بعد از شکست خوارج

وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ

سرزمين شما را پياپى مى گيرند و شما پروا نداريد،

غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ

بخدا سوگند، شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مى كشند.

وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ

و چون انسان هاى مست از خود بيگانه شده،

مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيَالِي

من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم،

وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ

و شما را پشتوانه خود نمى پندارم،

تُكَادُونَ وَ لَا تَكِيدُونَ

شما را فريب مى دهند امّا فريب دادن نمى دانيد،

خطبه 34 : بعد از شکست خوارج

و من خطبة له (عليه السلام) في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج

(اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج، در سال 38 هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود)

و فيها يتأفف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد

نكوهش از سستى و نافرمانى كوفيان

أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَ

نفرين بر شما كوفيان كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم.

أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِعِوَضاً

آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد

وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً

و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب كرديد

كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ

گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده

يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ

حيران و سرگردانيد.

إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ

هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مى كنم، چشمانتان از ترس در كاسه مى گردد،

وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ

گويا عقل هاى خود را از دست داده و درك نمى كنيد.

وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ

شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند.

مَا أَنْتُمْ إِلَّا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ

به شتران بى ساربان مى مانيد كه هر گاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مى شويد.

لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ

به خدا سوگند، شما بد وسيله اى براى افروختن آتش جنگ هستيد،

لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ

چشم دشمن براى حمله شما خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مى بريد.

وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى

سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگير شود

وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ

و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد،

قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ

از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراكنده مى شويد.

وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ

به خدا سوگند آن كه دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند

يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ

تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد،

لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ

عجز و ناتوانى اش بسيار بزرگ

ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ

و قلب او بسيار كوچك و ضعيف است.

أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ

تو اگر مى خواهى اينگونه باش،

فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ

امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت يابد با شمشير آب ديده چنان ضربه اى بر پيكر او وارد سازم

تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ

كه ريزه هاى استخوان سرش را بپراكند،

وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ

و بازوها و قدم هايش جدا گردد

وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ ما يَشاءُ

و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.

طريق السداد

راه استقامت

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ

اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است،

فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ

حق شما بر من، آن كه از خير خواهى شما دريغ نورزم

وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ

و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم،

وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا

و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد،

وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا

و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد.

وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ

و اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد،

وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ

و در آشكار و نهان برايم خير خواهى كنيد،

وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ

هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد

وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ

و فرمان دادم اطاعت كنيد.