در مورد خفاش

خطبه 155: در مورد خفاش

و من خطبة له (عليه السلام) يذكر فيها بديع خلقة الخفاش

(در اين خطبه شگفتى هاى آفرينش خفّاش را بيان مى فرمايد)

حمد اللّه و تنزيهه

ستايش و تنزيه پروردگار

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي انْحَسَرَتِ الْأَوْصَافُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ

ستايش خداوندى را سزاست كه تمامى صفت ها از بيان حقيقت، ذاتش در مانده،

وَ رَدَعَتْ عَظَمَتُهُ الْعُقُولَ

و بزرگى او عقل ها را طرد كرده است،

فَلَمْ تَجِدْ مَسَاغاً إِلَى بُلُوغِ غَايَةِ مَلَكُوتِهِ

چنانكه راهى براى رسيدن به نهايت ملكوتش نيابد.

هُوَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى الْعُيُونُ

او خداى حق و آشكار، سزاوارتر و آشكارتر از آن است كه ديده ها مى نگرند.

خَلَقَ الْخَلْقَ عَلَى غَيْرِ تَمْثِيلٍ

پديده ها را بى آن كه نمونه اى موجود باشد

لَمْ تَبْلُغْهُ الْعُقُولُ بِتَحْدِيدٍ فَيَكُونَ مُشَبَّهاً

عقل ها نمى توانند براى او حدّى تعيين كنند، تا همانندى داشته باشد،

وَ لَمْ تَقَعْ عَلَيْهِ الْأَوْهَامُ بِتَقْدِيرٍ فَيَكُونَ مُمَثَّلًا

و انديشه ها و اوهام نمى توانند براى او اندازه اى مشخّص كنند تا در شكل و صورتى پنداشته شود.

وَ لَا مَشُورَةِ مُشِيرٍ وَ لَا مَعُونَةِ مُعِينٍ

يا با مشاورى مشورت نمايد، و يا از قدرتى كمك و مدد بگيرد آفريد،

فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ

پس با فرمان او خلقت آن به كمال رسيد، و اطاعت پروردگار را پذيرفت

فَأَجَابَ وَ لَمْ يُدَافِعْ وَ انْقَادَ وَ لَمْ يُنَازِعْ

و پاسخ مثبت داد و به خدمت شتافت، و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچى نكرد.

خلقة الخفاش

آفرينش خفّاش

وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِهِ

از زيبايى هاى صنعت پروردگارى، و شگفتى هاى آفرينش او،

مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ فِي هَذِهِ الْخَفَافِيشِ الَّتِي يَقْبِضُهَا الضِّيَاءُ الْبَاسِطُ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ يَبْسُطُهَا الظَّلَامُ الْقَابِضُ لِكُلِّ حَيٍّ

همان اسرار پيچيده حكيمانه در آفريدن خفّاشان است، روشنى روز كه همه چيز را مى گشايد چشمانشان را مى بندد، و تاريكى شب كه هر چيز را به خواب فرو مى برد، چشمان آنها را باز مى كند،

وَ كَيْفَ عَشِيَتْ أَعْيُنُهَا عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ نُوراً

چگونه چشمان خفّاش كم بين است كه نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنى گيرد

تَهْتَدِي بِهِ فِي مَذَاهِبِهَا وَ تَتَّصِلُ بِعَلَانِيَةِ بُرْهَانِ الشَّمْسِ إِلَى مَعَارِفِهَا

نورى كه با آن راه هاى زندگى خود را بيابد، و در پرتو آشكار خورشيد خود را به جاهايى رساند كه مى خواهد،

وَ رَدَعَهَا بِتَلَأْلُؤِ ضِيَائِهَا عَنِ الْمُضِيِّ فِي سُبُحَاتِ إِشْرَاقِهَا

روشنى آفتاب خفّاش را از رفتن در تراكم نورهاى تابنده اش باز مى دارد،

وَ أَكَنَّهَا فِي مَكَامِنِهَا عَنِ الذَّهَابِ فِي بُلَجِ ائْتِلَاقِهَا

و در خلوتگاه هاى تاريك پنهان مى سازد، كه از حركت در نور درخشان ناتوان است،

فَهِيَ مُسْدَلَةُ الْجُفُونِ بِالنَّهَارِ عَلَى حِدَاقِهَا

پس خفّاش در روز پلك ها را بر سياهى ديده ها اندازد،

وَ جَاعِلَةُ اللَّيْلِ سِرَاجاً تَسْتَدِلُّ بِهِ فِي الْتِمَاسِ أَرْزَاقِهَا

و شب را چونان چراغى بر مى گزيند، كه در پرتو تاريكى آن روزى خود را جستجو مى كند،

فَلَا يَرُدُّ أَبْصَارَهَا إِسْدَافُ ظُلْمَتِهِ

و سياهى شب ديده هاى او را نمى بندد،

وَ لَا تَمْتَنِعُ مِنَ الْمُضِيِّ فِيهِ لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ

و به خاطر تاريكى زياد، از حركت و تلاش باز نمى ماند.

فَإِذَا أَلْقَتِ الشَّمْسُ قِنَاعَهَا وَ بَدَتْ أَوْضَاحُ نَهَارِهَا

آنگاه كه خورشيد پرده از رخ بيفكند، و سپيده صبحگاهان بدمد،

وَ دَخَلَ مِنْ إِشْرَاقِ نُورِهَا عَلَى الضِّبَابِ فِي وِجَارِهَا

و لانه تنگ سوسمارها از روشنى آن روشن گردد،

أَطْبَقَتِ الْأَجْفَانَ عَلَى مَآقِيهَا

شب پره، پلك ها را بر هم نهد،

وَ تَبَلَّغَتْ بِمَا اكْتَسَبَتْهُ مِنَ الْمَعَاشِ فِي ظُلَمِ لَيَالِيهَا

و بر آنچه در تاريكى شب به دست آورده قناعت كند.

فَسُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لَهَا نَهَاراً وَ مَعَاشاً

پاك و منزّه است خدايى كه شب را براى خفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزى قرار داد،

وَ النَّهَارَ سَكَناً وَ قَرَاراً

و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود،

وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بِهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَى الطَّيَرَانِ

و بالهايى از گوشت براى پرواز، آنها آفريد، تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده كنند،

كَأَنَّهَا شَظَايَا الْآذَانِ

اين بال ها، چونان لاله هاى گوشند

غَيْرَ ذَوَاتِ رِيشٍ وَ لَا قَصَبٍ

بى پر و رگ هاى اصلى،

إِلَّا أَنَّكَ تَرَى مَوَاضِعَ الْعُرُوقِ بَيِّنَةً أَعْلَاماً

اما جاى رگ ها و نشانه هاى آن را به خوبى مشاهده خواهى كرد.

لَهَا جَنَاحَانِ لَمَّا يَرِقَّا فَيَنْشَقَّا وَ لَمْ يَغْلُظَا فَيَثْقُلَا

براى شب پره ها دو بال قرار داد، نه آنقدر نازك كه در هم بشكند، و نه چندان محكم كه سنگينى كند،

تَطِيرُ وَ وَلَدُهَا لَاصِقٌ بِهَا لَاجِئٌ إِلَيْهَا

پرواز مى كنند در حالى كه فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند،

يَقَعُ إِذَا وَقَعَتْ وَ يَرْتَفِعُ إِذَا ارْتَفَعَتْ

اگر فرود آيند با مادر فرود مى آيند، و اگر بالا روند با مادر اوج مى گيرند،

لَا يُفَارِقُهَا حَتَّى تَشْتَدَّ أَرْكَانُهُ

از مادرانشان جدا نمى شوند تا آن هنگام كه اندام جوجه نيرومند

وَ يَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَنَاحُهُ

و بالها قدرت پرواز كردن پيدا كند،

وَ يَعْرِفَ مَذَاهِبَ عَيْشِهِ وَ مَصَالِحَ نَفْسِهِ

و بداند كه راه زندگى كردن كدام است و مصالح خويش را بشناسد

فَسُبْحَانَ الْبَارِئِ لِكُلِّ شَيْءٍ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِهِ

پس پاك و منزّه است پديد آورنده هر چيزى كه بدون هيچ الگويى باقى مانده از ديگرى، همه چيز را آفريد.