فریاد مهتاب صفحه 58

صفحه 58

فدک از آنِ فاطمه(س) شد ، پیامبر همه غنیمت‌های فدک را تحویل او داد .

فاطمه(س) به فقرای مدینه خبر داد تا به خانه او بیایند و همه آن غنائم را بین آنها تقسیم کرد . همه فقیران خوشحال شدند ، آری ، تا فاطمه(س) هست، دیگر هیچ فقیری، غم و غصّه ندارد .

این قصّه فدک بود که برایت گفتم . اکنون می‌دانی که فاطمه(س) ثروتی بس بزرگ دارد .

درست است که فاطمه(س) در بستر بیماری است ، امّا امروز می‌خواهد با ثروت خود ، حق را یاری نماید . همین روزهاست که کارگزار او از فدک بیاید و درآمد امسال فدک را به او تحویل بدهد. فاطمه(س) با این پول می‌تواند کارهای زیادی بکند .

در گوشه‌ای از مدینه جلسه‌ای تشکیل شده است . در این جلسه خلیفه همراه با عُمَر و جمع دیگری حضور دارند . عُمَر مشغول سخن گفتن با خلیفه است:

ــ ای خلیفه ! تو می‌دانی که مردم بنده دنیا هستند و همه به پول علاقه دارند ، تو باید فدک را از فاطمه بگیری تا مردم به این خاندان علاقمند نشوند .158

ــ امّا فدک از آنِ فاطمه است ، همه مردم این را می‌دانند ، سه سال است که فدک در دست اوست .

ــ من فکر همه چیز را کرده‌ام ، فقط کافی است نماینده و کارگزار فاطمه را از فدک بیرون کنی .

ابوبکر سخن عُمَر را قبول می‌کند ، عدّه‌ای را مأمور می‌کند تا به فدک بروند و کارگزار فاطمه(س) را از آنجا بیرون کنند .

قسمت هفتم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه