ترجمه فارسی الغارات صفحه 86

صفحه 86

بر آنکه به خلاف ما برخاسته است و می خواهد به زودی از کسانی که به امام ما گرایش یافته اند انتقام بگیرد و اکنون برای پیکار با ما در تکاپوست. ما از این سرزمین هر ستم پیشۀ عصیانگر را رانده ایم و آنان را که اهل عدل و داد بودند یاری کرده ایم.گفته بودی که اگر به یاریت برخیزیم ما را در حکومت خود،در قلمرو خود جاه و مقام خواهی داد،به خدا سوگند اگر به خشم آمده ایم نه برای خواستۀ این جهانی است که هرگز آهنگ آن نکرده ایم،زیرا اگر آنچه آهنگ آن داریم و به طلبش برخاسته ایم و در آرزویش هستیم خدا برای ما میسر گرداند.پس دنیا و آخرت از آن خدا،پروردگار جهانیان است و همۀ آنها را به کسانی از بندگان خود می دهد که در بارۀ آنها گفته است:خدا ثواب دنیا و حسن ثواب آخرت را به آنان داده و او نیکوکاران را دوست دارد»هر چه زودتر سواران و پیادگان خویش بفرست که دشمن ما با ما آماده پیکار است و ما را شمار اندک.آنان از ما ترسانند و ما با آنان دشمن.اگر ما را از سوی تو مددی رسد خداوند درهای پیروزی به رویت خواهد گشود.و لا قوّه الاّ به،حسبنا اللّه و نعم الوکیل.

معاویه در فلسطین بود که این نامه به دست او رسید.آن گروه را-که نام بردیم-از قریش و غیر قریش فراخواند و نامه بر ایشان بر خواند و گفتشان:اکنون چه نظر دارید؟گفتند:اکنون لشکر بفرست که ان شاء اللّه تعالی مصر را فتح خواهی کرد.

معاویه به عمرو بن عاص گفت:ای ابو عبد اللّه،اکنون بسیج سپاه کن و به مصر رو.و عمرو بن عاص را با شش هزار سپاهی بفرستاد.معاویه با او از شهر بیرون آمد تا وداع کند.به هنگام وداع او را گفت:ای عمرو تو را به ترس از خدا سفارش می کنم و به مدارا که مدارا، کاری خجسته است.و به شکیبایی و درنگ که شتاب کاری کار شیطان است.و سفارش که هر کس را که به سوی تو آید نیک استقبال کن و هر کس را که به تو پشت کند عفو کن و مهلتش ده، اگر توبه کرد و بازگردید او را بپذیرد و اگر سر برتافت(آن وقت آن کن که سزا باشد)زیرا که اگر پس از شناخت دست به اقدام زنی،حجت را رساتر است و عاقبت آن بهتر است.مردم را به صلح و اتحاد بخوان.پس اگر ظفر یافتی باید که یارانت برگزیده ترین مردم در نزد تو باشند و با همۀ مردم نیکی کن.

فرستادن معاویه عمرو بن عاص را به مصر

چون معاویه شنید که مردم از گرد علی(علیه السلام)پراکنده شده اند و او را فرو گذاشته اند عمرو بن عاص را با لشکری از مردم شام به مصر فرستاد.عمرو برفت تا نزدیک مصر.محمد بن ابی بکر از سوی علی(علیه السلام)والی مصر بود.چون عمرو در آنجا فرود آمد عثمانیان بر او گرد آمدند.عمرو در همان جا که بود،درنگ کرد و نامه به محمد بن ابی بکر نوشت:

اما بعد،ای پسر ابو بکر نگذار خونت را بریزم.که دوست ندارم حتی سر ناخنی به تو آسیب برسانم.مردم این بلاد همه به خلاف تو متفق شده اند و فرمان تو را واگذاشته اند و از متابعت تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه