اسلام فراتر از زمان‌ صفحه 403

صفحه 403

خداوند و اهل آسمان غضب مي كند به خاطر آنها. (و بركشندگان آنان).

2- «المعرفة والتاريخ» از النسوي از رزين غافقي گويد: شنيدم علي بن أبي طالب عليه السلام مي فرمود: يا أهل العراق سيقتل منكم سبعة نفر بعذراء، مثلهم كمثل أصحاب الأخدود، فقتل حجر وأصحابه. «1»

اي مردم عراق به زودي كشته مي شود از شما هفت نفر در (مرج) عذراء مثل آنها مثل اصحاب اخدود است، پس حجر بن عدي و يارانش (در آن محل) كشته شدند.

3- طاووس از پدرش گفت: خبر داد به ما حجربن عدي گفت: عليّ بن أبي طالب عليه السلام به من فرمود: كيف تصنع أنت اذا ضربت و أمرت بلعنتي؟ قلت له: كيف أصنع؟ قال:

ألعنّي و لا تبرأ منّي فانّي علي دين اللَّه؛ چكار مي كني تو زماني كه كتك بخوري و به تو گويند مرا لعنت نمائي؟! به او گفتم: (شما بفرمائيد) من چكنم؟ فرمود: مرا لعنت كن اما از من تبري نكن زيرا من بر دين خدايم (اگر از من برائت جوئي در واقع از دين خدا تبري جستي).

گفت: محمدبن يوسف او را زد و به او امرنمود كه علي را لعنت كند و او را در دَرِ مسجد صنعاء برپا داشتند، گفت: (اي مردم! انّ الأميرأمرني أن ألعن عليّاً فالعنوه لعنه اللَّه! فرأيت مجواداً من الناس الّا رجلًا فهمها (وسلم). «2» امير مرا امرنمود علي را لعن كنم پس شما او را لعنت كند خدا اورا لعنت كند، پس ديدم كسي متوجه (منظور) او نشد از مردم مگر يك نفر (و بدين گونه) رهائي يافت

16- اخبار به شهادت عمروبن حَمِ

16- اخبار به شهادت عمروبن حَمِقْ 1- ابي القاسم (معاوية بن عمار) گويد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله لشكري را بسيج كرد و به آنها فرمود: شما ... به مردي مي گذريد و از او راهنمائي مي خواهيد، ... آن مرد كه عمروبن حمق رضي الله عنه بود گفت: آيا پيامبر ظهور كرده؟ گفتند: آري: پس خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و مدتي با آن حضرت بود تا اين كه حضرت به او فرمود: «از آنجا كه آمده‌اي برگرد: زماني كه اميرالمؤمنين: به خلافت رسيد: پيش او برو»؛

مرد برگشت وقتي كه اميرمؤمنان: عليه السلام به خلافت رسيد و در كوفه مستقر گرديد او هم آمد و با اوماند: سپس حضرت پرسيد آيا خانه داري؟ گفت: بلي دارم فرمود:

«بعها و اجعلها في الأزد، فانّي غداً لو غبتُ لطُلِبتَ، فمنعك الأزد حتي تخرج من الكوفة الي حصن الموصل فتمرّبرجل مُقعد فتقعد عنده، ثمّ تستسقيه فيسقيك و يسألك عن شأنك فأخبره وادعه الي الإسلام فانّه يسلم و امسح بيدك الي وركيه فانّ اللَّه يمسح مابه و ينهض قائماً فيتبعك، و تمرّ برجل أعمي علي ظهر الطريق فتستقسيه فيسقيك و يسألك عن شأنك فاخبره وادعه الي الأسلام فانّه يسلم و امسح بيدك علي عينيه فانّ اللَّه عزّ و جلّ يعيده بصيراً فيتبعك و هما يواريان بدنك في التّراب، ثمّ تتبعك الخيل فاذا صرت قريباً من الحصن في موضع كذا و كذا رهقتك الخيل فانزل عن فرسك و مرّ الي الغار فانّه يشترك في دمك فسقة من الجن والأنس». «1»

بفروش و خانه ات را در محله «ازد» قرار ده،

(براي اين كه) فردا من كه غايب شدم ترا مي جويند در آن صورت «طايفه ازد» از تو ممانعت مي كنند (و از تو حمايت مي نمايند) تا اين كه از كوفه بيرون مي روي به سوي قلعه موصل به مرد زمين گيري مي گذري: نزد او مي نشيني و از او آب مي خواهي: سيرابت مي كند و از جريانت مي پرسد، به او بگو و او را به اسلام دعوت كن و او مسلمان مي شود و دستت را به هر دو رانش بمال خداوند مريضي را از او مي زدايد و بلند شده و مي ايستد و باتو مي آيد؛

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه