بيان احکام دين

خطبه 127: بيان احکام دين

و من كلام له (عليه السلام) و فيه يبين بعض أحكام الدين و يكشف للخوارج الشبهة و ينقض حكم الحكمين

(قبل از جنگ نهروان در سال 37 هجرى در ردّ اعتقادات خوارج ايراد كرد، خوارج عقيده داشتند: كسى كه گناه كبيره انجام دهد كافر و از اسلام خارج شده است، مگر توبه كند و دوباره مسلمان گردد)

فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ

پس اگر چنين مى پنداريد كه من خطا كرده و گمراه شدم،

فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله) بِضَلَالِي

پس چرا همه امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به گمراهى من گمراه مى دانيد

وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي

و خطاى مرا به حساب آنان مى گذاريد

وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي

و آنان را براى خطاى من كافر مى شماريد

ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ

سپس بر او نماز گزارد، و ميراثش را به خانواده اش سپرد،

سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ

شمشيرها را بر گردن نهاده، كور كورانه فرود مى آوريد و گناهكار و بى گناه را به هم مخلوط كرده همه را يكى مى پنداريد

وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ

در حالى كه شما مى دانيد، همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زناكارى را كه همسر داشت سنگسار كرد،

وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ

و قاتل را كشت و ميراث او را به خانواده اش بازگرداند،

وَ قَطَعَ السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ

دست دزد را بريد و زناكارى را كه همسر نداشت تازيانه زد،

ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ

و سهم آنان را از غنائم مى داد

وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ

تا با زنان مسلمان ازدواج كنند.

فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) بِذُنُوبِهِمْ

پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را براى گناهانشان كيفر مى داد،

وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ

و حدود الهى را بر آنان جارى مى ساخت،

وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ

امّا سهم اسلامى آنها را از بين نمى برد،

وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ

و نام آنها را از دفتر مسلمين خارج نمى ساخت. (پس با انجام گناهان كبيره كافر نشدند)

ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ

شما (خوارج) ، بدترين مردم

وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّيْطَانُ مَرَامِيَهُ

و آلت دست شيطان،

وَ ضَرَبَ بِهِ تِيهَهُ

و عامل گمراهى اين و آن مى باشيد.

وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ

به زودى دو گروه نسبت به من هلاك مى گردند: دوستى كه افراط كند و به غير حق كشانده شود، و دشمنى كه در كينه توزى با من زياده روى كرده به راه باطل در آيد.

وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ

بهترين مردم نسبت به من گروه ميانه رو هستند. از آنها جدا نشويد،

وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ

همواره با بزرگ ترين جمعيّت ها باشيد كه دست خدا با جماعت است

وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ

از پراكندگى بپرهيزيد،

فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ

كه انسان تنها بهره شيطان است آنگونه كه گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود،

أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِهِ

آگاه باشيد هر كس كه مردم را به اين شعار «تفرقه و جدايى» دعوت كند او را بكشيد هر چند كه زير عمامه من باشد.

فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ وَ يُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ

اگر به آن دو نفر (ابو موسى و عمرو عاص) رأى به داورى داده شد، تنها براى اين بود كه آنچه را قرآن زنده كرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بميرانند،

وَ إِحْيَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَيْهِ

زنده كردن قرآن اين است كه دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند،

وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ

و ميراندن، از بين بردن پراكندگى و جدايى است،

فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَيْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ

پس اگر قرآن ما را به سوى آنان بكشاند آنان را پيروى مى كنيم،

وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَيْنَا اتَّبَعُونَا

و اگر آنان را به سوى ما سوق داد بايد اطاعت كنند.

فَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً

پدر مباد شما را ، من شرّى براه نيانداخته،

وَ لَا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ

و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته،

وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَيْكُمْ

و چيزى را بر شما مشتبه نساخته ام،

إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِيَارِ رَجُلَيْنِ أَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَلَّا يَتَعَدَّيَا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ

همانا رأى مردم شما بر اين قرار گرفت كه دو نفر را براى داورى انتخاب كنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم كه از قرآن تجاوز نكنند، امّا افسوس كه آنها عقل خويش را از دست دادند،

وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ

حق را ترك كردند در حالى كه آن را به خوبى مى ديدند،

وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَيَا عَلَيْهِ

چون ستمگرى با هوا پرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند،

وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَيْهِمَا فِي الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا

ما پيش از داورى ظالمانه شان با آنها شرط كرديم كه به عدالت داورى كنند و بر أساس حق حكم نمايند، امّا به آن پاى بند نماندند.