند، فرمود: نگذشته‌اند، گفتم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه