مقدمه
مصونیت و پیراستگی پیامبر از خلاف و خطا، بسان دیگر پیامبران دارای مراحل سهگانه است، و این مراحل عبارتنداز:1- مصونیت مطلق (عمدی و سهوی) در تبلیغ شریعت.2- عصمت از خلاف و گناه در رفتار و گفتار.3- پیراستگی از خطا و لغزش در جریانهای عادی.
پیامبر اسلام و پیراستگی از گناه
گذشته از آیات فراوانی که بر عصمت همه پیامبران از گناه دلالت دارند، میتوان از آیه ذیل مصونیت او را از گناه استفاده کرد:«و ان کادوا لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذاً لا تخذوک خلیلاً»«آنان (مشرکان) نزدیک بود که با پیشنهاد خود، تو را از آنچه، به تو وحی کردیم، بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی در این هنگام تو را دوست خود بر میگزیدند».«و لولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلاً»«اگر به تو استواری نمیبخشیدیم، نزدیک بود که مقدار کمی به آنان متمایل گردی».«اذا لا ذقناک ضعف الحیوة وضعف الممات ثم لاتجد لک علینا نصیراً» (اسراء /73-75).«در این صورت دو برابر مجازات (مشرکین) در زندگی دنیا و دو برابر مجازات آنان در سرای دیگر را به تو میچشاندیم، آنگاه در برابر ما، یاوری پیدا نمیکردی».مفسران درباره علت نزول آیات، شأن نزولهای گوناگونی نقل کردهاند که بسیاری از آنها به خاطر مکی بودن آیات، صحیح و استوار نیست، تنها شأن نزولی که با زمان نزول آنها تطبیق میکند، همان است که ابی حفص «صائغ» از امام باقر (ع) نقل میکند که قریش به پیامبر پیشنهاد کردند که آنها خدای او را یک سال بپرستند مشروط بر این که پیامبر نیز بتان قریش را به همین اندازه پرستش نماید.اختلاف شأن نزولها در مفاد آیه تأثیری ندارد آنچه مهم است این است که در آیه «ولو لا ان ثبتنناک لقد کدت ترکن الیهم» دقت کافی انجام دهیم و برای توضیح دلالت آیه نکاتی یادآور میشویم:1- برخی از کوته نظران خواستهاند آیه را گواه بر عدم عصمت پیامبر بگیرند، در حالی که از نظر محققان آیه از دلائل نقلی عصمت او میباشد، و در حقیقت، باریک بینان و ژرف نگران از درختی که در نظر مخالفان تلخ است میوه شیرین چیده و خلاف مقصود آنان را استخراج کردهاند.2- لازم است در تعیین فاعل فعل «کادوا» که ضمیر متصل «و ان کادوا لیفتنونک» از آن حاکی است، دقت کنیم ظاهر آیه نشان میدهد که مقصود از ضمیر «کادوا» همان مشرکان است و فاعل «لیفتنونک» نیز از آن حاکی میباشد، و روی هم رفته مفاد آیه این است: مشرکان نزدیک شدند که او را بفریبند، و در این آیه سخنی از نزدیک شدن پیامبر (ص) به میان نیامده است.3- آیه «ولولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً» از دو جمله که یکی شرط (ثبتناک» و دیگری جزا (لقد کدت ترکن) تشکیل یافته است و لفظ «لولا» در زبان عرب، معادل «اگر نبود» (یا اگر نه این بود) در زبان فارسی است در این صورت مفاد آیه این است اگر نه این بود که تو را ثابت قدم نگه داشتیم، نزدیک بود که به آنها متمایل شوی، ولی تثبیت الهی مانع از تحقق نزدیکی شد، نه تنها میل و انعطافی از تو سر نزد، بلکه به آن هم نزدیک نشدی.4- این ثبیت الهی، جز تثبیت در مرحله فکر و اندیشه، آنگاه در مرحله عمل و رفتار چیزی نیست؛ یعنی لطف الهی آنچنان شامل حال او گردید که قرب به مشرکان و سازش با آنها درباره پرستش بتان آنها، نه در ذهن و اندیشه او جوانه زد و نه در خارج جامه عمل پوشید.و تثبیت به این معنی جز عصمت و «تسدید» پیامبران به وسیله روح القدس و غیره چیز دیگری نیست.5- باید توجه داشت که این تثبیت به یک مورد و دو مورد اختصاص ندارد، بلکه پیوسته شامل حال او میباشد زیرا همان جهت که سبب شد خدا به پیامبر در این مورد خاص، استقامت قدم و استواری گام بخشد، در دیگر موارد نیز وجود دارد، و جهتی ندارد که در یک مورد او را تثبیت کند و در مراحل دیگر او را به خود واگذارد.6- تثبیت الهی آنچنان نیست که عنان اختیار و آزادی را از کف برباید و دیگر، پیامبر تثبیت شده نتواند بر خلاف آن کاری صورتندهد بلکه با این وضع میتواند یکی از دو طرف کار را برگزیند برای بیان این جهت در آیه سوم میفرماید:«اذا لا ذقناک ضعف الحیوة وضعف الممات ثم لا تجدلک علینا نصیراً»«در این موقع دو برابر عذاب (مشرکان) را در زندگی این جهان و جهان دیگر به تو میچشانیم، آنگاه در برابر ما یاوری پیدا نمیکردی».با توجه به این نکات روشن شد که نه تنها مفاد آیه در کام «عدلیه» که عصمت را حالت لازم در پیامبران میدانند، تلخ نیست، بلکه بسیار شیرین و نوید بخش است و آن این است که: خداوند پیامبر خود را به خود او واگذار نمیکند و در لغزشها و سراشیبیها به او تثبیت و استواری میبخشد و او را از قرب و نزدیک شدن به گناه (تا چه رسد به خود آن) باز میدارد.و در حقیقت، جمله «ولولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن» بسان «ولولا فضل الله علیک و رحمته لهمت طائفة ان یضلوک»(نساء /113) است جز این که آیه مورد بحث مربوط به تثبیت در برابر گناه و آیه دوم مربوط به صیانت پیامبر از لغزشهای سهوی و غیر عمدی است و با صرف نظر از این تفاوت شیوه بیان و نحوه دلالت در همهیکسان است و هم اکنون در بحث بعد که پیرامون پیراستگی پیامبر از خطا است گفتگو میکنیم، و پیرامون آیه توضیح کافی خواهیم داد.
پیراستگی پیامبر از خطا و اشتباه
مصونیت پیامبر از خطا واشتباه در امور زندگی و جریانهای عادی از جمله مسائلی است که در علم کلام پیرامون آن بحث و گفتگو شده و اقوال فراوانی درباره آن به چشم میخورد، در این مورد، خرد برای حفظ «اعتماد مردم» به گفتار و رفتار پیامبر (ص) مصونیت را یک حالت لازم و شرط حتمی تلقی میکند:خطا و اشتباه در غیر تبلیغ دین به دو صورت متصور است:الف - خطا در انجام وظیفه مذهبی اعم از فردی مانند اشتباه در رکعات نماز و یا اجتماعی مانند کشتن فرد بی گناه.ب - اشتباه در امور روزانه زندگی.مسأله جلب اعتماد مردم که عامل مهم در پیشرفت مقاصد پیامبران است ایجاب میکند که پیامبران در قسمت عمل به وظائف مذهبی اعم از فردی و اجتماعی مصون از اشتباه باشند، زیرا اشتباه در این قسمت کم کم سبب میشود که مردم در تعالیم و گفتههای آنان به دیده شک و تردید بنگرند و با خود چنین بیندیشند:«وقتی پیامبر در عمل به وظائف، اشتباه و خطا میکند، از کجا معلوم که در بیان تعالیم دچار اشتباه نشود؟».این اندیشه ایجاب میکند که پیامبران در کارهای عادی و جریانهای روزمره نیز از اشتباه و خطا مصون باشند، زیرا اشتباه در این مورد از اعتماد مردم میکاهد و سبب میشود که مردم به تعالیم او از دیده دیگری بنگرند.اشتباه نشود! ما نمیگوئیم اشتباه در امور زندگی ملازم با اشتباه در بیان وظائف و تعالیم است زیرا چه بسا ممکن است مردی از جانب خدا در قسمت دوم مصونیت داشته باشد ولی در امور عادی دچار خطا و لغزش گردد و تفکیک میان این دو کاملاً صحیح و پابرجاست.این تفکیک برای دانشمندان کاملاً امکانپذیر است، ولی روی سخن در اینجا با افراد دیگر است که نمیتوانند به این نوع از مسائل با دیده تفکیک بنگرند، بلکه همه را به یک چوب میرانند و وجود شک و تردید یا خطا و خلاف در زندگی روزمره خود، موجب جوانه زدن شک در دیگر امور مربوط به پیامبر میشود.خداوند برای پیشرفت مقاصد بعثت، باید پیامبران را با مصونیت و پیراستگی کامل مجهز سازد، تا از این جهت اعتماد صددرصد مردم را به آموزگاران وحی جلب نماید و در نتیجه هدف و مقصد بعثت که تربیت و گرایش مردم است جامعه عمل بپوشد.لذا امام ششم در روایتی میفرماید:«روح القدس تحمل النبوه و روح القدس لاینام ولا یغفل ولا یلهور ولا یسهو:روح القدس حامل نبوت است، او نمیخوابد و غفلت نمیکند و از او اشتباهی رخ نمیدهد» [1] .تا اینجا با داوری خرد در مسأله تجویز خطا و سهو بر پیامبران آشنا شدیم اکنون وقت آن رسیده است که با منطق قرآن در این مورد نیز آشنا شویم، طبعاً منطق هر دو یکسان بوده و کوچکترین اختلافی میان آن دو نخواهد بود.
قرآن و خطا و سهو پیامبران
از آیه زیر میتوان مصونیت پیامبر الهی را از اشتباه و سهو استفاده کرد:«ولولا فضل الله علیک و رحمته لهمت طائفة منهم ان یضلوک و ما یضلون الا انفسهم و ما یضرونک من شیء و انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیماً» (نساء /113).«اگر کرم و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تصمیم میگرفتند که تو را گمراه کنند، و آنان جز خویش کسی را گمراه نمیسازند(و در پرتو همین رحمت) هرگز ضرری به تو نمیرسانند، خدا آنچه را که تو نمیدانی به تو آموخت و کرم خدا در حق تو بزرگ است».مفسران در شأن نزول آیه، جریانهای مختلفی یاد کردهاند که نقل آنها مایه گستردگی سخن است؛ در اینجا ما یکی را به عنوان نمونه ذکر میکنیم:زره فردی از صحابه پیامبر به سرقت رفت صاحب آن به یک نفر از طائفه «بنی ابیرق» ظنین شد، سارق وقتی متوجه خطر شد، زره را به خانه یک نفر یهودی انداخت، و از قبیله خود خواست که نزد پیامبر بر پاکی او گواهی دهند و وجود زره را در خانه یهودی گواه بر برائت او گیرند، در این شرائط «سارق» تبرئه شد و یهودی متهم گردید، خدا پیامبر خود را از جریان آگاه ساخت و آیه یاد شده به ضمیمه آیهای که یادآور میشویم، فرود آمد.خواه این شأن نزول صحیح باشد یا نباشد، بالأخره از مجموع شأن نزولهائی که در این مورد نقل شده است، استفاده میشود که پیامبر در آستانه داوری بر خلاف واقع (از روی خطا) قرار گرفته بود، و گروهی با صحنه سازی میخواستند پیامبر را فریب داده و ظواهر قضیه را به رخ پیامبر بکشند تا وی بر خلاف حق حکم نماید، ولی خداوند او را از خطا و اشتباه حفظ و صیانت نمود و آن این که پرده از چهره حقیقت برداشته و چیزی را که او نمیدانست به او آموخت و کرم خدا نسبت به پیامبر بزرگ است؛ اکنون باید ببینیم چگونه آیات مورد بحث بر مصونیت پیامبر (ص) از خطا گواهی میدهد.در آیه مورد بحث سه جمله باید مورد توجه قرار گیرد:الف: «و انزل الله علیک الکتاب و الحکمة».ب: «و علمک ما لم تکن تعلم».ج: «و کان فضل الله علیک عظیماً».جمله نخست ناظر به مبانی داوری اوست و آن کتاب و سنت (حکمت) میباشد. آگاهی از این دو منبع وسیع تشریع، مایه مصونیت در احکام کلی الهی میگردد و در نتیجه پیامبر در تبیین احکام خدا هرگز دچار اشتباه و لغزش نمیگردد زیرا آنچه بشرتا روز رستاخیز به آن نیاز دارد در این دو منبع وارد شده است ولی روشن است که علم به قوانین کلی، مایه مصونیت از اشتباه در موضوعات، و جزئیات، و به اصطلاح در تطبیق آن کلیات بر موارد خود، نمیگردد بلکه برای مصونیت از اشتباه، به چیز دیگری نیاز دارد.در همان مورد شأن نزولی که پیامبر در آستانه داوری بر خلاف واقع قرار گرفته بود، و خداوند او را از لغزش حفظ کرد، او از تمام احکام کلی الهی آگاه بود - مع الوصف - علم به کلیات، موجب مصونیت او نگردید بلکه این علم به ضمیمه امر دیگر، به او مصونیت داد و این امر دوم همان است که در جمله دوم وارد شده است آنجا که میفرماید:«و علمک ما لم تکن تعلم: چیزی را که نمیدانستی به تو آموخت» این کدام علم است که پیامبر نمیدانست و خدإ؛ّّ به او آموخت؟ آیا علم به احکام کلی الهی است که در کتاب و سنت آمده است، یا مقصود علم به واقعیات و خصوصیات وقایع و جریانها است؟ شکی نیست که احتمال نخست کاملاً بیاساس است زیرا علم به کلیات احکام کلی در جمله پیشین به روشنی بیان گردید، دیگر نیازی به تکرار و تأکید نیست و هیچ کس احتمال نمیدهد که پیامبر الهی، از احکام شریعت خود بیاطلاع باشد، تا زمینه تأکید فراهم گردد.مقصود از این جمله همان احتمال دوم است یعنی پرده از چهره واقعیات برداشت و او را در جریان توطئه برلغزاندن پیامبر، و وارد آوردن تهمت بر یک بی گناه قرار داد و این همان است که در آیه دیگری که در این رابطه نازل گردیده با جمله «بما اریک الله» بیان گردیده است چنانکه میفرماید:«انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک الله ولا تکن للخائنین خصیماً»در این آیه برای داوری پیامبر (ص)، دو اصل بیان گردیده است:1- «انزلنا الیک الکتاب: کتاب را بر تو فرو فرستادیم».2- «بما اریک الله: به سبب آنچه که به تو ارائه نموده است».و «با» در کلمه «بما» به معنای «سببیت» است یعنی: خداوند کتاب را برای تو فرستاد تا در سایه آن به ضمیمه آنچه که از حقائق برای تو ارائه کرده است، داوری نمائی و هرگز نلغزی.بنابراین، پیامبر گرامی گذشته از علم به کتاب و سنت، با علم و آگاهی خاصی مجهز است که از آن در دو آیه قبل گاهی با جمله «و عملک ما لم تکن تعلم» تعبیر آورده است.و گاهی آن را با جمله «بما اریک الله» بیان کرده است.برای این که تصور نشود که این نوع مصونیت، مخصوص به یک مورد یا در خصوص داوری است و باب اشتباه به روی پیامبر (ص) در موارد دیگر باز است، خداوند در آیه مورد بحث جمله سوم را میآورد و میفرماید:«کان فضل الله علیک عظیماً: کرم خدا بر تو بسیار بزرگ است».جایی که خداوند چیزی را بزرگ بشمارد، باید حساب آن را از چیزی که ما بزرگ مینمائیم، جدا کرد، فضل و کرم بزرگ نشانه آن است که پیامبر گرامی در مسیر زندگی در قضاوتها و داوریها، در معاشرتها و برخوردها از خطا و لغزش مصون میباشد.خلاصه: به خاطر مصلحتی که در امر رسالت نهفته است و برای این که پیامبر اسوه و الگو و سرمشق امت است، باید در مسیر زندگی به گونهای باشد که امت درباره او احتمال اشتباه و خطا ندهد تا در مسأله اطاعت از رفتار و گفتار او، دچار سرگردانی و دو دلی نباشد.