- مقدمه 1
- قسمت اول 2
- قسمت دوم 12
- قسمت سوم 21
- قسمت چهارم 30
- قسمت پنجم 41
- قسمت ششم 50
- قسمت هفتم 58
- قسمت هشتم 71
- قسمت نهم 83
- قسمت دهم 95
- قسمت یازدهم 107
- سامانه پیامکوتاه 30004569 117
- اشاره 117
- نویسنده، کتب، ناشر 117
- کتب فارسی 118
- کتب نویسنده 118
- رمان مذهبی 119
- آموزههای دینی 121
- کتب عربی 123
- نشر وثوق 125
- تلفکس: 700 35 77-0253 125
- خرید کتابهای فارسی نویسنده 125
- منابع 126
- همراه: 39 58 252 0912 126
- سامانه پیام کوتاه نشر وثوق 30004657735700 126
امّا عُمَر بسیار ناراحت و عصبانی شده است ، او خیال نمیکرد که فاطمه(س) اینگونه از علی(ع) دفاع کند.
قسمت پنجم
عُمَر فریاد میزند: «بروید هیزم بیاورید» .101
آنجا را نگاه کن ! عدّهای دارند هیزم میآورند .102
خدای من چه خبر است ؟ اینها چه میخواهند بکنند ؟ هر کس را نگاه میکنی هیزم در دست دارد ، همه آنها به یک سو میروند .
آنها به سوی خانه فاطمه(س) میآیند . این دستور عُمَر است که هیزم بیاورید ، آنها دارند در اطراف خانه فاطمه(س)، هیزم جمع میکنند .103
خدای من اینها میخواهند چه کنند ؟ آیا عُمَر میخواهد این خانه را آتش بزند ؟
عُمَر فکر میکند که اهل این خانه، مرتدّ و از دین خدا خارج شدهاند ، و برای همین باید آنها را از بین برد ، برای حفظ اسلام باید دشمنان خلیفه را نابود کرد.
لحظهای نمیگذرد تا این که هیزم زیادی در اطراف خانه جمع میشود .
عُمَر را نگاه کن ! او شعله آتشی را در دست گرفته و به این سو میآید . او فریاد میزند: «این خانه را با اهل آن به آتش بکشید» .104