قرآن عثمان طه

وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

53

من خود را از گناه تبرئه نمى‌كنم؛ زيرا نفس طغيان گر بسيار به بدى فرمان مى‌دهد مگر زمانى كه پروردگارم رحم كند؛ زيرا پروردگارم بسيار آمرزنده و مهربان است.


وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ

54

و پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا او را براى كارهاى خود برگزينم. پس هنگامى كه با يوسف سخن گفت به او اعلام كرد: تو امروز نزد ما داراى منزلت ومقامى و [در همه امور] امينى.


قالَ اجْعَلْنِي عَليٰ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ

55

يوسف گفت: مرا سرپرست خزانه‌هاى اين سرزمين قرار ده؛ زيرا من نگهبان دانايى هستم.


وَ كَذٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

56

اين‌گونه يوسف را در [آن‌] سرزمين مكانت و قدرت داديم كه هر جاى آن بخواهد اقامت نمايد. رحمت خود را به هر كس كه بخواهيم مى‌رسانيم و پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كنيم.


وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ

57

و يقينا پاداش آخرت براى كسانى كه ايمان آورده‌اند وهمواره پرهيزكارى مى‌كردند، بهتر است.


وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

58

و برادران يوسف [با روى آوردن خشكسالى به كنعان، جهت تهيه آذوقه به مصر] آمدند وبر او وارد شدند. پس او آنان را شناخت وآنان او را نشناختند.


وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ

59

و هنگامى كه زاد و توشه آنان را در اختيارشان قرار داد، گفت: برادر پدرى خود را نزد من آوريد، آيا نمى‌بينيد كه من پيمانه را كامل و تمام مى‌پردازم و بهتر از هر كس مهماندارى مى‌كنم؟


فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ

60

پس اگر او را نزد من نياوريد، هيچ پيمانه‌اى پيش من نداريد و نزديك من نياييد.


قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ

61

گفتند: مى‌كوشيم رضايت پدرش را به آوردن او جلب كنيم، و يقينا اين كار را انجام خواهيم داد.


وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِليٰ أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

62

و [يوسف‌] به كارگزاران و گماشتگانش گفت: اموالشان را [كه در برابر دريافت آذوقه پرداختند] در بارهايشان بگذاريد، اميد است وقتى به خاندان خود برگشتند آن را بشناسند، باشد كه دوباره برگردند.


فَلَمَّا رَجَعُوا إِليٰ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ

63

پس هنگامى كه به سوى پدرشان بازگشتند، گفتند: اى پدر! پيمانه از ما منع شد، پس برادرمان را با ما روانه كن تا پيمانه بگيريم، يقينا ما او را حفظ خواهيم كرد.


قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَما أَمِنْتُكُمْ عَليٰ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

64

گفت: آيا همان گونه كه شما را پيش از اين نسبت به برادرش امين پنداشتم، درباره او هم امين پندارم؟ [من به مراقبت و نگهبانى شما اميد ندارم‌] پس خدا بهترين نگهبان است و او مهربان‌ترين مهربانان است.


وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذٰلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ

65

و هنگامى كه كالايشان را گشودند، ديدند اموالشان را به آنان بازگردانده‌اند، گفتند: اى پدر! [بهتر از اين‌] چه مى‌خواهيم؟ اين اموال ماست كه به ما بازگردانده و ما [دوباره با همين اموال‌] براى خانواده خود آذوقه مى‌آوريم و برادرمان را حفظ مى‌كنيم، و بار شترى اضافه مى‌كنيم و آن [بار شتر از نظر عزيز كه مردى كريم است‌] بارى ناچيز است.


قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّي تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَليٰ ما نَقُولُ وَكِيلٌ

66

گفت: برادرتان را همراه شما [به مصر] نمى‌فرستم تا اينكه پيمان محكمى از خدا به من بسپاريد كه او را حتما به من بازگردانيد، مگر اينكه [به سبب بسته شدن همه راه‌ها به روى شما] نتوانيد. پس هنگامى كه پيمان استوارشان را به پدر سپردند، گفت: خدا بر آنچه مى‌گوييم، وكيل است.


وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

67

و گفت: اى پسرانم! [در اين سفر] از يك در وارد نشويد بلكه از درهاى متعدد وارد شويد، و البته من [با اين تدبير] نمى‌توانم هيچ حادثه‌اى را كه از سوى خدا براى شما رقم خورده از شما برطرف كنم، حكم فقط ويژه خداست، [تنها] بر او توكل كرده‌ام، و [همه‌] توكل‌كنندگان بايد به خدا توكل كنند.


وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ

68

هنگامى كه فرزندان يعقوب از آنجايى كه پدرشان دستور داده بود، وارد شدند، تدبير يعقوب نمى‌توانست هيچ حادثه‌اى را كه از سوى خدا رقم خورده بود از آنان برطرف كند جز خواسته‌اى كه در دل يعقوب بود [كه فرزندانش به سلامت و دور از چشم زخم وارد شوند] كه خدا آن را به انجام رساند، يعقوب به سبب آنكه تعليمش داده بوديم از دانشى [ويژه‌] برخوردار بود ولى بيشتر مردم [كه فقط چشمى ظاهربين دارند، اين حقايق را] نمى‌دانند.


وَ لَمَّا دَخَلُوا عَليٰ يُوسُفَ آويٰ إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ

69

و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، برادر [مادرى‌] ش را كنار خود جاى داد، گفت: بى‌ترديد من برادر تو هستم، بنابراين بر آنچه آنان همواره انجام مى‌دادند [و من براى تو فاش كردم‌] اندوهگين مباش.


فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ

70

پس هنگامى كه بارشان را آماده كرد، آبخورى [پادشاه‌] را در بار برادرش گذاشت. سپس ندا دهنده‌اى بانگ زد: اى كاروان! يقينا شما دزد هستيد!


قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ

71

كاروانيان روى به گماشتگان كردند و گفتند: چه چيزى گم كرده‌ايد؟


قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ

72

گفتند: آبخورى شاه را گم كرده‌ايم و هر كس آن را بياورد، يك بار شتر مژدگانى اوست و من ضامن آن هستم.


قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ

73

گفتند: به خدا سوگند شما به خوبى دانستيد كه ما نيامده‌ايم در اين سرزمين فساد كنيم، و هيچ‌گاه دزد نبوده‌ايم.


قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ

74

گماشتگان گفتند: اگر شما دروغگو باشيد [و سارق در ميان شما يافت شود] كيفرش چيست؟


قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

75

گفتند: كسى كه آبخورى در بار و بنه‌اش پيدا شود، كيفرش خود اوست [كه به غلامى گرفته شود]. ما ستمكاران را [در كنعان‌] به همين صورت كيفر مى‌دهيم.


فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ كَذٰلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ

76

پس [يوسف‌] پيش از [بررسى‌] بار برادرش، شروع به [بررسى‌] بارهاى [ديگر] برادران كرد، آن گاه آبخورى پادشاه را از بار برادرش بيرون آورد. ما اين‌گونه براى يوسف چاره‌انديشى نموديم؛ زيرا او نمى‌توانست بر پايه قوانين پادشاه [مصر] برادرش را بازداشت كند مگر اينكه خدا بخواهد [بازداشت برادرش از راهى ديگر عملى شود]. هر كه را بخواهيم [به‌] درجاتى بالا مى‌بريم و برتر از هر صاحب دانشى، دانشمندى است.


قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ

77

برادران گفتند: اگر اين شخص دزدى مى‌كند [خلاف انتظار نيست‌]؛ زيرا پيش‌تر برادر [ى داشت كه‌] او هم دزدى كرد. يوسف [به مقتضاى كرامت و جوانمردى‌] اين تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنى نگفت و اين راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلوده‌تر از اين‌] است [كه ظاهرتان نشان مى‌دهد] و خدا به آنچه بيان مى‌كنيد، داناتر است.


قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

78

گفتند: اى عزيز! او را پدرى سالخورده و بزرگوار است، پس يكى از ما را به جاى او بازداشت كن، بى‌ترديد ما تو را از نيكوكاران مى‌بينيم.


قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ

79

گفت: پناه بر خدا از اينكه بازداشت كنيم مگر كسى را كه متاع خود را نزد وى يافته‌ايم، كه در اين صورت ستمكار خواهيم بود.


فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قالَ كَبِيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّي يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ

80

پس هنگامى كه از عزيز مأيوس شدند، در كنارى [با يكديگر] به گفتگوى پنهان پرداختند. بزرگشان گفت: آيا ندانستيد كه پدرتان از شما پيمان استوار خدايى گرفت و پيش‌تر هم درباره يوسف كوتاهى كرديد، بنابراين من هرگز از اين سرزمين بيرون نمى‌آيم تا پدرم به من اجازه دهد، يا خدا درباره من حكم كند؛ و او بهترين حكم‌كنندگان است.


ارْجِعُوا إِليٰ أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ

81

شما به سوى پدرتان بازگرديد، پس به او بگوييد: اى پدر! بدون شك پسرت دزدى كرد، و ما جز به آنچه دانستيم گواهى نداديم وحافظ ونگهبان نهان هم [كه در آن چه اتفاقى افتاده‌] نبوديم.


وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ

82

حقيقت را از شهرى كه در آن بوديم [و در و ديوارش گواه است‌] و از كاروانى كه با آن آمديم بپرس؛ و يقينا ما راستگوييم.


قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَي اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

83

[برادران پس از بازگشت به كنعان، ماجرا را براى پدر بيان كردند، يعقوب‌] گفت: [نه چنين است كه مى‌گوييد] بلكه نفوس شما كارى [زشت‌] را در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] پس من بدون جزع و بيتابى شكيبايى مى‌ورزم، اميد است خدا همه آنان را پيش من آرد؛ زيرا او بى‌ترديد، دانا و حكيم است.


وَ تَوَلَّيٰ عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفيٰ عَليٰ يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ

84

و از آنان كناره گرفت و گفت: دريغا بر يوسف! و در حالى كه از غصه لبريز بود دو چشمش از اندوه، سپيد شد.


قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّي تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ

85

گفتند: به خدا آن قدر از يوسف ياد مى‌كنى تا سخت ناتوان شوى يا جانت را از دست بدهى.


قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَي اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

86

گفت: شكوه اندوه شديد و غم و غصه‌ام را فقط به خدا مى‌برم و از خدا مى‌دانم آنچه را كه شما نمى‌دانيد.


يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ

87

اى پسرانم! برويد آن گاه از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا مأيوس نباشيد؛ زيرا جز مردم كافر از رحمت خدا مأيوس نمى‌شوند.


فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ

88

پس هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، گفتند: عزيزا! از سختى [قحطى و خشكسالى‌] به ما و خانواده ما گزند و آسيب رسيده و [براى دريافت آذوقه‌] مال ناچيزى آورده‌ايم، پس پيمانه ما را كامل بده و بر ما صدقه بخش؛ زيرا خدا صدقه‌دهندگان را پاداش مى‌دهد.


قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ

89

گفت: آيا زمانى كه نادان بوديد، دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟


قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

90

گفتند: شگفتا! آيا تو خود يوسفى؟! گفت: من يوسفم و اين برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بى‌ترديد هر كس پرهيزكارى كند و شكيبايى ورزد، [پاداش شايسته مى‌يابد]؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كند.


قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ

91

گفتند: به خدا سوگند يقينا كه خدا تو را بر ما برترى بخشيد و به راستى كه ما خطاكار بوديم.


قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

92

گفت: امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست، خدا شما را مى‌آمرزد و او مهربان‌ترين مهربانان است.


اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هٰذا فَأَلْقُوهُ عَليٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ

93

اين پيراهنم را ببريد، و روى صورت پدرم بيندازيد، او بينا مى‌شود و همه خاندانتان را نزد من آوريد.


وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلا أَنْ تُفَنِّدُونِ

94

و زمانى كه كاروان [از مصر] رهسپار [كنعان‌] شد، پدرشان گفت: بى‌ترديد، بوى يوسف را مى‌يابم اگر مرا سبك عقل ندانيد.


قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ

95

گفتند: به خدا سوگند تو در همان خطا و گمراهى ديرينت هستى.


فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَليٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

96

پس هنگامى كه مژده رسان آمد، پيراهن را بر صورت او افكند و او دوباره بينا شد، گفت: آيا به شما نگفتم كه من از خدا حقايقى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد؟


قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ

97

گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بى‌ترديد ما خطاكار بوده‌ايم.


قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

98

گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم كرد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.


فَلَمَّا دَخَلُوا عَليٰ يُوسُفَ آويٰ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ

99

پس زمانى كه بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را كنار خود جاى داد و گفت: همگى با خواست خدا [آسوده خاطر و] در كمال امنيت وارد مصر شويد.


وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هٰذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

100

و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه براى او به سجده افتادند و گفت: اى پدر! اين تعبير خواب پيشين من است كه پروردگارم آن را تحقق داد، و يقينا به من احسان كرد كه از زندان رهاييم بخشيد، و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم فتنه انداخت، از آن بيابان نزد من آورد، پروردگارم براى هر چه بخواهد با لطف برخورد مى‌كند؛ زيرا او دانا و حكيم است.


رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ

101

پروردگارا! تو بخشى از فرمانروايى را به من عطا كردى و برخى از تعبير خواب‌ها را به من آموختى. اى پديد آورنده آسمان‌ها و زمين! تو در دنيا و آخرت سرپرست و يار منى در حالى كه تسليم [فرمان‌هاى تو] باشم جانم را بگير، و به شايستگان ملحقم كن.


ذٰلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ

102

اين از سرگذشت‌هاى پرفايده غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم، و تو هنگامى كه آنان در كارشان تصميم گرفتند و [براى انجامش‌] نيرنگ مى‌كردند، نزدشان نبودى.


وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ

103

بيشتر مردم هر چند رغبت شديد [به ايمان آوردنشان‌] داشته باشى، ايمان نمى‌آورند.


وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ

104

و در حالى كه هيچ پاداشى [در برابر ابلاغ قرآن‌] از آنان نمى‌خواهى، اين [قرآن‌] جز پندى براى جهانيان نيست.


وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ

105

و [براى هدايت مردم‌] در آسمان‌ها و زمين چه بسيار نشانه‌هاست كه [در غفلت و بى‌خبرى‌] بر آنها مى‌گذرند در حالى كه از آنها روى مى‌گردانند.


وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ

106

و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند مگر آنكه [براى او] شريك قرار مى‌دهند.


أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

107

آيا ايمنند از اينكه فراگيرنده‌اى از عذاب خدا بيايدشان، يا ناگاه قيامت در حالى كه نمى‌فهمند بر آنان فرا رسد؟


قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَي اللَّهِ عَليٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

108

بگو: اين راه من است كه من و هر كس از من پيروى كرد با بصيرت و بينايى به خدا دعوت مى‌كنيم، و خدا منزه است و من از مشركان نيستم.


وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُريٰ أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ

109

و پيش از تو جز مردانى از اهل آبادى‌ها را كه به آنان وحى كرديم [براى هدايت مردم‌] نفرستاديم. آيا [مخالفان حق‌] در زمين گردش نكردند تا با تأمل بنگرند كه عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند، چگونه بود؟ و مسلما سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزكارى كردند، بهتر است؛ آيا نمى‌انديشيد؟


حَتَّي إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

110

[پيامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منكر شدند] تا زمانى كه پيامبران [از ايمان آوردن اكثر مردم‌] مأيوس شدند و گمان كردند كه به آنان [از سوى مردم در وعده يارى و حمايت‌] دروغ گفته شده است. [ناگهان‌] يارى ما به پيامبران رسيد؛ پس كسانى را كه خواستيم رهايى يافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمى‌شود.


لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَريٰ وَ لٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

111

به راستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است. [قرآن‌] سخنى نيست كه به دروغ بافته شده باشد، بلكه تصديق كننده كتاب‌هاى آسمانى پيش از خود است و بيان‌گر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان دارند، سراسر هدايت و رحمت است.


سوره الرعد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ المر- اين آيات [با عظمت‌] كتاب [الهى‌] است، و آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، سراسر حق و راستى است [چنان حقى كه هيچ باطلى در آن راه ندارد] ولى بيشتر مردم [به سبب عناد و لجاجت‌] ايمان نمى‌آورند.


اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَويٰ عَلَي الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّي يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ

2

خداست كه آسمان‌ها را بدون پايه‌هايى كه آنها را ببينيد، برافراشت، آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش‌] چيره و مسلط شد، و خورشيد و ماه را رام و مسخر ساخت، كه هر كدام تا زمان معينى روانند، كار [جهان و جهانيان‌] را تدبير مى‌كند، نشانه‌ها [ى قدرت و حكمتش‌] را [در پهنه آفرينش‌] به روشنى بيان مى‌كند تا شما به ديدار [قيامت و محاسبه شدن اعمال به وسيله‌] پروردگارتان يقين كنيد.


وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

3

و اوست كه زمين را گسترانيد، و در آن كوه‌هايى استوار و نهرهايى پديد آورد و در آن از همه محصولات و ميوه‌ها جفت دوتائى [كه نر و ماده است‌] قرار داد، شب را به روز مى‌پوشاند، [تا ادامه حيات براى همه نباتات و موجودات زنده ممكن باشد]؛ يقينا در اين امور براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] ست.


وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقيٰ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَليٰ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

4

در زمين قطعه‌هايى مختلف و گوناگون، و باغ‌هايى از انگور و كشتزار و درختان خرمايى است كه بر يك ريشه و غير يك ريشه [مى‌رويند]. ما برخى از آنان را در ميوه و محصول با آنكه از يك آب سيراب مى‌شوند بر برخى ديگر برترى مى‌دهيم. بى‌ترديد در اين امور براى مردمى كه تعقل مى‌كنند، نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] است.


وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ

5

اگر بخواهى تعجب كنى، پس تعجب از گفتار منكران لجوج است كه [بدون توجه به قدرت خدا كه آنان را از خاك پديد آورد، مى‌گويند]: آيا ما هنگامى كه [پس از مردن‌] خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟! اينانند كه به پروردگارشان كافر شدند، و اينانند كه در گردنشان بندها و زنجيرها [ى گمراهى در دنيا و عذاب در آخرت‌] است، و اينان اهل آتش‌اند و در آن جاودانه‌اند.


وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَليٰ ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ

6

و از تو [بر پايه تمسخر، استهزا، جهل و نادانى‌] پيش از [درخواست‌] خير و خوشى تقاضاى شتاب در [فرود آمدن‌] عذاب مى‌كنند، [اينان گمان مى‌كنند كه عذاب‌ها و مجازات‌هاى الهى دروغ است‌] با اينكه پيش از آنان عذاب‌ها و عقوبت‌هاى عبرت‌آموز [بر كافران و منكران‌] گذشته است و قطعا پروردگارت نسبت به مردم با ظلم و ستمى كه مى‌كنند صاحب آمرزش است، و مسلما پروردگارت سخت‌كيفر است.


وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ

7

و كافران مى‌گويند: چرا از سوى پروردگارش معجزه‌اى [غير قرآن‌] بر او نازل نشده؟ تو فقط بيم‌دهنده‌اى [نه اعجاز كننده‌اى كه هر زمان هر كس و براى هر هدفى غير منطقى بخواهد، دست به اعجاز بزنى‌] وبراى هر قومى هدايت‌كننده‌اى است.


اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثيٰ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ

8

خدا [حالات، صفات و زمان ولادت‌] جنين‌هايى را كه هر انسان و حيوان ماده‌اى آبستن است، و آنچه را رحم‌ها [از زمان طبيعى حمل‌] مى‌كاهند و آنچه را مى‌افزايند، مى‌داند؛ و هر چيزى نزد او اندازه معينى دارد.


عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ

9

داناى نهان و آشكار و بزرگ و بلندمرتبه است.


سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ

10

[براى او] يكسان است كه كسى از شما گفتارش را پنهان كند يا آشكار سازد، و كسى مخفيانه در دل شب حركت نمايد يا در روز راه بپيمايد.


لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ

11

براى انسان از پيش رو و پشت سر، مأمورانى است كه همواره او را به فرمان خدا [از آسيب‌ها و گزندها] حفظ مى‌كنند. يقينا خدا سرنوشت هيچ ملتى را [به سوى بلا، نكبت، شكست و شقاوت‌] تغيير نمى‌دهد تا آنكه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتار شايسته و پسنديده‌] در وجودشان قرار دارد به زشتى‌ها و گناه تغيير دهند. و هنگامى كه خدا نسبت به ملتى آسيب و گزند بخواهد [براى آن آسيب و گزند] هيچ راه بازگشتى نيست؛ زيرا براى آنان جز خدا هيچ ياورى نخواهد بود.


هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ

12

اوست كه برق [جهنده را از ميان قطعه‌هاى ابر] كه مايه ترس و اميد است، به شما نشان مى‌دهد، و ابرهاى سنگين‌بار را پديد مى‌آورد.


وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ

13

و رعد، همراه با سپاسش تسبيح مى‌گويد و فرشتگان نيز از بيمش [تسبيح مى‌گويند]، و صاعقه‌ها را مى‌فرستد و به وسيله آن به هر كس بخواهد آسيب مى‌رساند، در حالى كه اينان [با مشاهده اين همه آثار قدرت كه صادر شده از خداى يكتاست، باز هم‌] درباره خدا مجادله و ستيز مى‌كنند در صورتى كه خدا [داراى قدرتى بى‌نهايت و] سخت كيفر است.


لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَي الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ

14

دعوت حق [كه اجابتش مايه سعادت دنيا و آخرت است‌] فقط ويژه خداست. و كسانى را كه مشركان به جاى خدا مى‌خوانند، چيزى [از درخواست‌ها و نيازشان را] براى آنان برآورده نمى‌كنند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آبى [كه با آن فاصله زيادى دارد] مى‌گشايد تا آب به دهانش برسد و حال آنكه هرگز نخواهد رسيد، و دعا و درخواست كافران [از غير خدا] جز در گمراهى و تباهى [كه به نتيجه و هدف نمى‌رسد] نيست.


وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ

15

كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند، از روى ميل و رغبت يا بى‌ميلى و كراهت و نيز سايه‌هايشان بامداد و شام گاه براى خدا سجده مى‌كنند.


قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْميٰ وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ

16

[به مشركان‌] بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمين كيست؟ [خود بى‌درنگ‌] بگو: خداى يكتاست. بگو: آيا سرپرستان و معبودانى به جاى او انتخاب كرده‌ايد كه اختيار هيچ سود و زيانى را براى خودشان ندارند [چه رسد براى شما؟] بگو: آيا نابينا و بينا يكسانند يا تاريكى و نور برابرند؟ يا آنان شريكانى براى خدا قرار دادند [به خيال آنكه‌] مانند آفرينش خدا چيزى آفريده‌اند، آن گاه آفريده خدا و آفريده شريكان بر آنان مشتبه شده؟ بگو: آفريننده همه چيز فقط خداست و تنها او يكتاى پيروز است.


أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ

17

خدا از آسمان آبى نازل كرد كه در هر دره و رودى به اندازه گنجايش و وسعتش [سيلابى‌] جارى شد، سپس سيلاب، كفى پف كرده را به روى خود حمل كرد، و نيز از فلزاتى كه براى به دست آوردن زينت و زيور يا كالا و متاع، آتش بر آن مى‌افروزند، كفى پف كرده مانند سيلاب بر مى‌آيد؛ اين‌گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس‌] مثل مى‌زند. اما آن كف [روى سيل و روى فلز گداخته در حالى كه كنارى رفته‌] به حالتى متلاشى شده از ميان مى‌رود، و اما آنچه [چون آب و فلز خالص‌] به مردم سود مى‌رساند، در زمين مى‌ماند. خدا مثل‌ها را اين‌گونه بيان مى‌كند [تا مردم‌در همه امور حق را از باطل بشناسند.]


لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنيٰ وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ

18

براى آنان كه دعوت پروردگارشان را اجابت كردند، بهترين سرانجام است؛ و آنان كه دعوت او را پاسخ نگفتند، اگر مالك دو برابر همه آنچه روى زمين است باشند، بى‌ترديد آن را براى رهايى خود از عذاب خواهند داد؛ آنان را حساب سختى است، و جايگاهشان دوزخ است، و دوزخ بد بسترى است.


أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْميٰ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ

19

آيا كسى كه مى‌داند آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند كسى است كه [از نظر باطن‌] نابيناست؟! فقط خردمندان [بينادل‌] متذكر [حق‌] مى‌شوند.


الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ

20

همان كسانى كه به عهد خدا [كه همانا قرآن است‌] وفامى‌كنند و پيمان را نمى‌شكنند.


وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ

21

و آنچه را خدا به پيوند آن فرمان داده پيوند، مى‌دهند و از [عظمت و جلال‌] پروردگارشان همواره در هراسند و از حساب سخت و دشوار بيم دارند.


وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ

22

و براى به دست آوردن خشنودى پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظايف و حوادث‌] شكيبايى ورزيدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشى از آنچه را روزى آنان كرديم در نهان و آشكار انفاق نمودند، و همواره با نيكى [عبادت‌] زشتى و پليدى [گناه‌] را دفع مى‌كنند [و با خوبى‌هاى خود نسبت به مردم، بدى‌هاى آنان را نسبت به خود برطرف مى‌نمايند]، اينانند كه فرجام نيك آن سراى، ويژه آنان است.


جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ

23

بهشت‌هاى جاويدى كه آنان و پدران و همسران و فرزندان شايسته و درست‌كارشان در آن وارد مى‌شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درآيند.


سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ

24

[و به آنان گويند:] سلام بر شما به پاس استقامت و صبرتان [در برابر عبادت، معصيت و مصيبت‌] پس نيكوست فرجام اين سراى.


وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

25

و كسانى كه عهد خدا را پس از استوار كردنش مى‌شكنند، و پيوندهايى را كه خدا به برقرارى آن فرمان داده مى‌گسلند، و در زمين فساد مى‌كنند، لعنت و فرجام بد و دشوار آن سراى براى آنان است.


اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ

26

خدا روزى را براى هر كس كه بخواهد، وسعت مى‌دهد و براى هر كس كه بخواهد، تنگ مى‌گيرد. و [آنان كه از حيات جاويد و پرنعمت آخرت بى‌خبرند] به زندگى زودگذر دنيا شادمان شدند، در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت جز متاعى اندك و ناچيز نيست.


وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ

27

كافران مى‌گويند: چرا معجزه‌اى [غير قرآن‌] از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟ بگو: مسلما خدا هر كس را بخواهد [پس از اتمام حجت‌] گمراه مى‌كند و هر كس را كه به سوى او بازگردد، هدايت مى‌نمايد.


الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

28

[بازگشتگان به سوى خدا] كسانى [هستند] كه ايمان آوردند و دل‌هايشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد، آگاه باشيد! دل‌ها فقط به ياد خدا آرام مى‌گيرد.


الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبيٰ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ

29

كسانى كه ايمان آوردند، و كارهاى شايسته انجام دادند، براى آنان زندگى خوش و با سعادت و بازگشتى نيك است.


كَذٰلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ

30

آن گونه [كه رسولان گذشته را ارسال كرديم‌] تو را در ميان امتى كه پيش از آن امت‌هايى روزگار به پايان بردند، فرستاديم، تا آنچه را به تو وحى كرديم بر آنان بخوانى، در حالى كه آنان [با روى گرداندن از وحى‌] به [خداى‌] رحمان كفر مى‌ورزند. بگو: او پروردگار من است، معبودى جز او نيست، فقط بر او توكل كردم و بازگشتم فقط به سوى اوست.


وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتيٰ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعاً وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّي يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ

31

و اگر قرآنى بود كه به وسيله آن كوه‌ها به حركت مى‌آمدند، يا زمين پاره‌پاره مى‌گشت، يا به وسيله آن با مردگان سخن گفته مى‌شد [باز هم اين كافران لجوج، ايمان نمى‌آورند، زيرا وقتى با مشاهده قرآن كه بزرگ‌ترين معجزه است ايمان نياورند با مشاهده هيچ معجزه‌اى ايمان نمى‌آورند! كار هدايت و ايمان ارتباطى به معجزه ندارد] بلكه همه كارها فقط در اختيار خداست. پس آيا آنان كه ايمان آورده‌اند، ندانسته‌اند كه اگر خدا مى‌خواست همه مردم را [از روى اجبار] هدايت مى‌كرد؟! [ولى هدايت اجبارى فاقد ارزش است‌] و همواره به كافران به كيفر آنچه كه انجام دادند، حادثه‌اى كوبنده و بسيار سخت مى‌رسد يا حادثه نزديك خانه‌هايشان فرود مى‌آيد [كه شهر و ديارشان و اطرافش را ناامن مى‌كند] تا وعده [قطعى و نهايى‌] خدا [كه شكست كامل كافران و معذب شدنشان به عذاب آخرت است‌] فرا رسد؛ بى‌ترديد خدا وعده خلافى نمى‌كند.


وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ

32

[فقط تو را مسخره نمى‌كنند] قطعا پيامبرانى كه پيش از تو بودند، مسخره شدند. پس به كافران مهلت دادم، سپس آنان را [به كيفر سخت‌] گرفتم، پس [يافتى كه‌] مجازات و عذاب [من‌] چگونه بود؟


أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَليٰ كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ

33

آيا كسى كه بر همه نفوس [جهانيان‌] با آنچه به دست آورده‌اند، مسلط و حاكم و نگهبان است [و همه تحولات وجود آنان را تا رساندنشان به سر منزل مقصود در اختيار دارد، مانند كسى است كه مطلقا اين صفات را ندارد؟] ولى آنان [از روى جهل و نادانى‌] براى خدا شريكانى قرار داده‌اند! بگو: [ويژگى‌هاى‌] آن شريكان را نام ببريد [تا روشن شود كه آيا شايسته شريك قرار دادن براى خدا هستند؟!] آيا خدا را از چيزى در روى زمين كه آنها را شريك خود نمى‌شناسد، خبر مى‌دهيد؟ يا سخنى ظاهر و پوچ و بى‌منطق است [كه بر زبان خود مى‌رانيد؟!] بلكه براى كافران نيرنگ و دروغشان آراسته شده، و از راه خدا بازداشته شده‌اند [تا آنجا كه موجودات بى‌ارزش و بى‌اثر را شريكان حق پنداشته‌اند]؛ و هر كه را خدا [به سبب از دست دادن لياقتش‌] گمراه كند، او را هيچ هدايت‌كننده‌اى نخواهد بود.


لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ

34

براى آنان در زندگى دنيا عذابى است، و مسلما عذاب آخرت سخت‌تر و پر مشقت‌تر است، و آنان را هيچ حافظ و نگه دارنده‌اى [از عذاب خدا] نيست.


مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَي الْكافِرِينَ النَّارُ

35

صفت بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده [چنين است كه:] از زير درختانش نهرها جارى است، ميوه‌ها و سايه‌اش هميشگى است. اين عاقبت و فرجام كسانى است كه [در همه امور زندگى‌] پرهيزكارى كردند و فرجام كافران آتش است.


وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ

36

و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان عطا كرديم از آنچه بر تو نازل شده است، خوشحالند. و برخى از گروه‌ها [ى اهل كتاب‌] بخشى از آن را منكرند، بگو: من فرمان يافته‌ام كه خداى يكتا را بپرستم و شريكى براى او قرار ندهم، تنها به سوى او دعوت مى‌كنم و بازگشتم فقط به سوى اوست.


وَ كَذٰلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ

37

و همان گونه [كه پيش از اين كتاب‌هاى آسمانى نازل كرديم‌] قرآن را فرمانى [گويا و] روشن نازل نموديم، و اگر از هواها و تمايلات آنان پس از دانشى كه [مانند قرآن‌] برايت آمده پيروى كنى، براى تو در برابر [عذاب‌] خدا هيچ ياور و نگه دارنده‌اى نخواهد بود.


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ

38

و همانا پيش از تو پيامبرانى را فرستاديم، و براى آنان همسران و فرزندانى قرار داديم. و هيچ پيامبرى را نسزد كه معجزه‌اى بياورد مگر به فرمان خدا. براى هر زمانى برنامه مقدر شده‌اى [ثبت‌] است.


يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ

39

خدا هر چه را بخواهد محو مى‌كند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا مى‌نمايد، و" ام الكتاب" نزد اوست


وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ

40

و اگر پاره‌اى از عذاب‌ها را كه به منكران وعده مى‌دهيم به تو نشان دهيم [مى‌بينى كه بسيار سخت و دردناك است‌] يا اگر تو را [پيش از فرا رسيدن آن عذاب‌ها] قبض روح كنيم [در قيامت عذابشان را خواهى ديد؛ در هر صورت‌] تنها وظيفه تو ابلاغ [وحى‌] است و حسابرسى، فقط بر عهده ماست.


أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ

41

آيا نمى‌دانند كه ما همواره به زمين مى‌پردازيم و از اطراف [و جوانب‌] آن [كه ملت‌ها، اقوام، تمدن‌ها و دانشمندانش هستند] مى‌كاهيم؟ و خدا حكم مى‌كند؛ و هيچ بازدارنده‌اى براى حكمش نيست، و او در حسابرسى سريع است.


وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَي الدَّارِ

42

كسانى كه پيش از اين كافران لجوج و منكران عنود بودند [در برابر حكومت و حكم خدا] مكر ونيرنگ كردند [ولى به هدفشان نرسيدند] چرا كه همه تدبيرها و نقشه‌ها در اختيار خداست؛ زيرا او هر كارى را هر كس انجام مى‌دهد، مى‌داند [به همين سبب مكر و نيرنگ هر كس را با تدبير و نقشه حكيمانه‌اش باطل و نابود مى‌كند] و كافران و منكران به زودى خواهند دانست كه فرجام [نيك و بد] سراى ديگر براى كيست؟


وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفيٰ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ

43

كافران مى‌گويند: تو فرستاده [خدا] نيستى. بگو: كافى است كه خدا [با آيات محكم و استوار قرآنش‌] و كسى [چون اميرالمؤمنين على بن ابى‌طالب‌] كه دانش كتاب نزد اوست، ميان من و شما [نسبت به پيامبرى‌ام‌] گواه باشند.


سوره ابراهیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِليٰ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

1

به نام خدا كه رحمتش بى‌اندازه است‌ و مهربانى‌اش هميشگى؛ الر- [اين‌] كتابى است كه آن را بر تو نازل كرديم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاريكى‌ها [ى جهل، گمراهى و طغيان‌] به سوى روشنايى [معرفت، عدالت و ايمان و در حقيقت‌] به سوى راه [خداى‌] تواناى شكست‌ناپذير و ستوده بيرون آورى.


اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ

2

خدايى كه آنچه در آسمان‌ها و زمين است، در سيطره مالكيت و فرمانروايى اوست؛ و واى بر كافران از عذابى سخت.


الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَي الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ

3

همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى‌دهند و [مردم را] از راه خدا باز مى‌دارند و مى‌خواهند آن را [با وسوسه و اغواگرى‌] كج نشان دهند؛ اينان در گمراهى دورى هستند.


وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

4

و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [بتواند به وسيله آن زبان، پيام وحى را به روشنى‌] براى آنان بيان كند. پس خدا هر كس را بخواهد [به كيفر لجاجت و عنادش‌] گمراه مى‌كند، و هر كس را بخواهد، هدايت مى‌نمايد، و او تواناى شكست‌ناپذير و حكيم است.


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسيٰ بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

5

و همانا موسى را با نشانه‌هاى خود فرستاديم [و به او وحى كرديم‌] كه: قوم خود را از تاريكى‌ها به سوى روشنايى بيرون آور و روزهاى خدا را [كه روزهاى رحمت، عذاب، پيروزى و شكست است‌] به آنان يادآورى كن، بى‌ترديد در اين روزهاى خدا براى هر شكيباى سپاس گزارى نشانه‌هايى [از توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] است.


وَ إِذْ قالَ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذٰلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

6

و [ياد كن‌] زمانى را كه موسى به قومش گفت: نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد، آن گاه كه شما را از [چنگال‌] فرعونيان رهايى بخشيد، [همانان‌] كه پيوسته شما را شكنجه سخت مى‌دادند، و پسرانتان را سر مى‌بريدند، و زنانتان را [براى بيگارى‌] زنده مى‌گذاشتند، و در اين [حوادث‌] آزمايش بزرگى از سوى پروردگارتان بود.


وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ

7

و [نيز ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد كه: اگر سپاس گزارى كنيد، قطعا [نعمت‌] خود را بر شما مى‌افزايم، و اگر ناسپاسى كنيد، بى‌ترديد عذابم سخت است.


وَ قالَ مُوسيٰ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ

8

و موسى [به بنى‌اسرائيل‌] گفت: اگر شما و همه مردم روى زمين كافر شويد [زيانى به خدا نمى‌رسد]؛ زيرا خدا بى‌نياز و ستوده است.


أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

9

آيا خبر [پندآموز] كسانى كه پيش از شما بودند، به شما نرسيده؟ [خبر] قوم نوح و عاد و ثمود و آنان كه پس از ايشان بودند كه جز خدا از آنان آگاه نيست، [همه آنان اقوامى بودند كه‌] پيامبرانشان براى آنان دلايل روشن آوردند، ولى آنان دست‌هايشان را [به عنوان اعتراض، استهزا، تحقير كردن و پاسخ ندادن به دعوت پيامبران‌] در دهان‌هايشان بردند و گفتند: مسلما ما به آن رسالتى كه شما به آن فرستاده شده‌ايد، كافريم و نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مى‌كنيد، به شدت در شك و ترديديم!!


قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ

10

پيامبرانشان گفتند: آيا در خدا كه آفريننده آسمان‌ها و زمين است، شكى هست؟ او شما را دعوت [به ايمان‌] مى‌كند تا همه گناهانتان را بيامرزد، و شما را تا زمانى معين [عمرتان‌] مهلت دهد. پاسخ دادند: شما بشرهايى مانند ما هستيد كه مى‌خواهيد ما را از معبودهايى كه پدرانمان مى‌پرستيدند باز داريد؛ پس [شما] دليل روشنى [بر اثبات رسالت خود كه مورد پسند ما باشد] بياوريد.


قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَليٰ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

11

پيامبرانشان به آنان گفتند: يقينى است كه ما بشرى مانند شما هستيم، ولى خدا به هر كس از بندگانش كه بخواهد [با عطا كردن مقام نبوت‌] منت مى‌نهد و ما را نسزد كه جز به اجازه خدا معجزه‌اى براى شما بياوريم، و بايد مؤمنان فقط بر خدا توكل كنند.


وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَليٰ ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

12

و ما را چه عذر و بهانه‌اى است كه بر خدا توكل نكنيم، در حالى كه ما را به راه‌هاى [خوشبختى و سعادت‌] مان هدايت كرد، و قطعا بر آزارى كه [در راه دعوت به توحيد] از ناحيه شما به ما مى‌رسد، شكيبايى مى‌ورزيم، پس بايد توكل‌كنندگان فقط بر خدا توكل كنند.


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحيٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ

13

ولى كفرپيشگان به پيامبرانشان گفتند: مسلما ما شما را از سرزمين خود بيرون خواهيم كرد، مگر اينكه هم‌كيش ما شويد. پس پروردگارشان به آنان وحى كرد: ما قطعا ستمكاران را نابود مى‌كنيم.


وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذٰلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ

14

و يقينا شما را پس از آنان در آن سرزمين ساكن خواهيم كرد. اين [لطف و رحمت‌] ويژه كسى است كه از مقام من بترسد، و از تهديد [به عذابم‌] بيم داشته باشد.


وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

15

و پيامبران [از خدا] درخواست گشايش و پيروزى كردند، و هر سركش منحرفى [از رسيدن به هدفش‌] نوميد شد.


مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقيٰ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ

16

[سرانجام‌] پيش روى او دوزخ است، و او را از آبى چركين و متعفن مى‌نوشانند!!


يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ

17

آن را [به سختى و مشقت‌] جرعه‌جرعه مى‌نوشد، [و به خواست خود حاضر به نوشيدن نيست، بلكه به زور و جبر در گلويش مى‌ريزند،] و [او] نمى‌تواند آن را به [آسانى‌] فرو برد، و مرگ از هر طرف به او رو مى‌كند، ولى مردنى نيست، و عذابى سخت و انبوه به دنبال اوست.


مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَليٰ شَيْءٍ ذٰلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ

18

وصف حال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند [اين‌گونه است‌] اعمالشان مانند خاكسترى است كه در يك روز توفانى، تند بادى بر آن بوزد [و آن را به صورتى كه هرگز نتوان جمع كرد، پراكنده كند] آنان نمى‌توانند از اعمال خيرى كه انجام داده‌اند، چيزى [براى ارائه به بازار قيامت جهت كسب ثواب و پاداش‌] به دست آورند؛ اين است آن گمراهى دور.


أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ

19

[اى انسان!] آيا [به طور قطع و يقين‌] ندانسته‌اى كه خدا آسمان‌ها و زمين را بر پايه درستى و راستى و نظم و حساب آفريد؟ اگر بخواهد شما را از ميان مى‌برد، و خلقى جديد مى‌آورد.


وَ ما ذٰلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ

20

و اين [كار] بر خدا دشوار و گران نيست.


وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ

21

و [در عرصه قيامت‌] همگى در پيشگاه خدا ظاهر مى‌شوند؛ پس ناتوانان [ى كه بدون به كار گرفتن عقل، بلكه از روى تقليد كوركورانه پيرو مستكبران بودند] به مستكبران مى‌گويند: ما [در دنيا بدون درخواست دليل و برهان‌] پيرو [مكتب‌] شما بوديم، آيا امروز چيزى از عذاب خدا را [به پاداش آنكه از شما پيروى كرديم‌] از ما برطرف مى‌كنيد؟ مى‌گويند: اگر خدا ما را [در صورت نشان دادن شايستگى‌] هدايت كرده بود، همانا ما هم شما را هدايت مى‌كرديم، [اكنون همه سرمايه‌هاى وجودى ما و تلاش و كوششمان بر باد رفته‌] چه بيتابى كنيم وچه شكيبايى ورزيم، براى ما يكسان است، ما را هيچ راه گريزى نيست.


وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ

22

و شيطان [در قيامت‌] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان‌] پايان يافته [به پيروانش‌] مى‌گويد: يقينا خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب‌] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى‌بينيد كه وعده خدا تحقق يافت‌] و [من‌] در وعده‌ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى‌پايه‌] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بى‌ترديد من نسبت به شرك‌ورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را هم‌چون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقينا براى ستمكاران عذابى دردناك است.


وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ

23

و كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، به بهشت‌هايى درآورند، كه از زير درختانش نهرها جارى است، در آنجا به اجازه پروردگارشان جاودانه‌اند، و در آنجا درود [خدا و فرشتگان‌] بر آنان سلام است.


أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ

24

آيا ندانستى كه خدا چگونه مثلى زده است؟ كلمه پاك [كه اعتقاد واقعى به توحيد است‌] مانند درخت پاك است، ريشه‌اش استوار و پابرجا و شاخه‌اش در آسمان است.


تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

25

ميوه‌اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى‌دهد. و خدا مثل‌ها را براى مردم مى‌زند تا متذكر حقايق شوند.


وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ

26

و مثل كلمه ناپاك [كه عقايد باطل و بى‌پايه است‌] مانند درخت ناپاك است كه از زمين ريشه‌كن شده و هيچ قرار و ثباتى ندارد.


يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ

27

خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد و ايمانشان در زندگى دنيا و آخرت ثابت قدم و پابرجا مى‌دارد، و خدا ستمكاران [به آياتش‌] را [به علت لجاجت و عنادشان‌] گمراه مى‌كند، و خدا هر چه بخواهد [بر اساس حكمتش‌] انجام مى‌دهد.


أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ

28

آيا كسانى را كه [شكر] نعمت خدا را به كفران و ناسپاسى تبديل كردند و قوم خود را به سراى نابودى و هلاكت درآوردند، نديدى؟


جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ

29

[سراى نابودى و هلاكت، همان‌] دوزخى است كه در آن وارد مى‌شوند، و بد قرارگاهى است.


وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَي النَّارِ

30

و براى خدا همتايانى قرار دادند تا مردم را از راه او گمراه كنند؛ بگو: [چند روزى از زندگى زودگذر دنيا] برخوردار شويد، ولى يقينا بازگشت شما به سوى آتش است.


قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ

31

به بندگان مؤمنم بگو: نماز را بر پا دارند، و از آنچه روزى آنان كرده‌ايم، پنهان و آشكار انفاق كنند، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه پيوند دوستى و رفاقت.


اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ

32

خداست كه آسمان‌ها و زمين را آفريد، و از آسمان آبى نازل كرد، و براى شما به وسيله آن از محصولات و ميوه‌هاى گوناگون روزى بيرون آورد، و كشتى‌ها را مسخر شما قرار داد تا به فرمان او در دريا روان شوند، و نيز نهرها را مسخر شما كرد.


وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ

33

و خورشيد و ماه را كه همواره با برنامه‌اى حساب شده در كارند، رام شما نمود و شب و روز را نيز مسخر شما ساخت.


وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ

34

و از هر چيزى كه [به سبب نيازتان به آن‌] از او خواستيد، به شما عطا كرد. و اگر نعمت هاى خدا را شماره كنيد، هرگز نمى‌توانيد آنها را به شماره آوريد. مسلما انسان بسيار ستمكار و ناسپاس است.


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هٰذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ

35

و [ياد كن‌] هنگامى را كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين شهر [مكه‌] را منطقه‌اى امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت‌ها دور بدار.


رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

36

پروردگارا! آن [بت‌] ها بسيارى از مردم را گمراه كردند، پس هر كسى از من [كه يكتاپرست و حق‌گرايم‌] پيروى كند، يقينا از من است، و هر كس از من نافرمانى كند [شايسته شدنش براى آمرزش و رحمت بسته به عنايت توست‌] زيرا تو بسيار آمرزنده و مهربانى.


رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

37

پروردگارا! من برخى از فرزندانم را در دره‌اى بى‌كشت و زرع نزد خانه حرمت يافته‌ات سكونت دادم؛ پروردگارا! براى اينكه نماز را بر پا دارند؛ پس دل‌هاى گروهى از مردم را به سوى آنان علاقمند و متمايل كن، و آنان را از انواع محصولات و ميوه‌ها روزى بخش، باشد كه سپاس گزارى كنند.


رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفيٰ عَلَي اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ

38

پروردگارا! يقينا تو آنچه را ما پنهان مى‌داريم و آنچه را آشكار مى‌كنيم، مى‌دانى و هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست.


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ

39

همه ستايش‌ها ويژه خدايى است كه اسماعيل واسحاق را در سن پيرى به من بخشيد؛ يقينا پروردگارم شنونده دعاست.


رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ

40

پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و نيز از فرزندانم [برپادارندگان نماز قرار ده‌]. و پروردگارا! دعايم را بپذير.


رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ

41

پروردگارا! روزى كه حساب برپا مى‌شود، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بيامرز.


وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ

42

و خدا را از آنچه ستمكاران انجام مى‌دهند، بى‌خبر مپندار؛ مسلما [كيفر] آنان را براى روزى كه چشم‌ها در آن خيره مى‌شود، به تأخير مى‌اندازد.


مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمُ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ

43

[ترسان به سوى دادگاه قيامت‌] شتابانند، سرهايشان را بالا گرفته [و ديدگانشان ذليلانه به برنامه‌هاى محشر دوخته شده‌] تا جايى كه پلك‌هايشان به هم نمى‌خورد، و دل‌هايشان [از بيم عذاب فرو ريخته و از تدبير و چاره‌جويى‌] تهى است.


وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِليٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ

44

و مردم را از روزى كه عذاب به سويشان مى‌آيد، هشدار ده. پس كسانى كه ستم ورزيده‌اند، مى‌گويند: پروردگارا! ما را تا [سرآمدى نزديك و] مدتى كوتاه مهلت ده تا دعوتت را اجابت كنيم، و از پيامبرانت پيروى نماييم. [ولى به آنان گويند:] شما نبوديد كه پيش از اين سوگند ياد مى‌كرديد كه هرگز براى شما زوال و فنايى نيست؟!


وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ

45

و در مساكن ستمكاران ساكن شديد، در صورتى كه براى شما روشن و آشكار است كه ما با آنان [به سبب ستم‌هايشان‌] چه كرديم و براى شما مثال‌ها [ى پندآموزى از جامعه‌هايى كه به وسيله عذاب نابود شدند] ذكر كرديم.


وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ

46

و آنان [نهايت‌] نيرنگشان را [بر ضد خدا و پيامبران‌] به كار گرفتند، و [كيفر عقوبت دنيايى و آخرتى‌] نيرنگشان نزد خداست و هر چند كه از نيرنگشان كوه‌ها از جا كنده شود.


فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ

47

پس مپندار كه خدا در وعده‌اش با پيامبرانش وفا نمى‌كند؛ زيرا خدا تواناى شكست‌ناپذير و صاحب انتقام است.


يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ

48

[در] روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمان‌ها [به غير اين آسمان‌ها] تبديل شود، و [همه‌] در پيشگاه خداى يگانه قهار حاضر شوند.


وَ تَرَي الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ

49

و آن روز مجرمان را مى‌بينى كه در زنجيرها [به صورتى محكم و سخت‌] به هم بسته شده‌اند.


سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشيٰ وُجُوهَهُمُ النَّارُ

50

پيراهن‌هايشان از قطران [ماده‌اى متعفن، قابل اشتعال و بدبو] است، و آتش چهره‌هايشان را مى‌پوشاند.


لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ

51

تا [به اين كيفيت‌] خدا هر كس را [به سبب‌] آنچه انجام داده كيفر دهد؛ يقينا خدا حسابرسى سريع است.


هٰذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ

52

اين [قرآن يا آنچه در اين سوره است‌] پيامى براى [همه‌] مردم است، براى آنكه به وسيله آن هشدار داده شوند، و [با تدبر در آياتش‌] بدانند كه او معبودى يگانه و يكتاست، و تا خردمندان، متذكر [حقايق و معارف الهيه‌] شوند.


جزء قبل

جزء 13 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان