سوره الاسراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ سُبْحانَ الَّذِي أَسْريٰ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
1به نام خداوند بخشاينده مهربان-؛ پاك و منزه است خدايى كه در مبارك شبى بنده خود (محمد) (ص) را از مسجد حرام (مكه معظمه) به مسجد اقصايى كه پيرامونش را (به قدوم خاصان خود) مبارك ساخت، سير داد تا آيات خود را به او بنماياند كه همانا خداوند شنوا و بيناست.
وَ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُديً لِبَنِي إِسْرائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلاً
2و به موسى كتاب تورات را فرستاديم و آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل قرار داديم تا غير من كه خداى عالمم هيچكس را حافظ و نگهبان فرا نگيرند.
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً
3اى فرزندان كسانى كه با نوح (بر كشتى) سوار كرديم، او بنده شكرگزارى بود.
وَ قَضَيْنا إِليٰ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً
4و در كتاب تورات يا در لوح محفوظ و كتاب تكوين الهى خبر داديم و چنين مقدر كرديم كه شما بنى اسرائيل دو بار حتما در زمين فساد و خونريزى مىكنيد و تسلط و سركشى سخت و ظالمانه مىيابيد (يك بار بقتل شعيا و مخالفت آرميا و بار ديگر بقتل زكريا و يحيى مبادرت مىورزند).
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً
5پس چون وقت انتقام اول فرا رسيد بندگان سخت جنگجو و نيرومند خود را (چون بخت النصر) بر شما برانگيزيم تا آنجا كه در درون خانههاى شما نيز جستجو كنند و اين وعده انتقام، حتمى خواهد بود.
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً
6آن گاه شما را روبروى آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهيم و به مال و فرزندان نيرومند مدد بخشيم و عده جنگجويان شما را بسيار گردانيم (تا بر دشمن و لشكر بخت النصر غلبه كنيد).
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً
7(شما بنى اسرائيل و همه اهل عالم) اگر نيكى و احسان كرديد بخود كرده و اگر بدى و ستم كرديد باز بخود كردهايد و آن گاه كه وقت انتقام ظلمهاى شما (كشتن يحيى و زكريا و يا عزم قتل عيسى) فرا رسيد باز بندگانى قوى و جنگآور را بر شما مسلط مىكنيم تا اثر بيچارگى و خوف و اندوه رخسار شما ظاهر شود و به مسجد بيت المقدس، معبد بزرگ شما- مانند بار اول- داخل شوند و ويران كنند و به هر چه رسند نابود ساخته و به هر كس تسلط يابند به سختى هلاك گردانند.
عَسيٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً
8اى رسول ما! باز هم به بنى اسرائيل بشارت ده كه اميد است خدا به شما اگر توبه كرده و صالح شويد مهربان گردد و اگر به عصيان و ستمگرى برگرديد ما هم به عقوبت و مجازات شما باز مىگرديم و جهنم را زندان كافران قرار دادهايم.
إِنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً
9همانا اين قرآن خلق را به راستتر و استوارترين طريقه هدايت مىكند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مىدهد.
وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً
10و بر آنان كه به عالم آخرت ايمان نمىآورند البته عذاب دردناك مهيا ساختهايم.
وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً
11انسان با شوق و پرتجملى كه خير و منفعت خود را مىجويد چه بسا به نادانى شر و زيان خود را مىطلبد و انسان بسيار شتاب كار است.
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِيلاً
12و ما شب و روز را دو آيت و نشانه قدرت خود قرار داديم آن گاه از آيت شب و روشنى آن كاستيم و آيت روز را تابان ساختيم تا شما در روز روزى حلال از فضل خدا طلب كنيد و تا آنكه شماره سالها و حساب اوقات را بدانيد و هر چيز را مفصل بيان كرديم.
وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً
13و ما مقدرات و نتيجه اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق گردن او ساختيم كه ملازم و قرين هميشگى او باشد و روز قيامت كتابى كه نامه اعمال اوست بر او بيرون آريم در حالى كه آن نامه چنان باز باشد كه همه اوراق آن را يك مرتبه ملاحظه كند.
اقْرَأْ كِتابَكَ كَفيٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً
14و به او خطاب رسد كه تو خود كتاب اعمالت را بخوان و بنگر تا در دنيا چه كردهاى كه تو خود تنها براى رسيدگى بحساب خويش كافى هستى.
مَنِ اهْتَديٰ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْريٰ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً
15هر كس راه هدايت يافت تنها بنفع و سعادت خود يافته و هر كس به گمراهى شتافت آنهم به زيان و شقاوت خود شتافته و هيچ كسى بار عمل ديگرى را به دوش نگيرد و ما تا رسول نفرستيم هرگز كسى را عذاب نخواهيم كرد.
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً
16و ما چون اهل ديارى را بخواهيم به كيفر گناه هلاك سازيم پيشوايان و منعمان آن شهر را امر كنيم راه فسق و تبهكارى و ظلم در آن ديار پيش گيرند و آنجا تنبيه و عقاب لزوم خواهد يافت آن گاه همه را بجرم بدكارى هلاك مىسازيم.
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً
17چه بسيارى از ملل و اقوامى را بعد از نوح به جرم كفر و عصيان هلاك كرديم و تنها خداى تو كه بر گناهان بندگانش آگاه و با خبر است كفايت مىكند كه به مصلحت هر كه را خواهد عفو و هر كه را خواهد عقاب كند.
مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً
18هر كه دنياى نقد و زودگذر را بخواهد ما هم برايش در آن عجله مىكنيم. البته براى هر كه بخواهيم و هر قدر كه بخواهيم، آن گاه جهنم را برايش معين مىكنيم كه ملامت زده و رانده شده در آن شود.
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعيٰ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً
19و هر كه آخرت را بخواهد و كوشش خود را همه براى رسيدن به آن قرار دهد آنان سعيشان قبول شده و صاحب اجر خواهند بود.
كُلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاءِ وَ هٰؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً
20هر يك را از عطاء پروردگارت مدد مىكنيم، اينها را و آنها را، و از عطاء پروردگار تو جلوگيرى نمىشود.
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَليٰ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً
21ببين چگونه بعضى را بر بعضى برترى داديم، تازه اين برتريها دنيويست برترى آخرت بيشتر و بزرگتر است.
لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً
22با خدا معبودى ديگر شريك مگير تا در نتيجه ملامت زده و تنها و بى يار نشوى.
وَ قَضيٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً
23پروردگارت حكم قطعى كرده كه غير او را نپرستيد و به والدين احسان كنيد، و اگر يكى از آن دو در حيات تو به حد پيرى رسيد، و يا هر دوى آنان سالخورده گشتند زنهار كلمهاى كه رنجيده خاطر شوند مگو و كمترين آزار به آنها مرسان و با ايشان به اكرام و احترام سخن بگو.
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً
24از در رحمت پر و بال مسكنت بر ايشان بگستر و بگو پروردگارا اين دو را رحم كن همانطور كه مرا در كوچكيم تربيت كردند.
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً
25پروردگار شما، به آنچه در دلهاى شما است آگاه است اگر صالح باشيد خداوند براى توبهگزاران غفور است.
وَ آتِ ذَا الْقُرْبيٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً
26حق خويشاوند و مسكين و راه مانده را بده، و اسراف و زيادهروى هم مكن.
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً
27چه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان كفران پروردگار خود كرد.
وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً
28و چنانچه از ارحام و فقيران ذوى الحقوق مذكور چون فعلا نادار هستى ولى در آتيه به لطف خدا اميدوارى، اكنون اعراض مىكنى و توجه به حقوقشان نتوانى كرد باز به گفتار خوش و زبان شيرين آنها را از خود دلشاد كن.
وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِليٰ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً
29(در انفاق به محتاجان زياده روى مكن) نه بخل بورز كه گويى دستت را به گردنت بستهاند و نه آن چنان باز كن كه چيزى (براى روز مبادا) نزد خود نگذارى آن وقت تهىدست بنشينى و خود را ملامت كنى.
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً
30كه پروردگار تو رزق را براى هر كه بخواهد توسعه مىدهد و براى هر كه بخواهد تنگ مىگيرد. آرى او به (صلاح) بندگان خود آگاه و بينا است.
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً
31و فرزندان خود را از ترس فقر مكشيد، ما آنان را و خود شما را روزى مىدهيم، و كشتن آنان خطايى بزرگ است.
وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنيٰ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً
32و نزديك زنا مشويد كه زنا هميشه فاحشه بوده و روشى زشت است.
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً
33و خونى را كه خدا محترم شمرده مريزيد، مگر آنكه كشتن او حق باشد، و كسى كه بىگناهى را بكشد ما براى ولى او سلطنت و قدرت قانونى قرار دادهايم (كه مىتواند قاتل را بكشد) پس نبايد كسى در خونريزى از حد تجاوز كند كه كشته بىگناه به وسيله قانون يارى شده.
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّي يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً
34به مال يتيم هم نزديك مشويد مگر بنحوى كه تصرف در آن بهتر باشد براى يتيم از تصرف نكردن، (و هم چنان مال او را نگه داريد) تا به حد رشد برسد، و (نيز) به عهد خود وفا كنيد، كه از عهدها نيز بازخواست خواهيد شد.
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً
35و چون ترازودارى مىكنيد كيل تمام بدهيد و با وزنى مستقيم و يكسان بدهيد و بستانيد اين هم (براى دنيايتان) خوبست و هم در آخرت عاقبت بهترى دارد.
وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً
36دنبال چيزى را كه بدان علم ندارى مگير كه گوش و چشم و دل در باره همه اينها روزى مورد بازخواست قرار خواهى گرفت.
وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً
37در زمين با نخوت و غرور قدم مزن تو نه مىتوانى زمين را بشكافى و نه به بلندى كوهها مىرسى (خلاصه نمىتوانى هر چه بخواهى بكنى).
كُلُّ ذٰلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً
38همه اينها گناهش نزد پروردگارت كيفر بد دارد.
ذٰلِكَ مِمَّا أَوْحيٰ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقي فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً
39اينها از جمله وحىهايى است كه پروردگارت از حكمت بسويت فرستاد و (نيز) با خداى تعالى خدايانى ديگر مگير تا ملامت زده و رانده از رحمت خدا به جهنم نيفتى.
أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيماً
40(خدايانى ديگر اتخاذ نموده آنها را دختران خدا مىدانند؟) آيا خدا شما را از خود محترمتر مىداند كه پسران را به شما داده و از ملائكه دختران را خود گرفته، با اين سخن گناه بزرگى مرتكب مىشويد.
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هٰذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً
41ما در اين قرآن دلائل و مثلها مكرر ذكر كرديم تا ايشان متذكر گردند ولى جز دورى بيشتر در ايشان اثرى نبخشيد.
قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِليٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً
42بگو اگر با او آلههاى مىبود آن طور كه ايشان مىگويند، در مقام غلبه يافتن بر خداى صاحب عرش برمىآمدند و راهى براى رسيدن به اين هدف مىجستند.
سُبْحانَهُ وَ تَعاليٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً
43منزه و متعالى است خدا از آنچه آنان مىگويند و بسيار بزرگتر از آن است.
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لٰكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً
44همه آسمانهاى هفتگانه و زمين و موجوداتى كه بين آنهاست همه او را منزه مىدارند، و اصولا هيچ موجودى نيست مگر آنكه با حمدش خداوند را منزه مىدارد ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد كه او همواره بردبار و آمرزنده است.
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً
45و چون قرآن را مىخوانى ما ميان تو و ميان كسانى كه به روز جزا ايمان نمىآورند حجابى ساتر قرار مىدهيم.
وَ جَعَلْنا عَليٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَليٰ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً
46و بر دلهايشان پرده افكنيم تا از اينكه قرآن را بفهمند مانع شود، و نيز در گوشهايشان كرى و چون پروردگارت را به تنهايى در قرآن ياد مىكنى پشت مىكنند و مىروند.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْويٰ إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً
47ما بهتر مىدانيم كه غرض ايشان از اينكه مىآيند قرآن خواندن تو را بشنوند چيست؟ و نيز بهتر مىدانيم كه پس از شنيدن آهسته با هم چه مىگويند، ستمكاران مىگويند: جز از مردى جادو شده پيروى نمىكنيد.
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً
48ببين چگونه برايت مثلها مىزنند گمراه شدهاند و ديگر راهى پيدا نمىكنند.
وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً
49و (نيز) گفتند: آيا بعد از آنكه استخوان شديم و پوسيده گشتيم دو مرتبه به خلقتى از نو زنده مىشويم.
قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً
50بگو (استخوان كه سهل است) اگر سنگ و آهن و يا هر چه كه به نظرتان سختتر از آن نيست بوده باشيد نمىتوانيد جلو بعث خداى را بگيريد.
أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتيٰ هُوَ قُلْ عَسيٰ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً
51دوباره مىپرسند چه كسى ما را برمىگرداند؟ بگو همان كه بار اول خلقتان كرد اين دفعه سرهايشان را به عنوان مسخره كردن برايت تكان مىدهند، و مىگويند: اين چه وقت خواهد بود؟ بگو شايد نزديك باشد.
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً
52و آن روزى است كه شما را صدا مىزنند و شما در حالى كه حمد خدا مىگوئيد آن دعوت را اجابت مىكنيد. و به نظرتان چنين مىآيد كه جز چند ساعتى نيارميدهايد.
وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً
53و به بندگانم بگو سخنى كه بهتر است بگوئيد، چون شيطان مىخواهد ميان آنان كدورت بيفكند كه شيطان براى انسان دشمنى آشكار است.
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً
54پروردگارتان شما را بهتر مىشناسد اگر بخواهد به شما رحم مىكند، و يا اگر بخواهد عذابتان مىكند، و ما تو را نفرستادهايم كه وكيل ايشان باشى.
وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَليٰ بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً
55و پروردگارتان داناتر به هر كسى است كه در آسمانها و زمين است و ما بعضى پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم و به داوود زبور داديم.
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً
56بگو آن الهه كه به غير خدا خدايانى مىپنداريد صدا بزنيد و از آنها حاجت بخواهيد (خواهيد ديد) كه مالك بلاگردانى از شما را نيستند تا مكروه شما را برگردانيده محبوبتان را بياورند.
أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِليٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً
57آنهايى كه كفار به خدائيشان مىخوانند و خدا را مىخوانند و همه در جستجوى راهى به سوى پروردگار خويشند تا كدام منزلتى نزديكتر به دست آورند به رحمت او اميدوار و از عذاب او ترسانند كه عذاب پروردگارت لازم الاحترام است.
وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذٰلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً
58و هيچ قريهاى نيست مگر اينكه ما هلاك كننده آن قبل از قيامت و يا عذاب كننده آنيم به عذابى شديد و اين در كتاب نوشته شده است.
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً
59و اگر آيات پيشنهادى كفار قريش را نفرستاديم چيزى مانع ما نشد جز اينكه در امتهاى گذشته فرستاديم تكذيبش كردند (هم چنان كه) به قوم ثمود ناقه (اى كه خود خواسته بودند) را كه آيتى بينا كننده بود داديم، پس به آن ظلم كردند و ما هر وقت آيات را بفرستيم به منظور تخويف مىفرستيم.
وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً
60و بياد آور وقتى را كه به تو گفتيم پروردگارت احاطه به مردم دارد، و ما آن رؤيا كه به تو نشان داديم جز به منظور آزمايش بشر قرارش نداديم، همچنين شجرهاى كه در قرآن لعن شده كه تخويفشان مىكنيم ولى هر چه مىكنيم جز بيشتر شدن طغيانشان نتيجه نمىدهد آن هم چه طغيان بزرگى.
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً
61(و نيز) بياد آر آن زمان را كه به ملائكه گفتيم سجده بر آدم كنيد، همه سجده كردند جز ابليس كه گفت: من سجده كنم براى كسى كه تو او را از گل خلق كردهاى؟.
قالَ أَ رَأَيْتَكَ هٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِليٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلاً
62و نيز گفت: به من بگو ببينم موجود قحطى بود كه اين را بر من برترى دهى اگر مرا تا روز قيامت عمر دهى تمامى فرزندان او را جز اندكى فريب داده گمراه مىكنم.
قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً
63پروردگارت فرمود: برو! هر كس از ايشان خواست پيروى تو كند بكند كه جهنم هم بزرگ است و جزائى كامل است.
وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً
64با آواز خود هر چه توانستى از ايشان بفريبى بفريب و از مدارج كمال پائين بياور و تا آنجا كه مىتوانى لشگر سوار و پيادهات را بر سرشان بتازان و احاطهشان كن و در اموال و اولادشان شركت كن و وعدههاى دروغيشان بده، آرى شيطان چيزى جز دروغ و فريب وعدهشان نمىدهد.
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ وَكِيلاً
65همانا ترا بر بندگان (خاص) من تسلط نيست و تنها محافظت و نگهبانى خدا (آنها را) كافى است.
رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً
66پروردگار شما است كه در دريا كشتيها را به حركت در مىآورد تا شما بتوانيد سفر كنيد و از فضل خدا و رزق او بطلبيد كه او نسبت به شما رحيم است.
وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَي الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً
67و چون در دريا به شما خوف و خطرى رسد به جز خدا همه را فراموش مىكنيد، ولى همين كه خدا شما را نجات داد باز از خدا روى مىگردانيد كه انسان كفر كيش و ناسپاس است.
أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلاً
68آيا پس از نجات از دريا باز هم ايمنيد كه زمين شما را فرو ببرد؟ و يا بر سرتان سنگ ببارد آن گاه براى خود از آن بلاى الهى پناه و نگهبانى نيابيد.
أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تارَةً أُخْريٰ فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِما كَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنا بِهِ تَبِيعاً
69آيا از اين ايمنيد كه بار ديگر خدا شما را به دريا برگرداند و تندبادى بفرستد تا همه به كيفر كفر به دريا غرق شويد آن گاه كسى را از قهر ما دادخواه و فريادرس نيابيد.
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَليٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً
70و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم، و آنان را بر مركبهاى آبى و صحرايى سوار كرديم و از هر غذاى لذيذ و پاكيزه روزيشان كرديم و بر بسيارى از مخلوقات خود برتريشان داديم، آنهم چه برترى؟.
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَءُونَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً
71اى رسول بياد آور روزى را كه هر قومى را با كتاب و امامتشان دعوت كنيم هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند آنان نامه خود قرائت كنند و كمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد.
وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْميٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْميٰ وَ أَضَلُّ سَبِيلاً
72هر كسى در اين جهان يعنى دنيا نابينا و كوردل باشد در آخرت نيز نابينا و گمراهتر خواهد بود.
وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً
73نزديك بود تو را فريبت دهند و از آنچه به تو وحى كرديم غافل سازند و چيز ديگرى به ما نسبت دهى تا مشركان تو را دوست خود گيرند.
وَ لَوْلا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً
74و اگر ما تو را ثابت قدم نمىگردانديم نزديك بود كه به مشركين نامبرده اندك تمايل و اعتمادى بكنى؟.
إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً
75كه در اين صورت (يعنى اگر به بتپرستان اندك توجهى مىكردى)، كيفر اين عمل را به تو مىچشانديم و عذاب تو را در دنيا و آخرت مضاعف مىكرديم آن گاه از قهر و خشم ما هيچ ياورى بر خود نمىيافتى.
وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلَّا قَلِيلاً
76و نيز نزديك بود كافران تو را در سرزمين خود سبك كرده در نتيجه يا با مكر يا به زور تو را از آنجا بيرون كنند، كه در اين صورت بيش از اندك زمانى نمىزيستند.
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلاً
77ما سنت خود را در ساير پيغمبران كه پيش از تو بودند همين قرار داديم و اين طريقه ما را تغييرپذير نخواهى يافت.
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِليٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً
78نماز را وقت زوال آفتاب تا اول تاريكى شب به پا دار و نماز صبح را نيز به جاى آر كه آن به حقيقت هم مشهود ملائكه شب است (كه مىروند) و هم ملائكه روز (كه مىآيند).
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسيٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً
79و بعضى از شب را بيدار باش و تهجد كن كه اين نماز شب تنها بر تو واجب است باشد كه خدايت به مقامى محمود (شفاعت) مبعوث گرداند.
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً
80و همواره بگو پروردگارا مرا با قدمى صدق داخل و با قدمى صدق بيرون كن و به من از جانب خود بصيرت و حجت روشنى كه همواره ياريم كند عطا كن.
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً
81و به امتت بگو: رسول حق آمد و باطل را نابود كرد كه باطل خود بىآبرو و لايق محو و نابودى ابدى است.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً
82و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ايمان است، ليكن كافران را به جز زيان چيزى نخواهد افزود.
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَي الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأيٰ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً
83و ما هر گاه به انسان نعمتى عطا كرديم رو بگردانيد. و دورى جست و هر گاه شر و بلائى به او روى آورد (مىبينى كه) به كلى مايوس و نااميد شد.
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَليٰ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْديٰ سَبِيلاً
84تو به خلق بگو كه هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملى انجام خواهد داد و خداى شما بر آن كس كه راه هدايت يافته از همه آگاهتر است.
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً
85و (واى رسول ما) تو را از حقيقت روح پرسش مىكنند، جواب ده كه روح از سنخ امر پروردگار من است (و بدون واسطه جسمانيات بلكه به امر الهى به بدنها تعلق مىگيرد) و آنچه از علم به شما روزى شده بسيار اندك است.
وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً
86(اى پيامبر) اگر ما بخواهيم آنچه به تو وحى كردهايم از تو بگيريم و ببريم مىتوانيم و آن گاه تو بر قهر ما هيچ مددى نخواهى يافت.
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً
87مگر آنكه باز لطف پروردگارت به تو مدد كند كه فضل او بر تو بسيار است.
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَليٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً
88بگو اى پيغمبر اگر جن و انس متفق شوند كه مانند اين قرآن كتابى بياورند هرگز نتوانند هر چند همه پشتيبان يكديگر باشند.
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبيٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً
89همانا در اين قرآن براى مردم هر گونه مثال آورديم اكثر مردم از كفر و عناد گذشته هيچ حرف ديگرى نمىپذيرند.
وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً
90و صريحا گفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد تا آنكه از زمين براى ما چشمه آبى بيرون آرى.
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً
91يا آنكه تو را باغى از خرما و انگور باشد كه در ميان آن باغ نهرهاى آب جارى گردد.
أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً
92يا آنكه همانطور كه خودت پنداشتى آسمان بر سر ما فرو افتد يا آنكه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر سازى.
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقيٰ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً
93يا آنكه خانهاى از طلا تو را باشد و يا بر آسمان بالا روى، البته ادعاى تو را كه به آسمان رفتم قبول نمىكنيم بلكه بايد كتابى بر ما نازل كنى آن را به چشم خود قرائت كنيم (اى رسول) بگو خدا منزه است (از اينكه من او را و يا فرشتگانش را حاضر سازم) و من فرد بشرى بيشتر نيستم كه از جانب او به رسالت آمدهام.
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُديٰ إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً
94بعد از آمدن قرآن چيزى مردم را از هدايت باز نداشت مگر همين استبعاد كه مگر خدا تا كنون بشرى را به رسالت فرستاده است؟.
قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً
95اى پيغمبر بگو اگر فرشتگان را در زمين سكنى بودى باز ناگزير بوديم فرشتهاى از آسمان به سوى آنان رسول فرستيم.
قُلْ كَفيٰ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً
96بگو خدا شاهد ميان من و شما كافى است كه او به احوال بندگانش آگاه و بصير است.
وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَليٰ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً
97هر كه را خدا راهنمايى كند آن كس به حقيقت هدايت يافته و هر كه را گمراه كند ديگر جز خود او راهنما و دوستى و نگهبانى برايش نخواهى يافت و روز قيامت زير و رو در حالى كه كور و گنگ و كر هم باشند محشورشان مىكنيم و منزلگاهشان جهنم است جهنمى كه هر گاه آتشش خاموش شود باز شديدتر سوزان و فروزان مىكنيم كه.
ذٰلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً
98اين است كيفر آن كافران چون به آيات ما كافر شدند و گفتند آيا پس از آنكه ما استخوانى پوسيده شديم از نو برانگيخته مىشويم.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَليٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَي الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُوراً
99آيا نديدند و ندانستند كه آن خدايى كه زمين و آسمان را آفريد قادر است كه مانند اينها را باز خلق كند و بر ايشان وقتى معين قرار دهد (ولى با همه اين آيات روشن) باز ستمكاران جز راه كفر و عناد نمىپيمايند.
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً
100اى رسول ما به اين مردم پست بگو اگر شما داراى گنجهاى مرحمت خدا شويد باز هم به خاطر ترس فقر از خرج كردن آنها خوددارى خواهيد كرد كه انسان طبعا بسيار ممسك و بخيل است.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسيٰ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسيٰ مَسْحُوراً
101و هر آينه به تحقيق، موسى را نه معجزه آشكار داديم. پس از بنى اسرائيل بپرس، آن دم كه موسى بيامدشان و فرعون بدو گفت: اى موسى من تو را جادو شده مىپندارم.
قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هٰؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً
102گفت: تو خود مىدانى كه اين معجزهها را جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده، و من تو را اى فرعون هلاك شده مىبينم.
فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً
103پس (فرعون) خواست از آن سرزمين بيرونشان كند، پس او و كسانى كه همراهش بودند را جملگى غرق كرديم.
وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً
104و پس از او به بنى اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين جاى گيريد، و چون موعد ديگر بيايد شما را همه با هم بياوريم.
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً
105قرآن را به حق نازل كرديم، و به حق نازل شده است و تو را جز نويدبخش و بيمرسان نفرستادهايم.
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَليٰ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً
106و قرآن را به تدريج فرستاديم تا آن را به تدريج براى مردم بخوانى و آن را نازل كرديم نازل كردنى كامل.
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْليٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً
107بگو قرآن را باور كنيد يا باور نكنيد كسانى كه پيش از اين علم داده شدهاند، وقتى قرآن بر آنها خوانده شود بر چانه سجدهكنان به زمين مىافتند.
وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً
108و مىگويند پروردگار ما منزه است كه وعده پروردگارمان انجام شدنى است.
وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً
109و گريهكنان بر چانهها افتند و تواضعشان افزون شود.
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمٰنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنيٰ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذٰلِكَ سَبِيلاً
110بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را، هر كدام را بخوانيد نامهاى نيكو از اوست، نماز خويش را بلند مخوان و آهسته هم مخوان بلكه ميان اين دو راهى پيش گير.
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً
111بگو ستايش خاص خدايى است كه فرزندى نگرفته و در ملك شريك ندارد، و وى را دوست و سرپرستى براى رفع مذلت نيست. وى را تكبير گوى تكبير گفتنى كامل.
سوره الکهف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَليٰ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
1به نام خداى بخشاينده مهربان،؛ ستايش خاص خدايى است كه اين كتاب استوار را به بنده خويش فرو فرستاد و در آن انحراف ننهاد.
قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً
2تا از جانب خويش از عذابى سخت بترساند و مؤمنان را كه كارهاى شايسته كنند نويد دهد كه پاداشى نيك دارند.
ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً
3و هميشه در آن بسر مىبرند.
وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً
4و نيز كسانى را كه گويند خدا فرزندى گرفته بيم دهد.
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً
5در اين باب چيزى ندانند پدرانشان نيز نمىدانستند، كلمهاى كه از دهانشان بيرون مىشود بزرگ است، و جز دروغ نمىگويند.
فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَليٰ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً
6شايد تو از پى ايشان از غم اينكه چرا قرآن را باور ندارند خويشتن را هلاك كنى.
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
7ما اين چيزها را كه روى زمين هست آرايش آن كردهايم تا ايشان را بيازماييم كه كدامشان از جهت عمل بهترند.
وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً
8و ما آنچه را روى زمين هست خاك باير مىكنيم.
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً
9مگر پنداشتهاى از ميان آيههاى ما اهل كهف و رقيم شگفتانگيز بودهاند.
إِذْ أَوَي الْفِتْيَةُ إِلَي الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً
10وقتى آن جوانان به غار رفتند و گفتند: پروردگارا ما را از نزد خويش رحمتى عطا كن و براى ما در كارمان صوابى مهيا فرما.
فَضَرَبْنا عَلَي آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً
11پس در آن غار سالهاى معدود به خوابشان برديم.
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصيٰ لِما لَبِثُوا أَمَداً
12آن گاه بيدارشان كرديم تا بدانيم كداميك از دو دسته مدتى را كه درنگ كردهاند بهتر مىشمارند.
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُديً
13ما داستانشان را براى تو به حق مىخوانيم. ايشان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان داشتند و ما بر هدايتشان افزوديم.
وَ رَبَطْنا عَليٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً
14و دلهايشان را قوى كرده بوديم كه بپا خاستند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است و ما هرگز جز او پروردگارى نمىخوانيم، و گرنه باطلى گفته باشيم.
هٰؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَريٰ عَلَي اللَّهِ كَذِباً
15اينان، قوم ما كه غير خدا خدايان گرفتهاند چرا در مورد آنها دليل روشنى نمىآورند، راستى ستمگرتر از آن كس كه دروغى در باره خدا ساخته باشد كيست؟.
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَي الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً
16اگر از آنها و از آن خدايان غير خدا را كه مىپرستند گوشهگيرى و دورى مىكنيد پس سوى غار برويد تا پروردگارتان رحمت خويش را بر شما بگسترد و براى شما در كارتان گشايشى فراهم كند.
وَ تَرَي الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذٰلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً
17و خورشيد را بينى كه چون بر آيد از غارشان به طرف راست مايل شود و چون فرو رود به جانب چپ بگردد، و ايشان در فراخنا و قسمت بلندى غارند، اين از آيههاى خداست هر كه را خدا هدايت كند او هدايت يافته است و هر كه را خدا گمراه كند ديگر دوستدار و دلسوزى و رهبرى برايش نخواهى يافت.
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً
18چنان بودند كه بيدارشان پنداشتى ولى خفتگان بودند. به پهلوى چپ و راستشان همى گردانديم و سگشان بر آستانه دستهاى خويش را گشوده بود، اگر ايشان را مىديدى به فرار از آنها روى مىگرداندى و از ترسشان آكنده مىشدى.
وَ كَذٰلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَي الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكيٰ طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً
19چنين بود كه بيدارشان كرديم تا از همديگر پرسش كنند، يكى از آنها گفت: چقدر خوابيديد؟ گفتند روزى يا قسمتى از روز خوابيدهايم. گفتند پروردگارتان بهتر داند كه چه مدت خواب بودهايد، يكيتان را با اين پولتان به شهر بفرستيد تا بنگرد طعام كدام يكيشان پاكيزهتر است و خوردنيى از آنجا براى شما بياورد، و بايد سخت دقت كند كه كسى از كار شما آگاه نشود.
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً
20زيرا محققا اگر بر شما آگهى و ظفر يابند شما را يا سنگسار خواهند كرد و يا به آيين خودشان بر مىگردانند و هرگز روى رستگارى نخواهند ديد.
وَ كَذٰلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَليٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً
21بدينسان كسانى را از آنها مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است، و در رستاخيز ترديدى نيست، وقتى كه ميان خويش در كار آنها مناقشه مىكردند، گفتند بر غار آنها بنائى بسازيد پروردگار به كارشان داناتر است، و كسانى كه در مورد ايشان غلبه يافته بودند گفتند بر غار آنها عبادتگاهى خواهيم ساخت.
سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً
22خواهند گفت: سه تن بودند چهارميشان سگشان بود. و گويند پنج تن بودند ششم آنها سگشان بوده اما بدون دليل و در مثل رجم به غيب مىكنند. و گويند هفت تن بودند هشتمى آنها سگشان بوده. بگو پروردگارم شمارشان را بهتر مىداند و جز اندكى شماره ايشان را ندانند، در مورد آنها مجادله مكن مگر مجادلهاى به ظاهر، و در باره ايشان از هيچ يك از اهل كتاب نظر مخواه.
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذٰلِكَ غَداً
23در باره هيچ چيز مگو كه فردا چنين كنم.
إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسيٰ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هٰذا رَشَداً
24مگر آنكه خدا بخواهد، و چون دچار فراموشى شدى پروردگارت را ياد كن، و بگو شايد پروردگارم مرا به چيزى كه به صواب نزديكتر از اين باشد هدايت كند.
وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً
25و در غارشان سيصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند.
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً
26بگو خدا بهتر داند چه مدت بسر بردند دانستن غيب آسمانها و زمين خاص او است چه او بينا و شنوا است، جز او دوستى ندارند و هيچكس را در فرمان دادن خود شريك نمىكند.
وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً
27از كتاب پروردگارت آنچه به تو وحى آمده بخوان، كلمات وى تغييرپذير نيست، و هرگز جز او پناهى نخواهى يافت.
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً
28با كسانى كه بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را مىخوانند و رضاى او را مىجويند با شكيبايى قرين باشد و ديدگانت به جستجوى زيور زندگى دنيا از آنها منصرف نشود. اطاعت مكن كسى را كه دلش را از ياد خويش غافل كردهايم و هوس خود را پيروى كرده و كارش زيادهروى است.
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً
29بگو اين حق از پروردگار شما است هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد منكر شود كه ما براى ستمكاران آتشى مهيا كردهايم كه سراپردههاى آن در ميانشان گيرد، و اگر فريادرسى خواهند به آبى چون مس گداخته كمكشان دهند، كه چهرهها را بريان مىكند. چه بد شربتى و چه بد جاى آسايشى است.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً
30آنان كه (به خدا) ايمان آوردند و نيكوكار شدند ما هم اجر نيكوكاران را ضايع نخواهيم گذاشت.
أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَي الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً
31بلكه (أجر عظيم) بهشتهاى عدن كه نهرها از زير درختانش جارى است خاص آنها است در حالى كه در آن بهشت برين زيورهاى زرين بيارايند و لباسهاى سبز حرير و ديبا پوشند و بر تختها تكيه زنند (كه آن بهشت) نيكو اجرى و خوش آرامگاهى است.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً
32براى ايشان مثلى بزن: دو مرد كه يكى را دو باغ داده بوديم از تاكها و آن را به نخلها احاطه كرده بوديم و ميان آن زرع كرده بوديم.
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً
33هر دو باغ ميوه خويش را مىداد و به هيچ وجه نقصان نمىيافت، و ميان باغها نهرى بشكافتيم.
وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً
34و ميوهها داشت پس به رفيق خود كه با وى گفتگو مىكرد گفت: من از جهت مال از تو بيشتر و به عده از تو نيرومندترم.
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً
35و به باغ خود شد در حالى كه ستمگر به نفس خويش بود گفت گمان ندارم كه هيچ وقت اين باغ نابود شود.
وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِليٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً
36گمان ندارم رستاخيز به پا شود، و اگر به سوى پروردگارم برند سوگند كه در آنجا نيز بهتر از اين خواهم يافت.
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً
37رفيقش كه با او گفتگو مىكرد گفت: مگر به آنكه تو را از خاك آفريد و آن گاه از نطفه و سپس به صورت مردى بپرداخت كافر شدهاى.
لٰكِنَّ هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً
38ولى او خداى يكتا و پروردگار من است و هيچ كس را با پروردگار خود شريك نمىكنم.
وَ لَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً
39چرا وقتى به باغ خويش در آمدى نگفتى هر چه خدا خواهد همان شود كه نيرويى جز به تاييد خدا نيست، اگر مرا بينى كه به مال و فرزند از تو كمترم.
فَعَسيٰ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً
40باشد كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من دهد، و به باغ تو از آسمان صاعقهها فرستد كه زمين باير شود.
أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً
41يا آب آن به اعماق فرو رود كه جستن آن ديگر نتوانى.
وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَليٰ ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَليٰ عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً
42و ميوههاى آن نابود گشت و بنا كرد دو دست خويش به حسرت آن مالى كه در آن خرج كرده بود زير و رو مىكرد كه تاكها بر جفتهها سقوط كرده بود، و مىگفت اى كاش هيچ كس را با پروردگار خويش شريك نپنداشته بودم.
وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً
43و او را غير خدا گروهى نباشد كه يارىاش كنند، و يارى خويش كردن نتواند.
هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً
44در آنجا يارى كردن خاص خداى حق است كه پاداش او بهتر و سرانجام دادن او نيكتر است.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً
45براى آنها زندگى اين دنيا را مثل بزن، چون آبى است كه از آسمان نازل كردهايم و به وسيله آن گياهان زمين پيوسته شود، آن گاه خشك گردد و بادها آن را پراكنده كند، و خدا به همه چيز توانا است.
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً
46مال و فرزندان زيور زندگى اين دنيا است و كارهاى شايسته نزد پروردگارت ماندنى و داراى پاداشى بهتر و اميد آن بيشتر است.
وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَي الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً
47روزى كه كوهها را به راه اندازيم و زمين را (از زير آن) نمودار بينى و محشورشان كنيم، و يكى از آنها را وا نگذاريم.
وَ عُرِضُوا عَليٰ رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً
48به صف، به پروردگارت عرضه شوند (گويد) چنان كه اول بارشان خلق كرده بوديم باز پيش ما آمدهايد ولى پنداشتيد كه هرگز براى شما موعدى ننهادهايم.
وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَي الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهٰذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً
49و نامهها پيش آرند و گنهكاران را از مندرجات آن هراسان بينى و گويند: اى واى بر ما اين نامه چيست كه گناه كوچك و بزرگى نگذاشته مگر آن را به شمار آورده و هر چه كردهاند حاضر يابند كه پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند.
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً
50و چون به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد همه سجده كردند مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش بيرون شد، چرا او و فرزندانش را كه دشمن شمايند سواى من اولياى خود مىگيرند؟ براى ستمگران چه عوض بدى است.
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً
51آفرينش آسمانها و زمين را با حضور آنها نكردم و نه آفرينش خودشان را، كه من گمراه كنندگان را به كمك نمىگيرم.
وَ يَوْمَ يَقُولُ نادُوا شُرَكائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً
52به خاطر بياوريد روزى را كه خدا مىگويد شريكهايى را كه براى من مىپنداشتيد صدا بزنيد (تا به كمك شما بشتابند) ولى هر چه آنها را مىخوانند جوابشان نمىدهند و ما در ميان اين دو گروه كانون هلاكتى قرار دادهايم.
وَ رَأَي الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً
53و گنهكاران جهنم را ببينند و يقين كنند كه در آن افتادنى هستند و گريزگاهى نيابند.
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً
54در اين قرآن همه قسم مثل براى مردم بيان كردهايم و انسان از همه چيز بيشتر مجادله مىكنند.
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُديٰ وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً
55مانع اين مردم هنگامى كه هدايت بر ايشان آمد از اينكه مؤمن شوند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز اين نبود كه (انتظار داشتند) طريقه گذشتگان تكرار شود يا عذاب از پيش به آنها در آيد.
وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً
56ما پيغمبران را جز نويد بخش و بيمرسان نمىفرستيم كسانى كه كافرند به باطل مجادله كنند كه حق را بدان باطل سازند و آيههاى مرا و آن بيم كه به آنها دادهاند را مسخره گرفتهاند.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَليٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَي الْهُديٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً
57كيست ستمگرتر از آنكه به آيههاى پروردگارش اندرزش دادهاند و از آن روى بگردانيده و اعمالى را كه به دستش از پيش كرده از ياد برده و ما بر دلهايشان پوششها نهادهايم كه آيههاى ما را نمىفهمند و گوشهايشان را گران كرديم، بنا بر اين اگر به سوى هدايتشان بخوانيم هرگز و هيچ وقت هدايت نيابند.
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً
58پروردگارت آمرزگار رحيم است، اگر آنان را به اعمالى كه كردهاند مؤاخذه مىكرد در عذابشان تعجيل مىكرد (چنين نيست) بلكه موعدى دارند كه هرگز در قبال آن گريزگاهى نيابند.
وَ تِلْكَ الْقُريٰ أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً
59اين دهكدهها هنگامى كه ستم كردند هلاكشان كرديم و براى هلاك كردنشان موعدى نهاديم.
وَ إِذْ قالَ مُوسيٰ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّي أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً
60و (ياد كن) چون موسى به شاگرد خويش گفت: آرام نگيرم تا به مجمع دو دريا برسم، يا مدتى دراز بسربرم.
فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً
61و همين كه به جمع ميان دو دريا رسيدند ماهيشان را از ياد بردند، و آن ماهى راه خود را به طرف دريا پيش گرفت.
فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هٰذا نَصَباً
62و چون بگذشتند به شاگردش گفت: غذايمان را پيشمان بيار كه از اين سفرمان خستگى بسيار ديديم.
قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَي الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً
63گفت خبر دارى كه وقتى به آن سنگ پناه برديم من ماهى را از ياد بردم و جز شيطان مرا به فراموش كردن آن وا نداشت، كه يادش نكردم و راه عجيب خود را پيش گرفت.
قالَ ذٰلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَليٰ آثارِهِما قَصَصاً
64گفت اين همان است كه مىجستيم، و با پىجويى نشانه قدمهاى خويش بازگشتند.
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً
65پس بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خويش رحمتى بدو داده بوديم و از نزد خويش دانشى به او آموخته بوديم.
قالَ لَهُ مُوسيٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَليٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً
66موسى بدو گفت: آيا تو را پيروى كنم كه به من از آنچه آموختهاى كمالى بياموزى.
قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً
67گفت تو به همراهى من هرگز شكيبايى نتوانى كرد.
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَليٰ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً
68چگونه در مورد چيزهايى كه از راز آن واقف نيستى شكيبايى مىكنى.
قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً
69گفت: اگر خدا خواهد مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ باب نافرمانى تو نمىكنم.
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّي أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً
70گفت: اگر به دنبال من آمدى چيزى از من مپرس تا در باره آن مطلبى با تو بگويم.
فَانْطَلَقا حَتَّي إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً
71پس برفتند و چون به كشتى سوار شدند آن را سوراخ كرد، گفت: آن را سوراخ كردى تا مردمش را غرق كنى حقا كه كارى ناشايسته كردى.
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً
72گفت: مگر نگفتم كه تو تاب همراهى مرا ندارى.
قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً
73گفت: مرا به آنچه فراموش كردهام بازخواست مكن و كارم را بر من سخت مگير.
فَانْطَلَقا حَتَّي إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً
74پس برفتند تا پسرى را بديدند و او را بكشت. گفت: آيا نفس محترمى كه كسى را نكشته بود بيگناه كشتى حقا كارى قبيح كردى.