در مورد تفاوت اصحاب اميرالمومنين ع و اصحاب رسول الله ص

كَظَهْرِ الْحَنِيَّةِ

چونان كمان سختى كه

عَجَزَ الْمُقَوِّمُ

نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد

الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ

و عقل هاى شما پنهان

خطبه 97: در مورد تفاوت اصحاب اميرالمومنين ع و اصحاب رسول الله ص

و من خطبة له (عليه السلام) في أصحابه و أصحاب رسول اللّه

از خطبه‏هاى آن حضرت است در مقايسه ياران خود با ياران رسول خدا (ص)، (پس از جنگ نهروان در نكوهش لشكريان خود در سال 38 هجرى، كه براى نبرد نهايى با معاويه سستى مى ورزيدند ايراد كرد)

أصحاب علي

توصيف اصحاب اميرالمومنين ع

وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ

اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمى كند،

أَ شُهُودٌ كَغُيَّابٍ

آيا حاضران غائب مى باشيد

وَ عَبِيدٌ كَأَرْبَابٍ

و يا بردگانى در شكل مالكان

تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِكُمْ

به جلسات خود باز مى گرديد،

وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ

و او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است،

وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ

و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد.

أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ

آگاه باشيد به خدايى كه جانم در دست اوست،

لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ عَلَيْكُمْ

شاميان بر شما پيروز خواهند شد،

لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْكُمْ

نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند.

وَ لَكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ

بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مى رود شتابان فرمان بردارند.

وَ إِبْطَائِكُمْ عَنْ حَقِّي

و شما در گرفتن حق من سستى مى ورزيد،

وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا

و هر آينه، ملّت هاى جهان صبح مى كنند در حالى كه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند،

وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي

من صبح مى كنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت دارم.

اسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا

شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، امّا كوچ نكرديد،

وَ أَسْمَعْتُكُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا

حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد،

وَ دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِيبُوا

و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد،

وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا

پند و اندرزتان دادم، قبول نكرديد.

أَتْلُو عَلَيْكُمْ الْحِكَمَ فَتَنْفِرُونَ

فرمان خدا را بر شما مى خوانم از آن فرار مى كنيد،

مِنْهَا وَ أَعِظُكُمْ بِالْمَوْعِظَةِ الْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا

و با اندرزهاى رسا و گويا شما را پند مى دهم از آن پراكنده مى شويد،

الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ

و افكار و آراء شما گوناگون است

يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ

اى اهل كوفه

وَ أَحُثُّكُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ الْبَغْيِ فَمَا آتِي عَلَى آخِرِ قَوْلِي حَتَّى أَرَاكُمْ مُتَفَرِّقِينَ أَيَادِيَ سَبَا

شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مى كنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده، چون مردم سبا، متفرّق شده،

وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِكُمْ

و در لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مى دهيد تا أثر تذكّرات مرا از بين ببريد.

أُقَوِّمُكُمْ غُدْوَةً وَ تَرْجِعُونَ إِلَيَّ عَشِيَّةً

صبحگاهان كجى هاى شما را راست مى كنم، شامگاهان به حالت اوّل بر مى گرديد،

وَ أَعْضَلَ الْمُقَوَّمُ

و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است.

أَيُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ

اى مردم كه بدن هاى شما حاضر

الْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ

و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند،

صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ

رهبر شما از خدا اطاعت مى كند، شما با او مخالفت مى كنيد،

وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ يَعْصِي اللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ

امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مى كند، از او فرمانبردارند.

لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ

به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا كند،

فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلًا مِنْهُمْ

ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد

مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلَاثٍ وَ اثْنَتَيْنِ

گرفتار شما شده ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد:

صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ

كرهايى با گوش هاى شنوا،

وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلَامٍ

گنگ هايى با زبان گويا،

وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ

كورانى با چشمهاى بينا.

لَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ

نه در روز جنگ از آزادگانيد،

وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلَاءِ

و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مى باشيد.

تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ

تهى دست مانيد

يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا

اى مردم شما چونان شتران دور مانده از ساربان مى باشيد،

كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ

كه اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مى گردند.

وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ حَمِيَ الضِّرَابُ

به خدا سوگند، مى بينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن سوزان،

قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا

پسر ابو طالب را رها مى كنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مى گريزيد.

وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي

و من در پى آن نشانه ها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده

وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي

و آن راه را مى روم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گشوده،

وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً

و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مى سپارم.

أصحاب رسول اللّه

توصيف اصحاب رسول الله ص

انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ

مردم به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مى دارند برويد،

وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ

قدم جاى قدمشان بگذاريد،

فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى

آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمى برند،

فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا

اگر سكوت كردند سكوت كنيد،

وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا

و اگر قيام كردند قيام كنيد،

خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ

از كيفرى كه از آن بيم داشتند،

وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى

و به پستى و هلاكت باز نمى گردانند.

وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا

از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى شويد،

وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا

و از آنان عقب نمانيد كه نابود مى گرديد.

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله)

من اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ديدم،

فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ

اما هيچ كدام از شما را همانند آنان نمى نگرم،

لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً

آنها صبح مى كردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهره هاى غبار آلوده داشتند،

وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً

شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مى گذراندند،

يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ

و پيشانى و گونه هاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مى ساييدند،

وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ

با ياد معاد چنان نا آرام بودند گويا بر روى آتش ايستاده اند.

كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ

بر پيشانى آنها از سجده هاى طولانى پينه بسته بود (چون پينه زانوهاى بزها)

إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ

اگر نام خدا برده مى شد چنان مى گريستند كه گريبان هاى آنان تر مى شد.

وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ

و چون درخت در روز تند باد مى لرزيدند،

وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ

يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند.