دعا در نماز شب

وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه السلام بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ
دعای آن حضرت برای خود پس از فراغ از نماز شب در اعتراف به گناه
اللَّهُمَّ یا ذَا الْمُلْک الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ
بار الها ای دارنده ملک ابدی و جاوید،
وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَیرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ.
و سلطنت دست نایافتنی بدون سپاه و دستیاران،
وَ الْعِزِّ الْبَاقِی عَلَی مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِی الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِی الْأَزمَانِ وَ الْأَیامِ
و عزّت باقی که با گذشت روزگاران و سال های گذشته، و زمان ها و روزهای سپری شده باقی است،
عَزَّ سُلْطَانُک عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِیةٍ، وَ لَا مُنْتَهَی لَهُ بِآخِرِیةٍ
فرمانروایی و حکومتت چنان غالب است که اول آن را حدی، و آخر آن را نهایتی نیست،
وَ اسْتَعْلَی مُلْکک عَلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْیاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ
و پادشاهی ات چنان بلندپایه است که همه چیز از دسترسی به قلّه آن فرو مانده است،
وَ لَا یبْلُغُ أَدْنَی مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِک أَقْصَی نَعْتِ النَّاعِتِینَ.
و دورترین توصیف واصفان به پایین ترین مرتبه از بلندی و رفعتی که به خود اختصاص داده ای نمی رسد،
ضَلَّتْ فِیک الصِّفَاتُ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَک النُّعُوتُ، وَ حَارَتْ فِی کبْرِیائِک لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ
اوصاف در مقام وصفت سرگشته اند، و تعریف ها در پای حضرتت از هم گیسخته اند، و در عرصه گاه کبریایی ات دقیق ترین تصورات سرگردانند،
کذَلِک أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِی أَوَّلِیتِک، وَ عَلَی ذَلِک أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ
تو ای خدای ازلی در ازلیتت اینچنین بوده ای، و دائم و جاودان بر این مرحله خواهی بود،
وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلًا، الْجَسِیمُ أَمَلًا، خَرَجَتْ مِنْ یدِی أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُک، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّی عِصَمُ الْآمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِک
و منم آن بنده با عمل اندک، و آرزوی بسیار، که وسائل پیوند با تو از کفم بیرون رفته مگر آنچه رحمتت آن را متصل نموده، و رشته های امیدم از من گسسته مگر آنچه از عفو تو که به آن چنگ زده ام،
قَلَّ عِنْدِی مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِک، و کثُرَ عَلَی مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِیتِک وَ لَنْ یضِیقَ عَلَیک عَفْوٌ عَنْ عَبْدِک وَ إِنْ أَسَاءَ، فَاعْفُ عَنِّی.
طاعتی که به حساب آورم اندک، و معصیتی که به آن اعتراف کنم بسیار است، و عفو و بخشش از بنده ات بر تو سخت نیاید اگر چه بد کرده باشد، پس مرا عفو کن.
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَی خَفَایا الْأَعْمَالِ عِلْمُک، وَ انْکشَفَ کلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِک، وَ لَا تَنْطَوِی عَنْک دَقَائِقُ الْأُمُورِ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْک غَیبَاتُ السَّرَائِرِ
بار الها دانش تو بر اعمال نهانی واقف است، و هر پوشیده ای در برابر آگاهیت آشکار، و دقایق امور از نظرت پنهان نیست، و رازهای نهان از تو مخفی نمی ماند،
وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَی عَدُوُّک الَّذِی اسْتَنْظَرَک لِغَوَایتِی فَأَنْظَرْتَهُ، وَ اسْتَمْهَلَک إِلَی یوْمِ الدِّینِ لِإِضْلَالِی فَأَمْهَلْتَهُ.
و همانا بر من چیره شده است دشمن تو که برای گمراه کردن من از تو فرصت خواسته و تو بنا بر مصالحی فرصتش دادی، و برای منحرف کردن من تا روز قیامت از تو مهلت خواسته و تو مهلتش دادی،
فَأَوْقَعَنِی وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَیک مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ، وَ کبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِیةٍ حَتَّی إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِیتَک، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْیی سَخْطَتَک،
پس این دشمن غدّار مرا به زمین زد در حالی که از گناهان کوچک هلاک کننده، و معصیت های بزرگ تباه کننده به سوی تو گریختم، تا چون دچار معصیت تو شدم، و بر اثر کوشش زشتم مستحق خشم تو گشتم،
فَتَلَ عَنِّی عِذَارَ غَدْرِهِ، وَ تَلَقَّانِی بِکلِمَةِ کفْرِهِ، وَ تَوَلَّی الْبَرَاءَةَ مِنِّی، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً عَنِّی، فَأَصْحَرَنِی لِغَضَبِک فَرِیداً، وَ أَخْرَجَنِی إِلَی فِنَاءِ نَقِمَتِک طَرِیداً.
عنان حیله و تزویر خود را از من بازگردانید، و با کلمه کفر خود با من روبرو شد، و از من بیزاری جست، و به من پشت کرده به راه افتاد، و مرا در معرض خشم تو تنها گذاشت، و در عرصه گاه انتقام تو رها ساخت،
لَا شَفِیعٌ یشْفَعُ لِی إِلَیک، وَ لَا خَفِیرٌ یؤْمِنُنِی عَلَیک، وَ لَا حِصْنٌ یحْجُبُنِی عَنْک، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَیهِ مِنْک.
نه کسی از من به درگاهت شفاعت کند، و نه پناه دهنده ای در برابرت امانم دهد، و نه هیچ دژ استواری مرا از تو مانع نگردد، و نه پناهگاهی هست که از تو به آن پناه برم.
فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِک، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَک، فَلَا یضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُک، وَ لَا یقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُک، وَ لَا أَکنْ أَخْیبَ عِبَادِک التَّائِبِینَ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِک الْآمِلِینَ، وَ اغْفِرْ لِی، إِنَّک خَیرُ الْغَافِرِینَ.
اینک در مقام پناه آورنده به تو، و اقرار کننده به گناه ایستاده ام، پس مباد که فضل تو از من تنگی گیرد, و عفو و بخششت از من کوتاه آید، و مباد که من زیانمندترین بندگان توبه کارت، و ناامیدترین کسانی باشم که بر خوان نعمتت نشسته اند، و مرا بیامرز، که تو بهترین آمرزندگانی.
اللَّهُمَّ إِنَّک أَمَرْتَنِی فَتَرَکتُ، وَ نَهَیتَنِی فَرَکبْتُ، وَ سَوَّلَ لِی الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ.
الهی مرا فرمان دادی و من فروگذاشتم، و مرا نهی کردی و من مرتکب شدم، و اندیشه سوء گناه را در نظرم آراست پس تقصیر کردم،
وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَی صِیامِی نَهَاراً، وَ لَا أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیلًا، وَ لَا تُثْنِی عَلَی بِإِحْیائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِک الَّتِی مَنْ ضَیعَهَا هَلَک.
نه روزی را به روزه گرفتنم گواه می گیرم، و نه به بیداری شبی پناه می گیرم، و نه سنّتی را برپا داشته ام تا از من به خوبی یاد کند، جز واجبات تو که هر کس آنها را ضایع کند هلاک شود کاری نکرده ام
وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیک بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ کثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِک، وَ تَعَدَّیتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِک إِلَی حُرُمَاتٍ انْتَهَکتُهَا، وَ کبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا، کانَتْ عَافِیتُک لِی مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً.
و نه نافله ای بجای آورده ام تا به سبب آن دست توسّل به تو زنم در صورتی که بسیاری از شروط واجبات را به غفلت فروگذاشته ام، و از حدود و مقرّرات تو تجاوز کرده پرده حرمت هایی را دریده ام، و گناهان بزرگی مرتکب شده ام، که فقط عافیت تو در برابر رسواییهایم بر من پرده پوشیده است.
وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْیا لِنَفْسِهِ مِنْک، وَ سَخِطَ عَلَیهَا، وَ رَضِی عَنْک، فَتَلَقَّاک بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَایا وَاقِفاً بَینَ الرَّغْبَةِ إِلَیک وَ الرَّهْبَةِ مِنْک.
و این جایگاه کسی است که به خاطر خود از تو شرمگین، و بر خود خشمگین و از تو خشنود است، پس با دلی شکسته، و گردنی فروافکنده، و پشتی از گناهان گرانبار و خمیده با تو روبرو شده، در میان بیم و امیدِ به تو ایستاده،
وَ أَنْتَ أَوْلَی مَنْ رَجَاهُ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِیهُ وَ اتَّقَاهُ، فَأَعْطِنِی یا رَبِّ مَا رَجَوْتُ، وَ آمِنِّی مَا حَذِرْتُ، وَ عُدْ عَلَی بِعَائِدَةِ رَحْمَتِک، إِنَّک أَکرَمُ الْمَسْئُولِینَ.
و تو شایسته تر کسی هستی که به او امید ورزد، و سزاوارتر کسی هستی که از او بترسد و پروا کند. الهی پس آنچه را امید دارم به من بخشش، و از آنچه می ترسم ایمنم فرما، و رحمتت را شامل حالم کن، که تو کریم ترین کسی هستی که از او درخواست شود.
اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِک، وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِک فِی دار الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَکفَاءِ،
بار الها اکنون که مرا به پرده عفو خود پوشاندی، و در این جهان فانی در معرض دید همدوشان غرق بخشش خود نمودی،
فَأَجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِ دار الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِکةِ الْمُقَرَّبِینَ، وَ الرُّسُلِ الْمُکرَّمِینَ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ، مِنْ جَارٍ کنْتُ أُکاتِمُهُ سَیئَاتِی، وَ مِنْ ذِی رَحِمٍ کنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِی سَرِیرَاتِی.
پس مرا از رسواییهای جهان باقی در برابر حضار و بینندگان از فرشتگان مقرّب، و پیامبران گرامی، و شهدا و صالحین پناه ده، از همسایه ای که زشتیهایم را از او می پوشاندم و از خویشاوندی که در کارهای پنهانی خود از او شرم می داشتم،
لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِی السِّتْرِ عَلَی، وَ وَثِقْتُ بِک رَبِّ فِی الْمَغْفِرَةِ لِی، وَ أَنْتَ أَوْلَی مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ أَعْطَی مَنْ رُغِبَ إِلَیهِ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ، فَارْحَمْنِی.
که - الهی - به پرده پوشی ایشان اعتماد نداشتم، و به تو اطمینان کردم ای خدای من، که مرا ببخشی، وتوسزاوارکسی هستی که به او اعتمادشود، وبخشنده ترکسی هستی که به او روی آورده شود، و مهربان تر کسی هستی که مهرش خواسته شود، پس بر من رحمت آر.
اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِی مَاءً مَهِیناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَایقِ الْعِظَامِ، حَرِجِ الْمَسَالِک إِلَی رَحِمٍ ضَیقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ، تُصَرِّفُنِی حَالًا عَنْ حَالٍ حَتَّی انْتَهَیتَ بی إِلَی تَمَامِ الصُّورَةِ، وَ أَثْبَتَّ فِی الْجَوَارِحَ
الهی تو مرا به صورت آبی کم ارزش از پشتی که استخوانهایش درهم فشرده، و راههایش بس تنگ است، به تنگنای رحم که آن را به پرده ها پوشیده ای سرازیر کردی، در حالی که مرا از مرحله ای به مرحله دیگر گرداندی، تا وقتی که به کمال صورت رساندی، و اعضاء را در پیکر من برقرار نمودی،
کمَا نَعَتَّ فِی کتَابِک: نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ کسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِی «خَلْقاً آخَر»َ کمَا شِئْتَ.
همان گونه که «در کتابت وصف فرمودی: نطفه، سپس علقه، آنگاه مضغه، سپس استخوان بندی، و بعد استخوان ها را به گوشت پوشاندی، و آنگاه مرا بدان گونه که خواستی به مرحله ای دیگر از آفرینش درآوردی،
حَتَّی إِذَا احْتَجْتُ إِلَی رِزْقِک، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِیاثِ فَضْلِک، جَعَلْتَ لِی قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَیتَهُ لِأَمَتِک الَّتِی أَسْکنْتَنِی جَوْفَهَا، وَ أَوْدَعْتَنِی قَرَارَ رَحِمِهَا.
تا آنجا که وقتی به روزی تو نیاز پیدا کردم، و از یاری احسانت بی نیاز نبودم، برایم روزی فراهم نمودی، از زیادی آن مقدار خوردنی و آشامیدنی کنیزت که مرا در اندرونش جای دادی و در رحم او به ودیعت سپردی،
وَ لَوْ تَکلُنِی یا رَبِّ فِی تِلْک الْحَالاتِ إِلَی حَوْلِی، أَوْ تَضْطَرُّنِی إِلَی قُوَّتِی لَکانَ الْحَوْلُ عَنِّی مُعْتَزِلًا، وَ لَکانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّی بَعِیدَةً.
و اگر مرا -ای خدای من- در چنین حالات به تدبیر خویشم وا می گذاشتی، یا ناچارم می کردی که از نیروی خود بهره گیرم، همانا که توان راهیابی به هدف از من کناره می گرفت، و نیرو و قوّت از من دور می شد،
فَغَذَوْتَنِی بِفَضْلِک غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِیفِ، تَفْعَلُ ذَلِک بی تَطَوُّلًا عَلَی إِلَی غَایتِی هَذِهِ، لَا أَعْدَمُ بِرَّک، وَ لَا یبْطِئُ بی حُسْنُ صَنِیعِک، وَ لَا تَتَأَکدُ مَعَ ذَلِک ثِقَتِی فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَی لِی عِنْدَک.
پس به فضل و احسانت چون شخصی نیکوکار و دلسوز به من غذا دادی، و آنهمه لطف را از سر تفضل تا بدین پایه که رسیده ام همچنان درباره ام بجا می آوری، از خیرت محروم نمی گردم، و خوبی اِنعامت درباره ام به تأخیر نمی افتد، و با این وجود اعتمادم به تو محکم نمی شود، تا کوشش خود را در کاری که برایم نزد تو سودمندتر است به کار برم،
قَدْ مَلَک الشَّیطَانُ عِنَانِی فِی سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْیقِینِ، فَأَنَا أَشْکو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِی، وَ طَاعَةَ نَفْسِی لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُک مِنْ مَلَکتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیک فِی صَرْفِ کیدِهِ عَنِّی.
شیطان مهارم را در بدبینی و ضعف یقین به دست گرفته، از این رو از بدرفتاری او و پیروی نفسم از این موجود خطرناک شکایت دارم، و از چیرگی او بر خودم از تو پناه می جویم، و به تو زاری می کنم تا مکر او را از من بگردانی،
وَ أَسْأَلُک فِی أَنْ تُسَهِّلَ إِلَی رِزْقِی سَبِیلًا، فَلَک الْحَمْدُ عَلَی ابْتِدَائِک بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ، وَ إِلْهَامِک الشُّکرَ عَلَی الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ،
و از تو می خواهم که برای به دست آوردن روزی راهی آسان فرارویم قرار دهی. پس حمد تو را بر آنکه نعمت های بزرگ را آغاز نمودی، و شکر بر احسان و انعام را الهام فرمودی.
فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَهِّلْ عَلَی رِزْقِی، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِی بِتَقْدِیرِک لِی، وَ أَنْ تُرْضِینِی بِحِصَّتِی فِیمَا قَسَمْتَ لِی، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِی وَ عُمُرِی فِی سَبِیلِ طَاعَتِک، إِنَّک خَیرُ الرَّازِقِینَ.
پس بر محمد و آلش درود فرست، و روزیم را بر من آسان کن، و مرا به اندازه ای که برایم مقرر کرده ای قانع ساز، و به سهم خودم در آنچه قسمتم کرده ای خشنود کن، و آنچه از جسم و عمرم صرف شده در راه طاعت خود به حساب آر، که تو بهترین روزی دهندگانی.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاک، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاک، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَینُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یأْکلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ.
الهی به تو پناه می برم از آتشی که به سبب آن بر هر که تو را معصیت نموده سخت گرفته ای، و هر که را روی از خشنودیت گردانده وعده عذاب داده ای، و از آتشی که نورش تاریکی، و ملایمش دردناک، و دورش نزدیک است، و از آتشی که بعضی از آن بعض دیگر را می خورد، و بخشی بر بخش دیگر حمله می برد،
وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا،
و از آتشی که استخوان را می پوساند، و ساکنین خود را از آب جوشان سیراب می کند، و از آتشی که بر زاری کنندگان رحم نمی آورد، و به کسی که از او مهر جوید مهر نمی ورزد،
وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا تَلْقَی سُکانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّکالِ وَ شَدِیدِ الْوَبَالِ
و دارای آن قدرت نیست که از رنج کسی که نزد او فروتنی می کند و در مقابلش سر تسلیم به زیر می آورد بکاهد، آتشی که با ساکنین خود با دردناکترین عذاب و سخت ترین وبال برخورد می کند.
وَ أَعُوذُ بِک مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا، وَ حَیاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْیابِهَا، وَ شَرَابِهَا الَّذِی یقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُکانِهَا، وَ ینْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَ أَسْتَهْدِیک لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا، وَ أَخَّرَ عَنْهَا.
و به تو پناه می برم از عقربهای دهان گشوده اش، و مارهای نیش زننده اش، و از آشامیدنیش که امعاء و احشاء ساکنین خود را پاره پاره می کند، و دلهایشان را برمی کند. و راهنمایی تو را به آنچه مرا از آن آتش دور سازد و عقب اندازد خواستارم.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْنِی مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِک، وَ أَقِلْنِی عَثَرَاتِی بِحُسْنِ إِقَالَتِک، وَ لَا تَخْذُلْنِی یا خَیرَ الْمُجِیرِینَ
بار خدایا بر محمد و آلش دورد فرست، و مرا به فضل و رحمت خود از آن آتش پناه ده، و به حسن چشم پوشیت از لغزشهایم درگذر، و مرا ای بهترین پناه دهندگان خوار مساز.
اللَّهُمَّ إِنَّک تَقِی الْکرِیهَةَ، وَ تُعْطِی الْحَسَنَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ، وَ أَنْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ
الهی تو بندگانت را از ناخوشایند حفظ می کنی، و خوبی را عطا می کنی، و هر چه بخواهی بجا می آوری، و تو بر هر چیز توانایی.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، إِذَا ذُکرَ الْأَبْرَارُ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ اللَّیلُ وَ النَّهَارُ، صَلَاةً لَا ینْقَطِعُ مَدَدُهَا، وَ لَا یحْصَی عَدَدُهَا، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ.
الهی بر محمد و آلش درود فرست هر گاه که یاد نیکان شود، و بر محمد و آلش درود فرست تا زمانی که شب و روز در رفت و آمدند، چنان درودی که پایان نپذیرد، و به حساب درنیاید، درودی که فضا را آکنده کند، و زمین و آسمان را پر کند،
صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ حَتَّی یرْضَی، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدای بر حضرتش درود فرستد تا زمانی که خشنود گردد، و خدای بر او و آلش درود فرستد پس از آن خشنودی، درودی که هیچ مرز و پایانی ندارد، ای مهربان ترین مهربانان.

ابوايمن، ميثم کاظم ابوايمن، ميثم کاظم