در مورد طلحه و زبير

خطبه 31 : در مورد طلحه و زبير

و من كلام له (عليه السلام) لما أنفذ عبد الله بن عباس إلى الزبير يستفيئه إلى طاعته قبل حرب الجمل

(در آغاز جنگ جمل در سال 36 هجرى، ابن عباس را براى پند دادن به سوى زبير فرستاد و فرمود)

لَا تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ

با طلحه، ديدار مكن،

فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ

زيرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشى مى يابى كه شاخش را تابيده و آماده نبرد است،

يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ

سوار بر مركب سركش مى شود و مى گويد، رام است.

وَ لَكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ

بلكه با زبير ديدار كن

فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً

كه نرم تر است.

فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا

چه شد كه از پيمان خود باز گشتى.

فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ ابْنُ خَالِكَ عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ أَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاقِ

به او بگو، پسر دايى تو مى گويد: در حجاز مرا شناختى، و در عراق مرا نمى شناسى

قال السيد الشريف و هو (عليه السلام) أول من سمعت منه هذه الكلمة أعني فما عدا مما بدا

(جمله كوتاه «فما عدا ممّا بدا» براى نخستين بار از امام على عليه السّلام شنيده شده و پيش از امام از كسى نقل نگرديد) .