اسلام فراتر از زمان‌ صفحه 400

صفحه 400

اما ابوموسي آن كلمه را اين گونه نقل كرد «النائم فيها خير من القاعد ...» سخن را وارونه كرد كه هم خود را از مصداق اين روايت كنار كشيد و هم گروه زيادي را از كمك نمودن به علي عليه السلام بازداشت، كه عمّار را به خشم آورد و آن تهديد را نمود

13- ابن ملجم‌

13- ابن ملجم بعد از كشته شدن عثمان، مردم به أمير مؤمنان عليه السلام بيعت كردند، حضرت نامه‌اي به حاكم يمن بنام «حبيب بن منتجب» كه از طرف عثمان در آنجا مشغول بود، نوشت و سمت اورا تثبيت نمود و از او خواست بعد از قرائت نامه، به مردم يمن، ده نفر از نخبگان آن نواحي را به حضور امام بفرستد

مردم يمن از خوشحالي بخلافت رسيدن حضرت، اشك شوق ريختند و ده نفرشان را اعزام نمودند و به خدمت امام شرفياب شدند همگي اظهار وفاداري و اخلاص نمودند؛ در ميان آنها جواني با كلمات پر شور و جالب از امام تعريف و تمجيد كرد و اشعاري درمدح حضرت خواند و گفت: سلام برتو باد اي امام عادل و بدر تمام و ليث همام و بطل ضرغام و فارس قمقام وو .. آن قدر از اين كلمات گفت: حضرت از گفتار و كيفيّت بيان او خوشش آمد و سر مباركش را بلند كرد و پرسيد نامت چيست اي جوان؟ جواب داد: اسم من عبدالرحمن است فرمود: پدرت گفت: ابن ملجم مرادي فرمود: أمراديّ أنت؟! قال: نعم يا أمير المؤمنين آيا مرادي هستي؟ بلي اي اميرمؤمنان فرمود: انّاللَّه و انّااليه راجعون و لا حول ولا قوّة الّا باللَّه العليّ العظيم؛

حضرت مكرر دستان مباركش را بهم مي سائيد و آنكلمات را تكرار مي‌نمود، امام از او پرسيد آيا يادت هست كه در بچه‌گي دايه يهودية داشتي هر وقت گريه مي‌كردي به پهلو و صورت تو ميزد و مي‌گفت: ساكت شو، تواز عاقر ناقه صالح شقي‌تري! بزودي جنايت بزرگي راببار مي‌آوري و بغضب خدا گرفتار شده و به سوي آتش جهنم خواهي رفت! گفت: بلي اي امير مؤمنين اما من تورا و دوستدارانت را دوست دارم فرمود: به خدا قسم حرف حق زدم و حق شنيده‌ام. «1»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه