سوره الحجر
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ اين است آيتهاى كتاب و قرآنى آشكار
بسا دوست دارند آنان كه كفر ورزيدند كاش مىبودند مسلمانان
بگذارشان بخورند و كام روا دارند و سرگرمشان سازد آرزو پس زود است بدانند
و نابود نكرديم شهرى را جز آنكه بود آن را كتابى دانسته
نه پيشى گيرد امتى سرآمد خويش را و نه پس افتد
و گفتند اى آنكه فرود آورده شده است بر او قرآن همانا تويى ديوانه
چرا نياورى ما را به فرشتگان اگر هستى از راستگويان
نمىفرستيم فرشتگان را جز به حق و نيستند در آن هنگام مهلتدادگان
همانا ما فرستاديم قرآن را و همانا مائيم مر آن را نگهدارندگان
و همانا فرستاديم پيش از تو در تودههاى پيشينيان
و نيامدشان فرستادهاى جز آنكه بودند بدو استهزاءكنندگان
بدينسان بميرانيمش در دلهاى گنهكاران
ايمان نيارند بدان حالى كه گذشت آئين پيشينيان
و اگر بگشائيم بر ايشان درى را از آسمان پس آغاز كنند در آن بالا روند
هر آينه گويند جز اين نيست كه چشمبند شديم بلكه مائيم گروهى جادوشدگان
و همانا نهاديم در آسمان برجهايى و آراستيم آنها را براى بينندگان
و حفظ كرديم آنها را از هر شيطانى راندهشده
مگر آنكه بدزدد شنيدن را (دزدكى شنود) كه در پيش افتد شهابى آشكار
و زمين را گسترانيديم و افكنديم در آن لنگرهايى و رويانيديم در آن از هر چيزى زيبا
و قرار داديم براى شما در آن روزيهايى (زندگيهايى) و آن كس را كه نيستيد مرا او را روزىدهندگان
و نيست چيزى جز آنكه نزد ما است گنجهايش و نفرستيمش مگر به اندازه دانسته
و فرستاديم بادها را آبستنكنندگان پس فرود آورديم از آسمان آبى پس نوشانيديمش به شما و نبوديد آن را اندوزندگان
و همانا ما زنده كنيم و بميرانيم و مائيم ارثبرندگان
و همانا دانستيم پيشينيان را از شما و دانستيم پس آيندگان را
و همانا پروردگار تو برانگيزاندشان همانا او است حكيم دانا
و همانا آفريديم انسان را از گل خشك از گلى تيره ريختهشده
و جن را بيافريديم از پيش از آتشى كه بوى او است كشنده
و هنگامى كه گفت پروردگار تو به فرشتگان كه همانا منم آفريننده بشرى از گل خشك از گلى تيرهرنگ ريختهشده
پس گاهى كه آراستمش و دميدم در او از روح خويش پس بيفتيد برايش سجدهكنان
پس سجده كردند فرشتگان همگى با هم
جز ابليس كه سرپيچيد از آنكه باشد با سجده كنندگان
گفت اى ابليس چه شدت كه نبودى با سجده كنندگان
گفت نيستم من كه سجده كنم براى بشرى كه آفريدى او را از گلى خشك از گل تيره ريختهشده
گفت پس برون شو از آن كه تويى رانده شده
و همانا بر تو است لعنت من تا روز دين
گفت پروردگارا مهلتم ده تا روزى كه برانگيخته شوند
گفت همانا تويى از مهلتدادگان
تا روز هنگام دانسته
گفت پروردگارا بدانكه گمراهم كردى همانا آرايش دهم براى ايشان در زمين و هر آينه گمراهشان كنم همگى
جز بندگان تو از ايشان آن ناآلودگان (پاكشدگان)
گفت اين است راهى بر من راست
كه بندگانم را نباشدت بر ايشان فرمانروائيى مگر آنكه پيرويت كند از گمراهان
و همانا دوزخ است وعدهگاه آنان همگى
براى آن است هفت در هر درى را است از ايشان بخشى جداگانه
همانا پرهيزكارانند در باغها و چشمهسارهايى
درآئيدش به سلامت بر آسودگان
و برافكنديم آنچه در سينههاى ايشان است از كينه برادرانند بر تختهايى روى بروى
نزديك بديشان نشود رنجى و نباشند از آن برونراندگان
آگهى ده بندگانم را كه منم آمرزنده مهربان
و آنكه عذاب من است آن عذاب دردناك
و آگهيشان ده از ميهمانان ابراهيم
هنگامى كه درآمدند بر او پس گفتند سلامى گفت همانا مائيم از شما هراسان
گفتند بيم مدار همانا نويديت دهيم به فرزندى دانا
گفت آيا نويد دهيدم با آنكه مرا رسيده است پيرى پس به چه نويدم دهيد
گفتند بشارت آورديمت به حق پس نباش از نوميدان
گفت كيست كه نوميد شود از رحمت پروردگار خويش مگر گمراهان
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا فرستاده شديم بسوى قومى گنهكار
مگر خاندان لوط كه نجات دهندهايم ايشان را همگى
مگر زنش مقدر كرديم كه او است از گذشتگان
پس گاهى كه آمدند خاندان لوط را فرستادگان
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناختگان
گفتند بلكه آورديمت بدانچه بودند در آن شك مىآوردند
و آورديمت حق را و همانا مائيم راستگويان
پس رهسپار شو با خاندان خويش در پارهاى از شب و پيروى كن پشتهاى ايشان را و برنگردد از شما كسى و بگذريد آنجا كه فرمان داده شويد
و بگذرانديم بسويش اين امر را كه دنباله آنان است بريده به بامداد درآيندگان
و آمدند مردم شهر شادمانىكنان
گفت همانا اينان ميهمانان منند پس رسوايم نكنيد
و بترسيد خدا را و خوارم نسازيد
گفتند آيا نهى نكرديم تو را از جهانيان
گفت اينك دختران من اگر هستيد كنندگان
به جان تو اينانند در مستى خويش فروروندگان
پس بگرفتشان خروش حالى كه خورشيد بود تابنده بر ايشان
پس گردانيديم زيرش را رويش و باريديم بر ايشان سنگى از سجيل
همانا در اين است آيتهايى براى هوشمندان
و همانا آن به راهى است استوار (پايدار)
همانا در اين است آيتى براى مؤمنان
و هر چند بودند ياران ايكه همانا ستمگران
پس كين كشيديم از ايشان و همانا آنانند پيشوايى آشكار
و همانا تكذيب كردند ياران حجر فرستادگان را
و آورديمشان آيتهاى خويش را پس بودند از آنها روىگردانان
و بودند مىتراشيدند از كوهها خانههايى بر آسودگان
پس بگرفتشان خروش گاهى كه بودند بامدادكنندگان
پس بىنياز نكرد از ايشان چيزى آنچه بودند فراهم مىآوردند
و نيافريديم آسمانها و زمين را و آنچه ميان آنها است جز به حق و همانا ساعت است آينده پس بگذر گذشتى نكو
همانا پروردگار تو است آفريننده دانا
و همانا آورديم تو را هفت تا از بندها و قرآنى بزرگ
باز مكن (برمكش) ديدگان خويش را بسوى آنچه بهره داديم مردانى از ايشان را و اندوهگين نباش بر آنان و بخوابان بال خويش را براى مؤمنان
و بگو منم همانا آن بيمدهنده آشكار
بدانسان كه فرستاديم بر بخشكنندگان
آنان كه گردانيدند قرآن را بخشهايى
پس سوگند به پروردگارت همانا بپرسيمشان همگى
از آنچه بودند مىكردند
پس بانگ درده بدانچه مأمور شوى و روى برگردان از شركورزان
همانا ما نگهداشتيمت از استهزاءكنندگان
آنان كه قرار دهند با خدا خداوند ديگرى پس زود است بدانند
و همانا مىدانيم تو را تنگ همىآيد سينه بدانچه گويند
پس تسبيح كن به سپاس پروردگار خويش و باش از سجده كنندگان
و پرستش كن پروردگار خويش را تا بيايدت يقين
سوره النحل
بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ آمد امر خدا پس شتاب نجوئيدش منزه و برتر است او از آنچه شرك مىورزند
فرود آورد فرشتگان را با روح از امر خود بر هر كه خواهد از بندگان خويش كه بترسانيد آنكه نيست خدايى جز من پس پرهيزكارى كنيد
بيافريده است آسمانها و زمين را به حق برتر است از آنچه شرك ورزند
بيافريد انسان را از چكه آبى كه ناگهان او است دشمنى آشكار
و دامها را بيافريد براى شما در آنها است پوشاكى گرم و سودهايى و از آنها مىخوريد
و شما را است در آنها زيبى گاهى كه شب كنيد و گاهى كه سردهيد
و مىكشند بارهاى شما را بسوى شهرى كه نرسيد بدان جز با رنج كسان همانا پروردگار شما است نوازنده مهربان
و اسبان و استرها و خرها تا سوار آنها شويد و زيبى را و مىآفريند آنچه را نمىدانيد
و بر خداست رهنمايى به راه راست و از آن است كجرونده و اگر مىخواست هدايت مىكرد شما را همگى
او است آنكه فرستاد از آسمان آبى براى شما از آن است نوشابه و از آن است درختى كه در آن مىچرانيد
مىروياند براى شما بدان كشت و زيتون و خرمابنها و انگورها را و از همه ميوهها همانا در اين است آيتى براى گروهى كه بيانديشند
و رام كرد براى شما شب و روز و مهر و ماه را و ستارگان فرمانبردارند به فرمانش همانا در اين است آيتهايى براى گروهى كه بخرد يابند
و آنچه آفريد براى شما در زمين رنگارنگ همانا در اين است آيتى براى گروهى كه يادآور شوند
و او است آنكه رام كرد دريا را تا بخوريد از آن گوشتى تازه و برون آريد از آن زيورى كه بپوشيدش و بينى كشتيها را در آن شكافندگان آب و تا بجوئيد از فضلش و شايد شما سپاس گزاريد
و افكند در زمين لنگرهايى نبادا كج شود به شما و رودهايى و راههايى شايد هدايت يابيد
و نشانهايى و با ستاره ايشان هدايت شوند
پس آيا آنكه مىآفرد مانند آن است كه نمىآفرد پس آيا يادآور نمىشويد
و اگر بشمريد نعمت خداى را شمار آن نتوانيد همانا خداوند است آمرزنده مهربان
و خدا مىداند آنچه نهان كنيد و آنچه آشكار كنيد
و آنان را كه مىخوانند جز خدا نيافرند چيزى را و خود آفريده شوند
مردگانند نه زندگان و درنيابند كه چه وقت برانگيخته مىشوند
خداوند شما خداى يكتا است پس آنان كه ايمان ندارند به آخرت دلهاى ايشان است انكاركننده و ايشانند كبرورزندگان
لا جرم خدا مىداند آنچه را نهان كنند و آنچه را آشكار كنند همانا او دوست ندارد گردنكشان را
و هر گاه گفته شود به ايشان چه فرستاده است پروردگار شما گويند داستانهاى باستان
تا بردارند بارهاى خويش را تمامى روز قيامت و از گناهان آنان كه گمراهشان كنند به نادانى چه زشت است آنچه گنهبار مىشوند
همانا مكر كردند آنان كه پيش از ايشان بودند پس واژگون ساخت خدا بنياد ايشان را از پايهها پس فرود آمد بر ايشان بام از فراز ايشان و بيامدشان عذاب از آنجا كه ندانستند
سپس روز قيامت خوارشان سازد و گويد كجايند شريكان من آنان كه بوديد ستيزه مىكرديد در ايشان گويند آنان كه داده شدند دانش را همانا خوارى در امروز و بدى است بر كافران
آنان كه دريابندشان فرشتگان ستمگران بر خويشتن پس بيفكندند آشتى را كه ما نكرديم بديى نه چنين است بلكه خدا دانا است بدانچه بوديد مىكرديد
پس درآئيد درهاى دوزخ را جاودانان در آن پس چه زشت است جايگاه گردنكشان
و گفته شد بدانان كه پرهيزكارى كردند چه فرستاده است پروردگار شما گفتند نكو را آنان را كه نكويى كردند در اين دنيا است نكويى و همانا خانه آخرت است بهتر و چه خوب است سراى پرهيزكاران
بهشتهاى جاودان درآيند در آنها روان است زير آنها جويها ايشان را است در آنجا آنچه خواهند بدينسان پاداش دهد خدا به پرهيزكاران
آنان كه يابندشان فرشتگان پاك گويند سلام بر شما درآئيد بهشت را بدانچه بوديد مىكرديد
آيا چشم به راهند جز آنكه بيايدشان فرشتگان يا بيايد امر پروردگار تو چنين كردند آنان كه پيش از ايشان بودند و ستم نكرد بر ايشان خدا و ليكن بودند خويشتن را ستم مىكردند
پس رسيد بديشان بديهاى آنچه كردند و فرود آمد بديشان آنچه بودند بدان استهزاء مىكردند
و گفتند آنان كه شرك ورزيدند اگر مىخواست خدا همانا نمىپرستيديم جز از وى چيزى را نه ما و نه پدران ما و نه حرام (محترم) مىشمرديم جز او چيزى را چنين كردند آنان كه پيش از ايشان بودند پس آيا هست بر فرستادگان جز پيام آشكار
و همانا برانگيختيم در هر ملتى پيمبرى را كه پرستش كنيد خدا را و دورى گزينيد از سركش پس از ايشان است آنكه رهبريش كرد خدا و از ايشان است آنكه فرود آمد بر او گمراهى پس بگرديد در زمين و بنگريد چگونه بود فرجام تكذيبكنندگان
اگر حريص باشى بر هدايت ايشان همانا خدا هدايت نكند آن را كه گمراه مىكند و نيست ايشان را ياورانى
و سوگند آوردند به خدا سختترين سوگندهاى خويش كه نيانگيزد خدا آن را كه مىميرد نه چنين است بلكه وعدهاى است بر او حق و ليكن بيشتر مردم نمىدانند
تا بيان كند براى ايشان آنچه را كه اختلاف مىكنند در آن و تا بدانند آنان كه كفر ورزيدند كه بودند ايشان دروغگويان
نيست گفتار ما براى چيزى گاهى كه بخواهيمش جز آنكه گوئيمش بشو پس مىشود
و آنان كه هجرت كردند در راه خدا پس از آنكه ستم شدند البته جايشان دهيم در دنيا جايگاهى نكو و هر آينه پاداش آخرت است بزرگتر اگر باشند كه بدانند
آنان كه شكيبا شدند و بر پروردگار خويش توكل كنند
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مىفرستاديم بديشان پس بپرسيد اهل كتاب را اگر شما نمىدانيد
با نشانيها و نامهها و فرستاديم بسوى تو نامه را تا بيان كنى براى مردم آنچه را فرستاده شده است بسوى ايشان و شايد بيانديشند
آيا ايمن شدند آنان كه مكر كردند بديها را كه فروبردشان زمين يا بيايدشان عذاب از جايى كه نمىدانند
يا بگيردشان در گردش (رفت و شد) ايشان پس نباشند به عجزآورندگان
يا بگيردشان بر بيمناكى (يا آهسته و اندكاندك) همانا پروردگار تو است نوازنده مهربان
آيا ننگريستند بدانچه بيافريد خدا از چيزى كه سايهافكن گردد سايههاى آن از راست و چپ سجدهكنان براى خدا حالى كه آنانند فروتنان
و براى خدا سجده كنند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از جنبنده فرشتگان و ايشان سرنپيچند
بترسند پروردگار خويش را از فراز خويش و كنند آنچه فرمان داده شوند
و گفت خدا نگيريد خدايانى دوگانه جز اين نيست كه او است خداوند يگانه پس مرا بترسيد
و براى او است آنچه در آسمانها و زمين است و براى او است دين پيوسته پس آيا جز خداى را مىپرهيزيد
و آنچه بر شما است از نعمت از خدا است سپس گاهى كه مىرسد شما را رنج پس بسوى او زارى كنيد
تا گاهى كه بگشايد از شما رنج را ناگاه گروهى از شما به پروردگار خويش شرك ورزند
تا ناسپاسى كنند بدانچه آورديمشان پس كامياب شويد كه زود است بدانيد
و قرار دهند براى آنچه نمىدانند بهرهاى از آنچه روزيشان داديم به خدا پرسش شويد البته از آنچه بوديد دروغ مىبستيد
و قرار دهند براى خدا دختران منزه است و براى خويش آنچه هوس كنند
و گاهى كه مژده داده شود يكيشان به مادينه بگردد روى او سياه حالى كه او است خشمخورنده
نهان كند خويش را از قوم از زشتى آنچه مژده داده شده است بدان كه آيا نگهداردش بر زبونى (خوارى) يا فروكندش در خاك همانا زشت است آنچه حكم كنند
آنان را كه ايمان نمىآورند به آخرت مثل زشت است و براى خدا است مثل برتر و او است عزتمند حكيم
و اگر بگيرد خدا مردم را به ستمگريشان نگذارد بر آن جنبندهاى و ليكن پس مىاندازدشان تا سرآمدى نامبرده و گاهى كه بيايد سرآمد ايشان نه پس افتند ساعتى و نه پيش افتند
و قرار دهند براى خدا آنچه را ناخوش دارند و مىستايد زبانهاى ايشان دروغ را كه ايشان را است نيكى لا جرم ايشان را است آتش و ايشانند پيش راندگان
به خدا سوگند كه فرستاديم بسوى مللى پيش از تو پس بياراست براى ايشان شيطان كردار ايشان را پس او است دوست ايشان آن روز و براى ايشان است عذابى دردناك
و نفرستاديم بر تو كتاب را مگر تا بيان كنى براى ايشان آنچه را اختلاف كردند در آن و هدايت و رحمتى براى گروهى كه ايمان آرند
خدا فرستاد از آسمان آبى پس زنده ساخت بدان زمين را پس از مردنش همانا در اين است آيتى براى قومى كه مىشنوند
و همانا شما را هست در دامها عبرتى بنوشانيمتان از آنچه در شكمهاى آنها است از ميان سرگين و خون شيرى نيالوده گوارا براى نوشندگان
و از ميوههاى خرمابنها و تاكها برمىگزيند گيريد از آن سكرى و روزيى نكو همانا در اين است آيتى براى قومى كه بخرد يابند
و وحى نمود پروردگار تو بسوى زنبور (مگس عسل) كه برگير از كوهها خانههايى و از درخت و از آنچه برافرازند
سپس بخور از همه ميوهها پس روان شو به راههاى پروردگار خويش هموار برون شود از شكمهاى آنها نوشابهاى به رنگهاى گوناگون در آن است درمانى براى مردم همانا در اين است آيتى براى قومى كه بينديشند
دا بيافريدتان و سپس بميراندتان و از شما است آنكه گردانيده شود بسوى پستترين عمر تا نداند پس از دانست چيزى را همانا خدا است داناى توانا
و خدا برترى داد گروهى از شما را بر گروهى در روزى پس نيستند آنان كه برتر شدند برگرداننده روزى خويش بر آنچه دارا است يمينهاى ايشان (بندگانشان) كه باشند ايشان در آن يكسان پس آيا نعمت خدا را ناديده گيرند
و خدا قرار داد براى شما از خود شما جفتهايى و قرار داد براى شما از جفتهاى شما پسرانى و نبيرگانى و روزيتان داد از پاكيزهها پس آيا به باطل ايمان آرند و به نعمت خدا كفر ورزند
و مىپرستند جز خدا آنچه را دارا نيست براى ايشان روزيى از آسمانها و زمين چيزى را و نمىتوانند
پس نزنيد براى خدا مثلها را و همانا خدا مىداند و شما نمىدانيد
زده است خدا مثلى بندهاى مملوك كه توانايى ندارد بر چيزى و آنكه روزيش داديم از خود روزيى نكو پس او انفاق مىكند از آن نهان و آشكارا آيا يكسانند سپاس خداى را بلكه بيشترشان نمىدانند
و زده است خدا مثلى دو مرد كه يكيشان گنگ است توانايى ندارد بر چيزى و او است بارى بر مهتر خويش به هر سويش گرداند نيارد به خيرى آيا يكسان است او با آنكه امر كند به داد و او است بر راهى راست
و از آن خدا است ناپيداى آسمانها و زمين و نيست امر ساعت جز مانند بهم زدن چشم يا نزديكتر همانا خدا است بر همه چيز توانا
و خدا برون آورد شما را از شكمهاى مادرهاى خويش نمىدانستيد چيزى را و نهاد براى شما گوش و ديدگان و دلها را شايد سپاس گزاريد
آيا ننگريستند بسوى پرندگان كه فرمانبردارانند در فضاى (پهنه) آسمان نگه نداردشان جز خدا همانا در اين است آيتهايى براى قومى كه ايمان آرند
و خدا قرار داد براى شما از خانههاى شما آرامشگاهى و قرار داد براى شما از پوست دامها خانه هايى كه آسان برگيريد آنها را روز كوچيدن شما و روز ماندن شما و از پشمهاى آنها و از كركهاى آنها و مويهاى آنها ابزار و كالايى (بهرهاى) تا هنگامى
و خدا قرار داد براى شما از آنچه بيافريد سايههايى و قرار داد براى شما از كوهها پناهگاههايى و قرار داد براى شما جامههايى كه نگهدارد شما را از گرما و جامههايى كه نگاهتان دارد از خشم خويش بدينسان انجام رساند نعمت خود را بر شما شايد اسلام آوريد
و اگر پشت كردند پس جز اين نيست كه بر تو است رسانيدن آشكار
مىشناسند نعمت خدا را پس انكارش مىكنند و بيشتر ايشانند كافران
و روزى كه برانگيزيم از هر ملتى گواهى پس اذن داده نشود به كافران و نه عتاب از ايشان خواسته شود
و هنگامى كه بينند ستمگران عذاب را پس نه از ايشان كاسته شود و نه مهلت داده شوند
و هنگامى كه ببينند مشركان شريكان خود را گويند پروردگارا اينانند شريكان ما كه بوديم مىخوانديم جز تو پس افكندند بسوى ايشان سخن را كه شمائيد همانا دروغگويان
و افكندند بسوى خدا در آن روز آشتى را و گم شد از ايشان آنچه بودند دروغ مىبستند
آنان كه كفر ورزيدند و بازداشتند از راه خدا بيفزوديمشان عذابى بر روى عذاب بدانچه بودند فساد مىكردند
و روزى كه برانگيزانيم از هر ملتى گواهى را بر ايشان از خود ايشان و بياريم تو را بر اينان گواه و فرستاديم بر تو كتاب را بيانى براى همه چيز و هدايت و رحمت و بشارتى براى مسلمين
همانا خدا امر مىكند به داد و نيكى و دادن خويشاوندان و نهى مىكند از فحشاء و ناشايست و ستم اندرز دهد شما را شايد يادآور شويد
و وفا كنيد به عهد خدا گاهى كه عهد بنديد و نشكنيد سوگندها را بعد از استوار كردن آنها حالى كه قرار داديد خدا را بر خويش نگهبان همانا خدا مىداند آنچه را مىكنيد
و نباشيد مانند آن زن كه واتابيد رشته خود را پس از استوارشدن تارهايى گسيخته كه برگيريد سوگندهاى خويش را نيرنگى ميان خويش تا بشود گروهى فزودهتر از گروهى جز اين نيست كه بيازمايد شما را خدا بدان و بيان مىكند براى شما روز قيامت آنچه را بوديد در آن اختلاف مىكرديد
و اگر مىخواست خدا هر آينه مىگردانيد شما را يك ملت و ليكن گمراه كند هر كه را خواهد و رهبرى كند هر كه را خواهد و هر آينه پرسيده شويد البته از آنچه بوديد مىكرديد
و نگيريد سوگندهاى خود را نيرنگى ميان خود تا بلغزد قدمى پس از استواريش و بچشيد زشتى را بدانچه بازداشتيد از راه خدا و براى شما است عذابى بزرگ
و نفروشيد پيمان خدا را به بهايى كم همانا آنچه نزد خدا است بهتر است براى شما اگر باشيد كه بدانيد
آنچه نزد شما است پايان يابد و آنچه نزد خدا است پاينده است و هر آينه پاداش دهيم آنان را كه صبر ورزيدند مزدشان را به نكوترين چيزى كه بودند مىكردند
آن كو كردار شايسته كند از نر يا ماده حالى كه مؤمن باشد هر آينه زنده داريمش زندگيى پاكيزه و همانا پاداششان دهيم مزدشان را به بهتر چيزى كه بودند مىكردند
و هنگامى كه مىخوانى قرآن را پناه بر به خدا از شيطان راندهشده
همانا نيست او را فرمانروايى بر آنان كه ايمان آورند و بر پروردگار خويش توكل كنند
جز اين نيست كه فرمانروايى او بر آنان است كه دوست دارندش و آنان كه بدو شرك مىورزند
و هر گاه تبديل كنيم آيتى را به جاى آيتى و خدا داناتر است بدانچه مىفرستد گويند جز اين نيست كه تويى دروغآورنده بلكه بيشتر ايشان نمىدانند
بگو فرود آورد آن را روح القدس (روان پاك) از پروردگار تو به حق تا استوار گرداند آنان را كه ايمان آوردند و هدايت و بشارتى براى مسلمانان
و همانا دانيم كه ايشان گويند جز اين نيست كه مىآموزدش بشرى زبان آنكه بدو اين سخن را بندند عجمى (نارسا) است و اين زبانى است عربى (رسا) آشكار
همانا آنان كه ايمان نيارند به آيتهاى خدا رهبريشان نكند خدا و براى ايشان است عذابى دردناك
جز اين نيست كه دروغ را آنان بندند كه ايمان نيارند به آيتهاى خدا و ايشانند دروغگويان
آنكه كفر ورزد به خدا پس از ايمانش مگر آنكه وادار شود بناخواه حالى كه دلش آرميده است به ايمان و ليكن آن كو گشاده باشد به كفر سينه او پس بر ايشان است خشمى از خدا و ايشان را است عذابى بزرگ
اين بدان است كه ايشان برگزيدند زندگانى دنيا را بر آخرت و آنكه خدا هدايت نكند گروه كافران را
آنانند كه مهر نهاد خدا بر دلهاشان و گوششان و ديدگانشان و آنانند ناآگهان
ناگزير ايشانند در آخرت زيانكاران
همانا پروردگار تو براى آنان كه هجرت كردند (آواره شدند) پس از آنكه آزرده شدند سپس جهاد كردند و شكيبا شدند همانا پروردگار تو است پس از آن آمرزنده مهربان
روزى كه آيد هر كس بستيزد از جانب خويشتن و داده شود به هر كه آنچه كرده است و ستم نشوند
و برزده است خدا مثلى شهرى كه بود آسوده و آرام مىآمدش روزيش فراوان از هر سوى پس كفر ورزيد به نعمتهاى خدا پس چشانيدش خداوند جامه گرسنگى و ترس را بدانچه بودند مىكردند
و هر آينه بيامدشان پيمبرى از ايشان پس تكذيبش كردند پس گرفت ايشان را عذاب حالى كه بودند ستمگران
پس بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و سپاس گزاريد نعمت خدا را اگر هستيد وى را پرستندگان
جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را نام جز خدا به آن برده شود پس آنكه ناچار گردد نه ستمگر و نه تجاوزكننده همانا خدا است آمرزنده مهربان
و نگوئيد بدانچه مىستايد زبانهاى شما به دروغ اين است حلال و اين است حرام تا ببنديد بر خدا دروغ را همانا آنان كه بندند بر خدا دروغ را رستگار نشوند
كاميابى است اندك و ايشان را است عذابى دردناك
و بر آنان كه جهود شدند حرام كرديم آنچه را فروخوانديم بر تو از پيش و ستم نكرديم بر ايشان ليكن بودند خويش را ستم مىكردند
سپس پروردگار تو براى آنان كه انجام دادند بدى را به نادانى پس توبه كردند پس از آن و شايستگى گزيدند همانا پروردگار تو است از پس آن آمرزنده مهربان
همانا ابراهيم بوده است پيشوايى فروتن براى خدا يكتاپرست و نبوده است از شركورزندگان
سپاسگزارنده نعمتهاى او برگزيدش و رهبريش كرد بسوى راهى راست
و داديمش در دنيا نيكى و همانا او است در آخرت از شايستگان
سپس وحى كرديم بسوى تو كه پيروى كن آئين ابراهيم يكتاپرست را و نبود از شركورزان
جز اين نيست كه نهاده شد شنبه بر آنان كه اختلاف كردند در آن و همانا پروردگار تو حكم كند ميان ايشان روز قيامت در آنچه بودند در آن اختلاف مىكردند
بخوان بسوى راه پروردگار خويش با حكمت و پند نيكو و در ستيز با ايشان بدانچه آن است نكوتر همانا پروردگار تو داناتر است بدانكه گم شده است از راه او و او است داناتر به هدايتشدگان
و اگر شكنجه كنيد پس شكنجه كنيد همانند آنچه شكنجه شديد و اگر بردبارى گزينيد همانا آن بهتر است براى بردباران
و صبركن و نيست صبرت جز به خدا و اندوهگين نباش بر ايشان و نباش در تنگنايى از آنچه نيرنگ كنند
همانا خدا با آنانى است كه پرهيز مىكنند و آنان كه ايشانند نكوكاران