اسلام فراتر از زمان‌ صفحه 402

صفحه 402

سخني داريم حتماً آن را بخوانيد.

2- جرير از مغيره روايت مي كند وقتي كه حجاج به امارت رسيد كميل بن زياد را طلبيد و او هم فرار نمود تا اين كه حجاج طايفه او را از عطايش (و از بيت المال) محروم كرد: وقتي كه كميل اين را ديد گفت: من يك پيرمرد كهنسال هستم و عمرم به آخر رسيده است: سزاوار نيست قوم (و قبيله) خودم را از عطاياي آنها محروم نمايم؛

از (مخفي گاهش) بيرون آمد و دستش را در دست حجاج گذاشت: هنگامي كه او را ديد گفت: من دوست داشتم به تو دست يابم!؛

كميل به او فرمود: «لاتصرف عليّ أنيابك و لا تهدّم عليّ فو اللَّه مابقي من عمري الّا مثل كواسل الغبار فاقض ما أنت قاض، فانّ الموعد اللَّه و بعد القتل الحساب و لقد خبّرني اميرالمؤمنين: «أنّك قاتلي»؛ براي من دندانهايت را به هم نزن و به روي سرم خراب نشو (و مرا تهديد نكن) پس به خدا سوگند، باقي نمانده از عمر من مگر مانند پراكندگي‌هاي غبار (و گرد و خاك)، پس هرچه مي خواهي بكن، همانا وعده من و تو (پيشگاه) خداست و بعد از كشته شدن هم حسابي هست و به تحقيق به من خبر داده اميرمؤمنان عليه السلام و فرمود: تو قاتل مني (و مرا تو مي كشي)!.

حجاج به او گفت: پس حجت برتو تمام است: كميل گفت: درست است اگرتو حكم كني: گفت بلي تو از كساني هستي كه در قتل عثمان بودند: گردنش را بزنيد و گردنش را زدند. «1

15- اخبار از شهادت حجربن عدي‌

15- اخبار از شهادت حجربن عدي 1- ابي الأسود (دوئلي) گويد: معاويه بر محضر عايشه داخل شد پس عايشه براي كشتنش حجر و يارانش را، به او عتاب نمود و گفت: شنيدم رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

«يقتل بعدي أناس يغضب اللَّه لهم و أهل السّماء». «2»

كشته شود بعد از من مردماني كه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه