در مورد اشعث

مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي

چه كسى تو را آگاهاند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است

خطبه 19 : در مورد اشعث

و من كلام له (عليه السلام) قاله للأشعث بن قيس و هو على منبر الكوفة يخطب، فمضى في بعض كلامه شيء اعترضه الأشعث فيه،

(امام در مسجد كوفه در سال 38 هجرى سخنرانى مى كرد، اشعث بن قيس به يكى از مطالب آن اعتراض كرد

فقال يا أمير المؤمنين، هذه عليك لا لك،

و گفت اين سخن به زيان شما، نه به سود تو است،

فخفض (عليه السلام) إليه بصره ثم قال:

امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود)

عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ

لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد

حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ

اى متكبّر متكبّر زاده،

مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِرٍ

منافق پسر كافر

وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ الْكُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَامُ أُخْرَى

سوگند به خدا، تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى،

فَمَا فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُكَ وَ لَا حَسَبُكَ

و مال و خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد.

وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَى قَوْمِهِ السَّيْفَ

آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد،

وَ سَاقَ إِلَيْهِمُ الْحَتْفَ

و مرگ و نابودى را به سوى آنها كشاند،

لَحَرِيٌّ أَنْ يَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ

سزاوار است كه بستگان او بر وى خشم گيرند

وَ لَا يَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ

و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.

قال السيد الشريف يريد (عليه السلام) أنه أسر في الكفر مرة و في الإسلام مرة.

مى گويم: (منظور امام عليه السّلام اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتى كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد

و أما قوله دل على قومه السيف

و شمشيرها را به سوى قبيله اش راهنمايى كرد،

فأراد به حديثا كان للأشعث مع خالد بن الوليد باليمامة غر فيه قومه و مكر بهم حتى أوقع بهم خالد

مربوط به جريانى است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند

و كان قومه بعد ذلك يسمونه عرف النار

كه پس از آن خيانت او را با لقب «عرف النّار» (چيزى كه آتش را بپوشاند) ، مى ناميدند

و هو اسم للغادر عندهم

و اين لقبى بود كه به نيرنگ باز مى دادند.)