قرآن عثمان طه

وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

53

و نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، [چرا] كه قطعا نفس، بسيار به بدى‌ها فرمان مى‌دهد، مگر آنچه را پروردگارم رحم كند. براستى كه پروردگارم بسيار آمرزنده [و] مهرورز است. »


وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ

54

سلطان (مصر) گفت:« آن [يوسف‌] را نزد من آوريد، تا او را ويژه خودم گردانم. »و هنگامى كه با وى صحبت كرد، گفت:« براستى تو امروز نزد ما داراى جايگاه، و درستكار هستى. »


قالَ اجْعَلْنِي عَليٰ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ

55

(يوسف) گفت:« مرا بر منابع (اقتصادى) اين سرزمين بگمار [چرا] كه نگهبانى دانايم. »


وَ كَذٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

56

و اين گونه يوسف را در سرزمين (مصر) امكانات داديم، كه هر كجا مى‌خواهد در آن جاى گزيند؛ رحمتمان را به هر كس بخواهيم (و شايسته بدانيم) مى‌رسانيم؛ و پاداش نيكوكاران را تباه نخواهيم كرد.


وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ

57

و [لى‌] پاداش آخرت حتما بهتر است، براى كسانى كه ايمان آورده و همواره خودنگهدارى (و پارسايى) مى‌كردند.


وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ

58

و برادران يوسف (به هنگام خشكسالى به مصر) آمدند، و بر او وارد شدند، و وى آنان را شناخت؛ و [لى‌] آنان او را نشناختند، (و بيگانه شمردند).


وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ

59

و هنگامى كه (يوسف) آن (برادر) ان را با بارهايشان مجهز ساخت، گفت:« برادرتان را كه از پدر شماست، نزد من آوريد. آيا نمى‌بينيد كه من پيمانه را تمام مى‌دهم، و من بهترين ميهماندارانم؟


فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ

60

و اگر او را نزد من نياوريد، پس هيچ پيمانه‌اى براى شما در نزد من نخواهد بود؛ و [به من‌] نزديك نشويد. »


قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ

61

(برادران) گفتند:« بزودى درباره او از پدرش تمنا خواهيم كرد، و حتما ما (اين كار را) انجام مى‌دهيم. »


وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِليٰ أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

62

و (يوسف) به غلامان جوانش گفت:« كالاهاى آنان را در بارهايشان بگذاريد، تا شايد هنگامى كه به سوى خانواده- شان باز گشتند، آن را بشناسند، باشد كه آنان باز گردند. »


فَلَمَّا رَجَعُوا إِليٰ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ

63

و هنگامى كه به سوى پدرشان باز گشتند، گفتند:« اى پدر ما! پيمانه (مواد غذايى) از ما منع شد، پس برادرمان را با ما بفرست، تا پيمانه بگيريم، و قطعا ما نگهبان او هستيم. »


قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَما أَمِنْتُكُمْ عَليٰ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

64

(يعقوب) گفت:« آيا شما را بر او امين سازم، جز همانگونه كه قبل از [اين‌] شما را بر برادرش (يوسف) امين كردم؟! پس خدا بهترين پاسدار و او مهرورزترين مهرورزان است. »


وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذٰلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ

65

و هنگامى كه وسايل‌شان را گشودند، دريافتند كه كالاى آنان به سويشان باز گردانده شده؛ گفتند:« اى پدر ما (ديگر) چه مى‌خواهيم؟! اين كالاى ماست [و] به ما باز گردانده شده است؛ و (اگر برادر ما را با ما بفرستى) براى خانواده خويش مواد غذايى مى‌آوريم؛ و برادرمان را نگهبانى مى‌كنيم، و يك پيمانه (بار) شتر مى‌افزاييم؛ اين پيمانه (بار براى عزيز مصر) آسان است. »


قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّي تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَليٰ ما نَقُولُ وَكِيلٌ

66

(يعقوب) گفت:« من او را با شما نخواهم فرستاد، تا پيمان محكم الهى [به من‌] بدهيد، كه او را حتما نزد من خواهيد آورد؛ مگر اينكه (حوادث) شما را احاطه كند؛ و هنگامى كه پيمان محكم‌شان را به او دادند، (يعقوب) گفت:« خدا، نسبت به آنچه مى‌گوييم، گواه و نگهبان است! »


وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

67

و گفت:« اى پسران من، از يك در وارد نشويد، و از درهاى مختلف وارد شويد؛ و هيچ چيزى را كه از طرف خدا (حتمى شده) است از شما دفع نمى‌كنم. حكم، جز براى خدا نيست؛ تنها بر او توكل كرده‌ام؛ و همه توكل كنندگان پس بايد تنها بر او توكل كنند. »


وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ

68

و هنگامى كه از همان جايى كه پدرشان به آنان فرمان داده بود وارد شدند، هيچ چيزى را كه از طرف خدا (حتمى شده) است از آنان دفع نمى‌كرد، جز اينكه خواسته‌اى در دل يعقوب بود، كه انجامش داد؛ و قطعا او بخاطر آموزشى كه بدو داده بوديم، دانشمند بود؛ و ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند.


وَ لَمَّا دَخَلُوا عَليٰ يُوسُفَ آويٰ إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ

69

و هنگامى كه (برادران)، بر يوسف وارد شدند، برادرش (بنيامين) را در آغوش خود گرفت، (و) گفت:« در حقيقت من، خود برادر تو هستم! پس از آنچه (برادران) همواره انجام مى‌دادند، اندوهگين مباش! »


فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ

70

و هنگامى كه آن (برادر) ان را با بارهايشان مجهز ساخت، جام (سلطان) را در بار برادرش (بنيامين) گذاشت، سپس ندا دهنده‌اى بانگ زد:« اى كاروان [يان‌]، قطعا شما دزد هستيد. »


قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ

71

(برادران) در حالى كه رو به سوى آن (مأمور) ان كردند، گفتند:« چه چيزى گم كرده‌ايد؟! »


قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ

72

گفتند:« (جام) پيمانه سلطان را گم كرده‌ايم، و براى كسى كه آن را بياورد، يك بار شتر (جايزه) است؛ و من ضامن آن (جايزه) هستم. »


قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ

73

(برادران) گفتند:« به خدا سوگند، يقينا مى‌دانيد كه (ما) نيامده‌ايم تا در اين سرزمين فساد كنيم؛ و ما دزد نبوده‌ايم! »


قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ

74

(مأموران) گفتند:« اگر دروغگو باشيد، پس كيفرش چيست؟ »


قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ

75

(برادران) گفتند:« كيفرش (آن است كه) هر كس (پيمانه) در بار او پيدا شود، پس (بندگى) وى، كيفر آن خواهد بود؛ (ما) ستمكاران را اينگونه كيفر مى‌دهيم. »


فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ كَذٰلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ

76

پس (يوسف) قبل از ظرف برادرش، به (كاوش) ظرف‌هاى آن (برادر) ان پرداخت؛ سپس آن را از ظرف برادرش بيرون آورد؛ اين گونه براى يوسف نقشه كشيديم! در آيين سلطان (مصر جايز) نبود كه برادرش را (به گرو) بگيرد، جز آنكه خدا بخواهد. رتبه‌هاى هر كس را بخواهيم (و شايسته بدانيم) بالا مى‌بريم؛ و برتر از هر دانشمندى، دانايى است.


قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ

77

(برادران) گفتند:« اگر [بنيامين‌] دزدى كند، پس تحقيقا برادرش (يوسف نيز) قبل از [او] دزدى كرد. »و يوسف آن (ناراحتى) را در درون خودش پنهان داشت، و آن را براى آن (برادر) ان آشكار نكرد؛ (و) گفت:« شما از نظر منزلت بدترين (مردم) هستيد! و خدا به آنچه وصف مى‌كنيد، داناتر است. »


قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

78

(برادران) گفتند:« اى عزيز! در واقع او پدر پير كهنسالى دارد، پس يكى از ما را به جاى او بگير؛ [چرا] كه ما تو را از نيكوكاران مى‌بينيم. »


قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ

79

گفت:« پناه بر خدا كه جز كسى كه وسايلمان را نزد او يافته‌ايم، (گرو) بگيريم؛ كه در اين صورت، قطعا ما از ستمكارانيم. »


فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قالَ كَبِيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّي يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ

80

و هنگامى كه (برادران) از او نااميد شدند، رازگويان خلوت كردند، (و برادر) بزرگشان گفت:« آيا نمى‌دانيد كه پدرتان از شما پيمان محكم الهى گرفته؛ و پيش از [اين‌] درباره يوسف كوتاهى كرديد؟! و از اين سرزمين جدا نمى‌شوم، تا پدرم به من رخصت دهد؛ يا خدا درباره من حكم كند، كه او بهترين داوران است.


ارْجِعُوا إِليٰ أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ

81

به سوى پدرتان بازگرديد و بگوييد:« اى پدر ما، در واقع پسرت دزدى كرد؛ و جز به آنچه مى‌دانستيم گواهى نداديم؛ و مراقب (امور) پنهان نبوديم.


وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ

82

و از (مردم) آن آبادى كه در آن بوديم و از (اهل) كاروان كه با آن آمديم بپرس؛ و قطعا ما راستگوييم. »


قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَي اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

83

(يعقوب) گفت:« بلكه نفس‌هاى شما كارى (بد) را براى شما آراسته است؛ و (صبر من) شكيبايى نيكوست؛ اميد است كه خدا همه آنان را براى من (باز) آورد؛ [چرا] كه تنها او دانا [و] فرزانه است. »


وَ تَوَلَّيٰ عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفيٰ عَليٰ يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ

84

و (يعقوب) از آن (فرزند) ان روى برتافت، و گفت:« اى دريغا بر يوسف! »و دو چشم او از اندوه سفيد شد؛ و [لى‌] وى خشم شديد (خود) را فرو برد.


قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّي تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ

85

(فرزندان) گفتند:« به خدا سوگند، پيوسته يوسف را ياد مى‌كنى تا بيمار مشرف به مرگ شوى يا هلاك گردى! »


قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَي اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

86

(يعقوب) گفت:« غم طاقت فرسايم و اندوهم را تنها نزد خدا شكوه مى‌كنم! و چيزى را كه [شما] نمى‌دانيد از (جانب) خدا مى‌دانم.


يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ

87

اى پسرانم! برويد، و از يوسف و برادرش جستجو كنيد؛ و از [گشايش و] رحمت خدا نااميد نشويد؛ [چرا] كه جز گروه كافران، (كسى) از رحمت خدا نااميد نمى‌شود. »


فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ

88

و هنگامى كه (برادران يوسف) بر او وارد شدند، گفتند:« اى عزيز (مصر)، ما و خاندان ما را زيان رسيده، و كالاى ناچيزى آورده‌ايم؛ پس پيمانه را براى ما تمام بده، و بر ما بخششى صادقانه نما؛ كه خدا صدقه دهندگان را پاداش مى‌دهد. »


قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ

89

(يوسف) گفت:« آيا دانستيد، آنگاه كه شما ناآگاه بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد؟! »


قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

90

(برادران) گفتند:« آيا تو قطعا خودت يوسفى؟! »گفت:« من يوسفم، و اين (بنيامين) برادر من است! خدا بر ما منت گذارد؛ [چرا] كه هر كه خودنگهدارى (و پارسايى) كند، و شكيبايى نمايد، پس براستى خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كند. »


قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ

91

(برادران) گفتند:« به خدا سوگند، بيقين خدا تو را بر ما برگزيد (و برترى داد)؛ و (ما) حتما خطاكار بوديم! »


قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

92

(يوسف) گفت:« امروز سرزنشى بر شما نيست؛ خدا شما را مى‌آمرزد؛ و او مهرورزترين مهرورزان است؛


اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هٰذا فَأَلْقُوهُ عَليٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ

93

اين پيراهن مرا ببريد، و آن را بر صورت پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود؛ و همه خاندانتان را نزد من آوريد. »


وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلا أَنْ تُفَنِّدُونِ

94

و هنگامى كه كاروان (برادران از مصر) جدا شد، پدرشان [يعقوب‌] گفت:« قطعا من بوى يوسف را مى‌يابم! اگر [مرا] به كم‌خردى نسبت ندهيد. »


قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ

95

(اطرافيان) گفتند:« به خدا سوگند، قطعا تو در همان كژ راهى ديرينه‌ات هستى! »


فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَليٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

96

و هنگامى كه بشارتگر آمد، آن (پيراهن) را بر صورت او افكند، پس بينا شد! (يعقوب) گفت:« آيا به شما نگفتم در واقع من چيزى را كه [شما] نمى‌دانيد، از (جانب) خدا مى‌دانم! »


قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ

97

(فرزندان) گفتند:« اى پدر ما! آمرزش پيامدهاى (گناهان) مان را براى ما بخواه، كه ما خطاكار بوديم. »


قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

98

(يعقوب) گفت:« در آينده از پروردگارم، براى شما طلب آمرزش مى‌كنم؛ كه تنها او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است. »


فَلَمَّا دَخَلُوا عَليٰ يُوسُفَ آويٰ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ

99

و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در آغوش گرفت، و گفت:« اگر خدا بخواهد با امنيت وارد مصر شويد. »


وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هٰذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

100

و پدر و مادرش را بر تخت بر نشانيد؛ و به خاطر او (براى شكر خدا) سجده‌كنان (بر زمين) افتادند؛ و (يوسف) گفت:« اى پدر [من‌] اين تعبير خواب من است كه از پيش (ديده بودم) كه پروردگارم آن را تحقق بخشيد؛ و به من نيكى كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت، و شما را از بيابان (كنعان به مصر) آورد، بعد از آنكه شيطان، بين من و بين برادرانم فساد كرد! در حقيقت پروردگارم نسبت به آنچه مى‌خواهد [پيوسته‌] لطف كننده است؛ [چرا] كه تنها او دانا [و] فرزانه است.


رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ

101

پروردگارا! بيقين (بهره‌اى) از فرمانروايى (مصر) را به من دادى، و از (دانش) تعبير خواب‌ها به من آموختى، [اى آفريننده و] شكافنده آسمان‌ها و زمين! تو در دنيا و آخرت سرپرست منى؛ مرا مسلمان بميران؛ و مرا به شايستگان ملحق نما! »


ذٰلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ

102

اين [مطالب‌] از خبرهاى بزرگ غيب است كه آن را به سوى تو وحى مى‌كنيم؛ و نزد آن (برادر) ان نبودى، هنگامى كه تصميم جمعى بر كارشان گرفتند، در حالى كه آنان فريب‌كارى مى‌كردند.


وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ

103

و بيشتر مردم مؤمن نمى‌شوند، و گرچه (بر ايمان آوردنشان) حريص باشى.


وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ

104

و هيچ پاداشى بر اين (رسالت) از آنان نمى‌خواهى؛ اين (قرآن) جز يادآورى براى جهانيان نيست.


وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ

105

و چه بسيار نشانه‌اى (از خدا) در آسمان‌ها و زمين است كه بر آنها مى‌گذرند، در حالى كه آنان از آنها روى گردانند.


وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ

106

و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند، جز در حالى كه آنان مشركند.


أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

107

و آيا در امانند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان در رسد، يا ساعت [قيامت‌] ناگهان برايشان فرا رسد، در حالى كه آنان (با درك حسى) متوجه نمى‌شوند؟!


قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَي اللَّهِ عَليٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

108

(اى پيامبر) بگو:« اين راه من است! كه من و هر كس مرا پيروى مى‌كند، با شناخت، (مردم را) به سوى خدا فرا مى‌خوانيم؛ و خدا منزه است و من از مشركان نيستم. »


وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُريٰ أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ

109

و پيش از تو نفرستاديم، جز مردانى از اهل آبادى‌ها كه به سوى آنان وحى مى‌كرديم؛ پس آيا در زمين گردش نكرده‌اند، تا بنگرند، چگونه بوده است فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند؟ و حتما سراى آخرت براى كسانى كه خودنگهدارى (و پارسايى) كردند بهتر است؛ پس آيا خردورزى نمى‌كنيد؟!


حَتَّي إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

110

(فرستادن پيامبران ادامه يافت) تا آنگاه كه فرستادگان (الهى از ايمان آوردن مردم) نااميد شدند و دانستند كه آنان تكذيب شده‌اند، (در اين حال) يارى ما بديشان رسيد؛ پس هر كس را كه خواستيم، نجات داده شد؛ و [لى‌] سختى (مجازات) ما از گروه خلافكاران بازگردانده نشود.


لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَريٰ وَ لٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

111

بيقين در حكايت‌هاى آنان براى خردمندان عبرتى بود! (اينها) سخنى نبود كه به دروغ نسبت داده شود؛ و ليكن مؤيد آنچه (از كتاب‌هاى الهى) كه پيش از آن است، مى‌باشد؛ و شرح هر چيزى (كه مايه سعادت) است؛ و رهنمود و رحمتى براى گروهى است كه ايمان مى‌آورند.


سوره الرعد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ

1

به نام خداى گسترده‌مهر مهرورز؛ الف، لام، ميم، را، آن [ها] آيات كتاب (الهى) است؛ و آنچه از طرف پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده، حق است؛ و ليكن بيشتر مردم ايمان نمى‌آورند.


اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَويٰ عَلَي الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّي يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ

2

خدا كسى است كه آسمان‌ها را، بدون ستون‌هايى كه آنها را ببينيد، برافراشت؛ سپس بر تخت (جهاندارى) تسلط يافت؛ و خورشيد و ماه را رام ساخت، هر كدام تا سرآمد معينى روانند. به تدبير كارها پرداخت؛ آيات (و نشانه‌هاى خود) را شرح مى‌دهد؛ تا شايد شما به ملاقات پروردگارتان يقين پيدا كنيد.


وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

3

و او كسى است كه زمين را گسترانيد؛ و در آن [كوه‌هاى‌] استوار و جوى‌ها قرار دارد؛ و از همه محصولات در آن يك جفت دوتايى قرار داد؛ روز را به شب مى‌پوشاند؛ قطعا در آن [ها] نشانه‌هايى است براى گروهى كه تفكر مى‌كنند.


وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقيٰ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَليٰ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

4

و در زمين، پاره‌هايى كنار هم و بوستان‌هايى از انگورها و زراعت و درختان خرما، يك پايه‌اى و غير يك پايه‌اى [قرار دارد،] كه با يك آب سيراب مى‌شوند! و [با اين حال،] برخى از آنها را در ميوه‌ها بر برخى [ديگر] برترى مى‌دهيم؛ قطعا در آن [ها] نشانه‌هايى است براى گروهى كه خردورزى مى‌كنند.


وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ

5

و اگر (از چيزى) به شگفت مى‌آيى، پس شگفت، سخن آنهاست (كه مى‌گويند:)« آيا هنگامى كه خاك شديم، آيا براستى ما در آفرينش جديدى خواهيم بود؟! »آنان كسانى هستند كه به پروردگارشان كفر ورزيدند، و آنان غل‌ها در گردن‌هايشان است؛ و آنان أهل آتشند در حالى كه آنان در آنجا ماندگارند.


وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَليٰ ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ

6

و پيش از نيكى از تو مى‌خواهند كه در بدى شتاب ورزى؛ و حال آنكه پيش از آنان [بلاهاى‌] مثال زدنى فرود آمده است! و قطعا پروردگار تو نسبت به مردم- با وجود ستمشان- داراى آمرزش است؛ و قطعا پروردگارت سخت كيفر است!


وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ

7

و كسانى كه كفر ورزيدند، مى‌گويند:« چرا نشانه (معجزه آسايى) از طرف پروردگارش بر او فرود نيامده است؟! » (اى پيامبر) تو فقط هشدار دهنده‌اى؛ و براى هر گروهى رهنمايى است.


اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثيٰ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ

8

خدا مى‌داند: آنچه را كه هر ماده‌اى باردار مى‌شود، و آنچه را كه رحم‌ها مى‌كاهند و آنچه را كه مى‌افزايند؛ و هر چيزى نزد او به اندازه‌اى است.


عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ

9

(او) داناى نهان و آشكار، بزرگ [و] بسيار بلند مرتبه است.


سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ

10

(براى او) يكسان است كسى از شما كه سخن را پنهان كند، و كسى كه آن را آشكار سازد؛ و كسى كه او در شب مخفى شود و در روز آشكارا حركت كند.


لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ

11

براى او، مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رويش، و از پشت سرش، او را از فرمان الهى (حوادث غير حتمى) حفظ مى‌كنند؛ در حقيقت خدا آن (سرنوشتى) كه در قومى است را تغيير نمى‌دهد تا اينكه آنچه را در خودشان است، تغيير دهند؛ و هنگامى كه خدا براى قومى (بخاطر اعمالشان) بدى بخواهد، پس هيچ بازگشتى براى آن نخواهد بود؛ و جز او، هيچ سرپرستى براى آنان نخواهد بود.


هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ

12

او كسى است كه برق را، براى ترس و اميد به شما مى‌نماياند، و ابرهاى گرانبار را پديد مى‌آورد.


وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ

13

و رعد، به ستايش او، و فرشتگان از ترسش، تسبيح مى‌گويند! و آذرخش‌ها را مى‌فرستد، و با آن هر كس را بخواهد مورد اصابت قرار مى‌دهد، در حالى كه آنان در باره خدا مجادله مى‌كنند؛ و او مجازاتى شديد دارد.


لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَي الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ

14

فراخوان حق تنها از آن اوست؛ و غير از او، كسانى را كه (مشركان) مى‌خوانند، هيچ چيزى از (دعاى) آنان را نمى‌پذيرند؛ مگر همانند كسى (هستند) كه دو كف (دست) ش را به سوى آب مى‌گشايد تا [آب‌] به دهانش برسد، در حالى كه آن (آب) به (دهان) او نخواهد رسيد؛ و خواندن (غير خدا توسط) كافران جز در گمراهى نيست.


وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ

15

و هر كه در آسمان‌ها و زمين است- خواه و ناخواه- و سايه‌هايشان، بامدادان و عصرگاهان [و شب هنگام‌]، تنها براى خدا سجده مى‌كنند.


قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْميٰ وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ

16

(اى پيامبر) بگو:« چه كسى پروردگار آسمان‌ها و زمين است؟ »بگو:« خدا. »بگو:« پس آيا غير از او سرپرستانى گزيده‌ايد كه براى خودشان مالك هيچ سود و زيانى نيستند؟! »بگو:« آيا نابينا و بينا مساويند؟! يا آيا تاريكى‌ها و نور برابرند؟! يا همتايانى براى خدا قرار دادند كه مانند آفرينش او آفريده‌اند، و (اين دو) آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟! »بگو:« خدا آفريننده هر چيزى است؛ و او يگانه چيره است! »


أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ

17

(خدا) از آسمان آبى فرستاد، و دره‌هايى از سيل به اندازه (گنجايش) آنها روان شد، و سيل، كفى فراوان و بلند بر خود آورد، و از آنچه براى بدست آوردن زيورى يا كالايى، آتش بر آن مى‌افروزند (نيز) كفى مانند آن [بر آيد]؛ خدا، حق و باطل را چنين (مثل) مى‌زند؛ و اما كف، به كنارى مى‌رود، ولى آنچه به مردم سود مى‌رساند پس در زمين مى‌ماند؛ خدا مثل‌ها را چنين مى‌زند!


لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنيٰ وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ

18

براى كسانى كه (دعوت) پروردگارشان را پذيرفتند، نيكى است؛ و كسانى كه (دعوت) او را نپذيرفته‌اند، اگر (بر فرض) تمام آنچه در زمين است، و همانندش را با آن داشته باشند، حتما آن را (براى نجات خود از عذاب) تاوان مى‌دهند؛ آنان، برايشان حساب بدى است؛ و مقصدشان جهنم، و چه بد بسترى است!


أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْميٰ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ

19

و آيا كسى كه مى‌داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو فرود آمده حق است، همانند كسى است كه او نابيناست؟! تنها خردمندان متذكر مى‌شوند؛


الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ

20

(همان) كسانى كه به پيمان خدا وفا مى‌كنند، و پيمان محكم را نمى‌شكنند؛


وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ

21

و كسانى كه آنچه را خدا فرمان به پيوستنش داده، مى‌پيوندند؛ و از (مخالفت) پروردگارشان مى‌هراسند؛ و از حساب بد مى‌ترسند؛


وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ

22

و كسانى كه در طلب (رضايت) ذات پروردگارشان شكيبايى مى‌كنند؛ و نماز را برپا مى‌دارند؛ و از آنچه به آنان« روزى »داده‌ايم، پنهانى و آشكارا، (در راه خدا) مصرف مى‌كنند؛ و با نيكى، بدى را دور مى‌سازند؛ آنان، برايشان فرجام [نيك‌] سراى [ديگر] است.


جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ

23

(همان) بوستان‌هاى (ويژه) ماندگار كه وارد آن مى‌شوند، و هر كس از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان شايسته باشد، (نيز وارد مى‌شود)؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‌گردند؛


سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ

24

(و مى‌گويند:) سلام بر شما بخاطر شكيبايى‌تان! و چه نيكوست فرجام سراى [ديگر].


وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

25

و كسانى كه پيمان خدا را پس از محكم ساختن آن مى‌شكنند، و آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى‌گسلند، و در زمين فساد مى‌كنند، آنان برايشان لعنت است! و بدى سراى [ديگر] براى ايشان است.


اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ

26

خدا« روزى »را براى هر كس كه بخواهد (و شايسته بداند) گسترده سازد و تنگ گرداند؛ و [لى كافران‌] به زندگى پست (دنيا) شادمان شدند؛ در حالى كه زندگى پست (دنيا) در [برابر] آخرت، جز كالاى [ناچيزى‌] نيست.


وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ

27

و كسانى كه كفر ورزيدند مى‌گويند:« چرا نشانه (معجزه آسايى) از طرف پروردگارش بر او فرود نيامده است؟! »بگو:« در حقيقت خدا هر كس را (بخاطر اعمالش) بخواهد، در گمراهى وانهد؛ و هر كس را كه باز گردد، به سوى خود راهنمايى مى‌كند. »


الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

28

(همان) كسانى كه ايمان آورده‌اند، و دل‌هايشان با ياد خدا آرام مى‌گيرد؛ آگاه باشيد، كه تنها با ياد خدا دل‌ها آرامش مى‌يابد!


الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبيٰ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ

29

كسانى كه ايمان آوردند و [كارهاى‌] شايسته انجام دادند، پاكيزه‌ترين (زندگى)، و بازگشت نيكو براى ايشان است.


كَذٰلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ

30

بدين سان تو را در ميان امتى فرستاديم كه پيش از آن، امت‌هاى [ديگرى‌] سپرى شدند، تا آنچه را به سوى تو وحى نموده‌ايم بر آنان بخوانى [و پيروى كنى‌]، در حالى كه آنان به (خداى) گسترده‌مهر كفر مى‌ورزند؛ بگو:« او پروردگار من است؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ تنها بر او توكل كرده‌ام؛ و بازگشت [من‌] تنها به سوى اوست. »


وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتيٰ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعاً وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّي يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ

31

و اگر (بر فرض) قرآنى بود كه بوسيله آن كوه‌ها روان شود، يا زمين بدان قطعه قطعه گردد، يا بوسيله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ايمان نخواهند آورد)؛ ليكن همه كارها تنها از آن خداست. و آيا كسانى كه ايمان آورده‌اند (از ايمان آوردن كافران) نااميد نشده‌اند، (و نمى‌دانند) كه اگر (بر فرض) خدا بخواهد مسلما همه مردم را هدايت مى‌كند؟! و كسانى كه كفر ورزيده‌اند، پيوسته بخاطر آنچه با زيركى ساختند، [بلاهاى‌] كوبنده‌اى به آنان مى‌رسد، يا به نزديكى خانه آنان فرود مى‌آيد، تا وعده خدا فرا رسد؛ كه خدا از وعده (خود) تخلف نمى‌كند.


وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ

32

و قطعا پيش از تو فرستادگانى ريشخند شدند؛ و به كسانى كه كفر ورزيدند مهلت دادم سپس آنان را گرفتار (مجازات) كردم؛ پس كيفر [من‌] چگونه بود؟!


أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَليٰ كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ

33

و آيا كسى كه او بر (سر) هر شخصى، بدانچه بدست آورده، ايستاده (و مراقب اوست، همچون كسى است كه اين صفات را ندارد)؟! و براى خدا همتايانى قرار دادند؛ بگو:« آنها را نام ببريد! بلكه چيزى را به او خبر مى‌دهيد كه (از وجود آن) در زمين آگاه نيست، يا سخنان ظاهرى (و بدون دليل) مى‌گوييد؟! »بلكه براى كسانى كه كفر ورزيدند، نيرنگشان آراسته شده است، و از راه (خدا) باز داشته شده‌اند؛ و هر كس را خدا (بخاطر اعمالش) در گمراهى وانهد، پس هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود.


لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ

34

براى آن (مشرك) ان در زندگى پست (دنيا) عذابى است؛ و حتما عذاب آخرت سخت‌تر است؛ و براى آنان، در برابر (عذاب) خدا، هيچ نگهدارنده‌اى نيست!


مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَي الْكافِرِينَ النَّارُ

35

مثال بهشتى كه پارسايان [و خودنگهداران بدان‌] وعده داده شده‌اند، (همچون بوستانى است كه) نهرها از زير [درختان‌] ش روان است، ميوه‌هاى آن و سايه‌اش دائمى است؛ اين فرجام كسانى است كه پارسايى (و خودنگهدارى) كردند؛ و فرجام كافران، آتش است!


وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ

36

و كسانى كه كتاب [الهى‌] به آنان داده‌ايم، از آنچه به سوى تو فرو فرستاده شده شادمانند؛ و از [ميان‌] احزاب كسانى هستند كه بخشى از آن را انكار مى‌كنند؛ (اى پيامبر) بگو:« فرمان داده شده‌ام كه تنها خدا را بپرستم؛ و به او شرك نورزم؛ فقط به سوى او فرا مى‌خوانم؛ و بازگشت [من‌] تنها به سوى اوست. »


وَ كَذٰلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ

37

و بدين‌سان آن (قرآن) را بصورت حكمى واضح فرو فرستاديم؛ و اگر بعد از آنكه آگاه شدى، از هوس‌هاى آنان پيروى كنى، براى تو در برابر (عذاب) خدا هيچ ياورى و هيچ نگهدارنده‌اى نيست!


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ

38

و بيقين فرستادگانى را پيش از تو فرستاديم؛ و براى آنان همسران و نسلى قرار داديم؛ و براى هيچ فرستاده‌اى سزاوار نيست (و حق ندارد) كه نشانه (معجزه آسايى) را جز به رخصت خدا بياورد؛ براى هر سرآمد (و زمانى حكم) نوشته شده ايست.


يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ

39

خدا هر چه را بخواهد نابود مى‌كند و [يا] استوار مى‌دارد؛ و نوشته اصلى (علم الهى) تنها نزد اوست.


وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ

40

و اگر پاره‌اى از آنچه (از مجازات‌ها) كه به آنان وعده مى‌دهيم، به تو بنمايانيم، و يا (قبل از عذاب آنان جان) تو را كامل بگيريم، پس فقط رساندن [پيام‌] بر عهده تو، و حساب بر عهده ماست.


أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ

41

و آيا اطلاع نيافته‌اند كه ما به سراغ زمين مى‌آييم در حالى كه از اطرافش آن را مى‌كاهيم؟ و خدا حكم مى‌كند، در حالى كه هيچ تأخير اندازنده‌اى براى حكم او نيست؛ و او حسابرسى سريع است.


وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَي الدَّارِ

42

و در واقع كسانى پيش از آنان فريبكارى كردند؛ و [لى‌] همه ترفندها تنها از آن خداست؛ (او) آنچه را كه هر شخصى بدست مى‌آورد مى‌داند؛ و بزودى كافران خواهند دانست كه فرجام سراى (ديگر) از آن كيست.


وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفيٰ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ

43

و كسانى كه كفر ورزيدند مى‌گويند:« (تو) فرستاده شده نيستى. » (اى پيامبر) بگو:« گواهى خدا، و كسى كه علم كتاب (قرآن) نزد اوست، بين من و بين شما كافى است. »


سوره ابراهیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِليٰ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

1

به نام خداى گسترده‌مهر مهرورز؛ الف، لام، را، [اين‌] كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم، بخاطر اينكه مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاريكى‌ها به سوى نور بيرون آورى، به سوى راه (خداى) شكست‌ناپذير [و] ستوده.


اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ

2

(همان) خدايى كه آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، فقط از آن اوست؛ و واى بر كافران از عذابى شديد!


الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَي الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ

3

(همان) كسانى كه زندگى پست (دنيا) را بر آخرت ترجيح مى‌دهند؛ و (مردم را) از راه خدا باز مى‌دارند؛ و مى‌خواهند آن (راه) را منحرف سازند؛ آنان در گمراهى دورى هستند.


وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

4

و هيچ فرستاده‌اى را، جز به زبان قومش نفرستاديم؛ بخاطر اينكه (بتواند حقايق را) براى آنان بروشنى بيان كند. و خدا هر كس را (بخاطر اعمالش) بخواهد در گمراهى وانهد، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) راهنمايى كند؛ و او شكست‌ناپذير [و] فرزانه است.


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسيٰ بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

5

و بيقين موسى را با نشانه‌هاى (معجزه آساى) مان فرستاديم؛ كه قومت را از تاريكى‌ها به سوى نور بيرون آور؛ و روزهاى خدا را به آنان يادآورى نما؛ [چرا] كه حتما در آن (يادآورى‌ها) براى هر بسيار شكيباى بسيار سپاسگزار، نشانه‌هاى (عبرت آموزى) است.


وَ إِذْ قالَ مُوسيٰ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذٰلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ

6

و (ياد كن) هنگامى را كه موسى به قومش گفت:« نعمت خدا را بر خودتان به ياد آريد، آنگاه كه شما را از (چنگ) فرعونيان نجات بخشيد؛ در حالى كه شما را (با شكنجه و) عذاب بدى آزردند، و پسران شما را سر مى‌بريدند، و زنانتان را زنده نگه مى‌داشتند؛ و در آن [ها] آزمايش بزرگى از [جانب‌] پروردگارتان بود. »


وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ

7

و (ياد كن) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد:« اگر سپاسگزارى كنيد، حتما شما را (نعمتى) مى‌افزايم؛ و اگر ناسپاسى كنيد، قطعا عذاب من شديد است! »


وَ قالَ مُوسيٰ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ

8

و موسى گفت:« اگر شما و كسانى كه در زمين هستند همگى كفر ورزيد، پس (زيانى به خدا نمى‌رسانيد؛ چرا) كه حتما خدا توانگرى ستوده است. »


أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

9

آيا خبر بزرگ كسانى كه پيش از شما بودند:« قوم نوح »و« عاد »و« ثمود »و كسانى كه بعد از آنان بودند، به شما نرسيده است؟ در حالى كه جز خدا (كسى) از آنان آگاهى (كامل) ندارد؛ فرستادگانشان دليل‌هاى روشن (معجزه آسا) براى آنان آوردند، و [لى‌] دست‌هايشان را به دهان‌هايشان بازگرداندند، و گفتند:« در واقع ما به آنچه شما بدان فرستاده شده‌ايد، كفر ورزيديم؛ و قطعا ما در مورد آنچه ما را به سوى آن فرا مى‌خوانيد، در شك ترديدآميزى هستيم. »


قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِليٰ أَجَلٍ مُسَمًّي قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ

10

فرستادگانشان گفتند:« آيا در باره خدايى كه شكافنده [و آفريننده‌] آسمان‌ها و زمين است، شكى است؟! (او) شما را فرا مى‌خواند تا بخشى از پيامدهاى (گناهان) تان را براى شما بيامرزد؛ و (مرگ) شما را تا سرآمد معينى به تأخير اندازد. » (كافران) گفتند:« شما جز بشرى همانند ما نيستيد، مى‌خواهيد كه ما را از آنچه پدرانمان همواره مى‌پرستيدند باز داريد؛ پس دليل آشكار (و معجزه‌ا) ى براى ما بياوريد. »


قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَليٰ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

11

فرستادگانشان به آنان گفتند:« ما جز بشرى همانند شما نيستيم و ليكن خدا بر هر كس از بندگانش كه بخواهد (و شايسته بداند)، منت مى‌گذارد (و نعمت نبوت عطا مى‌كند)؛ و براى ما شايسته نيست كه جز به رخصت خدا، براى شما دليل (و معجزه‌ا) ى آوريم؛ و مؤمنان پس بايد تنها بر خدا توكل كنند.


وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَليٰ ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

12

و چرا ما بر خدا توكل نكنيم، در حالى كه ما را به راه‌هايمان رهبرى كرده است؟! و قطعا بر آزارهايتان بر ما، شكيبايى خواهيم كرد؛ و توكل كنندگان، پس بايد تنها بر خدا توكل كنند. »


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحيٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ

13

و كسانى كه كفر ورزيدند به فرستادگانشان گفتند:« بيقين شما را از سرزمين‌مان بيرون خواهيم كرد، يا حتما به آيين ما باز گرديد. »و پروردگارشان به سوى آنان وحى فرستاد كه:« قطعا ستمكاران را هلاك مى‌كنيم؛


وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذٰلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ

14

و حتما شما را بعد از آنان در زمين سكونت خواهيم داد؛ اين براى كسى است كه از جايگاه (داورى) من ترس داشته باشد و از تهديد [من‌] بترسد! »


وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

15

و (فرستادگان خدا) پيروزى خواستند، و (سرانجام) هر زورگوى ستيزه‌گرى نوميد شد.


مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقيٰ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ

16

بدنبال آن (زورگو) جهنم خواهد بود، و از خونابه‌اى چركين سيراب مى‌شود.


يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ

17

آن را جرعه جرعه مى‌نوشد؛ و نزديك است كه آن را به آسانى فرو نبرد؛ و مرگ از هر جا به سراغ او مى‌آيد، در حالى كه او نمى‌ميرد؛ و بدنبال او عذابى سخت است!


مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَليٰ شَيْءٍ ذٰلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ

18

مثال كسانى كه به پروردگارشان كفر ورزيدند، (آن است كه:) كردارهايشان همچون خاكسترى است كه بادى تند در روزى طوفانى بدان بوزد؛ [آنان‌] قادر بر هيچ چيزى از آنچه بدست آورده‌اند نيستند (و بهره‌اى نمى‌برند)؛ اين تنها گمراهى دور است.


أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ

19

آيا اطلاع نيافتى كه خدا، آسمان‌ها و زمين را به حق آفريده است؟! اگر بخواهد، شما را (از ميان) مى‌برد و آفرينش جديدى مى‌آورد؛


وَ ما ذٰلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ

20

و اين (كار) بر خدا سخت نيست.


وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ

21

و (در رستاخيز) همگى در برابر خدا ظاهر شوند؛ و كم توانان به كسانى كه تكبر ورزيدند گويند:« در واقع ما پيروان شما بوديم؛ پس آيا شما چيزى از عذاب خدا را از ما دفع مى‌كنيد؟ » (مستكبران) مى‌گويند:« اگر (بر فرض) خدا ما را راهنمايى كرده بود، حتما شما را راهنمايى مى‌كرديم؛ چه بيتابى كنيم يا شكيبايى نماييم، بر ما يكسان است، هيچ راه فرارى براى ما نيست! »


وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ

22

و شيطان، هنگامى كه كار پايان يافت مى‌گويد:« در حقيقت، خدا وعده حق به شما وعده داد؛ و [من‌] به شما وعده دادم، و [لى‌] با شما تخلف كردم؛ و براى من هيچ تسلطى بر شما نبود، جز اينكه شما را فرا خواندم، و [درخواست‌] مرا پذيرفتيد، پس مرا سرزنش مكنيد، و خودتان را سرزنش كنيد؛ من فريادرس شما نيستم، و شما فريادرس من نيستيد. براستى كه من شريك قرار دادن شما، پيش از اين (مرا براى خدا) را انكار مى‌كنم. »در واقع ستمكاران برايشان عذاب دردناكى است!


وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ

23

و كسانى را كه ايمان آوردند و [كارهاى‌] شايسته انجام دادند، به بوستان‌هاى [بهشت‌] در آورند، كه نهرها از زير [درختان‌] ش روان است؛ در حالى كه در آنجا به رخصت پروردگارشان ماندگارند؛ [و] زنده باد آنان در آنجا،« سلام »است.


أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ

24

آيا اطلاع نيافتى چگونه خدا مثل زده؟! سخنى پاكيزه را كه همچون درخت پاكيزه‌اى است كه ريشه‌اش استوار، و شاخه‌اش در آسمان است؛


تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

25

هر زمان ميوه‌هايش را به رخصت پروردگارش مى‌دهد. و خدا براى مردم مثل‌ها مى‌زند، تا شايد آنان متذكر شوند.


وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ

26

و مثال سخنى پليد همچون درخت پليدى است، كه از روى زمين كنده شده، در حالى كه برايش هيچ ثباتى نيست.


يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ

27

خدا كسانى را كه ايمان آوردند، بوسيله گفتار (و دلايل و عقايد) استوار، در زندگى پست (دنيا) و در آخرت، پايدار مى‌دارد؛ و خدا ستمكاران را در گمراهى وا مى‌نهد؛ و خدا آنچه را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مى‌دهد.


أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ

28

آيا نظر نكرده‌اى به كسانى كه (شكر) نعمت خدا را به كفر [ان‌] تبديل كردند، و قومشان را به سراى هلاكت در آوردند؟


جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ

29

(همان) جهنم كه در آن وارد مى‌شوند (و مى‌سوزند)؛ و چه بد قرارگاهى است!


وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَي النَّارِ

30

و براى خدا همانندهايى (معبودگونه) قرار دادند، تا (مردم را) از راه او گمراه سازند؛ بگو:« بهره‌مند گرديد (ولى فايده‌اى ندارد)؛ چرا كه فرجام شما به سوى آتش است! »


قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ

31

(اى پيامبر) به بندگان من كه ايمان آورده‌اند بگو: نماز را بر پا دارند؛ و از آنچه به آنان« روزى »داده‌ايم، پنهانى و آشكارا، (در راه خدا) مصرف كنند؛ پيش از آنكه روزى فرا رسد، كه در آن هيچ معامله‌اى و هيچ دوستى نيست.


اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ

32

خدا كسى است كه آسمان‌ها و زمين را آفريد؛ و از آسمان، آبى فرو فرستاد و بوسيله آن، از محصولات براى شما« روزى »بيرون آورد؛ و كشتى‌ها را براى شما رام گردانيد، تا در دريا به فرمان او روان شوند؛ و نهرها را (نيز) براى شما رام نمود؛


وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ

33

و (منافع) خورشيد و ماه را، كه پيوسته روانند، براى شما مسخر گردانيد؛ و شب و روز را (نيز) مسخر شما ساخت؛


وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ

34

و از هر آنچه كه از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت‌هاى خدا را بشماريد، نمى‌توانيد آن [ها] را شمارش كنيد؛ قطعا انسان بسى ستمگر و بسيار ناسپاس است!


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هٰذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ

35

و (ياد كن) هنگامى را كه ابراهيم گفت:« پروردگارا اين سرزمين (مكه) را امن قرار ده؛ و من و پسرانم را از پرستش بت‌ها دور دار!


رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

36

پروردگارا، به درستى كه آن [بت‌] ان بسيارى از مردم را گمراه ساختند؛ و هر كس از من پيروى كند پس در واقع او از من است؛ و هر كس مرا نافرمانى كند، پس براستى كه تو بسيار آمرزنده مهرورزى.


رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

37

[اى‌] پروردگار ما! در واقع من برخى از فرزندانم را در دره‌اى (و سرزمينى) بدون زراعت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. [اى‌] پروردگار ما! (آنان را سكونت دادم) تا نماز را برپا دارند؛ پس دل‌هاى گروهى از مردم را به سوى آنان گرايش ده؛ و آنان را از محصولات روزى ده، تا شايد آنان سپاسگزارى كنند.


رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفيٰ عَلَي اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ

38

[اى‌] پروردگار ما! در حقيقت تو آنچه را پنهان مى‌كنيم و آنچه را آشكار مى‌نماييم، مى‌دانى؛ و هيچ چيزى در زمين و در آسمان بر خدا مخفى نمى‌ماند.


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ

39

ستايش مخصوص خدايى است كه در پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد؛ قطعا پروردگار من، شنونده دعاست.


رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ

40

پروردگارا، من و برخى از فرزندانم را برپا كننده نماز قرار ده، و [اى‌] پروردگار ما! دعاى (من) را بپذير.


رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ

41

اى پروردگار ما، در روزى كه حساب برپا مى‌شود، من و پدر و مادرم و مؤمنان را بيامرز! »


وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ

42

و هرگز مپندار كه خدا از آنچه ستمكاران انجام مى‌دهند، غافل است؛ (كيفر) آنان را تنها براى روزى تأخير مى‌اندازد كه چشم‌ها در آن خيره مى‌شود؛


مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمُ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ

43

در حالى كه شتابان، سرهايشان را بلند كرده، [و] چشمانشان بر هم نمى‌خورد؛ و (از وحشت) دل‌هايشان تهى است!


وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِليٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ

44

و مردم را هشدار ده، به روزى كه عذاب به سراغشان مى‌آيد، و كسانى كه ستم كردند مى‌گويند:« [اى‌] پروردگار ما! تا سرآمد نزديك (عذاب) ما را به تأخير انداز، تا دعوت تو را بپذيريم و از فرستادگان پيروى كنيم. »و (لى پاسخ مى‌شنوند كه:) آيا پيش از [اين‌] سوگند ياد نكرده بوديد كه هيچ فنايى براى شما نيست؟!


وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ

45

و در خانه‌هاى كسانى كه به خودشان ستم كردند، سكونت كرديد، و براى شما روشن گرديد كه با آنان چه كرديم؟ و براى شما مثل‌ها زديم.


وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ

46

و بيقين [با] فريبكاريشان فريب كارى كردند؛ و فريبكاريشان نزد خدا (آشكار) است؛ و اگر چه فريب شان (چنان باشد كه) از آن كوه‌ها از جا كنده شود!


فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ

47

پس هرگز مپندار كه خدا از وعده‌اش با فرستادگانش، تخلف مى‌كند؛ چرا كه خدا شكست‌ناپذيرى صاحب انتقام است.


يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ

48

در روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمان‌ها (به آسمان‌هاى ديگرى) تبديل مى‌شوند، و (مردم) در برابر خداى يگانه چيره، ظاهر شوند.


وَ تَرَي الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ

49

و در آن روز، خلافكاران را مى‌بينى در حالى كه نزديك به همديگر در زنجيرها (بسته شده) اند؛


سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشيٰ وُجُوهَهُمُ النَّارُ

50

پيراهن‌هايشان از مس گداخته است؛ و صورت‌هايشان را آتش مى‌پوشاند!


لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ

51

تا خدا به هر كس آنچه را كسب كرده جزا دهد، كه خدا حسابرسى سريع است.


هٰذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ

52

اين (قرآن)، رساندن (پيام) براى مردم است (تا نصيحت شوند)؛ و تا بوسيله آن هشدار داده شوند، و تا بدانند كه او معبود يگانه است؛ و تا خردمندان يادآور شوند.


جزء قبل

جزء 13 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان