سوره الاسراء
بنام خداى رحمان رحيم؛ منزه است خدايى كه بنده اش را در يك شب از مسجد حرام به مسجد اقصى برد مسجدى كه اطراف آن را با بركت كرده ايم تا از آيات خود بر او بنمايانيم كه او شنوا و بيناست.
به موسى كتاب تورات را داديم و آن را براى بنى اسرائيل وسيله هدايت قرار داديم كه جز من (خدا) كارساز مگيريد.
شما نسل كسانى هستيد كه با نوح در كشتى حمل كرديم نوح بندهاى شكرگزار بود.
به بنى اسرائيل در تورات اعلام كرديم كه در زمين (فلسطين) دو بار فساد خواهيد كرد و طغيان بزرگى به وجود خواهيد آورد.
پس چون وعده انتقام اولى برسد بندگانى كه بسيار نيرومند هستند بر شما خواهيم فرستاد كه خانههاى شما را (تفتيش) كنند و اين وعده عملى است.
سپس دولت و قدرت را به شما برمىگردانيم و شما را با اموال و اولاد و اقوام نيرومند مىگردانيم.
اگر نيكى كنيد براى خود نيكى كردهايد و اگر بدى كنيد براى خود كردهايد و چون وعده طغيان دوم در رسد (آنها را مىفرستيم) تا چهره شما را غمگين كنند، و مانند دفعه اول داخل مسجد شما شوند و بر هر چه دست يافتند تباه و نابود كنند.
شايد پروردگارتان به شما رحم كند، و اگر به طغيان بازگشتيد به انتقام بازمىگرديم و جهنم را براى كافران مجلس قرار دادهايم.
اين قرآن به استوارترين راه هدايت مىكند و مؤمنان را كه عمل صالح مىكنند مژده مىدهد كه آنها راست پاداشى بزرگ.
كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند براى آنها عذابى دردناك آماده كردهايم.
انسان ضرر را مىطلبد چنان كه خير را جستجو مىكند كه انسان موجودى عجول است.
شب و روز را دو آيت قرار دادهايم آيتى را كه شب باشد ناپيدا و آيتى را كه روز باشد روشن كردهايم تا از فضل خدا بطلبيد و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر چيز را به طور كامل روشن كردهايم.
هر انسان عملش را در گردنش ملازم كردهايم و روز قيامت براى او كتابى خارج مىكنيم كه آن را باز شده مىبيند.
بخوان كتابت را امروز خودت براى خودت در حسابگرى كافى هستى.
هر كه هدايت شود براى خودش هدايت مىشود و هر كه گمراه شود به ضرر خود گمراه مىشود و هيچ نفسى گناه ديگرى را متحمل نمىشود، ما عذابكننده نبودهايم مگر پس از آنكه پيامبرى مبعوث كنيم.
و چون بخواهيم شهرى هلاك كنيم به عياشان آن وسعت مىدهيم تا در آن عصيان كنند، وعده عذاب بر آنها حتمى مىشود، هلاكش مىكنيم.
چه بسا مردمان را كه بعد از نوح هلاك كرديم و همين بس كه خدايت به گناه بندگان آگاه و بيناست.
هر كه زندگى زودگذر را بخواهد به زودى آنچه بخواهيم باو مىدهيم، آن گاه جهنم را براى او قرار مىدهيم كه مذموم و مطرود داخل آن مىشود.
و هر كه آخرت را بخواهد و براى آن تلاش بكند حال آنكه مؤمن است تلاش آنها مورد پاداش است.
همه اينها و اينها را با عطاى خدايت مدد مىدهيم كه عطاى خداى تو به كسى ممنوع نيست.
بنگر چطور بعضى را بر بعضى فضيلت دادهايم البته آخرت داراى درجات بزرگتر و برترى بزرگتر است.
با الله معبود ديگرى قرين مكن تا ملامت شده و ذليل بنشينى.
خدايت حكم كرده كه عبادت نكنيد مگر او را و به والدين نيكى كنيد، اگر يكى از والدين يا هر دو، نزد تو به پيرى رسند، به آنها مگو ملول شدم و تنديشان مكن و با آنها سخن ملايم گوى.
براى آنها تواضع كن كه حاكى از مهربانى باشد و بگو: خدايا بر آن دو رحمت كن چنان كه مرا در كودكى تربيت كردهاند.
خدايتان بر ضمير شما آگاهتر است، اگر اهل صلاح باشيد، او نسبت به تائبين آمرزنده است.
حق خويشاوند و فقير و درمانده را بده و مال را به اسراف خرج مكن.
كه اسرافگران برادران شياطين هستند و شيطان نسبت به پروردگارش كفرانپيشه است.
اگر به انتظار رحمت پروردگارت از آنها روى بگردانى با ايشان سخنى نرم گوى.
دستت را به گردنت بسته مدار و آن را به تمامى مگشاى كه ملامت شده و بريده از معاش بنشينى.
پروردگار تو به هر كه خواهد رزق را وسعت دهد و تنگ گيرد، او به بندگان خود دانا و بيناست.
فرزندان خويش را از ترس فقر نكشيد، مائيم كه به آنها و به شما روزى مىدهيم، كشتن آنها گناه بزرگى است.
به زنا نزديك نشويد كه آن كارى زشت و روشى بد است.
انسانى را كه خدا محترم داشته جز به حق مكشيد هر كه مظلوم كشته شود ولى او را تسلط بر قصاص دادهايم در انتقام اسراف نكند كه او از جانب ما يارى شده است.
به مال يتيم نزديك نشويد مگر به طريقى كه نيكوتر است تا به رشد رسد، به پيمان وفا كنيد كه از پيمان بازخواست مىشود.
چون پيمانه كرديد پيمانه را تمام دهيد و با ترازوى راست وزن كنيد، اين بهتر است و عاقبتش نيكوتر است.
چيزى را كه به آن علم ندارى پيروى مكن كه گوش و چشم و قلب همه آنها مسئول هستند.
در زمين به تكبر راه مرو كه هرگز زمين را نتوانى شكافت و هرگز به بلندى كوهها نخواهى رسيد.
همه اينها بدهايش نزد پروردگارت ناپسند است.
اين از حكمتهاست كه پروردگارت بر تو وحى كرده، با خدا معبود ديگرى مگير كه نكوهيده مطرود در جهنم افكنده شوى.
آيا خدايتان شما را با پسران برگزيد و از ملائكه براى خود دختران گرفت، شما سخنى بس ناهنجار مىگوئيد.
در اين قرآن سخنان را گونه گون بيان كرديم تا پند گيرند ولى بر آنها جز نفرت نمىافزايد.
آن وقت به سوى خداى صاحب عرش راه مىجستند.
پاك و برتر است از آنچه مىگويند برترى بسيار.
آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر چه در آنهاست خدا را تسبيح مىگويند و همه چيز او را تسبيح و حمد مىگويند ولى تسبيح آنها را نمىفهميد، خدا بردبار و آمرزنده است.
و چون قرآن را بخوانى ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، پردهاى نامرئى قرار مىدهيم.
بر قلوب آنها غلافهايى قرار دادهايم از اينكه آن را بفهمند و در گوشهايشان سنگينى قرار دادهايم چون خدايت را در قرآن به تنهايى ياد كنى، گريزان و پشت بگردانند.
ما مىتوانيم آن گاه كه به تو گوش مىدهند با كدام گوش استماع مىكنند و آن گاه كه نجوى مىكنند و آن گاه كه ظالمان به يكديگر مىگويند فقط از مردى جادو شده پيروى مىكنيد.
بنگر چطور بر تو اوصافى (بد) نسبت مىدهند گمراه شدهاند، قدرت راه يافتن ندارند.
گفتند: وقتى كه استخوانها و خاك گشتيم آيا در خلقت تازهاى بر انگيخته خواهيم بود.
بگو: سنگها باشيد يا آهن.
يا مخلوقى از آنچه در نظرتان بزرگ است، خواهند گفت چه كس ما را عودت مىدهد؟ بگو آنست كه در نوبت اول آفريده است، سر را تكان داده و خواهند گفت: آن چه زمانى است بگو شايد نزديك باشد.
روزى شما را مىخواند، فرمان او را با حمد اجابت مىكنيد و گمان مىبريد كه جز اندكى توقف نكردهايد.
به بندگان من بگو: نيكوترين سخن را گويند كه شيطان ميان آنها تباهى مىآورد كه شيطان بر انسان دشمن آشكارى است.
خداى شما به حال شما داناتر است، اگر بخواهد رحمتتان مىكند و اگر بخواهد عذابتان مىكند، ما تو را بر آنان وكيل نفرستادهايم.
پروردگار تو به آنچه در آسمانها و زمين هست داناتر است، حقا كه بعضى از پيغمبران را بر بعضى برترى دادهايم و به داود زبور را عطا كردهايم.
بگو: بخوانيد خدايانى را كه جز خدا گمان كردهايد، قادر نيستند كه ضرر را از شما ببرند و يا به ديگرى منتقل كنند.
خدايانى كه مشركان مىخوانند خود به سوى خدايشان وسيله مىجويند كه كدامشان به خدا نزديكتر است و رحمت خدا را اميد مىدارند و از عذابش خائف هستند كه عذاب خدا حذر كردنى است.
هيچ آباديى نيست كه ما پيش از روز قيامت آن را به طور كلى نابود خواهيم كرد و يا به شدت عذاب خواهيم نمود، اين در كتاب نوشته شده است.
ما را مانع نشد از فرستادن معجزات مگر آنچه گذشتگان آنها را تكذيب كردند، به قوم ثمود ناقه را آشكارا داديم به آن ظلم كردند، ما آيات را فقط براى بيم دادن مىفرستيم.
و چون بتو گفتيم: پروردگارت به حال مردم داناست، و خوابى را كه بر تو نمودار كرديم و نيز درخت لعنت شده در قرآن را فقط براى مردم امتحان قرار دادهايم، آنها را بيم مىدهيم ولى جز طغيان بزرگى برايشان نمىافزايد.
ياد كن آن دم كه به ملائكه گفتيم: به آدم سجده كنيد، همه سجده كردند جز ابليس، گفت: آيا به كسى كه از گل آفريدهاى سجده كنم؟
گفت: به من بگو آيا اين همان است كه بر من برترى دادى؟ اگر تا روز قيامت مهلتم دهى، فرزندان او را جز اندكى اغواء مىكنم.
خدا گفت: دور شو، هر كه از مردم اطاعت تو كند، جهنم سزاى اوست، سزايى كامل.
هر كه از آنها را توانستى با صدايت برخيزان و با سواران و پيادگانت بر آنها بخروش و در اموال و اولاد شريكشان باش، و آنها را وعده كن، شيطان به آنها جز فريفتن را وعده نمىدهد.
حقا كه تو را بر بندگان من تسلطى نيست و خدايت در كارسازى بس است.
پروردگار شما همانست كه كشتىها را به نفع شما در دريا به حركت درمىآورد تا از كرم او روزى بطلبيد كه به شما مهربان است.
و چون در دريا به شما گرفتارى رسد خدايانى كه مىخوانيد نجاتتان نتوانند داد ولى خدا نجات مىدهد و چون به سوى خشكى نجاتتان داد و اعراض مىكنيد انسان بسيار ناسپاس است.
آيا مطمئن هستيد از اينكه در خشكى شما را به زمين فرو برد يا طوفانى ريگباران بر شما بفرستد، سپس براى خود مدافعى نيابيد؟
يا ايمنيد از اينكه شما را بار ديگر به دريا عودت دهد و طوفان شكنندهاى بر شما بفرستد و در اثر كفرتان شما را غرق كند، سپس به نفع خود و بر عليه ما در مقابل آن غرق كمكى نيابيد؟
حقا كه بنى آدم را كرامت داديم و در خشكى و دريا حملشان كرديم و از پاكيزهها به آنها روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات خود برتريشان داديم برترى كامل.
ياد كن روزى را كه هر جمعيت را با پيشوايشان مىخوانيم، پس هر كه كتابش به دست راستش داده شود آنها كتاب خود را مىخوانند و ابدا مظلوم نمىشوند.
هر كه در اين دنيا از يافتن امام حق كور باشد در آخرت كور و از راه گمراهتر خواهد بود.
حقا كه نزديك بودند تو را از آنچه وحى كردهايم بلغزانند تا بر ما غير آن را نسبت بدهى و آن گاه تو را حتما دوست مىداشتند.
و اگر نبود كه تو را استوار كرديم حتما نزديك مىبودى كه اندكى با آنها ميل كنى.
آن وقت در زندگى و در مرگ به تو عذاب مضاعف مىچشانديم، سپس به نفع خود و بر ضرر ما يارى پيدا نمىكردى.
حقا كه نزديك هستند تو را از اين سرزمين بكشانند تا از آن بيرونت كنند، آن وقت پس از تو جز اندكى در اينجا نمىمانند.
مانند روش پيامبران ما كه قبلا فرستاده بوديم، روش ما را تغيير پذير نخواهى يافت.
نماز را بخوان از ظهر تا نصف شب و نماز صبح را كه نماز صبح، مشهور ملائكه شب و روز است.
مقدارى از شب را به نماز خواندن بيدار باش، اين فزونى است براى تو تا پروردگارت تو را به مقام پسنديدهاى برساند.
بگو: پروردگارا داخل كن مرا داخل كردنى نيك و خارج كن خارج كردنى نيك و براى من از جانب خود بينش يارى دهندهاى قرار بده.
و بگو: حق آمد و باطل نابود شد كه باطل نابود شدنى است.
اين قرآن را نازل مىكنيم كه شفاء و رحمت است، ظالمان را جز خسارت نمىافزايد.
و چون بر انسان نعمت دهيم، از ما رو گردان مىشود و چون بلائى به او رسد نوميد مىگردد.
بگو: هر كس مطابق طبيعت خود كار مىكند پروردگار تو داناتر به هر كه هدايت يابندهترست.
و از تو از روح مىپرسند، بگو روح از كار به خصوص پروردگار من است، شما جز اندكى علم داده نشدهايد.
البته اگر بخواهيم آنچه را كه بتو وحى كردهايم مىبريم آن گاه به نفع خود بر ضد ما ياورى نمىيابى.
مگر رحمتى از جانب پروردگارت كه تفضل او بر تو بزرگ است.
بگو: اگر انس و جن مجتمع شوند كه نظير اين قرآن را بياورند، نظير آن را نمىآورند گر چه بعضى پشتيبان بعضى باشند.
در اين قرآن هر حقيقت را گوناگون بيان كردهايم براى مردم، ولى بيشتر مردم جز كفران نكردند.
مشركان گفتند: هرگز به تو ايمان نمىآوريم مگر آنكه جدول آبى از اين زمين بر ما جارى كنى.
يا اينكه باغى از خرما و انگور داشته باشى كه در وسطهاى آن نهرها بشكافى.
يا آسمان را چنان كه از پيش گمان كردهاى تكه تكه بر ما ساقط كنى يا خدا و ملائكه با ما رودررو بياورى.
يا خانهاى زرنگار داشته باشى يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتنت ايمان نخواهيم آورد مگر آنكه كتابى براى ما بياورى كه آن را بخوانيم بگو: عجبا مگر سواى بشر و رسولم؟!
وقتى كه هدايت آمد، از ايمان آوردن مردم مانع نشد مگر آنكه گفتند: آيا خدا بشرى را رسول فرستاده است؟
بگو: اگر در روى زمين ملائكه ساكن بودند كه آرام راه مىرفتند، حتما براى آنها از آسمان فرشتهاى را پيغمبر مىفرستاديم.
بگو: خدا ميان من و شما در گواهى بس است كه او به بندگان خويش آگاه و بيناست.
هر كه را خدا هدايت كند. هدايت يافته اوست و هر كه را گمراه كند جز خدا براى آنها ياورانى نخواهى يافت، روز قيامت آنها را چهرههايشان رو بزمين محشور مىكنيم كه كور و لال و كر هستند، جايشان جهنم است هر وقت فرو نشيند آتشى افروخته بر آن مىافزائيم.
آنست كيفر آنها، كه به آيات ما كافر شدند و گفتند: وقتى كه استخوانها و خاك شديم آيا ما در خلقت جديد برانگيخته خواهيم بود؟
آيا ندانستهاند: خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، مىتواند امثال آنها را بيافريند و براى آنها اجلى بىشك قرار داده ولى ستمكاران جز انكار نمىكنند.
بگو: اگر شما مالك خزائن روزى خدا بوديد، حتما از ترس تمام شدن امساك مىكرديد، انسان موجودى بسيار بخيل است.
به موسى نه معجزه آشكار داديم، از بنى اسرائيل بپرس، چون موسى به نزد فرعون آمد، فرعون گفت: اى موسى من تو را سحر شده و مختل الحواس مىدانيم.
موسى گفت: اى فرعون مىدانى كه اينها را خداى آسمانها و زمين بصيرتها فرستاده است اى فرعون من تو را هلاك شده مىبينم.
فرعون خواست آنها را از زمين براند، او و كسانى را كه با او بودند غرق كرديم.
بعد از غرق فرعون به بنى اسرائيل گفتم: در زمين فلسطين ساكن شويد، چون وعده آخرت بيايد شما را مختلط مىآوريم.
قرآن را بحق نازل كردهايم و بحق نازل شده است، تو را فقط بشير و نذير فرستادهايم.
نزول قرآن را از هم جدا كرديم تا آن را بر مردم به تدريج بخوانى و آن را با تدريج مخصوص نازل كردهايم.
بگو: به آن ايمان بياوريد يا نياوريد آنان كه پيش از قرآن اهل علم بودهاند چون بر آنها خوانده شود بر چانهها خضوع كنند.
و گويند: پاك است خداى ما، حقا كه وعده خداى ما عملى است.
مىافتند بر چانهها، مىگريند و بر خشوع آنها مىافزايد.
بگو: خدا بخوانيد يا رحمن، هر كدام را بخوانيد نامهاى بهتر خاص خداست، نمازت را بلند مكن و آن را آهسته مخوان و ميان اين دو راهى بجوى.
و بگو: حمد خدا راست كه فرزندى نگرفته و شريكى در حكومت نداشته و ياورى در رفع مذلت نداشته است، او را بزرگتر بدان بزرگترى كامل.
سوره الکهف
بنام خداى رحمان رحيم؛ حمد خدايى است كه بر بندهاش كتاب نازل فرمود و در آن كتاب انحرافى قرار نداد.
كتابى كه قائم به مصلحتهاست، تا انذار كند از عذابى شديد كه از جانب خداست، و بشارت دهد به آنان كه اعمال نيك مىكنند كه پاداش نيكى براى آنهاست.
در آن پاداش جاودانند.
و انذار كند كسانى را كه گويند خدا براى خود فرزندى اخذ كرده است.
آنها و پدرانشان به اين گفته علمى ندارند سخن هولناكى است كه از دهانشان خارج مىشود آنها فقط دروغ مىگويند.
شايد تو از پى ايشان از غم اينكه اگر به اين قرآن ايمان نياوردند خودت را هلاك كنى.
ما آنچه در زمين هست براى زمين زيور قرار دادهايم تا آنها را امتحان كنيم كه كدامشان در عمل بهتر هستند.
و ما آنچه را در روى زمين هست خاك باير (بىعلف) خواهيم كرد.
آيا گمان مىبرى كه اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟
وقتى كه جوانان به كهف آمدند، گفتند: پروردگار از جانب خودت به ما رحمتى ده و از اين كارمان براى ما نجاتى آماده كن.
گوشهاى آنها را در كهف سالهاى معينى از شنيدن صداها مسدود كرديم آنها را به خواب برديم).
سپس آنها را بيدار كرديم تا روشن كنيم كدام يك از دو گروه مدت توقفشان را شمرده است.
ما خبر آنها را به حق بر تو حكايت مىكنيم آنها جوانانى بودند كه به پروردگار خويش ايمان آوردند و بر هدايتشان افزوديم.
بر دلهايشان قوت بخشيديم كه (در آن مجمع) برخاسته و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است، جز او هرگز معبودى نخواهيم خواند كه در اين صورت باطل گفتهايم.
اين قوم ما سواى او خدايانى گرفتهاند، چرا دليل آشكارى به اين كار نمىآورند كيست ظالمتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد.
وقتى كه از قوم خود و از آنچه جز خدا مىپرستند كنار كشيديد در آن كهف مأوى بگيريد تا خدا از رحمت خويش بر شما بگسترد و در كارتان گشايشى پيش آورد.
آفتاب را مىديدى چون طلوع مىكرد از كهف آنها بطرف راست ميل مىكرد و چون غروب مىكرد آنها را به طرف چپ ترك مىنمود، آنها در فراخناى غار بودند، آن از آيات خدا بود، هر كه را خدا هدايت كند او هدايت يافته است و هر كه را گمراه كند او را سرپرست هدايت كنندهاى نخواهى يافت.
آنها را بيدار مىپندارى حال آنكه خفتهاند به راست و چپ آنها را مىگردانديم سگشان بازوان خود را بر آستانه غار باز كرده بود، اگر بر آنها مشرف مىشدى از ترس مىگريختى و پر از وحشت مىشدى.
اين چنين بيدارشان كرديم كه ميان خود سؤال كنند، يكى گفت چه قدر خوابيدهايد گفتند: يك روز يا مقدارى از يك روز خوابيدهايم گفتند: پروردگارتان داناتر است به آنچه خوابيدهايد يكى از شما را با اين پول به شهر بفرستيد بهبينيد كدام كس طعام پاكيزهتر دارد تا طعامى از آن بياورد و تدبير به خرج دهد تا كسى را بر شما و حال شما واقف نكند.
آنها اگر بر شما دست يابند سنگسارتان مىكنند يا در دين خود داخل مىكنند، در اين صورت به هيچ وجه رستگار نمىشويد.
بدينسان اهل شهر را بر آنها واقف كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و آخرت آمدنى است، وقتى كه در بين خود (در امر معاد) نزاع مىكردند، گفتند: بر آنها بنائى بسازيد، آنها كه بر كار اهل شهر غالب بودند، گفتند: بر آنها مسجدى مىسازيم.
خواهند گفت كه سه نفر بودند چهارمى سگشان بود و خواهند گفت پنج نفر بودند ششمى سگشان بود از روى گمان، و خواهيد گفت هفت نفر بودند هشتمى سگشان بود، بگو خدايم به عددشان داناتر است، تعداد آنها را جز كمى نمىدانند، درباره آنها محاجه مكن مگر محاجه سطحى و درباره آنها از كسى نظر مخواه.
اصلا نگو: من فردا فلان كار را مىكنم.
مگر آنكه خدا بخواهد و هر گاه فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو شايد خدايم به نزديكتر از اين هدايتم كند.
در كهف خويش سيصد سال ماندند و نه سال بر آن افزودند.
بگو: الله به مدت خوابشان داناتر است كه غيب آسمانها و زمين خاص اوست، اصحاب كهف را جز خدا سرپرستى نيست و خدا در حكمش كسى را شريك نمىكند.
آنچه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان، كلمات وى را تغيير دهندهاى نيست و هرگز جز او پناهگاهى نخواهى يافت.
خودت را صبور كن به بودن با كسانى كه صبح و عصر پروردگار خويش را مىخوانند و رضاى او را مىجويند، ديدگانت از آنها منصرف نشود كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، اطاعت مكن از آنكه قلبش را از ياد خود غافل كردهايم و از هواى خود پيروى كرده و كارش تجاوز است.
بگو: اين دين حق از طرف پروردگار شماست، هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد كافر شود، ما ظالمان را آتشى آماده كردهايم كه سراپرده آن به آنها احاطه نموده است و اگر آبى خواهند با آبى مانند مس گداخته آب داده شوند كه چهرههايشان را كباب مىكند بد شرابى است و آتش براى آنها بد استراحتگاهى است.
آنان كه ايمان آورده و اعمال شايسته كردهاند ما اجر كسى را كه كار نيكو كرده است تباه نمىكنيم.
براى آنهاست بهشتهاى ابدى كه از زير آنها نهرها روان است، در آن با دستبندهايى از طلا زينت شوند و لباسهايى سبز، از ديباى نازك و ضخيم مىپوشند، در آن بهشتها در اريكههاى مزين نشستهاند، ثوابشان خوب ثوابى است و بهشتشان خوب استراحتگاهى است.
براى آنها مثل بزن دو نفر مرد را كه به يكى از آن دو دو باغ انگور، محصور با درختان خرما داده بوديم و ميان آن دو باغ كشتى قرار داده بوديم.
هر دو باغ ميوه خود را آورد و از آن ابدا كم نكرد و ميان آن دو باغ جويى كنده بوديم.
صاحب باغ محصول ديگرى هم داشت، به رفيقش كه با او گفتگو مىكرد، گفت: من از تو در مال زيادترم و از جهت ياران عزيزترم.
در همان حال تكبر وارد باغ خود شد و گفت: گمان ندارم كه اين باغ هرگز فانى شود.
و گمان ندارم كه قيامت بر پا گردد و اگر (چنان شد) و به سوى پروردگارم برگشتم بهتر از اين پيدا خواهم كرد.
رفيقش كه با او گفتگو داشت، گفت: آيا مشرك شدهاى به آنكه تو را از خاكى و سپس از نطفهاى آفريد و آن وقت مرد كاملى ساخت؟
اما من، آن خدا، پروردگار من است و به پروردگارم هيچ كس را شريك نمىگيرم.
چرا نشده وقتى كه به باغت داخل شدى بگويى اين آنست كه خدا خواسته است، نيرويى جز به وسيله خدا نيست اگر مرا از خودت در مال و فرزند كمتر مىدانى.
شايد پروردگارم بهتر از آن را بمن بدهد و بر آن صاعقهاى از آسمان بفرستد و به صورت زمين بايرى درآيد.
يا آبش چنان فرو رود كه هرگز قدرت جستن نداشته باشى.
ميوهاش را بلا احاطه كرد، به وضعى درآمد كه دو دستش را بر آنچه خرج كرده بود بهم مىفشرد و مىگفت: اى كاش هيچ كس را به خدايم شريك نمىگرفتم.
نبود براى او گروهى كه ياريش كنند جز خدا، و نبود انتقام گيرنده از خدا.
آنجاست تسلط براى خداى حق، خدا از جهت پاداش و از جهت عاقبت بهتر است.
براى آنها زندگى دنيا را مانند آبى مثل زن، كه آن را از آسمان نازل كرديم، علف زمين با آن مختلط شد، آن گاه به صورت هيزم درآمد كه بادها آن را مىپراكند و خدا بر هر چيز توانا است.
مال و فرزندان زينت اين زندگى دنياست، اعمال شايسته نزد پروردگارت از جهت ثواب و از جهت آرزو بهتر است.
روزى كوهها را سير مىدهيم و زمين را آشكار و هموار بينى و محشورشان كنيم و كسى از آنها وانمىگذاريم.
به حالت صف بر پروردگارت عرضه شوند به آنها گويد پيش مىآمديد چنان كه اول بار شما را آفريديم، بلكه گمان كرديد كه هرگز براى شما وعدهاى قرار نمىدهيم.
كتاب گذاشته مىشود، مىبينى كه گناهكاران از آنچه در كتاب هست ترسانند، گويند واى بر ما چه شده به اين كتاب كه گناه كوچك و بزرگى باقى نگذاشته مگر آنكه به حساب آورده است علمشان را حاضر مىبينند، خدايت به كسى ظلم نمىكند.
سجده كردند مگر ابليس كه از طائفه جن بود از اطاعت پروردگارش خارج شد، آيا او و ذريهاش را مدبر خود ميدانيد؟ آنها براى شما دشمنند، شيطان براى ظالمان بد عوضى است از خدا.
من آنها را در خلقت آسمانها و زمين حاضر نكردهام و من گمراه كنندگان را ياور نمىگيرم.
روزى مىگويد: شريكان مرا كه گمان كردهايد بخوانيد، آنها را مىخوانند و جوابشان نمىدهند و ميان آنها مهلكهاى قرار مىدهيم.
گناهكاران آتش را مىبينند و يقين مىكنند كه در آن داخل خواهند شد و از آن گريزى پيدا نمىكنند.
در اين قرآن براى مردم هر مثلى را گوناگون بيان كردهايم، انسان در مجادله از هر چيز سختتر است.
مانع اين مردم از ايمان آوردن و آمرزش خواستن، به وقت آمدن هدايت، جز اين نبود كه انتظار داشتند طريقه گذشتگان را يا انتظار داشتند كه عذاب به آنها روبرو درآيد.
ما پيامبران را جز بشارتدهنده و انذاركننده نمىفرستيم و كسانى كه كافر شدهاند به باطل مجادله مىكنند تا حق را با آن مغلوب كنند آيات من و عذاب را مسخره گرفتند.
كيست ظالمتر از كسى كه آيات پروردگارش به او تذكر داده شود و او اعراض كند و عملش را از ياد برد، ما بر قلوبشان غلافها قرار دادهايم از اينكه قرآن را بفهمند و در گوشهايشان سنگينى گذاشتهايم، اگر به هدايت دعوتشان كنى هرگز هدايت نمىشوند.
پروردگار تو آمرزنده و مهربان است، اگر مردم را به عملشان مىگرفت، عذاب را زود به آنها مىرسانيد ولى براى آنها وعدهاى هست كه از آن گريزى ندارند.
آن شهرها وقتى كه ظلم كردند هلاكشان كرديم و براى هلاكشان وعدهاى قرار داديم.
آن دم كه موسى به خادم خود گفت: پيوسته راه خواهم رفت تا به مجمع آن دو دريا برسم يا مدتى دراز راه بروم.
چون به مجمع دو دريا رسيدند، ماهى خود را فراموش كردند، ماهى راه خويش را سرازير به دريا پيش گرفت.
چون از آنجا گذشتند، موسى به خادم خود گفت صبحانه ما را بياور كه از اين سفر به زحمت افتاديم.
گفت: خبر دارى وقتى كه در كنار آن سنگ نازل شديم، من ماهى را از ياد بردم فقط شيطان آن را از ياد من برد، به شگفتى راه خود را در دريا پيش گرفت.
موسى گفت: آن مكان همان است كه جستجو مىكنيم، پس بر اثر اقدام خود تعقيب كنان برگشتند.
پس بندهاى از بندگان ما را يافتند كه به او از طرف خود رحمتى داده بوديم و از جانب خويش به او علمى تعليم نموده بوديم.
موسى باو گفت آيا تو را پيروى كنم تا از آنچه تعليم يافتهاى كمالى به من تعليم كنى؟
گفت: تو به همراهى من هرگز صبر نتوانى كرد.
چگونه صبر خواهى كرد بر آنچه علم تو به آنها احاطه نكرده است.
موسى گفت: اگر خدا خواهد مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ باب تو را نافرمانى نخواهم كرد.
(خضر) گفت: اگر مرا پيروى مىكنى چيزى از من مپرس تا خود شروع به بيان آن كنم.
پس برفتند تا به كشتى سوار شدند، آن را سوراخ كرد موسى گفت: آن را سوراخ كردى تا مردمش را غرق كنى حقا كه كار عجيبى كردى؟!!
(خضر) گفت: آيا نگفتم كه هرگز به همراهى من شكيبا نتوانى بود.
موسى گفت: مرا بآنچه فراموش كردم مؤاخذه مكن و كارم را به من سخت مگير.
پس برفتند تا چون پسرى بديدند، خضر او را كشت. موسى گفت: آيا انسان بيگناهى را كشتى بىآنكه كسى را بكشد حقا كه كار ناپسندى كردى.