اسلام فراتر از زمان‌ صفحه 418

2- امام علي (عليه السلام) به زبير فرمود: نشدتك باللَّه هل تعلم أني كنت أنا و أنت في سقيفة بني فلان تعالجني واعالجك، فمر بي رسول اللَّه صلي الله عليه و آله فقال لي: كأنك تحبه؟! قلت: و ما يمنعني؟ قال: أما إنه ليقاتلنك و هو الظالم؟ قال الزبير: اللَّهم نعم، ذكرتني ما قد نسيت، فولي راجعا. «1»

سوگندت مي دهم به خدا، آيا مي داني (و يادت هست كه) بودم من و تو در سقيفه بني فلان با هم كلنجار مي رفتيم، پس مرور كرد بر من رسول خدا صلي الله عليه و آله پس به من فرمود: مثل اين كه او را دوست مي داري؟ گفتم: چه مانعي دارد؟ فرمود:

آگاه باش او با تو مي جنگد و او ظالم است، زبير گفت: خدا مي داند بلي (درست است) چيزي را به ياد من آوردي كه فراموش كرده بودم، پس برگشت

24- اميرمؤمنان عليه السلام در باره خود

24- اميرمؤمنان عليه السلام در باره خود امام علي عليه السلام فرمود: أخبرني الصادق المصدق صلي الله عليه و آله أني لا أموت حتي أضرب علي هذه- و أشار إلي مقدم رأسه الأيسر- فتخضب هذه منها بدم «2». خبر داد به من راستگو و تصديق شونده صلي الله عليه و آله من نمي ميرم تا ضربت زنند بر اين،- اشاره نمود برجلوي قسمت چپ سرش- پس رنگين شود اين (محاسن) از آن (ضربت) با خون

25- امام سجّاد عليه السلام با ستاره شناس‌

25- امام سجّاد عليه السلام با ستاره شناس 1- عبدالصمدبن علي گويد: مردي خدمت عليّ بن حسين عليهما السلام داخل شد امام پرسيد تو كيستي؟ گفت: من منجّمم فرمود: پس تو عرّافي سپس فرمود: آيا ترا راهنمائي كنم به مردي از وقتي كه تو اينجا داخل شدي چهارده عالم را مرور كرد و هر عالمي سه مرتبه بزرگتر از دنياست و از جايش تكان نخورده است؟! گفت: