آفرينش آسمان و زمين و آفرينش انسان

باب المختار من خطب أمير المؤمنين (عليه السلام) و أوامره و يدخل في ذلك المختار من كلامه الجاري مجرى الخطب في المقامات المحظورة و المواقف المذكورة و الخطوب الواردة

در اين باب اختيار شده از خطبه‏ هاى امير المؤمنين عليه السّلام و فرمانهاى آن حضرت و بآن اضافه شده بعضى از سخنان آن بزرگوار كه قائم مقام خطبه است

خطبه 1: آفرينش آسمان و زمين و آفرينش انسان

و من خطبة له (عليه السلام) يذكر فيها ابتداء خلق السماء و الأرض و خلق آدم و فيها ذكر الحج و تحتوي على حمد الله و خلق العالم و خلق الملائكة و اختيار الأنبياء و مبعث النبي و القرآن و الأحكام الشرعية

(امام عليه السّلام در اين سخنرانى از آفرينش آسمان و زمين و آفرينش انسان ياد مى كند)

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ

سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند،

وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ

و حسابگران از شمارش نعمت هاى او ناتوان،

وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ

و تلاشگران از اداى حق او درمانده اند.

الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ

خدايى كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمى كنند

وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ

و دست غوّاصان درياى علوم به او نخواهد رسيد.

الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ

پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد،

وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ

و تعريف كاملى نمى توان يافت

وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ

و براى خدا وقتى معيّن، و سر آمدى مشخّص نمى توان تعيين كرد.

فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ

مخلوقات را با قدرت خود آفريد،

وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ

و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد

وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ

و به وسيله كوه ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.

أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ

سر آغاز دين، خداشناسى است،

وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ

و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او،

وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ

و كمال توحيد (شهادت بر يگانگى خدا) اخلاص،

وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ

و با نزديك كردن خدا به چيزى، دو خدا مطرح شده

وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ

و كمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگى اوست

وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ

و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است،

لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ

زيرا هر صفتى نشان مى دهد كه غير از موصوف،

وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ

و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غير از صفت است،

فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ

پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعريف كند او را به چيزى نزديك كرده،

وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ

و با طرح شدن دو خدا، اجزايى براى او تصوّر نموده

وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ

و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است.

وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ

و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مى كند

وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ

و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده،

وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ

و هر کس او را محدود كند او را به شمارش آورده.

وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ

و آن كس كه بگويد «خدا در چيست» او را در چيز ديگرى پنداشته است،

وَ مَنْ قَالَ عَلَا فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ

و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چيزى قرار دارد» به تحقيق جايى را خالى از او در نظر گرفته است،

كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ

در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چيزى به وجود نيامده است.

مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ

با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد.

فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ

انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسيله،

وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا

يا ميخ هايى كه آنها را استوار كند.

خلق الملائكة

خلقت فرشتگان

إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا

داراى نيروى انديشه، كه وى را به تلاش اندازد

بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ

بيناست حتّى در آن هنگام كه پديده اى وجود نداشت،

مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ

يگانه و تنهاست، زيرا كسى نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند.

خلق العالم

درباره خلقت عالم

أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً

خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد،

بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا

بدون نياز به فكر و انديشه اى، يا استفاده از تجربه اى،

وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا

بى آن كه حركتى ايجاد كند،

وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا

و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد.

أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا

براى پديد آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد،

وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا

و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد،

وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا

و در هر كدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد.

عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا

خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهى داشت،

مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا

و حدود و پايان آنها را مى دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود.

ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ

سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد

فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ

و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد،

وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا

و امواج آب را پى در پى در هم كوبيد.

صفة خلق آدم (عليه السلام)

خلقت آدم ع

جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً

آسمان پايين را چون موج مهار شده،

بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا

بى آن كه نيازمند به ستونى باشد

فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ

و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود.

الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ

فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاى آن در حركت بود.

ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا

سپس خداى سبحان طوفانى بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت

وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا

طوفان به شدّت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد.

فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ

سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد

وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ

و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد

تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ

از اوّل آن بر مى داشت و به آخرش مى ريخت، و آب هاى ساكن را به امواج سركش بر گرداند.

حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ

تا آنجا كه آب ها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاى بلند كوه ها بالا آمدند.

فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ

امواج تند كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد

وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً

و آسمان هاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد،

ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ

آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد

وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ.

و در آن چراغى روشنايى بخش (خورشيد) ، و ماهى درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و سقفى متحرّك، و صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند.

وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا

و داراى افكارى كه در ديگر موجودات، تصرّف نمايد.

وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا

به انسان اعضاء و جوارحى بخشيد، كه در خدمت او باشند،

وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا

و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى به كار گيرد.

ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ

سپس آسمان هاى بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود.

مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ

گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند

وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ

و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند

وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ

و گروهى در صف هايى ايستاده اند كه پراكنده نمى شوند

وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ

و گروهى همواره تسبيح گويند و خسته نمى شوند

لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ

و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمى يابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد،

وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ

بدن هاى آنان دچار سستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند.

وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ

برخى از فرشتگان، امينان وحى الهى، و زبان گوياى وحى براى پيامبران مى باشند،

وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ

كه پيوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند.

وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ

جمعى از فرشتگان حافظان بندگان،

وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ

و جمعى ديگر دربانان بهشت خداوندند.

وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ

بعضى از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر،

وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ

و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته،

وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ

عرش الهى بر دوش هايشان استوار است،

نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ

برابر عرش خدا ديدگان به زير افكنده،

مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ

و در زير آن، بالها را به خود پيچيده اند.

وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ

هرگز خدا را در جايى محدود نمى سازند،

وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ

و با افزودن رطوبت، چسبناك گرديد،

مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ

ميان اين دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پايين ترى قرار دارند، حجاب عزّت، و پرده هاى قدرت، فاصله انداخته است.

لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ

هرگز خدا را با وهم و خيال، در شكل و صورتى نمى پندارند،

وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ

و صفات پديده ها را بر او روا نمى دارند،

وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ

و نه با همانند آوردن، به او اشاره مى كنند.

ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ

سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمين، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شيرين، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد،

فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ

كه از آن، اندامى شايسته، و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد

أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ

آن را خشكانيد تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد

لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ

تا زمانى معيّن و سر انجامى مشخّص، اندام انسان كامل گرديد.

ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ

آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده در آمد،

وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ

قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد

وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ

و حواس چشايى، و بويايى، و وسيله تشخيص رنگ ها، و أجناس مختلف در اختيار او قرار داد.

وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ

انسان را مخلوطى از رنگ هاى گوناگون، و چيزهاى همانند و سازگار، و نيروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد.

وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ

سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذيرفته اند وفا كنند، اينگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند،

فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ

و فرمود: «بر آدم سجده كنيد پس فرشتگان همه سجده كردند جز شيطان»

اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ

غرور و خود بزرگ بينى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود، و آفرينش انسان از خاك را پست شمرد.

فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ

خداوند براى سزاوار بودن شيطان به خشم الهى، و براى كامل شدن آزمايش، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد

فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

و فرمود: «تا روز رستاخيز مهلت داده شدى».

ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ

سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند.

فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ

پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد.

فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ

پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت

وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً

و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد

ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ

آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد.

وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ

آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد،

اختيار الأنبياء

خلقت پيامبران ع

وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ

و نشانه هاى قدرت خدا را معرّفى كنند،

مبعث النبي

بعثت پيامبر اسلام ص

القرآن و الأحكام الشرعية

قرآن و احکام شريعت اسلام

كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ

كتاب پروردگار ميان شماست،

وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ

و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد.

وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ

خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت ها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند،

وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ

و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد،

فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ

خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته هاى انسان ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد

لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ

تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت هاى فراموش شده را به ياد آورند

وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ

و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند

وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ

و توانمندى هاى پنهان شده عقل ها را آشكار سازند

مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ

مانند: سقف بلند پايه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگى، و راه هاى مرگ و مردن،

وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ

و مشكلات و رنج هاى پير كننده، و حوادث پى در پى، كه همواره بر سر راه آدميان است.

وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ

خداوند هرگز انسان ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است،

رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ

پيامبرانى كه با اندك بودن ياران، و فراوانى انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهى نكردند.

مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ

بعضى از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخى ديگر را پيامبران گذشته معرّفى كردند.

عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ

بدين گونه قرن ها پديد آمد، و روزگاران سپرى شد،

وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ

پدران رفتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند.

إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ

تا اين كه خداى سبحان، براى وفاى به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پيامبرى كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه هاى او شهرت داشت،

كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ

و تولّدش بر همه مبارك بود. در روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذاهب پراكنده، خواسته هاى گوناگون، و روش هاى متفاوت بودند:

بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ

عدّه اى خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهى نام هاى ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مى دادند، و برخي به غير خدا اشاره مى كردند.

فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ

پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گمراهى نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايى بخشيد.

ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وسلم) لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ

سپس ديدار خود را براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر گزيد، و آنچه نزد خود داشت براى او پسنديد

وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً (صلى الله عليه وآله)

و او را با كوچ دادن از دنيا گرامى داشت، و از گرفتارى ها و مشكلات رهايى بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.

وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا

رسول گرامى اسلام، در ميان شما مردم جانشينانى برگزيد كه تمام پيامبران گذشته براى امّت هاى خود برگزيدند،

إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ

زيرا آنها هرگز انسان ها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفى راهى روشن و نشانه هاى استوار، از ميان مردم نرفتند.

مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ

كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقيّد، محكم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن مى كند،

بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ

از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت و مستحبّاتى كه آگاهى از آنها لازم نيست.

وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ

قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده،

وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ

و بعضى از آن، در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است،

وَ بَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ

بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته كه در آينده از بين رفته است.

وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ

محرّمات الهى از هم جدا مى باشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است،

وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ

و برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.

و منها في ذكر الحج

ذکر ماجراي حج

وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ

خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده

يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ

كه چونان تشنگان به سوى آن روى مى آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.

وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ

خداى سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد

وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ

و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد كه دعوت او را براى حج، اجابت كنند

وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ

و سخن او را تصديق نمايند و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند. همانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مى كنند،

يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ

و سودهاى فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوى وعده گاه آمرزش الهى بشتابند.

جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً

خداى سبحان، كعبه را براى اسلام، نشانه گويا، و براى پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد،

فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ

اداى حق آن را واجب كرد و حج بيت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد،

فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ

و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بى نياز است.