شناخت صفات الهى

وَ قَنَصَتْ بِأَحْبُلِهَا

و با دام هاى خود آنها را گرفتار مى كند،

وَ أَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا

و تيرهاى خود را به سوى آنان، پرتاب مى نمايد،

وَ أَعْلَقَتِ الْمَرْءَ أَوْهَاقَ الْمَنِيَّةِ

طناب مرگ به گردن انسان مى افكند،

خطبه 83: شناخت صفات الهى

و من خطبة له (عليه السلام) و هي الخطبة العجيبة تسمى «الغراء»

(از خطبه هاى شگفت آور امام عليه السّلام كه به آن خطبه «غرّا» گويند.)

و فيها نعوت اللّه جل شأنه، ثم الوصية بتقواه ثم التنفير من الدنيا، ثم ما يلحق من دخول القيامة، ثم تنبيه الخلق إلى ما هم فيه من الأعراض، ثم فضله (عليه السلام) في التذكير

و در آن از وصف صفات خداوند و توصيه به تقوا و مذمت دنيا و از احوالات قيامت بحث شده است

صفته جل شأنه

صفات خداوند

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا بِحَوْلِهِ

ستايش خداوندى را سزاست، كه به قدرت، والا و برتر،

وَ دَنَا بِطَوْلِهِ

و با عطا و بخشش نعمت ها به پديده ها نزديك است.

مَانِحِ كُلِّ غَنِيمَةٍ وَ فَضْلٍ

اوست بخشنده تمام نعمت ها،

وَ كَاشِفِ كُلِّ عَظِيمَةٍ وَ أَزْلٍ

و دفع كننده تمام بلاها و گرفتارى ها.

أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ كَرَمِهِ

او را مى ستايم در برابر مهربانى ها

وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ

و نعمت هاى فراگيرش.

وَ أُومِنُ بِهِ أَوَّلًا بَادِياً

به او ايمان مى آورم چون مبدأ هستى و آغاز كننده خلقت آشكار است.

وَ أَسْتَهْدِيهِ قَرِيباً هَادِياً

از او هدايت مى طلبم چون راهنماى نزديك است،

وَ أَسْتَعِينُهُ قَاهِراً قَادِراً

و از او يارى مى طلبم كه توانا و پيروز است،

وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كَافِياً نَاصِراً

و به او توكّل مى كنم چون تنها ياور و كفايت كننده است.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً (صلى الله عليه وآله) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ

و گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست.

أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذِ أَمْرِهِ

او را فرستاده تا فرمان هاى خدا را اجرا كند

وَ إِنْهَاءِ عُذْرِهِ

و بر مردم حجّت را تمام كرده،

وَ تَقْدِيمِ نُذُرِهِ

آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.

الوصية بالتقوى

سفارش به پرهيزكارى

أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي ضَرَبَ الْأَمْثَالَ

سفارش مى كنم شما بندگان خدا را به تقواى الهى، كه براى بيدارى شما مثل هاى پند آموز آورده،

وَ وَقَّتَ لَكُمُ الْآجَالَ

و سر آمد زندگانى شما را معيّن فرمود،

وَ أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ

و لباس هاى رنگارنگ بر شما پوشانده،

وَ أَرْفَغَ لَكُمُ الْمَعَاشَ

و زندگى پر وسعت به شما بخشيده،

وَ أَحَاطَ بِكُمُ الْإِحْصَاءَ

و با حسابگرى دقيق خود، بر شما مسلّط است.

وَ أَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزَاءَ

در برابر كارهاى نيكو، به شما پاداش مى دهد،

وَ آثَرَكُمْ بِالنِّعَمِ السَّوَابِغِ وَ الرِّفَدِ الرَّوَافِغِ

و با نعمت هاى گسترده و بخشش هاى بى حساب، شما را گرامى داشته است،

وَ أَنْذَرَكُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوَالِغِ

و با اعزام پيامبران و دستورات روشن، از مخالفت با فرمانش شما را بر حذر داشته است.

فَأَحْصَاكُمْ عَدَداً

تعداد شما را مى داند،

وَ وَظَّفَ لَكُمْ مُدَداً فِي قَرَارِ خِبْرَةٍ وَ دَارِ عِبْرَةٍ

و چند روزى جهت آزمايش و عبرت براى شما مقرّر داشته،

أَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فِيهَا

كه در اين دنيا آزمايش مى گرديد،

وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا

و برابر اعمال خود محاسبه مى شويد.

التنفير من الدنيا

نفرت از دينا

فَإِنَّ الدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا

آب دنياى حرام همواره تيره،

رَدِغٌ مَشْرَعُهَا

و گل آلود است.

يُونِقُ مَنْظَرُهَا

منظره اى دل فريب

وَ يُوبِقُ مَخْبَرُهَا

و سر انجامى خطرناك دارد.

غُرُورٌ حَائِلٌ

فريبنده و زيباست اما دوامى ندارد.

وَ ضَوْءٌ آفِلٌ

نورى است در حال غروب كردن،

وَ ظِلٌّ زَائِلٌ

سايه اى است نابود شدنى،

وَ سِنَادٌ مَائِلٌ

ستونى است در حال خراب شدن،

حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا

آن هنگام كه نفرت دارندگان به آن دل بستند

وَ اطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا

و بيگانگان به آن اطمينان كردند،

قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا

چونان اسب چموش پاها را بلند كرده، سوار را بر زمين مى كوبد،

قَائِدَةً لَهُ إِلَى ضَنْكِ الْمَضْجَعِ

به سوى گور تنگ

وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِعِ

و جايگاه وحشتناك مى كشاند

وَ مُعَايَنَةِ الْمَحَلِّ

تا در قبر، محل زندگى خويش، بهشت يا دوزخ را بنگرد،

وَ ثَوَابِ الْعَمَلِ.

و پاداش اعمال خود را مشاهده كند.

وَ كَذَلِكَ الْخَلَفُ بِعَقْبِ السَّلَفِ

و همچنان آيندگان به دنبال رفتگان خود گام مى نهند،

لَا تُقْلِعُ الْمَنِيَّةُ اخْتِرَاماً

نه مرگ از نابودى انسان دست مى كشد

وَ لَا يَرْعَوِي الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً

و نه مردم از گناه فاصله مى گيرند

يَحْتَذُونَ مِثَالًا وَ يَمْضُونَ أَرْسَالًا إِلَى غَايَةِ الِانْتِهَاءِ وَ صَيُّورِ الْفَنَاءِ

كه تا پايان زندگى و سر منزل فنا و نيستى آزادانه به پيش مى تازند.

بعد الموت البعث

وصف رستاخيز

حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ الْأُمُورُ

تا آنجا كه امور زندگانى پياپى بگذرد،

وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ

و روزگاران سپرى شود،

وَ أَزِفَ النُّشُورُ

و رستاخيز بر پا گردد،

أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ الْقُبُورِ

در آن زمان، انسانها را از شكاف گورها،

وَ أَوْكَارِ الطُّيُورِ

و لانه هاى پرندگان،

وَ أَوْجِرَةِ السِّبَاعِ

و خانه درندگان،

وَ مَطَارِحِ الْمَهَالِكِ

و ميدان هاى جنگ،

سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ

بيرون مى آورد كه با شتاب به سوى فرمان پروردگار مى روند،

رَعِيلًا صُمُوتاً

و به صورت دسته هايى خاموش،

قِيَاماً صُفُوفاً

وصف هاى آرام و ايستاده حاضر مى شوند،

يَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ

چشم بيننده خدا آنها را مى نگرد،

وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي

و صداى فرشتگان به گوش آنها مى رسد.

عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الِاسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ الِاسْتِسْلَامِ وَ الذِّلَّةِ

لباس نياز و فروتنى پوشيده

وَ خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ مُهَيْنِمَةً

صداها آهسته،

وَ أَلْجَمَ الْعَرَقُ

عرق از گونه ها چنان جارى است كه امكان حرف زدن نمى باشد،

قَدْ ضَلَّتِ الْحِيَلُ وَ انْقَطَعَ الْأَمَلُ وَ هَوَتِ الْأَفْئِدَةُ كَاظِمَةً

درهاى حيله و فريب بسته شده و آرزوها قطع گرديده است. دل ها آرام،

وَ عَظُمَ الشَّفَقُ

اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته،

وَ أُرْعِدَتِ الْأَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ الدَّاعِي

بانگى رعد آسا و گوش خراش، همه را لرزانده،

إِلَى فَصْلِ الْخِطَابِ وَ مُقَايَضَةِ الْجَزَاءِ

به سوى پيشگاه عدالت،

وَ نَكَالِ الْعِقَابِ

براى دريافت كيفر

وَ نَوَالِ الثَّوَابِ

و پاداش مى كشاند.

تنبيه الخلق

وصف احوال بندگان خدا

عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً

بندگانى كه با دست قدرتمند خدا آفريده شدند،

وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً

و بى اراده خويش پديد آمده، پرورش يافتند،

وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً

سپس در گهواره گور آرميده متلاشى مى گردند.

وَ كَائِنُونَ رُفَاتاً وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً

و روزى به تنهايى سر از قبر بر مى آورند،

وَ مَدِينُونَ جَزَاءً وَ مُمَيَّزُونَ حِسَاباً

و براى گرفتن پاداش به دقت حساب رسى مى گردند،

قَدْ أُمْهِلُوا فِي طَلَبِ الْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبِيلَ الْمَنْهَجِ وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ

در اين چند روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بر دارند، راه نجات نشان داده شده تا رضايت خدا را بجويند،

وَ كُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّيَبِ

تاريكى هاى شك و ترديد از آنها برداشته شد،

وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِيَادِ

و آنها را آزاد گذاشته اند تا براى مسابقه در نيكوكارى ها، خود را آماده سازند،

وَ رَوِيَّةِ الِارْتِيَادِ

تا فكر و انديشه خود را به كار گيرند

وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتَادِ فِي مُدَّةِ الْأَجَلِ وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ

و در شناخت نور الهى در زندگانى دنيا تلاش كنند.

فضل التذكير

مثل هاى پند آموز (سمبل هاى تقوى)

فَيَا لَهَا أَمْثَالًا صَائِبَةً وَ مَوَاعِظَ شَافِيَةً

وه چه مثال هاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد

لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاكِيَةً

اگر در دل هاى پاك بنشيند،

وَ أَسْمَاعاً وَاعِيَةً

و در گوش هاى شنوا جاى گيرد،

وَ آرَاءً عَازِمَةً وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً

و با انديشه هاى مصمّم و عقل هاى با تدبير بر خورد كند.

فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ

پس، از خدا چونان كسى پروا كنيد كه سخن حق را شنيد و فروتنى كرد،

وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ

گناه كرد و اعتراف كرد،

وَ وَجِلَ فَعَمِلَ

ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت،

وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ

پرهيز كرد و پيش تاخت،

وَ أَيْقَنَ فَأَحْسَنَ

يقين پيدا كرد و نيكوكار شد،

وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ

پند داده شد و آن را به گوش جان خريد،

وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ

او را ترساندند و نافرمانى نكرد،

وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ

به او اخطار شد و به خدا روى آورد،

وَ أَجَابَ فَأَنَابَ

پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى كرد،

وَ رَاجَعَ فَتَابَ

بازگشت و توبه كرد،

وَ اقْتَدَى فَاحْتَذَى

در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى كرد،

وَ أُرِيَ فَرَأَى

راه نشانش دادند و شناخت،

فَأَسْرَعَ طَالِباً

شتابان به سوى حق حركت كرده

وَ نَجَا هَارِباً فَأَفَادَ ذَخِيرَةً

و از نافرمانى ها گريخت، سود طاعت را ذخيره كرد،

وَ أَطَابَ سَرِيرَةً

و باطن را پاكيزه نگاه داشت،

وَ عَمَّرَ مَعَاداً

آخرت را آبادان

وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً لِيَوْمِ رَحِيلِهِ وَ وَجْهِ سَبِيلِهِ وَ حَالِ حَاجَتِهِ وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ

و زاد و توشه براى روز حركت، هنگام حاجت و جايگاه نيازمندى، آماده ساخت،

وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ

و آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد.

فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ جِهَةَ مَا خَلَقَكُمْ لَهُ

اى بندگان خدا براى هماهنگى با اهداف آفرينش خود، از خدا پروا كنيد،

وَ احْذَرُوا مِنْهُ كُنْهَ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ

و آن چنان كه شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسيد،

وَ الْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ

و از بيم روز قيامت بر كنار باشيد.

التذكير بضروب النعم

راه هاى پند پذيرى (راههاى شناخت)

و منها جَعَلَ لَكُمْ أَسْمَاعاً لِتَعِيَ مَا عَنَاهَا

خدا گوش هايى براى پند گرفتن از شنيدنى ها،

وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَكُمْ بِالتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ مِيعَادِهِ

تا استحقاق وعده هاى خدا را پيدا كنيد،

وَ أَبْصَاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشَاهَا

و چشم هايى براى كنار زدن تاريكى ها، به شما بخشيده است،

وَ أَشْلَاءً جَامِعَةً لِأَعْضَائِهَا

و هر عضوى از بدن را اجزاء متناسب

مُلَائِمَةً لِأَحْنَائِهَا فِي تَرْكِيبِ صُوَرِهَا وَ مُدَدِ عُمُرِهَا

و هماهنگ عطا فرموده تا در تركيب ظاهرى صورت ها و دوران عمر با هم سازگار باشند،

بِأَبْدَانٍ قَائِمَةٍ بِأَرْفَاقِهَا

با بدن هايى كه منافع خود را تأمين مى كنند،

وَ قُلُوبٍ رَائِدَةٍ لِأَرْزَاقِهَا

و قلب هايى كه روزى را به سراسر بدن با فشار مى رسانند،

فِي مُجَلِّلَاتِ نِعَمِهِ

و از نعمت هاى شكوهمند خدا برخوردارند،

وَ مُوجِبَاتِ مِنَنِهِ

و در برابر نعمت ها شكر گزارند،

وَ حَوَاجِزِ عَافِيَتِهِ

و از سلامت خدادادى بهره مندند.

وَ قَدَّرَ لَكُمْ أَعْمَاراً سَتَرَهَا عَنْكُمْ

مدّت زندگى هر يك از شماها را مقدّر فرمود، و از شما پوشيده داشت،

وَ خَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثَارِ الْمَاضِينَ قَبْلَكُمْ

و از آثار گذشتگان عبرت هاى پند آموز براى شما ذخيره كرد،

مِنْ مُسْتَمْتَعِ خَلَاقِهِمْ

لذّت هايى كه از دنيا چشيدند،

وَ مُسْتَفْسَحِ خَنَاقِهِمْ

و خوشى ها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند،

أَرْهَقَتْهُمُ الْمَنَايَا دُونَ الْآمَالِ وَ شَذَّبَهُمْ عَنْهَا تَخَرُّمُ الْآجَالِ

سر انجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و آرزوهايشان جدايى افكند

لَمْ يَمْهَدُوا فِي سَلَامَةِ الْأَبْدَانِ

آنها كه در روز سلامت چيزى براى خود ذخيره نكردند،

وَ لَمْ يَعْتَبِرُوا فِي أُنُفِ الْأَوَانِ

و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند.

فَهَلْ يَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ الشَّبَابِ إِلَّا حَوَانِيَ الْهَرَمِ

آيا خوشى هاى جوانى را جز ناتوانى پيرى در انتظار است

وَ تَرْكَبُونَ قِدَّتَهُمْ

و از راهى كه رفتند مى رويد

وَ تَطَئُونَ جَادَّتَهُمْ

و روش آنها را دنبال مى كنيد

فَالْقُلُوبُ قَاسِيَةٌ عَنْ حَظِّهَا

امّا افسوس كه دلها سخت شده، پند نمى پذيرد،

لَاهِيَةٌ عَنْ رُشْدِهَا

و از رشد و كمال باز مانده،

وَ أَهْلُ غَضَارَةِ الصِّحَّةِ إِلَّا نَوَازِلَ السَّقَمِ

و آيا سلامت و تندرستى را جز حوادث بلا و بيمارى در راه است

وَ أَهْلُ مُدَّةِ الْبَقَاءِ إِلَّا آوِنَةَ الْفَنَاءِ مَعَ قُرْبِ الزِّيَالِ

و آيا آنان كه زنده اند جز فنا و نيستى را انتظار دارند

وَ أُزُوفِ الِانْتِقَالِ

با اينكه هنگام جدايى

وَ عَلَزِ الْقَلَقِ

و تپش دل ها نزديك است

وَ أَلَمِ الْمَضَضِ

كه سوزش درد را چشيده،

وَ غُصَصِ الْجَرَضِ

و شربت غصّه را نوشيده،

وَ تَلَفُّتِ الِاسْتِغَاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَعِزَّةِ وَ الْقُرَنَاءِ

و فرياد يارى خواستن برداشته، و از فرزندان و خويشاوندان خود، در خواست كمك كرده است.

فَهَلْ دَفَعَتِ الْأَقَارِبُ

آيا خويشاوندان مى توانند مرگ را از او دفع كنند

أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ

و آيا گريه و زارى آنها نفعى براى او دارد

وَ قَدْ غُودِرَ فِي مَحَلَّةِ الْأَمْوَاتِ رَهِيناً

او را در سرزمين مردگان مى گذارند،

وَ فِي ضِيقِ الْمَضْجَعِ وَحِيداً

و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند.

قَدْ هَتَكَتِ الْهَوَامُّ جِلْدَتَهُ

حشرات درون زمين، پوستش را مى شكافند،

وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِكُ جِدَّتَهُ

و خشت و خاك گور بدن او را مى پوساند،

وَ عَفَتِ الْعَوَاصِفُ آثَارَهُ

تند بادهاى سخت آثار او را نابود مى كند،

وَ مَحَا الْحَدَثَانُ مَعَالِمَهُ

و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان بر مى دارد،

وَ صَارَتِ الْأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِهَا

بدن ها پس از آن همه طراوت متلاشى مى گردند،

وَ الْعِظَامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِهَا

و استخوان ها بعد از آن همه سختى و مقاومت، پوسيده مى شوند.

وَ الْأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ أَعْبَائِهَا

و ارواح در گرو سنگينى بار گناهانند،

مُوقِنَةً بِغَيْبِ أَنْبَائِهَا

و در آنجاست كه به اسرار پنهان يقين مى كنند،

لَا تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا

امّا نه بر اعمال درستشان چيزى اضافه مى شود

وَ لَا تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَيِّئِ زَلَلِهَا

و نه از اعمال زشت مى توانند توبه كنند.

تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ

كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشته ايد

أَ وَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ الْقَوْمِ وَ الْآبَاءَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَ الْأَقْرِبَاءَ

آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد

سَالِكَةٌ فِي غَيْرِ مِضْمَارِهَا

و راهى كه نبايد برود مى رود،

كَأَنَّ الْمَعْنِيَّ سِوَاهَا

گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند

وَ كَأَنَّ الرُّشْدَ فِي إِحْرَازِ دُنْيَاهَا

و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا مى دانند.

التحذير من هول الصراط

هشدار در مورد صراط

وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ

بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذرگاهى كه عبور كردن از آن خطرناك است، با لغزش هاى پرت كننده،

وَ أَهَاوِيلِ زَلَلِهِ

و پرتگاه هاى وحشت زا،

وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ

و ترس هاى پياپى.

فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ تَقِيَّةَ ذِي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ

از خدا چون خردمندان بترسيد كه دل را به تفكّر مشغول داشته،

وَ أَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ

و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته،

وَ أَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِهِ

و شب زنده دارى خواب از چشم او ربوده،

وَ أَظْمَأَ الرَّجَاءُ هَوَاجِرَ يَوْمِهِ

و به اميد ثواب، گرمى روز را با تشنگى گذارنده،

وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ

با پارسايى شهوات را كشته،

وَ أَوْجَفَ الذِّكْرُ بِلِسَانِهِ

و نام خدا زبانش را همواره به حركت در آورده.

وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لِأَمَانِهِ

ترس از خدا را براى ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده،

وَ تَنَكَّبَ الْمَخَالِجَ عَنْ وَضَحِ السَّبِيلِ

از تمام راه هاى جز راه حق چشم پوشيده،

وَ سَلَكَ أَقْصَدَ الْمَسَالِكِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ

و بهترين راهى كه انسان را به حق مى رساند مى پيمايد.

وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلَاتُ الْغُرُورِ

چيزى او را مغرور نساخته،

وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ الْأُمُورِ

و مشكلات و شبهات او را نابينا نمى سازد،

ظَافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرَى

مژده بهشت،

وَ رَاحَةِ النُّعْمَى

و زندگى كردن در آسايش

فِي أَنْعَمِ نَوْمِهِ

و نعمت سراى جاويدان

وَ آمَنِ يَوْمِهِ

و ايمن ترين روزها، او را خشنود ساخته است.

وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعَاجِلَةِ حَمِيداً

با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور كرده،

وَ قَدَّمَ زَادَ الْآجِلَةِ سَعِيداً

توشه آخرت را پيش فرستاده،

وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ

و از ترس قيامت در انجام اعمال صالح پيش قدم شده است،

وَ أَكْمَشَ فِي مَهَلٍ

ايام زندگى را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده،

وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ

و در فراهم آوردن خشنودى خدا با رغبت تلاش كرده،

وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ

از زشتى ها فرار كرده،

وَ رَاقَبَ فِي يَوْمِهِ غَدَهُ

امروز رعايت زندگى فردا كرده،

وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ

و هم اكنون آينده خود را ديده است.

فَكَفَى بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالًا

پس بهشت براى پاداش نيكوكاران سزاوار

وَ كَفَى بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالًا

و جهنّم براى كيفر بدكاران مناسب است،

وَ كَفَى بِاللَّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِيراً

و خدا براى انتقام گرفتن از ستمگران كفايت مى كند،

وَ كَفَى بِالْكِتَابِ حَجِيجاً وَ خَصِيماً

و قرآن براى حجّت آوردن و دشمنى كردن، كافى است.

الوصية بالتقوى

توصيه به تقوا

أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ

سفارش مى كنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدايى كه با ترساندن هاى مكرّر، راه عذر را بر شما بست،

وَ احْتَجَّ بِمَا نَهَجَ

و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام كرد،

وَ حَذَّرَكُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِي الصُّدُورِ خَفِيّاً

و شما را پرهيز داد از دشمنى شيطانى كه پنهان در سينه ها راه مى يابد،

وَ نَفَثَ فِي الْآذَانِ نَجِيّاً فَأَضَلَّ وَ أَرْدَى

و آهسته در گوش ها راز مى گويد، گمراه و پست است،

وَ وَعَدَ فَمَنَّى

وعده هاى دروغين داده، در آرزوى آنها به انتظار مى گذارد،

وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ الْجَرَائِمِ

زشتى هاى گناهان را زينت مى دهد،

وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ

گناهان بزرگ را كوچك مى شمارد،

حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ

و آرام آرام دوستان خود را فريب داده،

وَ اسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ

راه رستگارى را بر روى در بند شدگانش مى بندد،

أَنْكَرَ مَا زَيَّنَ

و در روز قيامت آنچه را كه زينت داده انكار مى كند،

وَ اسْتَعْظَمَ مَا هَوَّنَ

و آنچه را كه آسان كرده، بزرگ مى شمارد،

وَ حَذَّرَ مَا أَمَّنَ

و از آنچه كه پيروان خود را ايمن داشته بود سخت مى ترساند.

و منها في صفة خلق الإنسان

شگفتى هاى آفرينش انسان

أَمْ هَذَا الَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ وَ شُغُفِ الْأَسْتَارِ نُطْفَةً دِهَاقاً وَ عَلَقَةً مِحَاقاً

مگر انسان، همان نطفه و خون نيم بند نيست كه خدا او را در تاريكى هاى رحم و خلاف هاى تو در تو، پديد آورد

وَ جَنِيناً وَ رَاضِعاً وَ وَلِيداً وَ يَافِعاً

تا به صورت جنين در آمد، سپس كودكى شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانى رسيده گرديد،

ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً

سپس او را دلى فراگير،

وَ لِسَاناً لَافِظاً

و زبانى گويا،

وَ بَصَراً لَاحِظاً

و چشمى بينا عطا فرمود

لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً

تا عبرت ها را درك كند،

وَ يُقَصِّرَ مُزْدَجِراً

و از بدى ها بپرهيزد،

حَتَّى إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ

و آنگاه كه جوانى در حد كمال رسيد،

وَ اسْتَوَى مِثَالُهُ

و بر پاى خويش استوار ماند،

نَفَرَ مُسْتَكْبِراً

گردن كشى آغاز كرد،

وَ خَبَطَ سَادِراً

و روى از خدا گرداند،

مَاتِحاً فِي غَرْبِ هَوَاهُ

و در بيراهه گام نهاد، در هوا پرستى غرق شد،

كَادِحاً سَعْياً لِدُنْيَاهُ فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ

و براى به دست آوردن لذّت هاى دنيا تلاش فراوان كرد، و سر مست شادمانى دنيا شد،

ثُمَّ لَا يَحْتَسِبُ رَزِيَّةً

هرگز نمى پندارد مصيبتى پيش آيد

وَ لَا يَخْشَعُ تَقِيَّةً

و بر اساس تقوى فروتنى ندارد،

فَمَاتَ فِي فِتْنَتِهِ غَرِيراً

ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را مى ربايد،

وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ يَسِيراً

او را كه در دل بد بختى ها، اندكى زندگى كرده،

لَمْ يُفِدْ عِوَضاً

و آنچه را كه از دست داده عوضى به دست نياورده است،

وَ لَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً

و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش را بجا نياورد،

لَا فَتْرَةٌ مُرِيحَةٌ

كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت كند،

دَهِمَتْهُ فَجَعَاتُ الْمَنِيَّةِ فِي غُبَّرِ جِمَاحِهِ وَ سَنَنِ مِرَاحِهِ فَظَلَّ سَادِراً

كه درد مرگ او را فراگرفت، روزها در حيرت و سرگردانى، و شب ها با بيدارى و نگرانى مى گذراند.

وَ بَاتَ سَاهِراً فِي غَمَرَاتِ الْآلَامِ وَ طَوَارِقِ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَسْقَامِ

هر روز به سختى درد مى كشد، و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مى رود،

بَيْنَ أَخٍ شَقِيقٍ

در ميان برادرى غم خوار،

وَ وَالِدٍ شَفِيقٍ

و پدرى مهربان

وَ دَاعِيَةٍ بِالْوَيْلِ جَزَعاً

و ناله كننده اى بى طاقت

وَ لَادِمَةٍ لِلصَّدْرِ قَلَقاً

و بر سينه كوبنده اى گريان افتاده است.

وَ الْمَرْءُ فِي سَكْرَةٍ مُلْهِثَةٍ وَ غَمْرَةٍ كَارِثَةٍ

امّا او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار،

وَ أَنَّةٍ مُوجِعَةٍ

و ناله دردناك،

وَ جَذْبَةٍ مُكْرِبَةٍ

و درد جان كندن،

وَ سَوْقَةٍ مُتْعِبَةٍ

با انتظارى رنج آور،

ثُمَّ أُدْرِجَ فِي أَكْفَانِهِ مُبْلِساً

دست به گريبان است. پس از مرگ او را مأيوس وار در كفن پيچانده،

وَ جُذِبَ مُنْقَاداً سَلِساً

در حالى كه تسليم و آرام است،

ثُمَّ أُلْقِيَ عَلَى الْأَعْوَادِ رَجِيعَ وَصَبٍ

بر مى دارند، و بر تابوت مى گذارند.

وَ نِضْوَ سَقَمٍ

خسته و لاغر به سفر آخرت مى رود،

تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدَانِ وَ حَشَدَةُ الْإِخْوَانِ إِلَى دَارِ غُرْبَتِهِ وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ وَ مُفْرَدِ وَحْشَتِهِ

كه فرزندان و برادران او را به دوش كشيده تا سر منزل غربت، آنجا كه ديگر او را نمى بينند، و آنجا كه جايگاه وحشت است، پيش مى برند.

حَتَّى إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَيِّعُ

امّا هنگامى كه تشييع كنندگان بروند

وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ

و مصيبت زندگان باز گردند،

أُقْعِدَ فِي حُفْرَتِهِ نَجِيّاً لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ

در گودال قبر نشانده، براى پرستش حيرت آور،

وَ عَثْرَةِ الِامْتِحَانِ

و امتحان لغزش زا، زمزمه غم آلود دارد.

وَ فَوْرَاتُ السَّعِيرِ

و بر افروختگى شعله ها

وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِكَ بَلِيَّةً نُزُولُ الْحَمِيمِ وَ تَصْلِيَةُ الْجَحِيمِ

و بزرگ ترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ

وَ سَوْرَاتُ الزَّفِيرِ

و نعره هاى آتش است،

وَ لَا دَعَةٌ مُزِيحَةٌ

و نه آرامشى وجود دارد كه از درد او بكاهد،

وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ

و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود،

وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ

نه مرگى كه او را از اين همه ناراحتى برهاند،

وَ لَا سِنَةٌ مُسَلِّيَةٌ

و نه خوابى كه اندوهش را بر طرف سازد،

بَيْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ

در ميان انواع مرگ ها

وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ

و ساعت ها مجازات گوناگون گرفتار است.

إِنَّا بِاللَّهِ عَائِذُونَ

به خدا پناه مى بريم.

عِبَادَ اللَّهِ أَيْنَ الَّذِينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا

اى بندگان خدا كجا هستند آنان كه ساليان طولانى در نعمت هاى خدا عمر گذراندند

وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا

تعليمشان دادند و دريافتند،

وَ أُنْظِرُوا فَلَهَوْا

مهلتشان دادند و بيهوده روزگار گذراندند

وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا

از آفات و بلاها دورشان داشتند اما فراموش كردند،

أُمْهِلُوا طَوِيلًا

زمانى طولانى آنها را مهلت دادند،

وَ مُنِحُوا جَمِيلًا

نعمت هاى فراوان بخشيدند،

وَ حُذِّرُوا أَلِيماً

از عذاب دردناك پرهيزشان دادند،

وَ وُعِدُوا جَسِيماً

و وعده هايى بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند.

احْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ

اى مردم از گناهانى كه شما را به هلاكت افكند،

وَ الْعُيُوبَ الْمُسْخِطَةَ

از عيب هايى كه خشم خدا را در پى دارد، بپرهيزيد.

أُولِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ

دارندگان چشمهاى بينا، و گوش هاى شنوا،

وَ الْعَافِيَةِ وَ الْمَتَاعِ

و سلامت و كالاى دنيا

هَلْ مِنْ مَنَاصٍ أَوْ خَلَاصٍ

آيا گريزگاهى هست يا رهايى

أَوْ مَعَاذٍ أَوْ مَلَاذٍ

و جاى امنى، پناهگاهى

أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَحَارٍ أَمْ لَا

و جاى فرارى هست آيا باز گشتى براى جبران وجود دارد

فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ

نه چنين است پس كى باز مى گرديد

أَمْ أَيْنَ تُصْرَفُونَ

به كدام سو مى رويد

أَمْ بِمَا ذَا تَغْتَرُّونَ

و به چه چيز مغرور مى شويد

وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ قِيدُ قَدِّهِ

همانا بهره هر كدام از شما زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست،

مُتَعَفِّراً عَلَى خَدِّهِ

آنگونه كه خاك آلوده بر آن خفته باشد.

الْآنَ عِبَادَ اللَّهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ

اى بندگان خدا هم اكنون به اعمال نيكو پردازيد، تا ريسمان هاى مرگ بر گلوى شما سخت نشده،

وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ فِي فَيْنَةِ الْإِرْشَادِ

و روح شما براى كسب كمالات آزاد است،

وَ رَاحَةِ الْأَجْسَادِ

و بدن ها راحت،

وَ بَاحَةِ الِاحْتِشَادِ

و در حالتى قرار داريد كه مى توانيد مشكلات يكديگر را حل كنيد.

وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ

هنوز مهلت داريد،

وَ أُنُفِ الْمَشِيَّةِ وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ

و جاى تصميم و توبه و باز گشت از گناه باقى مانده است.

قَبْلَ الضَّنْكِ وَ الْمَضِيقِ وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ

عمل كنيد پيش از آن كه در شدّت تنگناى وحشت و ترس و نابودى قرار گيريد،

وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ

پيش از آن كه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد،

وَ إِخْذَةِ الْعَزِيزِ الْمُقْتَدِرِ

و دست قدرتمند خداى توانا شما را برگيرد.

قال الشريف و في الخبر أنه لما خطب بهذه الخطبة اقشعرت لها الجلود

(وقتى كه امام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه در آمد،

و بكت العيون و رجفت القلوب

اشكها سرازير و دل ها ترسان شد،

و من الناس من يسمي هذه الخطبة الغراء

كه جمعى آن را غرّاء ناميدند)