قرآن عثمان طه

41

و بدانيد هر چيزى را كه [از راه جهاد يا كسب يا هر طريق مشروعى‌] به عنوان غنيمت و فايده به دست آورديد [كم باشد يا زياد] يك پنجم آن براى خدا و خويشان پيامبر، و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده‌اش روز جدا كننده حق از باطل، روز رويارويى دو گروه [مؤمن وكافر در جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‌ايد [پس آن را به عنوان حقى واجب به خدا و رسول و ديگر نامبردگان بپردازيد]؛ و خدا بر هركارى تواناست.


42

و [ياد كنيد] هنگامى را كه شما [در جنگ بدر] بر دامنه‌اى نزديك‌تر به سطح زمين بوديد [كه براى جنگ جايى نامناسب بود] و دشمن در دامنه‌اى بالاتر [و مناسب براى جنگ‌] قرار داشت، و كاروان [تجارى قريش‌] در مكانى پايين‌تر ازشما بود [كه توانست دور از ديد شما بگريزد]؛ و اگر [براى رويارويى‌] با دشمن [زمانى معين و جايى مشخص‌] وعده مى‌گذاشتيد، نسبت به وعده‌گاه اختلاف مى‌كرديد [ظاهر امر نشان مى‌داد كه شكست حتمى با شما و پيروزى قطعى با دشمن است، ولى اين پيروزى به صورتى غير عادى نصيب شما شد] تا خدا پيروزى شما و شكست آنان را كه [بر اساس اراده‌اش‌] انجام شدنى بود تحقق دهد، تا هر كه هلاك مى‌شود از روى دليلى روشن هلاك شود، وهر كه زندگى مى‌كند ازروى برهانى آشكار زندگى كند؛ و يقينا خدا شنوا و داناست.


43

و [ياد كن‌] هنگامى را كه خدا دررؤياهاى مكررت [نفرات‌] آنان را [كه بر ضد تو و اهل ايمان تصميم به جنگ داشتند] به تو اندك و ناچيز نشان داد [تا آن را براى يارانت بيان كنى‌]؛ و اگر آنان را بسيار و زياد نشان مى‌داد، شما [اى ياران پيامبر!] قطعا سست مى‌شديد و در كار جنگ نزاع و اختلاف مى‌كرديد، ولى خدا شما را [با آگاه شدن از رؤياى پيامبر، از سستى و اختلاف‌] رهايى بخشيد؛ زيرا او به آنچه در سينه‌هاست، داناست.


44

و [ياد كنيد] هنگامى را كه در جنگ بدر باهم برخورد كرديد، دشمن را در چشم شما اندك نشان داد، و شما را نيز در چشم آنان اندك نشان داد [اگر چه در گرما گرم جنگ، شما را در نظر آنان بسيار و آنان را در نظر شما اندك نشان داد] تا خدا پيروزى شما و شكست آنان را كه [بر اساس اراده‌اش‌] انجام شدنى بود، تحقق دهد؛ و همه كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود.


45

اى اهل ايمان! هنگامى كه [در ميدان نبرد] با گروهى [از مشركان و كافران‌] برخورد كرديد، ايستادگى نماييد و خدا را بسيار ياد كنيد تا رستگار شويد.


46

و از خدا و پيامبرش فرمان بريد، و با يكديگر نزاع و اختلاف مكنيد، كه سست و بد دل مى‌شويد، و قدرت و شوكتتان از ميان مى‌رود؛ و شكيبايى ورزيد؛ زيرا خدا با شكيبايان است.


47

و مانند كسانى مباشيد كه از خانه‌هايشان از روى مستى و غرور، و براى خودنمايى بيرون آمدند و مردم را از راه خدا بازمى‌داشتند [ولى سرانجام دچار شكست ذلت بارى شدند]؛ و خدا به آنچه انجام مى‌دهند، احاطه دارد.


48

و [ياد كنيد] هنگامى را كه شيطان اعمالشان را [كه در راه دشمنى با پيامبر و لشكركشى بر ضد اهل ايمان بود] در نظرشان آراست و گفت: امروز [به سبب جمعيت بسيار و آرايش جنگى شما] هيچ كس از مردمان [با ايمان‌] پيروز شونده بر شما نيست، و من پناه دهنده به شمايم، ولى زمانى كه دو گروه [مؤمن و مشرك‌] با يكديگر برخورد كردند، به عقب برگشت و پا به فرار گذاشت، و گفت: من از شما [ياران و پيروانم‌] بيزارم، من چيزى را [چون نزول فرشتگان‌] مى‌بينم كه شما نمى‌بينيد، البته من از خدا مى‌ترسم و خدا سخت كيفر است.


49

و [ياد كنيد] هنگامى را كه منافقان و آنان كه در دل‌هايشان بيمارى [شك و ترديد نسبت به حقايق‌] است، مى‌گفتند: مؤمنان را دينشان [با اين جمعيت اندك و اسلحه ناچيز براى شركت در ميدان نبرد] فريفت، و [آنان باور نمى‌كردند كه‌] هر كس بر خدا توكل كند [بى‌ترديد پيروز مى‌شود]؛ زيرا خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


50

و اگر آن زمانى را كه فرشتگان جان كافران را مى‌ستانند، مشاهده كنى [مى‌بينى‌] كه بر چهره و پشتشان ضربات سنگينى مى‌كوبند و [به آنان نهيب مى‌زنند كه‌] عذاب سوزان را بچشيد!!


51

اين به سبب گناهانى است كه مرتكب شده‌اند و گرنه خدا نسبت به بندگانش [حتى به كمترين چيزى از ستم‌] ستمكار نيست.


52

[عادت اينان‌] مانند عادت فرعونيان و پيشينيان آنان است كه به آيات خدا كافر شدند، پس خدا آنان را به كيفر گناهانشان [به عذابى سخت‌] گرفت؛ زيرا خدا نيرومند و سخت كيفر است.


53

اين [كيفر سخت‌] به سبب اين است كه خدا بر آن نيست كه نعمتى را كه به قومى عطا كرده [به عذاب و نقمت‌] تغيير دهد تا زمانى كه آنان آنچه را در خود [از عقايد حقه، حالات پاك و اخلاق حسنه‌اى كه‌] دارند [به كفر، شرك، عصيان و گناه‌] تغيير دهند؛ و يقينا خدا شنوا و داناست.


54

[عادت اينان‌] مانند عادت فرعونيان و پيشينيان آنان است كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند، در نتيجه ايشان را به كيفر گناهانشان هلاك نموديم، و فرعونيان را غرق كرديم و همه آنان ستمكار بودند.


55

يقينا بدترين جنبندگان نزد خدا كسانى هستند كه كافرند و [به سبب لجبازى و عنادشان‌] ايمان نمى‌آورند.


56

همان كسانى كه با برخى از آنان [بارها] پيمان بستى، ولى هر بار پيمانشان را مى‌شكنند و از خدا پروا نمى‌كنند.


57

پس اگر در ميدان جنگ، بر آنان دست يافتى [با وارد كردن مجازات و عقوبت سنگين بر ايشان‌] ديگر كسانى را كه دنبال آنانند [و قصد جنگ با تو را دارند] تار و مار كن تا متذكر [قدرت شما] شوند [و از خيال جنگ با تو بازايستند.]


58

و اگر از خيانت و پيمان‌شكنى گروهى [كه با آنان هم‌پيمانى‌] بيم دارى، پس به آنان خبر ده كه [پيمان‌] به صورتى مساوى [و طرفينى‌] گسسته است؛ زيرا خدا خائنان را دوست ندارد.


59

و آنان كه كافرند گمان نكنند كه با پيمان شكنى خود [بر قدرت حق‌] پيشى جسته‌اند، اينان نمى‌توانند [ما را] عاجزكنند [تا از دسترس قدرت ما بيرون روند.]


60

و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى‌] و اسبان ورزيده [براى جنگ‌] آماده كنيد تا به وسيله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانى غير ايشان را كه نمى‌شناسيد، ولى خدا آنان را مى‌شناسد بترسانيد. و هر چه در راه خدا هزينه كنيد، پاداشش به طور كامل به شما داده مى‌شود، و مورد ستم قرار نخواهيد گرفت.


61

و اگر دشمنان به صلح گرايند، تو هم به صلح گراى، و بر خدا توكل كن، كه يقينا او شنوا و داناست.


62

و اگر بخواهند [در زمينه صلح و آشتى‌] تو را بفريبند، يقينا خدا تو را بس است؛ اوست كسى كه تو را با يارى خود و به وسيله مؤمنان نيرومند ساخت.


63

و ميان دل‌هايشان الفت و پيوند برقرار كرد كه اگر همه آنچه را در روى زمين است، هزينه مى‌كردى نمى‌توانستى ميان دل‌هايشان الفت اندازى، ولى خدا ميان آنان ايجاد الفت كرد؛ زيرا خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


64

اى پيامبر! خدا و مؤمنانى كه از تو پيروى مى‌كنند [از نظر حمايت و پشتيبانى‌] براى تو بس است.


65

اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ برانگيز كه اگر از شما بيست نفر صابر باشند بر دويست نفر چيره مى‌شوند، و اگر از شما صد نفر [صابر] باشند بر هزار نفر از كافران چيره مى‌شوند؛ زيرا آنان گروهى هستند [كه حقايق توحيد و حالات ملكوتيه را] نمى‌فهمند.


66

اكنون خدا به شما تخفيف داد و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست؛ بنابراين اگر از شما صد نفر صابر باشند بر دويست نفر چيره مى‌شوند، و اگر هزار نفر [صابر] باشند، به فرمان خدا بر دو هزار نفر چيره مى‌شوند؛ و خدا با صابران است.


67

هيچ پيامبرى را نسزد و نشايد كه [پيش از جنگ و پيروزى بر دشمن‌] اسيران جنگى بگيرد، تا زمانى كه [دشمن را به طور كامل‌] در زمين از قدرت و توان بيندازد [و موقعيت دين و مؤمنان در جهان پابرجا و استوار گردد آن گاه اسير بگيرد؛ شما اى ياران پيامبر!] متاع ناچيز و ناپايدار دنيا را مى‌خواهيد، و خدا [براى شما] آخرت را مى‌خواهد؛ و خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


68

اگر فرمان و حكم لازمى كه از سوى خدا گذشته است، نبود [كه پيش از اتمام حجت كسى را عذاب نكند] مسلما شما را به سبب اسيرانى كه [بدون اجازه پيامبر و پيش از شروع جنگ‌] گرفتيد، عذابى بزرگ مى‌رسيد.


69

آنچه از غنيمت [در ميدان جنگ‌] گرفته‌ايد، حلال و پاكيزه بخوريد و از خدا پروا كنيد؛ يقينا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


70

اى پيامبر! به اسيرانى كه در اختيار شمايند، بگو: اگر خدا خيرى در دل‌هاى شما بداند، بهتر از مالى كه [در برابر آزادى شما از شما گرفته‌اند] به شما مى‌دهد، و گناهانتان را مى‌آمرزد و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


71

و اگر اسيران آزاد شده بخواهند [پس از آزاد شدنشان‌] به تو خيانت ورزند، [كار جديد و تازه‌اى نيست‌] آنان پيش از اين هم به خدا خيانت ورزيدند، پس او تو را بر آنان مسلط ساخت؛ و خدا دانا و حكيم است.


72

مسلما كسانى كه ايمان آوردند، و هجرت كردند، و با اموال و جان‌هايشان در راه خدا جهاد نمودند، و كسانى كه مهاجران را پناه و جا دادند و يارى كردند، اينانند كه يار و دوست يكديگرند. و كسانى كه ايمان آوردند و هجرت نكردند شما را از دوستى آنان هيچ سودى نيست تازمانى كه هجرت كنند؛ و اگر در امور دين از شما يارى طلبند، بر شماست كه آنان را يارى دهيد مگر آنكه يارى دادن شما به زيان گروهى باشد كه ميان شما و آنان پيمان [ترك جنگ‌] برقرار است؛ و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد، بيناست.


73

و آنان كه كافرند، دوستان و ياران يكديگرند [و] اگر شما فرمان پيوند [با اهل ايمان و قطع رابطه با كافران‌] را به اجرا نگذاريد فتنه و فسادى بزرگ در زمين پيدا خواهد شد.


74

و كسانى كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنان كه مهاجران را پناه دادند و يارى كردند، اينانند كه مؤمنان واقعى‌اند، براى آنان آمرزش و رزق نيكو و فراوانى است.


75

و آنان كه بعد [از مؤمنان و نخستين مهاجران‌] ايمان آوردند و هجرت كردند و همراه شما با دشمنان جنگيدند، از شمايند؛ و خويشاوندان [بنابر آنچه نسبت به برنامه ارث‌] در كتاب خدا مقرر شده از ديگران سزاوارترند؛ يقينا خدا به همه چيز داناست.


سوره التوبة

1

اين [اعلام‌] بيزارى و لغو پيمان از سوى خدا و پيامبرش به كسانى از مشركان است كه با آنان پيمان بسته‌ايد.


2

بنابراين، چهار ماه حرام را [در كمال آزادى و امنيت‌] در زمين گردش كنيد و بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد [تا بتوانيد از دسترس قدرت او بيرون رويد] و خدا خوار كننده كافران است.


3

و اين اعلامى است از سوى خدا و پيامبرش به همه مردم در روز حج اكبر كه: يقينا خدا و پيامبرش از مشركان بيزارند [و هيچ تعهدى نسبت به آنان ندارند]؛ پس [اى مشركان!] اگر [از پيمان شكنى و خيانت‌] توبه كنيد [و مسلمان شويد] براى شما بهتر است و اگر روى [از وفاى به پيمان و اسلام‌] بگردانيد، بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد [تا بتوانيد از دسترس قدرت او بيرون رويد]؛ و كسانى را كه كفر ورزيدند، به عذابى دردناك مژده ده.


4

مگر كسانى از مشركان كه با آنان پيمان بستيد، سپس چيزى [از شرايط پيمان را] نسبت به شما نكاستند و احدى [از دشمنان را] بر ضد شما يارى نكردند، پس به پيمانشان تا پايان مدتشان وفادار باشيد؛ زيرا خدا پرهيزكاران را دوست دارد.


5

پس هنگامى كه ماه‌هاى حرام سپرى شود، مشركان را هر جا يافتيد، بكشيد و به اسيرى بگيريد و محاصره كنيد و در هر كمين‌گاهى به كمين آنان بنشينيد؛ ولى اگر توبه كردند و نماز را بر پا داشتند و زكات پرداختند، پس آزادشان گذاريد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


6

و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست، پس پناهش بده تا سخن خدا را بشنود، آن گاه او را به جايگاه امنش برسان؛ اين به سبب آن است كه آنان گروهى هستند كه [حقايق را] نمى‌دانند [باشد كه در پناه تو و شنيدن سخن حق مسلمان شوند.]


7

چگونه مشركان را نزد خدا و پيامبرش پيمانى [استوار] تواند بود [در صورتى كه همواره پيمان شكنى مى‌كنند] مگر كسانى كه با آنان در كنار مسجد الحرام پيمان بسته‌ايد، پس تا زمانى كه [به پيمانشان‌] با شما پايدارى كنند، شما هم به پيمانتان با آنان پايدارى كنيد؛ زيرا خدا پرهيزكاران را دوست دارد.


8

چگونه [مشركان بر پيمان خود پاى بندند؟] و در صورتى كه اگر بر شما چيره شوند، نه [پيوند] خويشاوندى را در حق شما رعايت مى‌كنند، نه پيمانى را!! شما را با زبانشان خشنود مى‌كنند، ولى دل‌هايشان [از خشنود كردن شما] امتناع دارد و بيشترشان فاسقند.


9

آيات خدا را در برابر بهايى اندك فروختند و مردم را از راه خدا بازداشتند؛ راستى چه بد است آنچه را همواره انجام مى‌دادند.


10

در حق هيچ مؤمنى رعايت [پيوند] خويشاوندى و پيمانى را نمى‌كنند؛ و آنان همان تجاوز كارانند.


11

پس اگر [از پيمان شكنى، قطع رحم، كفر و شرك‌] توبه كنند و نماز را بر پا دارند و زكات بپردازند، برادران دينى شمايند؛ و ما آيات خود را براى گروهى كه [واقعيات را] مى‌دانند، به صورت‌هاى گوناگون بيان مى‌كنيم.


12

و اگر پيمان‌هايشان را پس از تعهدشان شكستند و در دين شما زبان به طعنه و عيب جويى گشودند، در اين صورت با پيشوايان كفر بجنگيد كه آنان را [نسبت به پيمان‌هايشان‌] هيچ تعهدى نيست، باشد كه [از طعنه زدن و پيمان شكنى‌] بازايستند.


13

چرا و براى چه نمى‌جنگيد؟ آن هم با گروهى كه پيمان‌هاى خود را شكستند، و عزمشان را بر بيرون كردن پيامبر از وطنش جزم كردند و هم آنان بودند كه نخستين بار با شما جنگيدند، آيا از آنان مى‌ترسيد؟! در صورتى كه اگر مؤمن هستيد، خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد.


14

با آنان بجنگيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و رسوايشان نمايد و شما را بر آنان پيروزى دهد و سينه‌هاى [پر سوز و غم‌] مردم مؤمن را شفا بخشد.


15

و خشم دل‌هايشان را از ميان ببرد؛ و خدا توبه هر كس را بخواهد مى‌پذيرد؛ و خدا دانا و حكيم است.


16

آيا گمان كرده‌ايد كه شما را به خود واگذارند [و به بوته آزمايش نيازمايند] در حالى كه هنوز كسانى از شما را كه جهاد كردند و غير خدا و پيامبرش و مؤمنان را محرم اسرار خود نگرفتند، از ديگران معلوم و مشخص نكرده است [يقينا بايد آزمايش شويد تا مؤمن از غير مؤمن معلوم و مشخص شود]؛ و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است.


17

و مشركان در حالى كه بر ضد خود به كفر [و انكار حقايق‌] گواهى مى‌دهند، صلاحيت آباد كردن مساجد خدا را ندارند؛ اينانند كه اعمالشان تباه و بى‌اثر است و در آتش جاودانه‌اند.


18

آباد كردن مساجد خدا فقط در صلاحيت كسانى است كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز را بر پا داشته و زكات پرداخته و جز از خدا نترسيده‌اند؛ پس اميد است كه اينان از راه يافتگان باشند.


19

آيا آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام را مانند [عمل‌] كسى قرار داده‌ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟! [اين دو] نزد خدا برابر و يكسان نيستند و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى‌كند.


20

آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با اموال و جان‌هايشان در راه خدا به جهاد برخاستند، منزلتشان در پيشگاه خدا بزرگ‌تر و برتر است، و اينانند كه كاميابند.


21

پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودى و بهشت‌هايى كه براى آنان در آنها نعمت هاى پايدار است، مژده مى‌دهد.


22

همواره در آنجا جاودانه‌اند؛ يقينا نزد خدا پاداشى بزرگ است.


23

اى اهل ايمان! اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگيريد؛ و كسانى از شما كه آنان را دوست و سرپرست خود گيرند، هم اينانند كه ستمكارند.


24

بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالى كه فراهم آورده‌ايد و تجارتى كه از بى‌رونقى و كسادى‌اش مى‌ترسيد و خانه‌هايى كه به آنها دل خوش كرده‌ايد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب‌ترند، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‌كند.


25

بى‌ترديد خدا شما را در جبهه‌هاى زياد و عرصه‌هاى بسيار يارى كرد و [به ويژه‌] روز [نبرد] حنين، آن زمان كه فزونى افرادتان شما را مغرور و شگفت زده كرد، ولى [فزونى عدد] چيزى از خطر را از شما برطرف نكرد، و زمين با همه وسعت و فراخى‌اش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن از عرصه نبرد گريختيد.


26

آن گاه خدا آرامش خود را [كه حالت طمأنينه قلبى است‌] بر پيامبرش و مؤمنان نازل كرد، و لشكريانى كه آنان را نمى‌ديديد [براى يارى مؤمنان‌] فرود آورد، و كسانى را كه كفر مى‌ورزيدند، به عذاب سختى مجازات كرد؛ و اين است كيفر كفرپيشگان.


27

سپس خدا بعد از اين [گناه بزرگ كه فرار از جنگ است‌] توبه هر كس را كه بخواهد مى‌پذيرد؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


28

اى اهل ايمان! جز اين نيست كه مشركان پليدند؛ پس نبايد بعد از امسال به مسجدالحرام نزديك شوند؛ و اگر [به سبب قطع رابطه با آنان و تعطيل شدن داد و ستد با ايشان‌] از بى‌نوايى و تنگدستى مى‌ترسيد، خدا اگر بخواهد شما را به زودى از فضل و احسانش بى‌نياز مى‌كند؛ يقينا خدا دانا و حكيم است.


29

با كسانى [از اهل كتاب‌] كه به خدا و روز قيامت ايمان نمى‌آورند، و آنچه را خدا و پيامبرش حرام كرده‌اند، حرام نمى‌شمارند، و دين حق را نمى‌پذيرند، بجنگيد تا با دست خود در حالى كه [نسبت به احكام دولت اسلامى‌] متواضع و فروتن‌اند، جزيه بپردازند.


30

و يهود گفتند: عزير، پسر خداست. و نصارى گفتند: مسيح، پسر خداست. اين گفتارى [بى‌دليل و برهان‌] است كه به زبان مى‌آورند، و به گفتار كسانى كه پيش از اين [به حقايق‌] كفر ورزيدند، شباهت دارد؛ خدا آنان را نابود كند، چگونه [از حق به باطل‌] منحرف مى‌شوند.


31

آنان دانشمندان و راهبانشان و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به خدايى گرفتند؛ در حالى كه مأمور نبودند مگر اينكه معبود يگانه را كه هيچ معبودى جز او نيست بپرستند؛ منزه و پاك است از آنچه شريك او قرار مى‌دهند.


32

همواره مى‌خواهند نور خدا را با سخنان باطل [و تبليغات بى‌پايه‌] خود خاموش كنند؛ ولى خدا جز اينكه نور خود را كامل كند، نمى‌خواهد، هر چند كافران خوش نداشته باشند.


33

اوست كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.


34

اى اهل ايمان! يقينا بسيارى از عالمان يهود و راهبان، اموال مردم را به باطل [و به صورتى نامشروع‌] مى‌خورند و همواره [مردم را] از راه خدا بازمى‌دارند؛ و كسانى را كه طلا و نقره مى‌اندوزند و آن را در راه خدا هزينه نمى‌كنند، به عذاب دردناكى مژده ده.


35

روزى كه آن اندوخته‌ها را در آتش دوزخ به شدت گرما دهند و پيشانى و پهلو و پشتشان را به آن داغ كنند [و به آنان نهيب زنند] اين است ثروتى كه براى خود اندوختيد، پس كيفر زراندوزى خود را بچشيد.


36

يقينا شماره ماه‌ها در پيشگاه خدا از روزى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده در كتاب [علم‌] خدا دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماهش ماه حرام است؛ اين است حساب استوار و پايدار؛ پس در اين چهار ماه [با جنگ و فتنه و خونريزى‌] بر خود ستم روا مداريد و با همه مشركان همان گونه كه آنان با همه شما مى‌جنگند، بجنگيد و بدانيد خدا با پرهيزكاران است.


37

بى‌ترديد به تأخير انداختن [حرمت ماهى به ماه ديگر] افزايشى در كفر است؛ [و اين بدعتى است كه سردمداران كفر] كافران را به سبب آن [نسبت به ماه‌هاى حرام واقعى‌] گمراه مى‌كنند، يك سال ماه حرام را حلال مى‌شمارند و در ديگر سال آن را حرام مى‌دانند تا با شماره ماه‌هايى كه خدا حرام كرده هماهنگ و مطابق سازند ولى [در نهايت‌] آنچه را خدا حرام كرده از پيش خود حلال مى‌كنند؛ زشتى كارهايشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.


38

اى اهل ايمان! شما را چه عذر و بهانه‌اى است هنگامى كه به شما گويند: براى نبرد در راه خدا باشتاب [از شهر و ديارتان‌] بيرون رويد؛ به سستى و كاهلى مى‌گراييد [و به دنيا و شهواتش ميل مى‌كنيد؟!] آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت دل خوش شده‌ايد؟ كالاى زندگى دنيا در برابر آخرت جز كالايى اندك نيست.


39

اگر باشتاب بيرون نرويد، خدا شما را به عذابى دردناك عذاب مى‌كند و گروه ديگرى را به جاى شما مى‌آورد؛ و شما [با نرفتن به ميدان نبرد] هيچ زيانى به خدا نمى‌رسانيد؛ و خدا بر هر كارى تواناست.


40

اگر پيامبر را يارى ندهيد، يقينا خدا او را يارى مى‌دهد؛ چنان كه او را يارى داد هنگامى كه كافران از مكه بيرونش كردند در حالى كه يكى از دو تن بود، آن زمان هر دو در غار [ثور نزديك مكه‌] بودند، همان زمانى كه به همراهش گفت: اندوه به خود راه مده خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را [كه حالت طمأنينه قلبى است‌] بر پيامبر نازل كرد، و او را با لشكريانى كه شما نديديد، نيرومند ساخت، و شعار كافران را پست‌تر قرار داد، و شعار خداست كه شعار والاتر و برتر است؛ و خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


41

با شتاب با تجهيزات سبك و سنگين [و سواره، پياده، پير و جوان به سوى ميدان نبرد] بيرون رويد، و با اموال و جان‌هايتان در راه خدا جهاد كنيد كه اگر دانا [ى به حقايق‌] باشيد اين براى شما بهتر است.


42

اگر [براى مسلمانان سست اراده و منافقان مسلمان نما] غنيمتى [بى‌رنج و مشقت‌] در دسترس بود و [راه‌] سفر [به سوى ميدان نبرد] كوتاه و آسان بود، مسلما به دنبال تو مى‌آمدند، ولى پيمودن راه طولانى پر مشقت به نظرشان طاقت‌فرسا آمد، و به زودى به خدا سوگند مى‌خورند كه: اگر توانايى داشتيم يقينا با شما بيرون مى‌آمديم [آنان‌] خود را [به دروغ و تزويرشان‌] هلاك مى‌كنند و خدا مى‌داند كه بى‌ترديد آنان دروغگويند.


43

خدا تو را مورد بخشش و لطف قرار دهد، چرا پيش از آنكه [راستگويى‌] راستگويان بر تو روشن شود، و دروغگويان را بشناسى [از روى مهر و محبتى كه به ايشان دارى‌] به آنان اجازه [ترك جنگ‌] دادى؟


44

آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند از تو براى بازايستادن از جهاد با اموال و جان‌هايشان اجازه نمى‌خواهند [بلكه در هر شرايطى مشتاقانه به سوى ميدان نبرد بيرون مى‌روند]؛ و خدا به پرواپيشگان داناست.


45

فقط كسانى از تو اجازه ترك جهاد مى‌خواهند كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و دل‌هايشان [در انجام فرمان‌هاى حق‌] دچار ترديد است و همواره در ترديدشان سرگردانند.


46

و اگر براى بيرون رفتن [به سوى ميدان نبرد] تصميم جدى داشتند، مسلما براى آن ساز و برگ آماده مى‌كردند، ولى خدا [به سبب سستى اراده و نفاقشان‌] برانگيختن آنان را [به سوى ميدان نبرد] خوش نداشت، پس آنان را از حركت بازداشت، و [انگار به آنان‌] گفته شد: با نشستگان [در خانه‌ها كه به علتى معذور از جنگند] بنشينيد.


47

اگر [هم‌] با شما بيرون مى‌آمدند، جز شر و فساد به شما نمى‌افزودند و مسلما خود را براى سخن چينى [و نمامى‌] در ميان شما قرار مى‌دادند تا [براى از هم گسستن شيرازه سپاه اسلام‌] فتنه‌جويى كنند و در ميان شما جاسوسانى براى آنان هستند [كه به نفعشان خبرچينى مى‌كنند]؛ و خدا به ستمكاران داناست.


48

قطعا پيش از اين هم فتنه‌جويى مى‌كردند و امور را بر تو وارونه و دگرگون مى‌ساختند، تا آنكه [يارى‌] حق آمد و فرمان خدا [كه تحقق پيروزى و موفقيت شماست‌] آشكار شد، در حالى كه آنان خوش نداشتند.


49

و از منافقان كسانى هستند كه مى‌گويند: ما را اجازه ترك نبرد ده و به فتنه و گناه دچار مكن. آگاه باش كه [آنان با اين درخواست ناهنجارشان‌] به فتنه و گناه افتاده‌اند؛ و يقينا دوزخ بر كافران احاطه دارد.


50

اگر [در ميدان نبرد] پيروزى و غنيمت به تو رسد، غمگينشان مى‌كند، و اگر تو را آسيب و زيانى رسد، مى‌گويند: ما پيش از اين تصميم خود را [بر شركت نكردن در جنگ‌] گرفته بوديم [و احتياط را از دست نداديم‌] و در حالى كه خوشحال و شادمانند [به خانه و زندگى و به سوى امور مادى‌] بازمى‌گردند.


51

بگو: هرگز به ما جز آنچه خدا لازم و مقرر كرده، نخواهيد رسيد، او سرپرست و يار ماست و مؤمنان فقط بايد بر خدا توكل كنند.


52

بگو: آيا درباره ما جز يكى از دو نيكى [پيروزى يا شهادت‌] را انتظار مى‌بريد؟ در صورتى كه ما درباره شما انتظار مى‌بريم كه خدا از سوى خود يا به دست ما عذابى به شما برساند؛ پس انتظار بريد كه ما هم با شما منتظريم.


53

بگو: [اى منافقان!] چه از روى ميل و رغبت يا بى‌ميلى و اكراه انفاق كنيد، هرگز از شما پذيرفته نشود؛ زيرا شما گروهى فاسق هستيد.


54

هيچ چيز آنان را از پذيرفته شدن انفاقشان بازنداشت، مگر آنكه آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند، و نماز را جز با كسالت وسستى به جا نمى‌آورند، و جز با بى‌ميلى و ناخشنودى انفاق نمى‌كنند.


55

اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد؛ خدا مى‌خواهد آنان را در اين زندگى دنيا به وسيله آنها عذاب كند، و جانشان در حالى كه كافرند بيرون رود.


56

[با كمال بى‌شرمى‌] به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه: حتما از زمره شمايند؛ در صورتى كه از شما نيستند، بلكه گروهى‌اند كه از شما [به سبب ايمان استوارتان‌] در اضطراب و ترس به سر مى‌برند.


57

اگر پناهگاهى يا غارهايى يا گريزگاهى مى‌يافتند، شتابان به سوى آنها روى مى‌آوردند.


58

برخى از آنان نسبت به [تقسيم‌] صدقات بر تو خرده مى‌گيرند، پس اگر از صدقات به آنان داده شود خشنود مى‌شوند، و اگر داده نشود، ناگاه خشمگين مى‌شوند.


59

و اگر آنان به آنچه خدا و پيامبرش به ايشان عطا كرده‌اند، خشنود مى‌شدند و مى‌گفتند: خدا ما را بس است؛ خدا و پيامبرش به زودى از فضل و احسان خود به ما عطا مى‌كنند [و] ما فقط به سوى خدا مايل و علاقمنديم [براى آنان بهتر بود.]


60

صدقات، فقط ويژه نيازمندان و تهيدستان [زمين‌گير] و كارگزاران [جمع و پخش آن‌] و آنانكه بايد دل‌هايشان را [براى تمايل به اسلام‌] به دست آورده شود، و براى [آزادى‌] بردگان و [پرداخت بدهى‌] بدهكاران و [هزينه كردن‌] در راه خدا [كه شامل هر كار خير و عام المنفعه مى‌باشد] و در راه ماندگان است؛ [اين احكام‌] فريضه‌اى از سوى خداست، و خدا دانا و حكيم است.


61

و از منافقان كسانى هستند كه همواره پيامبر را آزار مى‌دهند، و مى‌گويند: شخص زود باور و نسبت به سخن اين و آن سراپا گوش است. بگو: او در جهت مصلحت شما سراپا گوش و زود باور خوبى است، به خدا ايمان دارد و فقط به مؤمنان اعتماد مى‌ورزد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‌اند، رحمت است، و براى آنانكه همواره پيامبر خدا را آزار مى‌دهند، عذابى دردناك است.


62

آنان براى شما [از روى حيله و تزوير براى معذور نشان دادن خود نسبت به كارهاى ناهنجارشان‌] به خدا سوگند مى‌خورند تا شما را راضى و خشنود سازند، در صورتى كه اگر مؤمن بودند، شايسته‌تر آن بود كه خدا و رسولش را خشنود كنند.


63

آيا ندانسته‌اند كه هر كس با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت كند، مسلما آتش دوزخ براى اوست كه در آن جاودانه است؛ اين [همان‌] رسوايى بزرگ است.


64

منافقان از اينكه سوره‌اى بر ضدشان نازل شود كه آنان را از اسرارى كه [در جهت دشمنى با خدا، پيامبر، مؤمنان و حكومت اسلامى‌] در دل‌هايشان وجود دارد، آگاه نمايد اظهار ترس و نگرانى مى‌كنند؛ بگو: مسخره كنيد، خدا آنچه را از آن بيمناك و نگرانيد، آشكار خواهد كرد.


65

و اگر [نسبت به اعمال ناهنجار و گفتار باطلشان‌] از آنان بازخواست كنى، قاطعانه مى‌گويند: فقط شوخى وبازى كرديم! بگو: آيا خدا وآيات او و پيامبرش را مسخره مى‌كرديد؟!


66

[بگو: نسبت به اعمال و گفتارتان‌] عذرخواهى نكنيد كه [عذرخواهى شما را پايه واساسى نيست‌] يقينا شما پس از ايمانتان كافر شديد؛ اگر از گروهى از شما [كه تابع و دنباله‌رو بوديد] درگذريم گروه ديگر را [كه سردمداران برنامه‌هاى منافقانه بودند] به سبب آنكه همواره [در جامعه اسلامى‌] دست به جرم و خطا مى‌زدند، قطعا عذاب مى‌كنيم.


67

مردان و زنان منافق همانند و مشابه يكديگرند، به كار بد فرمان مى‌دهند و از كار نيك باز مى‌دارند و از انفاق در راه خدا امساك مى‌ورزند، خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم كرد؛ يقينا منافقانند كه فاسق‌اند.


68

خدا آتش دوزخ را به مردان و زنان منافق و كافران وعده داده، در آن جاودانه‌اند، همان براى آنان بس است و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است.


69

[همه شما منافقان و كافران در نفاق و كفر] مانند كسانى هستيد كه پيش از شما بودند؛ آنان از شما نيرومندتر و اموال و فرزندانشان بيشتر بود؛ آنان از سهمشان [كه در دنيا از نعمت هاى خدا داشتند در امور باطل‌] بهره گرفتند؛ پس شما نيز از سهمتان همان گونه كه آنان از سهمشان بهره گرفتند بهره گرفتيد، و به صورتى كه [آنان در شهواتشان‌] فرو رفتند فرو رفتيد؛ اينانند كه اعمالشان در دنيا و آخرت تباه و بى‌اثر است و در حقيقت اينانند كه زيانكارند.


70

آيا خبر كسانى كه پيش از آنان بودند به اينان نرسيده؟ خبر قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و شهرهاى زير و رو شده [قوم لوط] كه پيامبرانشان براى آنان دلايل روشن آوردند [ولى نپذيرفتند]؛ خدا بر آن نبود كه به آنان ستم ورزد، ولى آنان بودند كه همواره بر خود ستم مى‌كردند.


71

مردان و زنان با ايمان دوست و يار يكديگرند؛ همواره به كارهاى نيك و شايسته فرمان مى‌دهند و از كارهاى زشت و ناپسند بازمى‌دارند، و نماز را برپا مى‌كنند، و زكات مى‌پردازند، و از خدا و پيامبرش اطاعت مى‌نمايند؛ به زودى خدا آنان را مورد رحمت قرار مى‌دهد؛ زيرا خدا تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


72

خدا به مردان و زنان با ايمان بهشت‌هايى را وعده داده كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است در آن جاودانه‌اند، و نيز سراهاى پاكيزه‌اى را در بهشت‌هاى ابدى [وعده فرموده‌] و هم‌چنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگ‌تر است؛ اين همان كاميابى بزرگ است.


73

اى پيامبر! با كافران و منافقان به جهاد برخيز و نسبت به آنان سخت‌گيرى كن [و درشت‌خو باش‌]؛ و جايگاهشان دوزخ است؛ و دوزخ بد بازگشت‌گاهى است.


74

همواره سوگند مى‌خورند كه [بر ضد پيامبر سخن ناروا و نادرست‌] نگفته‌اند، در صورتى كه سخن كفرآميز گفته‌اند و پيش از اسلامشان كافر شده‌اند و به آنچه [از اهداف خائنانه‌اى كه‌] دست نيافتند، اهتمام ورزيدند، و زبان به عيب‌جويى و انكار [نسبت به پيامبر] نگشودند مگر پس از آنكه خدا و پيامبرش آنان را از فضل و احسان خود توانگر ساختند؛ پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر است؛ و اگر روى [از خدا و پيامبر] برگردانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت به عذابى دردناك مجازات خواهد كرد و آنان را در زمين سرپرست و يارى [براى نجاتشان از چنگال عذاب‌] نخواهد بود.


75

از منافقان كسانى هستند كه با خدا پيمان بستند، چنانچه خدا از فضل و احسانش به ما عطا كند، يقينا صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد.


76

هنگامى كه خدا از فضل و احسانش به آنان عطا كرد نسبت به [هزينه كردن‌] آن [در راه خدا] بخل ورزيدند و اعراض‌كنان [از پيمانشان‌] روى گرداندند.


77

پس براى آنكه به وعده‌هاى خود با خدا وفا نكردند، و به سبب آنكه همواره دروغ مى‌گفتند، نفاقى [ثابت‌] را در دل‌هايشان تا روزى‌كه خدا را ملاقات كنند، باقى گذاشت.


78

آيا ندانستند كه خدا اسرار و سخنان در گوشى آنان را مى‌داند و بى ترديد خدا داناى به همه نهانهاست؟!


79

آنان‌كه در رابطه باصدقات از مؤمنانى‌كه [افزون بر صدقه واجبشان از روى رضا ورغبت‌] صدقه [مستحبى‌] مى‌پردازند، عيب‌جويى مى‌كنند، و كسانى را كه جز به‌اندازه قدرتشان [ثروت و مالى‌] نمى‌يابند [تا صدقه دهند] مسخره‌مى‌كنند؛ خدا هم‌كيفر مسخره‌آنان را خواهدداد و براى آنان عذابى‌دردناك خواهدبود.


80

براى آنان [كه عيب جويان مسخره كننده‌اند] چه آمرزش بخواهى چه نخواهى [يكسان است‌] اگر براى آنان هفتاد بار هم آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد؛ زيرا آنان به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‌كند.


81

بر جاى ماندگان [از جنگ تبوك‌] از خانه نشستن خود به سبب مخالفت با پيامبر خدا خوشحال شدند و خوش نداشتند كه با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كنند، و [به مؤمنان‌] گفتند: در اين گرما [براى جهاد] بيرون نرويد. بگو: آتش دوزخ در حرارت و گرمى بسيار سخت‌تر است، اگر مى‌فهميديد.


82

پس به كيفر گناهانى كه همواره مرتكب مى‌شدند بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند.


83

چنانچه خدا تو را [از سفر جنگ تبوك‌] به سوى گروهى از آنان [كه بدون عذر از جنگ بازماندند] بازگردانيد و آنان براى بيرون آمدن [به سوى جنگى ديگر] از تو اجازه خواستند، پس بگو: هرگز با من بيرون نخواهيد آمد، و هرگز همراه من با هيچ دشمنى نخواهيد جنگيد؛ زيرا شما نخستين بار به نشستن در خانه [و ترك جنگ‌] خوشحال شديد، اكنون هم با نشستگان در خانه‌ها بنشينيد.


84

و هرگز به جنازه هيچ كدام از آنان نماز مخوان و بر گورش [براى دعا و طلب آمرزش‌] نايست؛ زيرا آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند و در حالى كه فاسق بودند، از دنيا رفتند.


85

اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد [اين‌ها براى آنان خوشبختى نيست‌] خدا فقط مى‌خواهد آنان را در دنيا به اموال و فرزندانشان عذاب كند، و در حالى كه كافرند جانشان درآيد.


86

و چون سوره‌اى نازل شد كه: به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد؛ ثروتمندان و قدرتمندان از منافقان از تو اجازه مى‌خواهند [كه در جهاد شركت نكنند] و مى‌گويند: بگذار كه ما با خانه‌نشينان باشيم.


87

آنان راضى شده‌اند كه با زنان خانه نشين باشند!! بر دل‌هايشان مهر تيره‌بختى زده شده پس [به همين سبب‌] آنان [منافع جهاد در راه خدا و بهره‌هاى آخرتى آن را] نمى‌فهمند.


88

ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با اموال و جان هايشان جهاد كردند، اينانند كه همه خيرات [دنيا و آخرت‌] براى آنان است و اينانند كه رستگارند.


89

خدا براى آنان بهشت‌هايى را آماده كرده است كه از زير [درختان‌] آن نهرها جارى است، در آنجا جاودانه‌اند، اين است كاميابى بزرگ.


90

عذر آورندگان از باديه نشينان نزد تو آمدند تا به آنان اجازه [ترك جنگ‌] داده شود، و كسانى كه به خدا و رسولش دروغ گفتند [بدون آمدن نزد تو و بى‌هيچ عذرى در خانه‌] نشستند، به زودى به كسانى از آنان كه كفر ورزيدند، عذابى دردناك خواهد رسيد.


91

بر ناتوانان و بيماران و آنان كه چيزى براى هزينه كردن [در راه جهاد] نمى‌يابند، گناهى نيست [كه در جهاد شركت نكنند] در صورتى كه [در پشت جبهه با اعمال و گفتارشان‌] براى خدا و پيامبرش خيرخواهى كنند [و از اين طريق به حمايت رزمندگان برخيزند]؛ آرى، بر نيكوكاران [معذور] هيچ مؤاخذه و سرزنشى نيست، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.


92

و نيز بر كسانى كه هنگامى كه نزد تو آمدند تا آنان را [براى رفتن به سوى نبرد] سوار مركبى كنى، گفتى: [به سبب نبود امكانات‌] بر مركبى دسترسى ندارم تا شما را به جهاد برم، هيچ مؤاخذه و سرزنشى نيست؛ [از نزد تو] بازگشتند در حالى كه به خاطر غصه و اندوه از ديدگانشان اشك مى‌ريخت كه چرا چيزى نمى‌يابند تا [در نبرد با دشمنان‌] هزينه كنند.


جزء قبل

جزء 10 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان