نکوهش ياران

خطبه 180: نکوهش ياران

وَ إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لَاقٍ إِلَيَّ الْمَوْتُ

اكنون دوست داشتنى ترين چيزى كه آرزو مى كنم، مرگ است.

وَ إِنِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى إِمَامٍ طَعَنْتُمْ

اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده،

وَ إِنْ أُجِئْتُمْ إِلَى مُشَاقَّةٍ نَكَصْتُمْ.

و اگر شما را براى حل مشكلى بخوانند سرباز مى زنيد.

الْمَوْتَ أَوِ الذُّلَّ لَكُمْ

آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد

لَوْ كَانَ الْأَعْمَى يَلْحَظُ أَوِ النَّائِمُ يَسْتَيْقِظُ

اى كاش نابينا مى ديد و خفته بيدار مى شد

و من خطبة له (عليه السلام) في ذم العاصين من أصحابه

از خطبه‏هاى آن حضرت است در نكوهش اصحابش‏، (در سال 38 هجرى جهت كمك به محمّد بن ابى بكر در مصر در نكوهش ياران ايراد كرد)

أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى مَا قَضَى مِنْ أَمْرٍ وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْلٍ وَ عَلَى ابْتِلَائِي بِكُمْ أَيَّتُهَا الْفِرْقَةُ الَّتِي إِذَا أَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ وَ إِذَا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ

خدا را بر آنچه كه خواسته و هر كار كه مقدّر فرموده ستايش مى كنم، و او را بر اين گرفتار شدنم به شما كوفيان مى ستايم. اى مردمى كه هر گاه فرمان دادم اطاعت نكرديد، و هر زمان شما را دعوت كردم پاسخ نداديد،

إِنْ أُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ وَ إِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ

هر گاه شما را مهلت مى دهم در بيهودگى فرو مى رويد، و در هنگامه جنگ سست و ناتوانيد،

لَا أَبَا لِغَيْرِكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ وَ الْجِهَادِ عَلَى حَقِّكُمْ

پدر مباد دشمنان شما را براى پيروزى منتظر چه چيزى هستيد چرا براى گرفتن حق خود در جهاد نمى كنيد

فَوَاللَّهِ لَئِنْ جَاءَ يَومِي وَ لَيَأْتِيَنِّي لَيُفَرِّقَنَّ بَيْنِي وَ بَيْنِكُمْ

به خدا سوگند، اگر مرگ من فرا رسد- كه حتما خواهد رسيد- بين من و شما جدايى خواهد افتاد،

وَ أَنَا لِصُحْبَتِكُمْ قَالٍ وَ بِكُمْ غَيْرُ كَثِيرٍ

در حالى كه من از همنشينى با شما ناراحت، و حضورتان براى من بى فايده بود.

لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةٌ تَشْحَذُكُمْ

خدا خيرتان دهد، آيا دينى نيست كه شما را گرد آورد آيا غيرتى نيست كه شما را براى جنگ با دشمن بسيج كند

أَ وَ لَيْسَ عَجَباً أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَدْعُو الْجُفَاةَ الطَّغَامَ فَيَتَّبِعُونَهُ عَلَى غَيْرِ مَعُونَةٍ وَ لَا عَطَاءٍ

شگفت آور نيست كه معاويه انسان هاى جفا كار پست را مى خواند و آنها بدون انتظار كمك و بخششى از او پيروى مى كنند

وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ وَ أَنْتُمْ تَرِيكَةُ الْإِسْلَامِ وَ بَقِيَّةُ النَّاسِ إِلَى الْمَعُونَةِ أَوْ طَائِفَةٍ مِنَ الْعَطَاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنِّي وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَيَّ

و من شما را براى يارى حق مى خوانم، در حالى كه شما بازماندگان اسلام، و يادگار مسلمانان پيشين مى باشيد، با كمك و عطايا شما را دعوت مى كنم ولى از اطراف من پراكنده مى شويد، و به تفرقه و اختلاف روى مى آوريد.

إِنَّهُ لَا يَخْرُجُ إِلَيْكُمْ مِنْ أَمْرِي رِضًى فَتَرْضَوْنَهُ وَ لَا سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ

نه از دستورات من راضى مى شويد، و نه شما را به خشم مى آورد كه بر ضد من اجتماع كنيد،

قَدْ دَارَسْتُكُمُ الْكِتَابَ وَ فَاتَحْتُكُمُ الْحِجَاجَ

كتاب خدا را به شما آموختم، و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم،

وَ عَرَّفْتُكُمْ مَا أَنْكَرْتُمْ وَ سَوَّغْتُكُمْ مَا مَجَجْتُمْ

و آنچه را كه نمى شناختيد به شما شناساندم، و دانشى را كه به كامتان سازگار نبود جرعه جرعه به شما نوشاندم.

وَ أَقْرِبْ بِقَوْمٍ مِنَ الْجَهْلِ بِاللَّهِ قَائِدُهُمْ مُعَاوِيَةُ وَ مُؤَدِّبُهُمُ ابْنُ النَّابِغَةِ

سوگند به خدا چه نادان مردمى كه رهبر آنان معاويه، و آموزگارشان پسر نابغه (عمرو عاص) باشد