قرآن عثمان طه

سوره الاسراء

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ سُبْحانَ الَّذِي أَسْريٰ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

1

به نام خداى گسترده مهر مهرورز؛ منزه است آن (خدايى) كه بنده‌اش را شبانگاهى، از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى، كه پيرامونش را پر بركت كرده‌ايم، سير داد، تا برخى از نشانه‌هايمان را به او بنمايانيم؛ كه تنها او شنوا [و] بيناى (حقيقى) است.


وَ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُديً لِبَنِي إِسْرائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلاً

2

و به موسى كتاب (الهى) داديم؛ و آن را رهنمودى براى بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) قرار داديم؛ كه: غير من كارسازى نگيريد.


ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً

3

[اى‌] نسل كسانى كه با نوح (بر كشتى) سوار كرديم! براستى كه او بنده‌اى بسيار سپاسگزار بود.


وَ قَضَيْنا إِليٰ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً

4

و در كتاب (تورات) به بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) اعلام كرديم كه: قطعا دو بار در [روى‌] زمين فساد خواهيد كرد، و حتما با سركشى بزرگى برترى خواهيد نمود.


فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً

5

و هنگامى كه نخستين وعده (از آن) دو فرا رسد، (گروهى از) بندگان سخت نيرومند (و جنگ آور) مان را بر شما بشورانيم، و ميان خانه‌ها (يتان براى سركوبى شما) به جستجو در آيند؛ و [اين‌] وعده‌اى واقع شده است.


ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً

6

سپس دوباره، (پيروزى) بر آنان را به شما باز گردانيم، و شما را بوسيله اموال و پسران امداد رسانيم، و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار دهيم.


إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً

7

اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى‌كنيد؛ و اگر بدى كنيد پس به خود (بدى مى‌كنيد). و هنگامى كه وعده آخر فرا رسد، (مردانى را مى‌فرستيم) تا صورت‌هايتان را اندوهگين سازند؛ و تا داخل مسجد (الاقصى) شوند همان گونه كه بار اول وارد آن شدند؛ و تا بر آنچه تسلط يابند، كاملا نابود كنند.


عَسيٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً

8

اميد است كه پروردگارتان به شما رحم كند؛ و اگر (به فسادگرى) باز گرديد، (ما نيز به كيفر شما) باز مى‌گرديم؛ و جهنم را براى كافران تنگنا (و زندان) قرار داديم!


إِنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً

9

در حقيقت اين قرآن، بدان (شيوه‌اى) كه آن پايدارتر است، راهنمايى مى‌كند؛ و به مؤمنانى كه [كارهاى‌] شايسته انجام مى‌دهند، مژده مى‌دهد كه براى آنان پاداش بزرگى است.


وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً

10

و اينكه كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساخته‌ايم!


وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً

11

و انسان بدى را مى‌طلبد، همانگونه كه او نيكى را مى‌طلبد؛ و انسان شتابزده است.


وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِيلاً

12

و شب و روز را دو نشانه (خدا) قرار داديم؛ و نشانه شب را محو كرديم، و نشانه روز را روشنى‌بخش گردانيديم، تا بخششى را از پروردگارتان بجوييد، و تا عدد سال‌ها و حساب را بدانيد؛ و هر چيزى را به تفصيل شرحش داديم.


وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً

13

و هر انسانى فال (نيك و بد و عمل) او را بر گردنش بسته‌ايم، و روز رستاخيز، نامه (اعمالى) براى او بيرون مى‌آوريم كه آن را گشوده مى‌يابد.


اقْرَأْ كِتابَكَ كَفيٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً

14

(و به او گفته مى‌شود:) نامه‌ات را بخوان! امروز، حسابرسى خودت بر [اى‌] تو كافى است.


مَنِ اهْتَديٰ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْريٰ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً

15

هر كس راه يابد، پس فقط به نفع خودش راه مى‌يابد؛ و هر كس گمراه شود، پس فقط به زيان خود گمراه مى‌شود؛ و هيچ باربردارى بار سنگين (گناه) ديگرى را بر نمى‌دارد؛ و (ما) عذاب كننده (كسى) نيستيم، تا اينكه فرستاده‌اى برانگيزيم.


وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً

16

و هر گاه بخواهيم كه (مردم) آبادى را هلاك كنيم، به سردمداران ثروتمندش فرمان مى‌دهيم و [لى‌] در آنجا نافرمانى مى‌كنند، پس آن گفتار (وعده عذاب) بر آن (مردم) تحقق يابد، و آن (شهر) را كاملا درهم مى‌كوبيم.


وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً

17

و چه بسيار گروه‌هايى كه بعد از نوح هلاك كرديم! و آگاهى [و] بينايى پروردگارت به پيامدهاى (گناهان) بندگانش كافى است.


مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً

18

هر كس همواره (فقط دنياى) زودگذر را مى‌خواهد، آنچه را مى‌خواهيم، به هر كس اراده كنيم در اين (دنيا)، به او شتابان مى‌دهيم؛ سپس جهنم را براى او قرار مى‌دهيم؛ در حالى كه نكوهيده و رانده شده در آن وارد مى‌شود (و مى‌سوزد).


وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعيٰ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً

19

و هر كس آخرت را بخواهد، و براى آن كاملا كوشش‌اش را بنمايد، در حالى كه او مؤمن باشد، پس آنان تلاششان سپاسگزارى خواهد شد.


كُلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاءِ وَ هٰؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً

20

همه را، اين (گروه) و آن (گروه) را، از بخشش پروردگارت، امداد مى‌دهيم؛ و بخشش پروردگارت (از كسى) منع نشده است.


انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَليٰ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً

21

بنگر چگونه برخى آنان را بر برخى [ديگر] برترى داديم؛ و حتما رتبه‌هاى آخرت بزرگ‌تر و برترى (آن) بيشتر است.


لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً

22

هيچ معبود ديگرى را با خدا قرار مده، تا [اينكه‌] نكوهيده [و] بى‌ياور بنشينى.


وَ قَضيٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً

23

و پروردگارت فرمان قطعى داده: كه جز او را نپرستيد؛ و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ اگر يكى از آن دو، يا هر دو نزد تو به [سن‌] پيرى برسند، پس به آن دو« اف » (كوچك‌ترين سخن اهانت‌آميز) مگوى؛ و آن دو را با پرخاش مران؛ و به آن دو سخنى ارجمند گوى.


وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً

24

و از سر مهر، بال فروتنى براى آن دو فرو آور؛ و بگو:« پروردگارا! آن دو را رحمت كن، همان گونه كه مرا در خردى پرورش دادند. »


رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً

25

پروردگارتان به آنچه در دل‌هاى شماست، داناتر است؛ اگر شايسته باشيد، پس حتما او براى توبه‌كاران بسيار آمرزنده است.


وَ آتِ ذَا الْقُرْبيٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً

26

و حق نزديكان و بينوا و در راه مانده را، به او بده؛ و با اسرافكارى، (اموال خود را) تلف مكن؛


إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً

27

[چرا] كه اسراف‌كاران و تلف كنندگان (اموال) برادران شياطينند؛ و شيطان در برابر پروردگارش، بسيار ناسپاس بود.


وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً

28

و اگر، بخاطر بدست آوردن رحمتى از جانب پروردگارت كه بدان اميد دارى، از آن (نيازمند) ان روى گردانى، پس به آنان سخنى ملاطفت‌آميز گوى.


وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِليٰ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً

29

و دستت را بسته شده به گردنت قرار مده، (و ترك بخشش منما) و آن (دستانت را براى بخشش) بطور كامل مگشاى، تا [اينكه‌] سرزنش شده [و] درمانده بنشينى.


إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً

30

در حقيقت، پروردگارت روزى را براى هر كس كه بخواهد (و شايسته بداند) گسترده سازد و تنگ گرداند؛ [چرا] كه او نسبت به بندگانش، آگاه [و] بيناست.


وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً

31

و فرزندانتان را از ترس فقر، مكشيد؛ ما آنان و شما را روزى مى‌دهيم؛ [چرا] كه كشتن آنان گناه بزرگى است!


وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنيٰ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً

32

و نزديك زنا نشويد؛ [چرا] كه آن، زشتكارى است، و بد راهى است.


وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً

33

و شخصى را كه خدا (خونش را) حرام كرده، جز بحق نكشيد؛ و هر كس كه مظلومانه كشته شده، پس براى سرپرستش تسلطى (بر قصاص) قرار داديم؛ و [لى‌] در قتل زياده‌روى نكند، [چرا] كه او يارى شده (خدا) است.


وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّي يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً

34

و به ثروت يتيم نزديك نشويد، جز به آن (روشى) كه آن نكوتر است، تا به حد رشدش برسد؛ و به پيمان (خود) وفا كنيد؛ [چرا] كه پيمان مورد پرسش قرار مى‌گيرد.


وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً

35

و هنگامى كه پيمانه مى‌كنيد، پيمانه را كاملا ادا نماييد، و با ترازوى راست (و درست) وزن كنيد؛ اين بهتر، و فرجام (ش) نيكوتر است.


وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً

36

و از آنچه كه هيچ علمى بدان ندارى، پيروى مكن؛ [چرا] كه گوش و چشم و دل (سوزان)، همگى آنها از آن پرسيده مى‌شوند.


وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً

37

و در زمين، با سرمستى و تكبر راه مرو؛ [چرا] كه تو زمين را نمى‌شكافى، و در بلندى به كوه‌ها نمى‌رسى.


كُلُّ ذٰلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً

38

همه اين [ها] گناهش نزد پروردگارت ناخوشايند است.


ذٰلِكَ مِمَّا أَوْحيٰ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقي فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً

39

اين [ها]، از آن حكمت [هاي‌] ى است كه پروردگارت به سوى تو وحى كرده است؛ و هيچ معبود ديگرى را با خدا قرار مده، كه سرزنش شده [و] رانده شده، در جهنم افكنده شوى!


أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيماً

40

و آيا پروردگارتان شما را به (داشتن) پسران ويژه ساخت، و (خودش) دخترانى از فرشتگان بر گرفت؟! يقينا شما سخن بزرگى مى‌گوييد!


وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هٰذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً

41

و بيقين در اين قرآن، (حقايق را) به گونه‌هاى مختلف بيان كرديم تا متذكر شوند؛ و [لى‌] آنان را جز نفرت نمى‌افزايد.


قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِليٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً

42

بگو:« اگر (بر فرض) آنچنان كه مى‌گويند با او معبودانى بود، در اين صورت حتما به سوى خداوند تخت (جهاندارى) راهى مى‌جستند.


سُبْحانَهُ وَ تَعاليٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً

43

او منزه است و از آنچه مى‌گويند، با برترى بزرگى والاتر است.


تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لٰكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً

44

آسمان‌هاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، تسبيح او مى‌گويند؛ و هيچ چيزى نيست جز آنكه به ستايش او، تسبيح مى‌گويد؛ و ليكن تسبيح آنها را به طور عميق نمى‌فهميد؛ براستى كه او بردبار [و] بسيار آمرزنده است.


وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً

45

و هنگامى كه قرآن را مى‌خوانى، بين تو و بين كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، مانعى پوشيده (و پوشاننده) قرار مى‌دهيم؛


وَ جَعَلْنا عَليٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَليٰ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً

46

و بر دل‌هاى آنان پرده‌ها مى‌افكنيم، تا آن را به طور عميق نفهمند؛ و در گوش‌هاى آنان سنگينى [قرار مى‌دهيم‌]. و هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى‌اش ياد مى‌كنى، در حال نفرت، با عقب گردشان روى بر مى‌تابند.


نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْويٰ إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً

47

هنگامى كه به (سخنان) تو گوش فرا مى‌دهند، ما داناتريم كه به چه [منظور] بدان گوش فرا مى‌دهند؛ و (نيز ما بهتر مى‌دانيم) هنگامى كه آنان رازگويى مى‌كنند، آنگاه كه ستمگران مى‌گويند:« (شما) جز از مردى جادو زده، پيروى نمى‌كنيد. »


انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً

48

بنگر چگونه براى تو مثل‌ها زدند؛ و گمراه شدند، و (در نتيجه) قدرت (پيدا كردن) هيچ راهى را ندارند.


وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً

49

و گفتند:« آيا هنگامى كه، استخوان و (پوسيده) پراكنده شديم، آيا حتما ما با آفرينش جديدى برانگيخته مى‌شويم؟! »


قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً

50

بگو:« سنگ باشيد يا آهن،


أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتيٰ هُوَ قُلْ عَسيٰ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً

51

يا آفريده‌اى، از آنچه در سينه‌هاى شما بزرگ است، (باز هم خدا شما را پس از مرگ بر مى‌انگيزد)؛ پس بزودى مى‌گويند:« چه كسى ما را باز مى‌گرداند؟! »بگو:« كسى كه نخستين بار شما را آفريد. »پس بزودى سرهايشان را (از روى تمسخر) به سوى تو تكان مى‌دهند! و مى‌گويند:« آن چه زمانى است؟! »بگو:« شايد كه نزديك باشد!


يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً

52

(همان) روزى كه شما را فرا مى‌خواند؛ پس در حال ستايش او، (دعوتش را) مى‌پذيريد؛ و مى‌پنداريد كه جز اندكى (در دنيا و برزخ) درنگ نكرده‌ايد. »


وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً

53

و به بندگانم بگو:« آن (سخنى) كه آن نكوتر است بگويند. »كه شيطان، ميان آنان وسوسه (و فساد) مى‌كند؛ [چرا] كه شيطان براى انسان دشمنى آشكار است.


رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً

54

پروردگارتان به (حالات) شما داناتر است؛ اگر بخواهد (و شايسته باشيد)، بر شما رحمت مى‌آورد؛ و اگر بخواهد، (و مستحق باشيد) شما را عذاب مى‌كند؛ و تو را بر آنان به عنوان كارساز (و نگهبان) نفرستاديم.


وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَليٰ بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً

55

و پروردگارت به (حال) كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند، داناتر است؛ و بيقين برخى پيامبران را بر برخى [ديگر] برترى داديم؛ و به داود،« زبور »داديم.


قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً

56

بگو:« كسانى را بخوانيد كه غير از او (معبود خود) مى‌پنداريد، و (لى آنان اختيار) برطرف كردن زيان از شما، و (اختيار) هيچ تغييرى را ندارند. »


أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِليٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً

57

آن (معبود) انى كه (مشركان آنان را) مى‌خوانند، (خود) به سوى پروردگارشان تقرب مى‌جويند (تا بدانند) كداميك از آنان نزديك‌ترند؛ و به رحمت او اميدوارند؛ و از عذاب او مى‌ترسند؛ [چرا] كه عذاب پروردگارت، بيم داده شده است.


وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذٰلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً

58

و هيچ آبادى نيست جز اينكه ما پيش از روز رستاخيز، هلاك كننده (مردم) آن يا مجازات كننده آن (ان) به عذاب شديدى هستيم! اين، در كتاب (علم الهى) نوشته شده است.


وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً

59

و (هيچ چيزى) ما را باز نداشت از اينكه نشانه‌ها (ى معجزه‌آسا) را بفرستيم جز اينكه پيشينيان آن [ها] را دروغ انگاشتند؛ و (از جمله) به ثمود، ماده شتر داديم؛ در حالى كه (معجزه‌اى) روشنى بخش بود، و [لى از روى كفر] بدان ستم كردند! و نشانه‌ها (ى معجزه‌آسا) را جز براى ترساندن نمى‌فرستيم.


وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً

60

و (ياد كن) هنگامى را كه به تو گفتيم:« در حقيقت پروردگارت به مردم احاطه دارد؛ و (ما) خوابى را كه به تو نمايانديم، و درخت لعنت شده در قرآن را، جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛ و آنان را مى‌ترسانيم، و [لى‌] جز بر سركشى بزرگشان نمى‌افزايد. »


وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً

61

و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم:« براى آدم سجده كنيد. »و (همگى) سجده كردند، جز ابليس (كه) گفت:« آيا براى كسى سجده كنم كه از گل آفريده‌اى؟! »


قالَ أَ رَأَيْتَكَ هٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِليٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلاً

62

(سپس) گفت:« آيا ملاحظه كردى، اين كسى را كه بر من برترى دادى؟ اگر (مرگ مرا) تا روز رستاخيز به تأخير اندازى، جز اندكى از فرزندانش را، حتما منحرف و ريشه كن خواهم ساخت! »


قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً

63

(خدا) گفت:« برو، و هر كس از آنان از تو پيروى كند، پس حتما جهنم با كيفرى كامل، سزاى شماست!


وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً

64

و از آنان هر كس را مى‌توانى با آوايت تحريك كن؛ و بر آنان با سوارانت و پيادگانت، [با فرياد] بتاز؛ و در اموال و فرزندان، با آنان شريك شو؛ و آنان را وعده ده- در حالى كه شيطان جز فريب به آنان وعده نمى‌دهد-.


إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفيٰ بِرَبِّكَ وَكِيلاً

65

در حقيقت بندگانم را براى تو هيچ تسلطى بر آنان نيست؛ و كارسازى پروردگارت كافى است. »


رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً

66

پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مى‌آورد، تا از بخشش او (بهره) جوييد؛ [چرا] كه او نسبت به شما مهرورز است.


وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَي الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً

67

و هنگامى كه در دريا به شما زيان رسد، هر كس را جز او بخوانيد، (از نظر شما) گم مى‌شود؛ و هنگامى كه شما را به خشكى نجات بخشد، روى مى‌گردانيد؛ و انسان، بسيار ناسپاس است!


أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلاً

68

و آيا ايمن شديد از اينكه در كنار خشكى شما را در زمين فرو برد، يا طوفان شن را بر شما بفرستد، سپس هيچ كارساز (و نگهبانى) براى خود نيابيد؟!


أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تارَةً أُخْريٰ فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِما كَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنا بِهِ تَبِيعاً

69

يا ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را به آن (دريا) باز گرداند، و تندباد شكننده‌اى بر شما بفرستد، و شما را به خاطر كفرتان غرق سازد، سپس به خاطر آن (غرق سازى)، براى خود هيچ خونخواهى در برابر ما نيابيد؟!


وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَليٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً

70

و بيقين فرزندان آدم را گرامى داشتيم؛ و آنان را در خشكى و دريا، (بر مركب‌ها) سوار كرديم؛ و آنان را از پاكيزه‌ها روزى داديم؛ و ايشان را بر بسيارى از كسانى كه آفريديم، كاملا برترى داديم.


يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَءُونَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً

71

(ياد كن) روزى را كه هر (گروهى از) مردم را با پيشوايشان فرا مى‌خوانيم؛ و هر كس نامه (عمل) ش به دست راستش داده شود، پس آنان نامه (اعمال) شان را (با شادى) مى‌خوانند؛ و كم‌ترين ستمى نخواهند شد.


وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْميٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْميٰ وَ أَضَلُّ سَبِيلاً

72

و [لى‌] هر كس در اين (جهان) كور (دل) باشد، پس او در آخرت (نيز) كور (دل) و گمراه‌تر است.


وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً

73

و يقينا نزديك بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم، به فتنه در اندازند (و منحرف سازند،) تا غير آن را بر ما دروغ بندى؛ و در آن صورت، تو را به دوستى خود برگزينند.


وَ لَوْلا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً

74

و اگر تو را استوار نمى‌داشتيم، بيقين نزديك بود اندك چيزى به سوى آنان تمايل پيدا كنى.


إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً

75

و در آن صورت، دو برابر (عذاب در) زندگى و دو برابر (پس از) مرگ به تو مى‌چشانديم؛ سپس در برابر ما، هيچ ياورى براى خود نمى‌يافتى!


وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلَّا قَلِيلاً

76

و نزديك بود، كه تو را از [اين‌] سرزمين بركنند، تا از آنجا بيرونت كنند؛ و در اين صورت پس از تو، جز اندكى، درنگ نمى‌كردند.


سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلاً

77

(اين) روش فرستادگان ماست كه پيش از تو فرستاديم؛ و هيچ تغييرى براى روش (و قانون) ما نخواهى يافت.


أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِليٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً

78

نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب (نيمه شب) بر پا دار؛ و (بويژه) خواندن (نماز) بامداد را [مراقبت كن؛ چرا] كه خواندن (نماز) بامداد مورد مشاهده (فرشتگان) است.


وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسيٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً

79

و پاره‌اى از شب را به آن (خواندن قرآن و نماز) بيدار باش؛ در حالى كه (عبادتى) افزون براى توست؛ باشد كه پروردگارت تو را به مقامى پسنديده برانگيزد.


وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً

80

و بگو:« پروردگارا، مرا (در هر كار،) با ورودى صادقانه وارد كن، و با خروجى صادقانه خارج ساز؛ و از نزدت براى من تسلطى يارى بخش، قرار ده. »


وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً

81

و بگو:« حق آمد، و باطل نابود شد؛ [چرا] كه باطل نابود شدنى است. »


وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً

82

و از قرآن، آنچه را كه آن درمان و رحمتى براى مؤمنان است، فرو مى‌فرستيم؛ و [لى‌] ستمكاران را، جز زيان، نمى‌افزايد.


وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَي الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأيٰ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً

83

و هنگامى كه به انسان نعمت مى‌بخشيم، روى مى‌گرداند و خودش (متكبرانه) دور مى‌شود؛ و هنگامى كه بدى به او مى‌رسد، بسيار نااميد مى‌شود!


قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَليٰ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْديٰ سَبِيلاً

84

بگو:« همه بر طبق (روش و خلق و خوى) خويش عمل مى‌كنند؛ و پروردگارتان داناتر است، به كسى كه او ره‌يافته‌تر است. »


وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً

85

و از تو در باره« روح »مى‌پرسند، بگو:« روح از فرمان پروردگار من است؛ و از دانش، جز اندكى، به شما داده نشده است. »


وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً

86

و اگر بخواهيم، آنچه را به سوى تو وحى فرستاده‌ايم، قطعا (از ذهن تو) مى‌بريم؛ سپس به خاطر (حفظ) آن (وحى) در برابر ما، براى خود هيچ حمايتگرى نمى‌يابى؛


إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً

87

جز رحمتى از جانب پروردگارت (كه شامل حال تو گردد)؛ [چرا] كه بخشش او بر تو بزرگ است.


قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَليٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً

88

بگو:« اگر انسان [ها] و جن [ها] جمع شوند، بر اينكه همانند اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد؛ و اگر چه برخى آنان، پشتيبان برخى [ديگر] باشند.


وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبيٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً

89

و بيقين در اين قرآن، براى مردم از هر مثالى به گونه‌هاى مختلف بيان كرديم؛ و [لى‌] بيشتر مردم (از هر كارى) جز انكار سر باز زدند.


وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً

90

و گفتند:« به تو ايمان نمى‌آوريم تا اينكه براى ما چشمه جوشانى از زمين بيرون آرى؛


أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً

91

يا بوستانى از درختان خرما و انگور براى تو باشد؛ و نهرها را در ميان آنها كاملا بشكافى؛


أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً

92

يا آنچنان كه مى‌پندارى آسمان را قطعه قطعه بر ما فرود آرى؛ يا خدا و فرشتگان را (گروه گروه، به عنوان ضامن) روياروى ما بياورى؛


أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقيٰ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً

93

يا براى تو خانه‌اى از زر (و زيور) باشد؛ يا در آسمان بالا روى؛ و براى بالا رفتن تو (هم) ايمان نمى‌آوريم، تا اينكه نامه‌اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! » (اى پيامبر) بگو:« پروردگار من پاك و منزه است؛ آيا [من‌] جز بشرى فرستاده هستم؟! »


وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُديٰ إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً

94

و (چيزى) مردم را از ايمان آوردن باز نداشت هنگامى كه هدايت برايشان آمد، جز اينكه گفتند:« آيا خدا بشرى را [به عنوان‌] فرستاده برانگيخته است؟! »


قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً

95

(اى پيامبر) بگو:« اگر (بر فرض) در زمين فرشتگانى بودند كه با آرامش گام بر مى‌داشتند، حتما فرشته‌اى را [به عنوان‌] فرستاده، از آسمان بر آنان فرود مى‌آورديم. »


قُلْ كَفيٰ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً

96

بگو:« گواهى خدا بين من و بين شما كافى است؛ [چرا] كه او نسبت به بندگانش آگاه [و] بيناست؛


وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَليٰ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً

97

و هر كس را خدا هدايت كند، پس هدايت (واقعى) يافته است؛ و كسانى را كه در گمراهى وانهد، پس هيچ (ياوران و) سرپرستانى غير او برايشان نخواهى يافت؛ و آنان را روز رستاخيز گردآورى مى‌كنيم، در حالى كه نابينا و گنگ و ناشنوايند، بر صورت‌هايشان (كشيده مى‌شوند،) مقصدشان جهنم است! هر گاه (آتش) فرو نشيند، شعله فروزان (آتش) ى بر آنان مى‌افزاييم!


ذٰلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً

98

اين [ها] كيفر آن (گمراه) ان است، به سبب اينكه آنان، به آيات ما كفر ورزيدند و گفتند:« آيا هنگامى كه استخوان و (پوسيده) پراكنده شديم، آيا حتما ما با آفرينش جديدى بر انگيخته مى‌شويم؟! »


أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَليٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَي الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُوراً

99

و آيا اطلاع نيافته‌اند كه خدايى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده، تواناست بر اينكه مثل آنان را بيافريند؟! و براى آنان سرآمدى- كه هيچ ترديدى در آن نيست- قرار داده؛ و [لى‌] ستمكاران (از هر چيزى) جز انكار سر باز مى‌زنند.


قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً

100

بگو:« اگر (بر فرض) شما مالك منابع رحمت پروردگار من بوديد؛ در آن صورت، از بيم مصرف كردن (و فقر)، حتما (از بخشش) خوددارى مى‌كرديد. »و انسان بخيل است.


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسيٰ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسيٰ مَسْحُوراً

101

و بيقين به موسى نه نشانه (معجزه‌آساى) روشن داديم؛ پس از بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب در مورد آنها) بپرس، آن زمان كه (موسى) به سراغ آنان آمد و فرعون به او گفت:« اى موسى، در واقع من گمان مى‌كنم كه تو جادو زده‌اى. »


قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هٰؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً

102

(موسى) گفت:« بيقين مى‌دانى اين (معجزه) ها را جز پروردگار آسمان‌ها و زمين نفرستاده است، در حالى كه دليل‌هاى بينش‌آور است؛ اى فرعون در حقيقت، من گمان مى‌كنم كه تو هلاك شده‌اى. »


فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً

103

و (فرعون) اراده كرد كه آنان را از سرزمين (مصر) بر كند، و [لى‌] او و تمام كسانى را كه با وى بودند، غرق كرديم!


وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً

104

و بعد از آن به بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) گفتيم:« در (اين) سرزمين ساكن شويد؛ و هنگامى كه وعده آخرت فرا رسد، شما را به صورت دسته‌جمعى مى‌آوريم. »


وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً

105

و آن (قرآن) را به حق فرو فرستاديم؛ و به حق فرود آمد؛ و تو را، جز مژده‌آور و هشدارگر، نفرستاديم.


وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَليٰ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً

106

و قرآن را (آيات) ش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را (به تدريج) كاملا فرو فرستاديم.


قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْليٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

107

بگو:« (خواه) بدان ايمان آوريد، يا ايمان نياوريد، حتما كسانى كه پيش از آن، به آنان علم داده شده، هنگامى كه (قرآن) بر آنان خوانده مى‌شود، سجده‌كنان با چانه (و صورت بر زمين) مى‌افتند؛


وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً

108

و مى‌گويند:« منزه است پروردگار ما، حتما وعده پروردگار ما واقع شدنى است. »


وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً

109

و به چانه (و صورت بر زمين) مى‌افتند، در حالى كه مى‌گريند، و (تلاوت قرآن) بر فروتنى آنان مى‌افزايد!


قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمٰنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنيٰ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذٰلِكَ سَبِيلاً

110

(اى پيامبر) بگو:«« خدا »را بخوانيد يا« گسترده‌مهر »را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، پس نام‌هاى نيكو فقط از آن اوست. »و نمازت را با صداى بلند مخوان، و (نيز) آن را بسيار آهسته مخوان، و بين آن (دو) راهى بجوى.


وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً

111

و بگو:« ستايش مخصوص خدايى است كه هيچ فرزندى برنگزيده، و برايش هيچ همتايى در فرمانروايى نيست، و در برابر خوارى (فرضى)، هيچ سرپرستى (و ياورى) براى او نيست. »و او را كاملا بزرگ شمار.


سوره الکهف

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَليٰ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً

1

به نام خداى گسترده‌مهر مهرورز؛ ستايش مخصوص خدايى است كه كتاب (قرآن) را بر بنده‌اش فرو فرستاد، و هيچ انحرافى در آن قرار نداد؛


قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً

2

در حالى كه استوار است؛ تا از جانب او، سختى (عذاب) شديد را (به كافران) هشدار دهد! و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مى‌دهند، مژده دهد كه براى آنان پاداش نيكويى است؛


ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً

3

در حالى كه هميشه در آن ماندگارند.


وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً

4

و (نيز) به كسانى كه گفتند:« خدا، فرزندى گزيده است. »هشدار دهد.


ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً

5

برايشان و براى پدرانشان بدان (ادعا،) هيچ علمى نيست؛ بزرگ سخنى از دهانشان بيرون مى‌آيد، (آنان) جز دروغ نمى‌گويند.


فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَليٰ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً

6

و اگر به اين سخن (قرآن) ايمان نياورند، شايد تو در پى (گيرى كار) شان، خودت را از اندوه هلاك كنى!


إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

7

در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كداميك از ايشان نيكوكارتر است.


وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً

8

و [لى‌] قطعا ما آنچه را بر آن است زمينى بى‌آب و علف مى‌گردانيم.


أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً

9

آيا پنداشتى كه« اصحاب كهف و رقيم » (ياران غار و صاحبان نوشته)، از نشانه‌هاى (معجزه‌آساى) شگفت‌آور ما بودند؟!


إِذْ أَوَي الْفِتْيَةُ إِلَي الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً

10

هنگامى كه جوانمردان به سوى غار پناه بردند، و گفتند:« [اى‌] پروردگار ما! از نزد خود رحمتى به ما عطا كن، و از كار ما براى ما راهبردى فراهم ساز. »


فَضَرَبْنا عَلَي آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً

11

پس در غار، ساليانى چند بر گوش‌هايشان (پرده خواب) زديم.


ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصيٰ لِما لَبِثُوا أَمَداً

12

سپس آنان را (از خواب) برانگيختيم تا معلوم داريم كه كدام يك از آن دو گروه، فاصله [زمانى‌] درنگشان را حساب كرده‌اند.


نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُديً

13

ما خبر بزرگ آنان را به درستى براى تو حكايت مى‌كنيم؛ در واقع آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و (ما) بر هدايتشان افزوديم.


وَ رَبَطْنا عَليٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً

14

و دل‌هايشان را محكم ساختيم آنگاه كه قيام كردند و گفتند:« پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمين است؛ هيچ معبودى را جز او نمى‌خوانيم؛ كه در اين صورت، يقينا گزاف گفته‌ايم؛


هٰؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَريٰ عَلَي اللَّهِ كَذِباً

15

اينها قوم ما هستند كه جز او معبودانى را بر گزيدند، چرا دليل روشنى بر (حقانيت) آنان نمى‌آورند؟! و چه كسى ستمكارتر است از كسى كه بر خدا دروغ ببندد؟! »


وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَي الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً

16

و (اصحاب كهف به يكديگر گفتند:) هنگامى كه از آن (مشرك) ان و آنچه را جز خدا مى‌پرستند كناره‌گيرى كرديد، پس به غار پناه بريد؛ تا پررودگارتان از رحمتش برايتان بگستراند؛ و از كار شما [وسيله‌] آسايشى برايتان فراهم مى‌سازد.


وَ تَرَي الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذٰلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً

17

و خورشيد را مى‌بينى هنگامى كه طلوع مى‌كند، از غارشان به سمت راست متمايل مى‌شود، و هنگامى كه غروب مى‌كند، از سمت چپشان مى‌گذرد، در حالى كه آنان در فراخناى آن (غار) قرار داشتند؛ اين از نشانه‌هاى خداست، هر كس را خدا راهنمايى كند، پس او هدايت (واقعى) يافته است؛ و هر كه را در گمراهى وانهد، پس هيچ سرپرست راهنمايى براى او نخواهى يافت.


وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً

18

و آنان را بيدار مى‌پندارى، در حالى كه ايشان خوابند؛ و آنان را به سمت راست و سمت چپ مى‌گردانديم. و سگ آنان دو دستش را بر آستانه (غار) گشوده بود. اگر بر (فرض از حال) آنان آگاه مى‌شدى، حتما گريزان، از آنان روى بر مى‌تافتى؛ و مسلما از (مشاهده) آنان آكنده از وحشت مى‌شدى!


وَ كَذٰلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَي الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكيٰ طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً

19

و اينگونه آنان را (از خواب) برانگيختيم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند؛ گوينده‌اى از آنان گفت:« چقدر (در غار) درنگ كرديد؟ »گفتند:« يك روز، يا بخشى از يك روز درنگ كرده‌ايم. »گفتند:« پروردگارتان به آنچه درنگ كرده‌ايد داناتر است. و (اكنون) يكى از خودتان را با همين (سكه) نقره‌هايتان به سوى شهر بفرستيد، و بايد نظر كند كداميك از غذا (ها پاكيزه‌تر و) رشد يافته‌تر است، و بايد براى شما روزى‌اى از آن آورد؛ و [لى‌] بايد با لطافت عمل كند، و هيچ كس را به (حال) شما متوجه نسازد؛


إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً

20

[چرا] كه اگر آنان بر شما غلبه پيدا كنند، سنگسارتان مى‌كنند؛ يا شما را به آيين‌شان باز مى‌گردانند؛ و در آن صورت، هرگز رستگار (و پيروز) نمى‌شويد. »


وَ كَذٰلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَليٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً

21

و اينچنين (مردم را) بر [حال‌] آنان مطلع كرديم، تا بدانند كه وعده خدا (در مورد رستاخيز) حق است؛ و اينكه ساعت (قيامت) هيچ ترديدى در آن نيست؛ هنگامى كه ميان خود درباره كارشان كشمكش مى‌كردند، و مى‌گفتند:« ساختمانى بر آنان بسازيد، پروردگارشان به [حال‌] آنان داناتر است. » (و) كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند، گفتند:« حتما بر (غار) آنان عبادتگاهى بر مى‌گزينيم. »


سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً

22

بزودى (گروهى) خواهند گفت:« (اصحاب كهف) سه [نفر] بودند، كه چهارمين آنان سگشان بود. »و (گروهى) مى‌گويند:« پنج [نفر] بودند، كه ششمين آنان سگشان بود. »در حالى كه سنگ به نهان مى‌اندازند. (و سخنان بدون دليل مى‌گويند.) و (گروهى) مى‌گويند:« هفت [نفر] بودند، و هشتمين آنان سگشان بود. »بگو:« پروردگارم به تعداد آنان داناتر است. »جز اندكى (شماره) آنان را نمى‌دانند. پس در باره آنان، جز با مناظره‌اى آشكار (و همراه با دليل) مجادله مكن، و از هيچ يك از آنان، درباره ايشان (اصحاب كهف) پرسش مكن.


وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذٰلِكَ غَداً

23

و هرگز در مورد چيزى، مگو:« حتما من فردا آن را انجام مى‌دهم ».


إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسيٰ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هٰذا رَشَداً

24

جز آنكه (بگويى: اگر) خدا بخواهد؛ و هر گاه فراموش كردى، پروردگارت را به ياد آور، و بگو:« اميد است كه پروردگارم [مرا به راهى كه‌] از اين به هدايت نزديك‌تر است، راهنمايى كند. »


وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً

25

و در غارشان سيصد سال درنگ كردند، و نه سال (نيز بر آن) افزودند.


قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً

26

بگو:« خدا به آنچه درنگ كردند، داناتر است؛ نهان آسمان‌ها و زمين فقط از آن اوست؛ چقدر او بينا و شنواست! برايشان هيچ سرپرستى جز او نيست؛ و هيچ كس را در حكمش شريك نمى‌كند. »


وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً

27

و آنچه را از كتاب پروردگارت به سوى تو وحى شده، بخوان (و پيروى كن؛) هيچ تغيير دهنده‌اى براى سخنان (سنت گونه) او نيست؛ و هيچ پناهگاهى جز او نمى‌يابى!


وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً

28

و خودت را با كسانى شكيبا ساز كه بامدادان و عصرگاهان پروردگارشان را مى‌خوانند، در حالى كه ذات او را اراده مى‌كنند؛ و ديدگانت را از آنان بر مگير، در حالى كه زيور زندگى پست (دنيا) را خواهانى؛ و از كسى پيروى مكن كه قلبش را از يادمان غافل ساختيم و از هوسش پيروى كرده، و كارش زياده‌روى است.


وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً

29

و بگو:« حق از جانب پروردگار شماست، و هر كس خواهد پس ايمان آورد، و هر كس خواهد پس كفر ورزد. »در حقيقت ما براى ستمكاران آتشى آماده كرده‌ايم كه سراپرده‌اش آنان را فرا گرفته است؛ و اگر تقاضاى آب كنند، آبى داده شوند، كه همچون روغن (يا فلز) گداخته است در حالى كه صورت‌ها را بريان مى‌كند. بد نوشيدنى، و بد تكيه‌گاهى است!


إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً

30

در واقع كسانى كه ايمان آوردند و [كارهاى‌] شايسته انجام دادند، به درستى كه ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده تباه نخواهيم كرد.


أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَي الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً

31

آنان برايشان بوستان‌هايى (از بهشت ويژه) ماندگار است، كه نهرها از زير (درختان) شان روان است؛ در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‌شوند؛ و لباس‌هايى سبز، از حرير نازك و ضخيم، مى‌پوشند، در حالى كه در آنجا بر تخت‌ها تكيه كرده‌اند؛ خوب پاداشى و نيكو تكيه‌گاهى است!


وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً

32

و (اى پيامبر) براى آنان مثلى بزن: دو مردى كه براى يكى از آنها، دو بوستان از (انواع) انگورها قرار داديم، و گرداگرد آن دو (بوستان) را با درخت خرما [پوشانديم،] و در بين آن دو (بوستان) كشتزارى قرار داديم؛


كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً

33

هر دو بوستان، ميوه‌هايش را (به بار) آورد، و چيزى از آن نكاست، و ميان آن دو (بوستان) نهرى شكافتيم؛


وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً

34

و براى آن (صاحب باغ) فايده‌اى بود، و به همراهش- در حالى كه او با وى گفتمان داشت- (چنين) گفت:« من از نظر ثروت از تو بيشتر [دارم،] و از جهت نفرات شكست ناپذيرترم. »


وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً

35

و در حالى كه او نسبت به خويشتن ستمكار بود، داخل بوستانش شد، [و] گفت:« گمان نمى‌كنم كه هرگز اين (بوستان) نابود شود؛


وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِليٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً

36

و گمان نمى‌كنم ساعت (رستاخيز) برپا گردد؛ و اگر به سوى پروردگارم باز گردانده شوم، قطعا بازگشتگاهى بهتر از اين (بوستان) خواهم يافت. »


قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً

37

همراهش- در حالى كه او با وى گفتمان داشت- به او گفت:« آيا به كسى كفر مى‌ورزى، كه تو را از خاك، سپس از آب اندك سيال آفريد، سپس تو را (به صورت) مردى، مرتب آراست.


لٰكِنَّ هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً

38

ولى من (مى‌گويم:) كه خدا پروردگار من است؛ و هيچ كس را شريك پروردگارم قرار نمى‌دهم.


وَ لَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً

39

و چرا هنگامى كه داخل بوستانت شدى، نگفتى: (اين) چيزى است كه خدا خواسته است؟! هيچ نيرويى جز از جانب خدا نيست. اگر مى‌بينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم،


فَعَسيٰ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً

40

پس اميد است كه پروردگارم بهتر از بوستان تو [به من‌] بدهد؛ و (صاعقه‌اى) حساب شده از آسمان بر آن (بوستان) بفرستد، پس زمينى بى‌گياه و لغزنده گردد؛


أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً

41

و يا آبش (در زمين) فرو رود، و نتوانى آن را طلب كنى. »


وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَليٰ ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَليٰ عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً

42

و ميوه او (با عذابى نابود كننده) احاطه شد؛ و به خاطر آنچه در مورد آن (بوستان) هزينه كرده بود، دو كف (دست) ش را مى‌گردانيد (و از پشيمانى به هم مى‌ماليد.)- در حالى كه آن (بوستان) بر داربست‌هايش فرو ريخته بود- و مى‌گفت:« اى كاش من هيچ كس را شريك پروردگارم قرار نداده بودم! »


وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً

43

و جز خدا، براى او هيچ گروهى نبود كه ياريش كنند، و يارى كننده (خويش و انتقام گيرنده) نبود.


هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً

44

در آنجا فرمانروايى براى خداى حق ثابت شد. او از نظر پاداش دادن بهتر، و از نظر فرجام نيكوتر است.


وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً

45

و (اى پيامبر) براى شان زندگى پست (دنيا) را مثال بزن كه مانند آبى است، كه از آسمان فرو مى‌فرستيم؛ و به آن گياهان زمين آميخته شود، و (لى چنان) خشك گردد كه بادها پراكنده‌اش كنند، و خدا بر هر چيزى تواناست.


الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً

46

ثروت و پسران، زيور زندگى پست (دنيا) ست؛ و (كارهاى) ماندگار شايسته نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و اميدبخش‌تر است.


وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَي الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً

47

و (ياد كن) روزى را كه كوه‌ها را روان مى‌گردانيم؛ و زمين را آشكارا (و مسطح) مى‌بينى؛ و آن (مردم) ان را گردآورى مى‌كنيم، و هيچ يك از ايشان را فروگذار نمى‌كنيم.


وَ عُرِضُوا عَليٰ رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً

48

و بر پروردگارت عرضه مى‌شوند، در حالى كه صف كشيده‌اند؛ (و به آنان گفته مى‌شود:) بيقين همان‌گونه كه نخستين بار شما را آفريديم، نزد ما آمديد؛ بلكه پنداشتيد كه (هرگز) براى شما وعده‌گاهى قرار نخواهيم داد.


وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَي الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهٰذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً

49

و نامه (اعمال) نهاده مى‌شود، پس خلافكاران را مى‌بينى در حالى كه از آنچه در آن است، بيمناكند؛ و مى‌گويند:« اى واى بر ما! اين چه نامه‌اى است كه هيچ (عمل) كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! »و آنچه را انجام داده‌اند، حاضر مى‌يابند؛ و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‌كند.


وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً

50

و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم:« براى آدم سجده كنيد. »پس [همگى‌] سجده كردند جز ابليس، كه از جن بود و از فرمان پروردگارش خارج شد. پس آيا جز من، او و نسلش را دوستان (و سرپرستان خود) مى‌گيريد، در حالى كه آنان دشمن شما هستند؟! و بد است براى ستمكاران جايگزينى (شيطان به جاى خدا).


ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً

51

(من) آن (ابليس) ان را بر آفرينش آسمان‌ها و زمين، و آفرينش خودشان، گواه نساختم؛ و گمراه كنندگان را دستيار (خود) نگرفتم.


وَ يَوْمَ يَقُولُ نادُوا شُرَكائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً

52

و (ياد كن) روزى را كه (خدا) مى‌گويد:« كسانى را كه شريكان من مى‌پنداشتيد، ندا دهيد. »پس آنها را مى‌خوانند، و (دعوت) آنان را نمى‌پذيرند؛ و ميانشان هلاكتگاهى قرار داديم.


وَ رَأَي الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً

53

و خلافكاران، آتش (دوزخ) را ببينند، و بدانند كه آنان با آن در مى‌آميزند؛ و از آن هيچ گريزگاهى نيابند!


وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً

54

و بيقين در اين قرآن، براى مردم از هر مثالى به گونه‌هاى مختلف بيان كرديم، و [لى‌] انسان بيش از هر چيز، مجادله‌پرداز است.


وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُديٰ وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً

55

و (چيزى) مردم را باز نداشت از اينكه، وقتى هدايت به سراغشان آمد، ايمان آورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اينكه (گويى منتظر بودند) روش (مجازات) پيشينيان براى آنان بيايد، يا عذاب (الهى) رويارويشان فرا رسد.


وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً

56

و فرستادگان (خود) را جز مژده‌آور و هشدار دهنده نمى‌فرستيم؛ و [لى‌] كسانى كه كفر ورزيدند، به (سخنان) باطل مجادله مى‌كنند، تا به وسيله آن حق را بلغزانند؛ در حالى كه نشانه‌هاى من و آنچه را (بدان) هشدار داده شدند، به ريشخند گرفتند!


وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَليٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَي الْهُديٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً

57

و چه كسى ستمكارتر است از كسى كه نشانه‌هاى پروردگارش (به او) تذكر داده شده و از آن [ها] روى گرداند، و دستاورد پيشينش را فراموش كرد؟! در حقيقت ما بر دل‌هاى آنان پرده‌هايى افكنده‌ايم تا آن را به طور عميق نفهمند، و در گوش‌هاى آنان سنگينى (قرار داديم)؛ و اگر آنان را به سوى هدايت فراخوانى، پس در آن هنگام هرگز رهنمون نمى‌شوند.


وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً

58

و پروردگارت، بسيار آمرزنده [و] صاحب رحمت است؛ اگر (بر فرض) آنان را بخاطر دستاوردشان مؤاخذه مى‌كرد، حتما در عذاب آنان شتاب مى‌نمود. بلكه براى آنان وعده‌گاهى است كه جز آن هيچ پناهگاهى نمى‌يابند.


وَ تِلْكَ الْقُريٰ أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً

59

و (مردم) آن آبادى‌ها را هنگامى كه ستم كردند، هلاكشان نموديم؛ و براى هلاكتشان وعده‌گاهى قرار داديم.


وَ إِذْ قالَ مُوسيٰ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّي أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً

60

و (ياد كن) هنگامى را كه موسى به جوانمرد (همراه) ش گفت:« (از سفر) دست بر نمى‌دارم تا به محل پيوند دو دريا برسم؛ يا اينكه مدت طولانى بروم. »


فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً

61

و هنگامى كه به محل پيوند ميان دو (دريا) رسيدند، ماهى‌شان را فراموش كردند؛ و (ماهى) راهش را در دريا پيش گرفته [و] روانه شد.


فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هٰذا نَصَباً

62

و هنگامى كه (از آنجا) گذشتند، (موسى به همسفر) جوانمردش گفت:« غذايمان را براى ما بياور، كه راستى در اين سفرمان رنجى ديده‌ايم! »


قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَي الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً

63

گفت:« آيا ملاحظه كردى؟ هنگامى كه به صخره پناه برديم، پس براستى من (داستان) ماهى را فراموش كردم- و جز شيطان آن را از ياد من نبرد- كه آن را به ياد (تو) آورم. و (ماهى) به طور شگفت‌آورى راهش را در دريا پيش گرفت! »


قالَ ذٰلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَليٰ آثارِهِما قَصَصاً

64

(موسى) گفت:« اين چيزى بود كه همواره مى‌جستيم! »پس جستجوكنان، به دنبال (رد پاي) شان باز گشتند.


فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً

65

و بنده‌اى از بندگان ما را يافتند كه رحمتى از جانب خود به او داده، و دانشى از نزد خويش به او آموخته بوديم.


قالَ لَهُ مُوسيٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَليٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً

66

موسى به او گفت:« آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو آموزش داده شده، هدايت را [به من‌] بياموزى؟ »


قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً

67

(معلم او) گفت:« در واقع تو نمى‌توانى با من شكيبايى كنى!


وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَليٰ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً

68

و چگونه بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى شكيبايى كنى؟! »


قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً

69

(موسى) گفت:« اگر خدا بخواهد بزودى مرا شكيبا خواهى يافت؛ و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد. »


قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّي أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً

70

(معلم او) گفت:« بنابراين اگر به دنبال من مى‌آيى، پس هيچ چيز از من مپرس، تا يادى از آن را براى تو پديد آرم. »


فَانْطَلَقا حَتَّي إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً

71

و [آن دو] با شتاب به راه افتادند؛ تا وقتى سوار كشتى شدند، (معلم) آن را شكافت. (موسى) گفت:« آيا آن را شكافتى تا اهلش را غرق كنى؟! راستى چيز ناپسند عجيبى (به جا) آوردى! »


قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً

72

(معلم) گفت:« آيا نگفتم در واقع تو نمى‌توانى با من شكيبايى كنى؟! »


قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً

73

(موسى) گفت:« مرا بخاطر فراموشكاريم مؤاخذه مكن و بخاطر كارم بر من سخت مگير. »


فَانْطَلَقا حَتَّي إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً

74

و [باز آن دو] با شتاب به راه افتادند، تا هنگامى كه پسرى را ملاقات كردند، و (معلم،) او را كشت. (موسى) گفت:« آيا شخص پاكى را، بدون (ارتكاب قتل) كسى كشتى؟! راستى چيز ناپسندى (به جا) آوردى! »


جزء قبل

جزء 15 قرآن کریم

جزء بعد
قاری
ترجمه گویا
انصاریان