من خويش را مبرا نمىكنم كه نفس پيوسته به بدى فرمان مىدهد مگر آنكه خدايم بخواهد كه خداى من آمرزنده و مهربان است.
پادشاه گفت: وى را نزد من آوريد كه او را محرم خويش كنم و همين كه با او سخن گفت اظهار داشت: تو اكنون نزد ما محترم و امينى.
يوسف گفت: انبارهاى مصر را در اختيار من بگذار كه نگهدار و دانايم.
بدينسان يوسف را در آن سرزمين تمكن داديم كه در آن هر كجا خواهد مقام گيرد، رحمت خود به هر كه خواهيم مىرسانيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكنيم.
پاداش آخرت براى آنان كه ايمان آورده و تقوى كار هستند از اين بهتر است.
برادران يوسف به مصر آمدند و بر يوسف وارد شدند، يوسف آنها را شناخت ولى آنها او را نشناختند.
و چون آنها را به اطعامشان آماده كرد گفت: برادرى كه از پدر خويش داريد پيش من آوريد مگر نمىبينيد كه من پيمانه را تمام مىدهم و بهترين پذيرايى كنندگانم؟
اگر او را پيش من نياريد نزد من پيمانه نداريد و محترم نمىشويد.
گفتند: او را از پدرش خواهيم خواست و اين كار را خواهيم كرد.
و به غلامان خود گفت: پولشان را در بارهايشان بگذاريد شايد پس از برگشتن پيش كسان خود آن را بشناسند و شايد بازهم بيايند.
همين كه پيش پدر باز گشتند گفتند: اى پدر پيمانه از ما منع شده برادرمان را با ما بفرست كه پيمانه بگيريم و او را حفاظت مىكنيم.
يعقوب گفت: آيا درباره او بر شما مطمئن باشم بدان صورت كه از پيش درباره برادرش مطمئن شدم خدا بهترين حافظ و ارحم الراحمين است.
و چون متاع خود باز كردند سرمايهشان را ديدند كه به آنها برگشته است گفتند: اى پدر غير از اين چه مىخواهيم اين سرمايه ماست كه برگشته (با آن به خريد مجدد مىرويم) به خانواده خود طعام مىخريم، يك بار شتر اضافه مىكنيم كه آن كيل آسانى است.
يعقوب گفت: هرگز او را با شما نخواهم فرستاد مگر آنكه سوگند اكيد ياد كنيد كه او را برگردانيد چون سوگند اكيد ياد كردند گفت: خدا بر آنچه مىگوئيم گواه است.
يعقوب گفت: اى پسران من از يك دروازه به شهر وارد نشويد و از دروازههاى مختلف داخل شويد، من با اين گفته، شما را از خدا بىنياز نمىكنم، فرمان خاص خداست، بر او اعتماد كردم، اعتمادكنندگان به او اعتماد نمايند.
چون از محلى كه پدرشان گفته بود داخل شدند آن گونه داخل شدن آنها را به هيچ وجه از خدا بىنياز نمىكرد مگر اينكه آن گفته آرامشى بر يعقوب بخشيد او به آنچه ما تعليم دادهايم داناست ولى بيشتر مردم نمىدانند.
وقتى كه بر يوسف داخل شدند برادرش را بنزد خود كشيد و گفت: من برادر تو هستم در مقابل آنچه مىكردهاند محزون مباش.
چون آنها را با متاعشان آماده كرد، پيمانه را در انبان برادرش گذاشت آن گاه اعلام گرى ندا كرد كه: اى كاروان شما دزدان هستيد.
به اعلام كننده رو كرده و گفتند: چه چيز گم كردهايد؟
گفتند: پيمانه پادشاه را گم كردهايم هر كه آن را بياورد يك بار شتر براى اوست و من به آن ضامنم.
گفتند: به خدا قسم دانستهايد كه ما نيامدهايم تا در مصر افساد كنيم و ما دزد نبودهايم.
گفتند: اگر معلوم شود كه دروغگوئيد سزايش چيست؟
گفتند: سزاى آن كسى است كه سقايه در بر او پيدا شده است، خودش سزاى سرقت است دزدان را چنين سزا مىدهيم.
يوسف اول شروع كرد به ظروف برادرانش آن گاه سقايه را از انبان برادرش خارج كرد، اين چنين به يوسف تدبير آموختيم، او را نمىرسيد كه برادرش را در قانون پادشاه بگيرد مگر آنكه خدا بخواهد، آنكه را بخواهيم درجههايى بالا مىبريم و بالاى هر دانا دانايى هست.
گفتند: اگر اين دزدى كرده برادرش نيز پيشتر دزدى كرده بود، يوسف اين سخن را در ضمير خود پنهان كرد و به آنها چيزى نگفت و گفت شما موقعيت بدى داريد خدا به آنچه وصف مىكنيد داناست.
گفتند: اى عزيز او را پدر پير و محترمى است يكى از ما را به جاى او بگير كه ما تو را نيكوكار مىبينيم.
گفت: پناه بر خدا كه بگيريم مگر آن كس را كه متاع خود را پيش او يافته و گرنه ستمكاريم.
وقتى كه از يوسف مأيوس شدند نجواكنان خود را از مردم كنار كشيدند، بزرگشان گفت: آيا نمىدانيد كه پدرتان از شما پيمان اكيد گرفته است و از پيش چه تقصيرى درباره يوسف كردهايد، من از اينجا خارج نمىشوم مگر آنكه پدرم اذن دهد يا خدا حكمى بكند كه او بهترين داورانست.
برگرديد به سوى پدرتان و بگوئيد: پدر فرزندت سرقت كرد، ما فقط به آنچه مىدانستيم شهادت داديم و ما به غيب دانا و حافظ نبودهايم.
بپرس از شهرى كه در آن بوديم و از كاروانى كه در آن آمديم، ما راستگويانيم.
گفت: نه ضميرتان كار خطرناكى را بر شما خوب وانمود كرده است، صبر بى شكايت بهتر است، شايد خدا همه را به من برگرداند كه او دانا و حكيم است.
از فرزندان به كنارى رفت و گفت: دريغا بر يوسف چشمانش از غصه سفيد گرديد، و او خشم خود را فرو مىبرد (و بر فرزندان تعرض نمىكرد).
گفتند: به خدا قسم مرتب يوسف را ياد مىكنى تا مشرف به مرگ شوى و يا از مردگان باشى.
گفت: من اندوه آشكار و نهان خود را فقط به درگاه خدا شكوه مىكنم و مىدانم از لطف او آنچه را كه شما نمىدانيد.
اى پسرانم برويد، يوسف و برادرش را جستجو كنيد و از رحمت خدا نوميد مباشيد كه از رحمت خدا فقط كافران نوميد مىشوند.
چون بر يوسف وارد شدند گفتند: اى عزيز ما و خانوادهمان را قحطى و بيچارگى فرا گرفت و بهاى اندكى آوردهايم، پيمانه ما را تمام كن و بر ما صدقه بده كه خدا صدقهدهندگان را دوست مىدارد.
گفت: آيا بياد داريد كه در گذشته درباره يوسف و برادرش چه كرديد آن دم كه جاهلان بوديد؟
گفتند: مگر تو يوسف هستى؟ گفت: من يوسف هستم و اين برادر من است، هر كه تقوى و صبر را پيشه كند، خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند.
گفتند: به خدا قسم كه خدا تو را بر ما برترى داد حقا كه ما خطاكاران بوديم.
يوسف گفت: امروز بر شما ملامتى نيست خدا از تقصيرتان بگذرد كه او ارحم الراحمين است.
اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بياندازيد، آن وقت بينا مىشود و با خانوادهتان همگى پيش من آئيد.
و چون كاروان از مصر (به سوى كنعان) جدا گرديد يعقوب گفت: اگر كم عقلم نخوانيد من بوى يوسف را استشمام مىكنم.
گفتند: به خدا قسم تو در افراط گذشتهات هستى.
چون بشارت ده آمد، پيراهن يوسف را بر صورت يعقوب انداخت، در دم بينا شد، گفت: نگفتم كه از الطاف خدا مىدانم آنچه را شما نمىدانيد؟
گفتند: پدرجان براى گناهان ما از خدا آمرزش بخواه كه ما خطاكاران شديم.
گفت: به زودى از پرودگارم بر شما آمرزش خواهم خواست كه او آمرزنده و مهربان است.
چون بر يوسف وارد شدند پدر و مادرش را به كنار خود كشيد و گفت انشأ الله بايمنى وارد مصر شويد.
پدر و مادرش را به تخت بالا برد، همه براى خضوع به او به خاك افتادند، گفت پدرجان اين مصداق خواب ديرين من است كه خدا آن را خواب حق گردانيد، خدا به من نيكى كرد، از زندانم خارج نمود، شما را از صحرا به شهر آورد، پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را فاسد كرد امر خدايم در آنچه مىخواهد نافذ است و او عليم و حكيم است.
خدايا به من حكومت دادى و تاويل تازهها را آموختى اى آفريننده آسمانها و زمين تو در دنيا و آخرت سرپرست منى، مرا مسلمان بميران و به صالحان لاحق كن.
اينها از اخبار گذشته است كه بر تو وحى مىكنيم، آن گاه كه فكرشان را در كار خود يك جا كردند (و در حق برادرشان) مكر مىكردند نزد آنها نبودى.
بيشتر مردم و لو حريص هم باشى اهل ايمان نمىشوند.
تو بر نبوت خود از آنها مزدى نمىخواهى (بلكه) قرآن فقط براى جهانيان بيدارى است.
چه بسا نشانه قدرت و توحيد كه در آسمانها و زمين هست كه بر آنها مىگذرند ولى از آنها رو گردانند.
بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند مگر اينكه مشركند.
آيا ايمن هستند از اينكه عقوبت وسيعى از عذاب خدا به آنها بيايد و يا مرگشان در حالى كه غافل هستند به آنها برسد.
بگو: اين راه من است روى بصيرت و بينش، من و پيروانم به سوى خدا مىخوانيم خدا پاك و منزه است، من از مشركان نيستم.
پيش از تو نفرستادهايم مگر مردانى از اهل شهرها كه به آنها (مانند تو) وحى مىكرديم آيا در روى زمين سفر نكردهاند تا بنگرند عاقبت پيشينيان آنها چطور بود، خانه آخرت براى آنها كه اهل تقوى مىباشند بهتر است آيا نمىفهميدند؟
تا چون پيامبران از ايمان آوردن مردم نوميد شدند و مردم گمان كردند كه پيامبران به آنها دروغ گفتهاند يارى ما آمد آنكه مىخواستيم نجات داده شد، عذاب ما از قوم گناهكار بر نمىگردد.
در سرگذشت پيامبران عاقلان را عبرت هست سرگذشت آنها داستان مجعول نيست بلكه تصديق كتابى كه در حضور قرآن است و بيان هر چيز (محتاج اليه) است و هدايت (براى همه) و رحمت براى قوم مؤمن است.
سوره الرعد
بنام خداى رحمان رحيم؛ اين است آيههاى كتاب و آنچه از پروردگارت بر تو نازل گشته حق است و ليكن بيشتر مردم ايمان نمىآورند.
الله آنست كه: آسمانها را بدون ستونهاى مرئى برافراشت، سپس به حكومت پرداخت و آفتاب و ماه را رام كرد كه همه براى مدت معينى روانند كار جهان را تدبير و آيات را روشن مىكند تا به ديدار پروردگارتان ايمان بياوريد.
خدا آنست كه زمين را بگسترد و در آن كوههاى ثابت و نهرها به وجود آورد و از همه ميوهها در آن، جفت قرار داد، شب را بروز مىپوشاند، در اينها نشانههاى توحيد هست براى گروهى كه فكر مىكنند.
در زمين قطعههاى قريب هم وجود دارد و باغاتى از انگور و كشت و نخلهاى هم مثل و غيرهم مثل هست كه با يك آب آبيارى مىشوند ولى آنها را در ميوه بهمديگر برترى مىدهيم، در اينها آيههاى ربوبيت و توحيد هست براى قومى كه تعقل مىكنند.
اگر از حرفشان تعجب كنى (حق دارى كه) حرفشان عجيب است كه (مىگويند): آيا آن گاه كه خاك مىشويم در خلقت جديدى خواهيم بود؟ آنها به پروردگار خود كافر شدهاند زنجيرها در گردنشان است و اهل آتشند و در آن جاودانانند.
از تو عقوبت را پيش از رحمت مىخواهند با آنكه پيش از آنها عقوبتها گذشته است، پروردگار تو آمرزنده مردم است با ظلمشان، و پروردگار تو عذابش سخت است.
كسانى كه كافر شدهاند مىگويند: چرا بر او آيهاى از پروردگارش نازل نمىشود، تو فقط انذاركننده هستى و براى هر قوم راهنما مىباشى (يا رهنما هست).
خدا مىداند آنچه را كه هر مؤنث در شكم دارد و آنچه را كه رحمها فاسد مىكند و آنچه را كه زياد مىكند و هر چيز نزد او باندازه است.
داناى نهان و آشكار، بزرگ و بلند پايه است.
در علم او يكسان است آنكه از شما حرف خود را پنهان دارد و يا آشكار كند و آنكه در شب خود را مستتر مىكند و (يا) در روز راه مىرود.
براى انسان تعقيب كنندگانى هست از پيش و پس، او را از پيشامد خدايى حفظ مىكنند. خدا نعمت قومى را تغيير نمىدهد تا آنها استعداد خود را تغيير دهند، وقتى كه خدا به قومى بلائى اراده كند براى آن بازگشتى نيست و جز خدا كارسازى ندارند.
خدا كسى است كه براى خوف و طمع، برق را به شما مىنماياند و ابرهاى سنگين را به وجود مىآورد.
رعد به او تسبيح و حمد مىكند ملكها هم از خوف او، صاعقهها را مىفرستد، و آنها را به هر كه خواست مىرساند، مشركان درباره الله مجادله مىكنند با آنكه عذاب خدا سخت است.
دعوت حق خاص او است بتهايى كه جز خدا مىخوانند هيچ جوابى به آنها نمىدهند مگر مانند آنكه هر دو دستش را بطرف آب باز كرده تا بدهانش برسد و نمىرسد، دعوت كافرين فقط در هدر است.
هر كه در آسمانها و زمين هست با رغبت و كراهت به خدا خضوع مىكنند، همچنين سايههاى آنها در بامدادها و عصرها به خدا سجده مىكند
بگو: پروردگار آسمانها و زمين كيست؟ بگو: الله است. بگو: آيا غير از او سرپرستانى گرفتهايد كه براى خود مالك نفع و ضررى نيستند؟! بگو: آيا بينا و كور يكسانند و يا ظلمات و نور يكسان است، يا براى خدا شريكانى قرار دادهاند كه مانند خدا مخلوق خلق كردهاند و خلقت بر آنها مشتبه شده است. بگو: خدا خالق همه اشياء و يكتا و غالب فقط او است
از آسمان آبى نازل كرد، درهها به وسعت خود جارى شدند، سيل، كف بالا آمدهاى برداشت و در آنچه براى زيور يا متاعى آبش مىدهيد مانند سيل كفى هست. خدا حق و باطل را اين چنين ثابت مىكند اما كف به پراكنده شدن مىرود و اما آنچه به مردم نافع است در زمين مىماند، بدينسان خدا مثلها را (براى مردم) مىزند.
براى آنها كه پروردگارشان را اجابت كردهاند عاقبت خوبى است و كسانى كه اجابت نكردهاند اگر همه آنچه در زمين هست با يك برابر خاص آنها بود (براى آن عاقبت) عوض مىدادند، آنها را حساب بدى است، جايشان جهنم است و آن مهيا شده ناگوارى است.
آيا آنكه مىداند قرآنى كه از خدايت نازل شده حق است مانند كسى است كه كور است، فقط خردمندان متذكر مىشوند.
كسانى كه به عهد خدا وفا مىكنند و پيمان خدا را نمىشكنند.
و كسانى كه متصل مىكنند چيزى را كه خدا امر كرده متصل شود و از خدايشان و حساب بد مىترسند.
و كسانى كه براى توجه خدايشان استقامت كردهاند و نماز را بپا داشتهاند و از آنچه روزيشان كردهايم نهان و آشكار انفاق كردهاند و با خوبى بدى را دفع مىكنند عاقبت محمود دنيا خاص آنهاست
بهشتهاى هميشگى است كه بآنها داخل مىشوند آنها و هر كه شايسته است از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان و ملائكه از هر در آنها داخل مىشوند.
كه سلام بر شما در مقابل صبرتان، نيكوست نتيجه دار دنيا.
و كسانى كه عهد خدا را بعد از محكم كردن آن مىشكنند و آنچه خدا امر كرده متصل شود، قطع مىكنند و در زمين فساد مىكنند، آنها راست دورى از رحمت حق و آنها راست عاقبت بد دنيا.
خدا روزى را به هر كه خواهد وسعت مىدهد (و به هر كه خواهد) تنگ مىگيرد كفار به زندگى دنيا شادمان شدند با آنكه، آن در مقابل آخرت فقط اندكى است.
كافران مىگويند: چرا از پروردگارش معجزهاى بر او نازل نشده بگو: خدا هر كه را بخواهد گمراه مىكند و آنكه را كه انابه كند به سوى خود هدايت مىكند.
كسانى كه ايمان آوردهاند و قلوبشان با ياد خدا آرام مىگيرد، بدانيد كه دلها با ياد خدا آرام مىگيرد.
كسانى كه ايمان آورده و اعمال شايسته كردهاند براى آنها زندگى پاكيزه. و بازگشت خوبى هست.
بدينسان تو را در ميان امتى فرستاديم كه پيش از آنها امتهايى گذشته است تا آنچه را كه وحى كردهايم بر آنها بخوانى، آنها به خداى رحمن كافر ميشوند، بگو: او خداى من است، جز او معبودى نيست، بر او اعتماد كردهام و به سوى اوست بازگشتم.
هر گاه قرآنى نازل مىشد كه با آن كوهها به راه مىافتاد و زمين تكه تكه مىشد و مردگان به سخن مىآمدند (با زايمان نمىآوردند) بلكه كارها همهاش خاص خداست آيا اهل ايمان ندانستهاند كه اگر خدا مىخواست همه مردم را هدايت مىكرد، پيوسته به كفار بلاى كوبندهاى مىرسد و يا در نزديكى ديار آن واقع مىشود تا وعده خدا بيايد، خدا به وعده خود تخلف نمىكند.
به رسولانى پيش از تو استهزاء شد بكافران (مسخره كننده) مهلت دادم و سپس آنها را گرفتم، عذاب من چگونه بود؟
آيا آنكه بر هر كس با عملى كه كرده مراقب است (با او شريكانى تواند بود) براى خدا شريكان قرار دادند بگو آنها را توصيف كنيد يا به او خبر مىدهيد آنچه را كه در زمين نمىداند و يا از قول بى محتوى خبر مىدهيد بلكه به كافران مكرشان آراسته شد و از راه برگردانده شدند و هر كه را خدا گمراه كند هدايت كنندهاى ندارد.
آنها راست عذابى در زندگى دنيا و عذاب آخرت سختتر است و از عذاب خدا مدافعى ندارند.
صفت بهشتى كه متقيان وعده شدهاند از زير آن نهرها روان است، خوردنيش و رفاهش دائمى است، آن عاقبت متقيان است و عاقبت كافران آتش است.
كسانى كه به آنها كتاب دادهايم از آنچه بر تو نازل گشته شادمان مىشوند، بعضى از گروههاى آنها، بعضى از قرآن را انكار مىكنند، بگو: مامور شدهام كه خدا را عبادت كنم، به او شرك نياورم، به سوى او مىخوانم بازگشتم به سوى اوست.
و بدينسان آن را دستورى روشن نازل كردهايم اگر پس از علمى كه به تو آمده از هواهاى آنها پيروى كنى از عذاب خدا، حافظى نخواهى داشت.
پيش از تو پيامبرانى فرستاديم و براى آنان همسران و فرزندان قرار داديم، هيچ پيغمبرى را نرسد كه بدون اذن خدا آيهاى بياورد، براى هر مدت كتابى هست.
خدا آنچه را بخواهد مىبرد و آنچه را بخواهد مستقر مىكند، اصل و پايه همه كتابها پيش اوست.
اگر قسمتى از عذابى كه به آنها وعده دادهايم بر تو بنمايانيم و يا تو را به ميرانيم فقط بر عهده تو است تبليغ و بر ماست حسابگرى.
آيا نمىدانند كه دستور ما بزمين مىآيد و ما آن را از اطرافش ناقص مىكنيم خدا حكم عذاب مىكند حكم خدا را تعقيب كنندهاى نيست و او سريع الحساب است.
كسانى كه پيش از اهل مكه بودند مكر كردند، همه تدبيرها خاص خداست مىداند آنچه را كه هر كس عمل مىكند كفار بزودى خواهند دانست نتيجه خوب اين دنيا براى كيست.
آنها كه كافر شدهاند مىگويند: تو پيغمبر نيستى بگو خدا ميان من و شما شاهد است و آنكه علم قرآن پيش اوست.
سوره ابراهیم
بنام خداى رحمان رحيم؛ اين كتابى است كه بر تو نازل كردهايم تا مردم را از تاريكيها به سوى نور باذن خدايشان خارج كنى (و خارج كنى) براه خداى توانا و ستوده.
خدا آن كس است كه آنچه در آسمانها و زمين است خاص اوست، واى بر كافران از عذابى كه سخت است.
كسانى كه زندگى دنيا را بر آخرت اختيار مىكنند و از راه خدا اعراض مىكنند و آن را كج مىروند، آنها در ضلالتى دور به سر مىبرند.
هيچ پيغمبرى نفرستادهايم مگر با لغت قوم خود، تا شريعت را به قومش بيان كند، آن گاه خدا هر كه را بخواهد گمراه و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و او توانا و حكيم است.
موسى را با معجزات خود فرستاديم كه قوم خود را از تاريكيها به سوى نور خارج كن و روزهاى خدا را بياد آنها بياور، در اينها عبرتهايى است براى هر خويشتن دار و شكرگزار.
و آن دم كه موسى به قوم خود گفت: ياد آريد نعمت خدا را وقتى كه شما را از فرعونيان نجات داد، بر شما عذاب بد را تحميل مىكردند، پسران شما را مداوم ذبح كرده، دخترانتان را زنده مىگذاشتند و در آن آزمايش بزرگى بود از خدايتان.
ياد كنيد وقتى را كه خدايتان اعلام كرد اگر شكر كنيد حتما نعمتم را زياد مىكنم و اگر كفران كنيد عذاب من سخت است.
موسى گفت: اگر شما و همه مردم روى زمين كفران كنند، خدا بىنياز و پسنديده است.
آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند به شما نرسيده مانند قوم نوح، عاد، ثمود و آنان كه پس از آنها بودند كه جز خدا كسى آنها را نمىداند، پيغمبرانشان به آنها دلائل آوردند، دست پيامبران را به دهاتشان برگرداندند و گفتند ما به آنچه فرستاده شدهايد كافريم و در آنچه ما را به سوى آن مىخوانيد در شك كامل هستيم.
پيغمبرانشان گفتند: آيا در خدايى كه شكافنده آسمانها و زمين است شكى هست؟ شما را مىخواند كه بعضى از گناهانتان را بيامرزد و جل شما را تا مدت معين تأخير اندازد گفتند: شما مانند ما بشريد، مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز داريد بما معجزه آشكارى بياوريد.
پيغمبرانشان گفتند: ما مانند شما بشريم ولى خدا بر هر كه از بندگان بخواهد منت مىنهد ما را نيست كه جز به اذن خدا معجزهاى بياوريم، مؤمنان بر خدا توكل و اعتماد كنند،
چه شده بر ما كه بر خدا توكل نكنيم حال آنكه ما را به راههايمان هدايت كرده، حتما در مقابل اذيتها كه به ما كردهايد صبر خواهيم كرد، متوكلان بر خدا توكل كنند.
كافران به پيامبرانشان گفتند: به يقين شما را از ديارمان خارج خواهيم كرد مگر آنكه در دين ما برگرديد، خدايشان وحى كرد كه به يقين ظالمان را هلاك خواهم ساخت.
و حتما پس از آنها شما را در اين زمين اسكان خواهيم داد، اين براى كسى است كه از مقام و تهديد من بترسد.
پيامبران طلب غلبه كردند، تمام ستمگران عنود نوميد شدند.
از پى او جهنم هست و از آب چرك آب داده مىشود.
آن را جرعه جرعه مىخورد، ممكن نيست كه به راحت فرو برد از هر سو مرگ به سوى او آيد ولى او مرده نيست و از پى او عذاب شديدى است.
حكايت كسانى كه به خدايشان كافر شدهاند، اعمال آنها مانند خاكسترى است كه در روز طوفانى بادى شديد بر آن وزيده است، از آنچه كردهاند به چيزى قادر نخواهند بود، اين است همان گمراهى دور.
آيا نمىدانى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است، اگر بخواهد شما را مىبرد و خلق تازهاى مىآورد.
و اين بر خدا دشوار نيست.
همه مردم براى خدا آشكار مىشوند، ضعيفان به پيشوايان خود بين مىگويند: ما پيرو شما بوديم آيا چيزى از عذاب خدا را از ما مىكاهيد؟ گويند: اگر خدا ما را هدايت مىكرد شما را هدايت مىكرديم، اكنون خواه بىتابى كنيم يا نه، راه فرارى نداريم.
آن گاه كه از كار آخرت فراغت حاصل شود، شيطان گويد: خدا به شما وعده حق داد، من وعده دادم و خلف كردم، مرا بر شما تسلطى نبود بلكه دعوت كردم، پذيرفتيد، مرا ملامت نكنيد، خودتان را ملامت كنيد، من فريادرس شما نيستم، شما هم فريادرس من نيستيد، من بيزارم از طاعتى كه مرا در آن شريك كرديد، ظالمان را عذابى دردناك هست.
كسانى كه ايمان آورده و اعمال شايسته انجام دادهاند داخل مىگردند به بهشتهايى كه از زير آنها نهرها جارى است، در آن جاودانانند، گفتگويشان در آنجا سلامت باداست.
آيا نمىدانى خدا چگونه مثل زده است، كلمه پاك مانند درخت پاك است، ريشهاش ثابت و شاخهاش در آسمان است.
ميوهاش را در هر وقت به اذن خدايش مىدهد خدا اين مثلها را براى مردم مىزند تا متذكر گردند.
مثل كلمه پليد مانند درخت پليد است كه از روى زمين كنده و آن را ثباتى نيست.
خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند به وسيله قول ثابت تثبيت مىكند، در دنيا و آخرت و ظالمان را گمراه مىكند و آنچه بخواهد مىكند.
آيا ندانستهاى كسانى را كه نعمت خدا را از روى كفران تبديل كرده و قوم خود را به خانه هلاك كشيدهاند.
آن جهنم است كه داخل آن مىشوند و بد منزلى است.
براى خدا شريكانى قرار دادند تا مردم را از راه او باز دارند، بگو: لذت بريد كه بازگشتتان به آتش است.
ببندگان مؤمن من بگو: نماز بخوانند و از آنچه روزيشان كردهايد، پنهانى و آشكارا انفاق كنند، پيش از آنكه بيايد روزى كه در آن معامله و دوستى نيست.
خدا آنست كه آسمانها و زمين را آفريده است و از آسمان آبى نازل كرده و با آن از ميوهها براى شما روزى به وجود آورده است و براى شما كشتىها را مسخر كرده تا در دريا به اذن خدا جارى شوند و براى شما نهرها را مسخر نموده است.
و براى شما آفتاب و ماه را كه پيوسته در حركتند مسخر كرده و نيز براى شما شب و روز را رام كرده است.
و از هر آنچه خواستهايد به شما داده است و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، تمام نتوانيد كرد، حقا كه انسان بسيار ظالم و بسيار ناسپاس است.
و چون ابراهيم گفت: پروردگارا اين سرزمين را ايمن گردان، مرا و فرزندانم را دور كن از اينكه بتها را عبادت كنيم.
پروردگارا آنها بسيارى از مردمان را گمراه كردهاند، هر كه از من پيروى كند از من است و هر كه مرا عصيان كند، تو آمرزنده و مهربان هستى.
پروردگارا من بعضى از فرزندانم را در درهاى غير قابل كشت نزد خانه محترم تو اسكان دادم، پروردگارا تا نماز اقامه كنند، قلوب عدهاى از مردمان را به آنها مايل گردان، به آنها از ثمرات روزى ده تا شكر گزارند.
پروردگارا تو ميدانى آنچه را كه نهان مىداريم و آشكار مىكنيم، چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نمىماند.
حمد خداى راست كه در وقت پيرى بر من اسماعيل و اسحاق را داد، حقا كه خدا شنونده دعا است.
پروردگار من، مرا و قسمتى از فرزندان مرا نمازگزار گردان، پروردگارا دعاى مرا قبول فرما.
پروردگارا مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بيامرز در روزى كه محاسبه بر پا مىشود.
گمان نكن كه خدا از آنچه ظالمان مىكنند غافل است، آنها را تاخير مىاندازد براى روزى كه چشمها خيره مىشوند.
به ذلت نگاه كننده و سر بالا گرفتگانند ديدشان به خودشان بر نمىگردد و قلوبشان خالى است.
بترسان مردم را از روزى كه عذاب به سوى آنها مىآيد، ظالمان گويند خدايا عذاب ما را تا مدت نزديكى تأخير بيانداز تا دعوت تو را اجابت كرده و پيرو رسولان باشم آيا از پيش قسم نخورديد كه شما را زوالى نيست؟
ساكن شديد در منازل كسانى كه به خود ظلم كردند و دانستيد با آنها چه كرديم و براى شما مثلها زدهايم
مكرشان را كردند، مكرشان در نزد خداست و گرچه مكرشان موجب زوال كوهها بود.
گمان نكن كه خدا خلف كننده وعدهها است كه به رسولان داده است كه خدا توانا و صاحب انتقام است.
روزى كه زمين بغير اين زمين و آسمانها مبدل مىشود، مردم براى يكتاى قهار ظاهر مىشوند.
مىبينى گناهكاران را كه در زنجيرها به همديگر قرين شدهاند.
پيراهنهاى آنها نوعى از قطران است و آتش چهرهشان را مىپوشاند.
تا خدا هر كس را با عمل خود مجازات كند كه خدا سريع الحساب است.
اين كفايت است براى مردم و تا با آن انذار شوند و بدانند كه فقط اوست معبود يكتا و خردمندان متوجه شوند.