در مورد جهاد

فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ

كه تأثير ضربت شمشير را بر سر كمتر مى كند،

وَ الْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ

در برابر نيزه هاى دشمن، پيچ و خم به خود دهيد

فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ

كه نيزه ها را مى لغزاند و كمتر به هدف اصابت مى كند،

وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ

چشم ها را فرو خوابانيد، كه بر دليرى شما مى افزايد.

وَ أَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ

و دل را آرام مى كند،

وَ أَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ

صداها را آهسته و خاموش سازيد كه سستى را مى زدايد.

خطبه 124: در مورد جهاد

و من كلام له (عليه السلام) في حث أصحابه على القتال

(در سال 37 هجرى در جنگ صفّين براى تشويق ياران به جهاد فرمود)

فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ

زره پوشيده ها را در پيشاپيش لشكر قرار دهيد،

وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ

و آنها كه كلاه خود ندارند، در پشت سر قرار گيرند،

وَ عَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ

دندان ها را در نبرد روى هم بفشاريد،

وَ رَايَتَكُمْ فَلَا تُمِيلُوهَا وَ لَا تُخِلُّوهَا

پرچم لشكر را بالا داريد و پيرامون آن را خالى مگذاريد

وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ

و جز به دست دلاوران

وَ الْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ

و مدافعان سر سخت خود نسپاريد،

فَإِنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِمْ

زيرا آنان كه در حوادث سخت ايستادگى مى كنند، از پرچم هاى خود بهتر پاسدارى مى نمايند

وَ يَكْتَنِفُونَهَا حِفَافَيْهَا

و آن را در دل لشكر نگاه مى دارند،

وَ وَرَاءَهَا وَ أَمَامَهَا

و از هر سو، از پيش و پس و اطراف، مراقب آن مى باشند،

لَا يَتَأَخَّرُونَ عَنْهَا فَيُسْلِمُوهَا

نه از آن عقب مى مانند كه تسليم دشمن كنند

وَ لَا يَتَقَدَّمُونَ عَلَيْهَا فَيُفْرِدُوهَا

و نه از آن پيشى مى گيرند كه تنها رهايش سازند.

أَجْزَأَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ

هر كس بايد برابر حريف خود بايستد و كار او را بسازد

وَ آسَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ

و به يارى برادر خود نيز بشتابد،

وَ لَمْ يَكِلْ قِرْنَهُ إِلَى أَخِيهِ

و مبارزه با حريف خود را به برادر مسلمان خود وامگذارد

فَيَجْتَمِعَ عَلَيْهِ قِرْنُهُ وَ قِرْنُ أَخِيهِ

كه او در برابر دو حريف، قرار گيرد، حريف خود، و حريف برادرش.

وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَيْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَيْفِ الْآخِرَةِ

به خدا سوگند اگر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمى مانيد،

وَ أَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ وَ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ

شما بزرگان عرب و شرافتمندان برجسته ايد،

إِنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ

در فرار از جنگ، خشم و غضب الهى

وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ

و ذلّت هميشگى

وَ الْعَارَ الْبَاقِيَ

و ننگ جاويدان قرار دارد،

وَ إِنَّ الْفَارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ

فرار كننده بر عمر خود نمى افزايد

وَ لَا مَحْجُوزٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ يَوْمِهِ

و بين خود و روز مرگش مانعى ايجاد نخواهد كرد.

الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِي

بهشت در سايه نيزه هاى دلاوران است،

مَنِ الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ كَالظَّمْآنِ يَرِدُ الْمَاءَ

كيست كه شتابان و با نشاط با جهاد خويش به سوى خدا حركت كند چونان تشنه كامى كه به سوى آب مى رود

الْيَوْمَ تُبْلَى الْأَخْبَارُ

امروز در هنگامه نبرد آنچه در دل ها و سر زبان هاست آشكار مى شود.

وَ اللَّهِ لَأَنَا أَشْوَقُ إِلَى لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إِلَى دِيَارِهِمْ

به خدا سوگند كه من به ديدار شاميان در ميدان نبرد شيفته ترم تا آنان بر بازگشت به خانه هاشان كه انتظار آن را مى كشند.

اللَّهُمَّ فَإِنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ

بار خدايا اگر شاميان از حق روى گرداندند جمعشان را پراكنده،

وَ شَتِّتْ كَلِمَتَهُمْ

و در ميانشان اختلاف و تفرقه بيفكن،

وَ أَبْسِلْهُمْ بِخَطَايَاهُمْ

و آنان را براى خطاكاريشان به هلاكت رسان.

إِنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِرَاكٍ يَخْرُجُ مِنْهُمُ النَّسِيمُ

همانا شاميان، بدون ضربت نيزه هايى پياپى هرگز از جاى خود خارج نشوند، ضرباتى كه بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانكه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو در آيد،

وَ ضَرْبٍ يَفْلِقُ الْهَامَ

ضربتى كه كاسه سر را بپراكند،

وَ يُطِيحُ الْعِظَامَ

و استخوانهاى بدن را خرد،

وَ يُنْدِرُ السَّوَاعِدَ وَ الْأَقْدَامَ

و بازوها و پاها را قطع و به اطراف پخش كند

وَ حَتَّى يُرْمَوْا بِالْمَنَاسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَنَاسِرُ

آنان دست بر نمى دارند تا آنگاه كه دسته هاى لشكر پياپى بر آنان حمله كنند و آنها را تيرباران نمايند،

وَ يُرْجَمُوا بِالْكَتَائِبِ تَقْفُوهَا الْحَلَائِبُ

و سواران ما هجوم آورند، و صف هايشان را درهم شكنند، و لشكرهاى عظيم، پشت سر لشكرهاى انبوه،

وَ حَتَّى يُجَرَّ بِبِلَادِهِمُ الْخَمِيسُ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ

آنها را تا شهرهايشان عقب برانند،

وَ حَتَّى تَدْعَقَ الْخُيُولُ فِي نَوَاحِرِ أَرْضِهِمْ وَ بِأَعْنَانِ مَسَارِبِهِمْ وَ مَسَارِحِهِمْ

و تا اسب ها، سرزمينشان را كه روى در روى يكديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان، و راه هاى آنان را، زير سم بكوبند.

قال السيد الشريف أقول الدعق الدق أي تدق الخيول بحوافرها أرضهم

مى‏گويم: «دعق» به معناى كوبيدن است. يعنى اسبان زمين‏هاى ايشان را به سم خود بكوبد.

و نواحر أرضهم متقابلاتها و يقال منازل بني فلان تتناحر أي تتقابل

«نواحر الأرض» زمين‏هاى روبروى هم است گفته مى‏شود: «منازل بنى فلان تتناحر»: يعنى منزلهاى فلان طايفه برابر يكديگر است.