سوره الاسراء
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ منزه و پاك است آن [خدايى] كه شبى بندهاش [محمد صلى الله عليه و آله و سلم] را از مسجدالحرام به مسجد اقصى كه پيرامونش را بركت داديم، سير [و حركت] داد، تا [بخشى] از نشانههاى [عظمت و قدرت] خود را به او نشان دهيم؛ يقينا او شنوا و داناست.
و ما به موسى كتاب داديم و آن را براى بنىاسرائيل وسيله هدايت قرار داديم [و در آن كتاب، آنان را به اين حقيقت راهنمايى كرديم] كه: جز مرا [كه خداى يگانهام] وكيل و كار ساز نگيريد.
[اى] نسل كسانى كه با نوح [در كشتى] سوار كرديم! مسلما او بندهاى بسيار سپاس گزار بود [پس شما هم چون او با عمل به فرمانهاى حق سپاس گزار باشيد.]
ما در تورات به بنىاسرائيل خبر داديم كه قطعا دو بار در زمين فساد مىكنيد و [در برابر طاعت خدا] به سركشى و طغيان [و نسبت به مردم به برترىجويى و ستمى] بزرگ دچار مىشويد.
پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده [عذاب و انتقام ما به كيفر] نخستين فسادانگيزى و طغيان شما فرا رسد، بندگان سخت پيكارگر ونيرومند خود را بر ضد شما برانگيزيم، آنان [براى كشتن، اسير كردن و ربودن ثروت و اموالتان] لابه لاى خانهها را [به طور كامل و با دقت] جستجو مىكنند؛ و يقينا اين وعدهاى انجام شدنى است.
سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مىگردانيم و شما را به وسيله اموال و فرزندان تقويت مىكنيم، و نفرات [رزمى] شما را بيشتر مىگردانيم.
اگر نيكى كنيد به خود نيكى كردهايد، و اگر بدى كنيد به خود بدى كردهايد. پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده دوم [براى عذاب و انتقام] فرا رسد، [پيكارگرانى بسيار سختگير بر ضد شما برمىانگيزيم] تا شما را [با دچار كردن به مصايب سنگين و گزند و آسيب فراوان] غصهدار و اندوهگين كنند و به مسجد [اقصى] درآيند، آن گونه كه بار اول درآمدند تا هر كه و هر چه را دست يابند، به شدت در هم كوبند و نابود كنند.
اميد است كه پروردگارتان [در صورتى كه توبه كنيد] به شما رحم كند و اگر به طغيان و فساد برگرديد، ما هم [به كيفر شديد و عذاب سخت] بازگرديم، و دوزخ را براى كافران، زندانى تنگ قرار داديم.
بىترديد اين قرآن به استوارترين آيين هدايت مىكند، و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مىدهند، مژده مىدهد كه براى آنان پاداشى بزرگ است.
و براى آنان كه به قيامت ايمان نمىآورند، عذابى دردناك آماده كردهايم.
و انسان به همان صورت كه نيكىها را مىطلبد [بدون توجه به عواقب امور و به سبب جهل به مصالح و مفاسد خويش، گزند و آسيب و] بدىها را مىطلبد و انسان بسيار شتاب زده و عجول است.
ما شب و روز را دو نشانه [قدرت و حكمت خود] قرار داديم؛ پس شب را بىنور نموديم و روز را روشن ساختيم، تا [در آن] روزى و رزقى را از پروردگارتان بطلبيد و براى اينكه شماره سالها و حساب [اوقات و زمانها] را بدانيد، و هر چيزى را [كه نسبت به دنيا و دينتان و تربيت و كمالتان نيازمند به آن هستيد] به روشنى و به طور كامل بيان كرديم.
و عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نمودهايم، و روز قيامت نوشتهاى را [كه كتاب عمل اوست] براى او بيرون مىآوريم كه آن را پيش رويش گشوده مىبيند.
[به او مىگويند:] كتاب خود را بخوان، كافى است كه امروز خودت بر خود حسابگر باشى.
هر كس هدايت يافت، فقط به سود خودش هدايت مىيابد و هر كس گمراه شد، فقط به زيان خودش گمراه مىشود. و هيچ بردارنده بار گناهى بار گناه ديگرى را به دوش خود بر نمىدارد؛ و ما بدون اينكه پيامبرى را [براى هدايت واتمام حجت به سوى مردم] بفرستيم، عذاب كننده [آنان] نبوديم.
هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را نابود كنيم، مرفهين و خوشگذرانهايش را [به وسيله وحى به طاعت، بندگى و دورى از گناه] فرمان مىدهيم، چون [سرپيچى كنند و] در آن شهر به فسق و فجور روى آورند، عذاب بر آنان لازم و حتم مىشود، پس آنان را به شدت درهم مىكوبيم [و بنيادشان را از ريشه بر كنيم.]
و بسيارى از ملتهاى پس از نوح را [بر پايه همين روش به سبب فسق و فجورشان] نابود كرديم، و [براى نابود كردن اينگونه ملتها] كافى است كه پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بينا باشد.
هر كس [همواره] دنياى زودگذر را بخواهد [چنين نيست كه هر چه بخواهد بيابد بلكه] هر چه را ما براى هر كه بخواهيم، به سرعت در همين دنيا به او عطا مىكنيم، آن گاه دوزخ را در حالى كه نكوهيده و رانده شده از رحمت خدا وارد آن مىشود براى او قرار مىدهيم.
و كسانى كه آخرت را در حالى كه مؤمن هستند بخواهند و با تلاشى كامل [و خالصانه] براى [به دست آوردن] آن تلاش كنند، پس تلاششان به نيكى مقبول افتد [و به آن پاداششان دهند.]
هر يك از دو گروه دنيا طلب و آخرت خواه را [در اين دنيا] از عطاى پروردگارت يارى دهيم، وعطاى پروردگارت [در اين دنيا از كسى] ممنوع شدنى نيست.
با تأمل بنگر چگونه برخى از آنان را بر برخى [در امور مادى و بهرههاى دنيايى] فزونى بخشيديم، و همانا آخرت از نظر درجات برتر، و از جهت فزونى بيشتر است.
با خدا معبودى ديگر قرار مده كه [نزد شايستگان] نكوهيده و [در دنيا و آخرت] بىيار و ياور شوى.
و پروردگارت فرمان قاطع داده است كه: جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ هرگاه يكى از آنان يا دو نفرشان در كنارت به پيرى رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اف مگوى و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مكن، و به آنان سخنى نرم و شايسته [و بزرگوارانه] بگو.
و براى هر دو از روى مهر و محبت، بال فروتنى فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنكه مرا در كودكى تربيت كردند، مورد رحمت قرار ده.
پروردگارتان به نيتها و حالاتى كه [نسبت به پدر و مادرتان] در دلهاى شماست [از خود شما] آگاهتر است، اگر مردم شايستهاى باشيد [ولى نيت شما درباره پدر و مادر ناپسند باشد، يا حقى از آنان ضايع كنيد، اما پشيمان شويد و به خدا بازگرديد، شايسته است]؛ زيرا او نسبت به بازگشتكنندگان بسيار آمرزنده است.
و حق خويشاوندان و حق تهيدست و از راه مانده را بپرداز، و هيچگونه اسراف و ولخرجى مكن.
بىترديد اسراف كنندگان و ولخرجان، برادران شياطيناند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است.
و اگر [به خاطر تهيدستى و فقر] بايد از آنان [كه به پرداخت حقشان سفارش شدى] روى بگردانى [و اين روى گردانى] براى طلب رزقى است كه از سوى پروردگارت رسيدن به آن را اميد دارى؛ پس با آنان [تا رسيدن رزق خدا] سخنى نرم و اميدوار كننده بگو.
و دستت را [چون بخيلان به نشانه اينكه قدرت انفاق چيزى را به تهيدستان ندارى] برگردنت بسته مدار و [آن چنان هم در انفاق] دست و دل باز مباش [كه چيزى براى معاش خودت باقى نماند] كه در نتيجه [نزد شايستگان] نكوهيده [و در زندگى خويش] درمانده گردى.
يقينا پروردگارت رزق را براى هر كه بخواهد وسعت مىدهد، و [براى هر كه بخواهد] تنگ مىگيرد؛ زيرا او به [مصلحت] بندگانش آگاه و بيناست.
فرزندانتان را از بيم تنگدستى نكشيد؛ ما به آنان روزى مىدهيم، يقينا كشتن آنان گناهى بزرگ است.
و نزديك زنا نشويد كه كارى بسيار زشت و راهى بد است.
و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده [و به جانش حرمت نهاده] جز به حق نكشيد، و هر كس مظلوم [و به ناحق] كشته شود، براى وارثش تسلطى بر قاتل [جهت خونخواهى، ديه و عفو] قرار دادهايم، پس وارث مقتول نبايد در كشتن زياده روى كند؛ زيرا او [با قوانين صحيح و درستى چون ديه و قصاص] مورد حمايت قرار گرفته است.
و به مال يتيم تا زمانى كه به سن بلوغ و رشدش برسد، جز به بهترين شيوه نزديك نشويد؛ و به عهد و پيمان وفا كنيد، زيرا [روز قيامت] درباره پيمان بازخواست خواهد شد.
و هنگامى كه [جنسى را] پيمانه مىكنيد، پيمانه را كامل بدهيد، و [اجناس قابل وزن را] با ترازوى درست و صحيح وزن كنيد، اين براى شما بهتر و فرجامش نيكوتر است.
و از چيزى كه به آن علم ندارى [بلكه برگرفته از شنيدهها، سادهنگرىها، خيالات و اوهام است] پيروى مكن؛ زيرا گوش و چشم و دل [كه ابزار علم و شناخت واقعىاند] مورد بازخواست اند.
و در زمين، با تكبر و سرمستى راه مرو كه تو هرگز نمىتوانى [با قدمهايت] زمين را بشكافى، و هرگز در بلندى قامت نمىتوانى به كوهها برسى.
همه اين كارها [كه در آيات قبل بيان شد] گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.
اين [احكام و مطالب] از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است، و با خدا معبودى ديگر قرار مده كه نكوهيده و رانده [شده از رحمت] در دوزخ افكنده شوى.
[اى مشركان!] آيا پروردگارتان [با ترجيح دادن شما بر خود] شما را به [دارا بودن] پسران، برگزيده و براى خود از فرشتگان، دخترانى برگرفته؟ يقينا [از روى دروغ و اتهام] سخنى بزرگ [و ناروا] مىگوييد.
به راستى در اين قرآن [داستانها، حكمتها و موعظههاى] گوناگون بيان كرديم تا متذكر و هوشيار شوند؛ ولى آنان را جز رميدن نمىافزايد.
بگو: اگر آن گونه كه مىگويند، باخدا خدايانى بود، در آن هنگام به سوى صاحب عرش راهى مىجستند [تا قدرتش را تصاحب كنند.]
او از آنچه مىگويند، منزه و بسيار برتر و والاتر است.
آسمانها ى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست، او را تسبيح مىگويند، وهيچ چيزى نيست مگر اينكه همراه با ستايش، تسبيح او مىگويد، ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد، يقينا او بردبار و بسيار آمرزنده است.
و هنگامى كه قرآن بخوانى، ميان تو و آنان كه به آخرت ايمان ندارند، پردهاى نامرئى قرار مىدهيم [كه به سزاى لجاجت و كفرشان از فهم آن محروم شوند.]
و بر دلهايشان پوششهايى مىگذاريم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى مىنهيم [تا آن را از روى حقيقت نشنوند]؛ و چون پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد كنى با حالت رميدگى از تو روى مىگردانند.
هنگامى كه [وقت قرآن خواندنت] به تو گوش مىدهند، ما به هدفى كه براى آن گوش مىدهند داناتريم، و نيز هنگامى كه رازگويى مىكنند [به كارشان آگاهتريم] آن زمان كه [آن] ستمگران [به يكديگر] مىگويند: شما [اگر از او پيروى كنيد] جز از مردى جادو شده پيروى نمىكنيد.
بنگر چگونه تو را به صفاتى [چون شاعر، كاهن، ساحر ومجنون] وصف مىكنند در نتيجه گمراه شدند، بنابراين قدرت ندارند راهى [به سوى هدايت] يابند.
و گفتند؛ هنگامى كه ما استخوان [هايى جدا از هم و ريز ريز] و پوسيده شديم، آيا به طور قطع در آفرينشى جديد برانگيخته مىشويم؟!
بگو: [اينكه سهل و آسان است] شما سنگ شويد يا آهن،
يا آفريدهاى از آنچه در ذهنتان [حيات يافتنش] بزرگ مىنمايد [بدون ترديد با آفرينشى جديد برانگيخته مىشويد] بىدرنگ خواهند گفت: چه كسى ما را بر مىگرداند؟ بگو: همان كسى كه اولين بار شما را آفريد. پس سرهاى خود را [به عنوان ريشخند و استهزا] به سوى تو مىجنبانند و مىگويند: [اين زنده شدن دوباره] چه زمانى خواهد بود؟ بگو: شايد نزديك باشد.
روزى كه شما را [از ميان گورها براى ورود به عرصه قيامت] فرا مىخواند، پس [فرا خواندنش را] در حالى كه او را سپاس و ستايش مىگوييد، اجابت مىكنيد، وگمان مىبريد كه [در دنيا يا در برزخ] جز اندكى درنگ نكردهايد.
و به بندگانم بگو: سخنى را كه نيكوتر است، بگويند؛ زيرا شيطان ميان آنان [به سبب سخنان زشت و بىمنطق] دشمنى و نزاع مىافكند، زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.
پروردگارتان به شما داناتر است، اگر بخواهد شما را مورد رحمت قرار مىدهد و اگر بخواهد عذابتان مىكند. و ما تو را بر آنان نگهبان و كارساز نفرستادهايم.
و پروردگارت به هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است، داناتر است. و به يقين برخى از پيامبران را بر برخى ديگر برترى داديم وبه داود زبور عطا كرديم.
بگو: كسانى را كه به جاى خدا [معبودان خود] پنداشتيد، بخوانيد [تا بفهميد كه] آنها نمىتوانند آسيب و گزندى را از شما دفع كنند، و نه [آن را از شما به ديگرى] انتقال دهند.
كسانى [از فرشتگان، پريان و ارواح را] كه آنان [به عنوان معبود] مىپرستند [خود آنان براى رفع نيازمندىهايشان] به سوى پروردگارشان وسيله مىجويند، تا كدامشان نزديكتر باشد، و به رحمت او اميد دارند، و از عذابش مىترسند؛ زيرا عذاب پروردگارت شايسته پرهيز است.
هيچ شهرى [از شهرهاى ياغيان و مفسدان] نيست مگر آنكه آن را پيش از قيامت [به عذاب] نابود مىكنيم يا به عذابى سخت دچار مىسازيم. انجام اين كار در كتاب [لوح محفوظ] نگاشته شده است.
و [اى پيامبر!] هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات [كه همواره مشركان و كافران خواهان آنند] باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن معجزات را تكذيب كردند [و به اين سبب نابود شدند؛ واينان هم اگر به سويشان آيد، تكذيب مىكنند ونابود مىشوند.] و به قوم ثمود [ازلابلاى سنگهاى كوه] ناقه داديم كه معجزهاى روشن بود، ولى به آن ستم كردند [و او را از پا درآوردند وبه عذاب مبتلا شدند] و ما معجزات را جز براى هشدار دادن به مردم نمىفرستيم.
و [ياد كن] هنگامى را كه به تو گفتيم: يقينا پروردگارت [از هر جهت] به مردم احاطه كامل دارد و آن خوابى را كه به تو نشان داديم و نيز درخت لعنت شده در قرآن را [كه مصداقش درخت زقوم، بنىاميه، طاغيان و ياغيانند] جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را [از عاقبت شرك و كفر] هشدار مىدهيم، ولى در آنان جز طغيانى بزرگ نمىافزايد!!
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند مگر ابليس كه گفت: آيا براى كسى كه او را از گل آفريدى، سجده كنم؟!
[سپس] گفت: مرا خبر ده اين كسى كه او را بر من برترى دادى [سببش چه بود؟] اگر تا قيامت مهلتم بخشى، بىترديد فرزندانش را جز اندكى لجام مىزنم [و به دنبال خود به عرصه هلاكت و نابودى مىكشم.]
خدا فرمود: برو كه از آنان هر كس تو را پيروى كند، قطعا دوزخ كيفرتان خواهد بود، كيفرى سخت و كامل.
از آنان هر كه را توانستى با آوازت [به سوى باطل] برانگيز، و [براى راندنشان به سوى طغيان و گناه] با سوارهها و پيادههايت بر آنان بانگ زن، و با آنان [از راه سوق دادنشان به حرام] در اموال و [از طريق وسوسه كردنشان به زنا] در اولاد شريك شو، و به آنان وعده [دروغ] بده [كه از قيامت، حسابرسى، بهشت و دوزخ خبرى نيست] و شيطان آنان را جز از روى باطل و دروغ وعده نمىدهد.
[ولى آگاه باش كه] يقينا تو را بر بندگانم هيچ تسلطى نيست، و كافى است كه پروردگارت نگهبان و كارساز [آنان] باشد.
پروردگارتان كسى است كه كشتىها را در دريا براى شما روان مىكند تا [با رفتن از اقليمى به اقليم ديگر] از رزقش بطلبيد؛ زيرا او همواره به شما مهرباناست.
و زمانى كه در دريا سختى و آسيبى به شما رسد، هر كه را جز او مىخوانيد ناپديد و گم مىشود، و هنگامى كه شما را [با سوق دادنتان] به سوى خشكى نجات دهد [از خدا] روى مىگردانيد. و انسان [با اينكه الطاف خدا را همواره در زندگى خود لمس مىكند] بسيار ناسپاس است.
آيا ايمن هستيد از اينكه شما را در كنار خشكى [در زمين] فرو برد، يا بر شما توفانى از شن و سنگريزه فرستد، سپس براى خود حافظ و نگهبانى نيابيد؟!
يا ايمن هستيد از اينكه بار ديگر شما را به دريا برگرداند، پس توفانى سخت كه با خود ريگ و سنگ مىآورد بر شما فرستد و به سبب اينكه ناسپاسى كرديد غرقتان كند؟ آن گاه در برابر كار ما براى خود پىگير و دفاع كنندهاى نخواهيد يافت.
به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبهايى كه در اختيارشان گذاشتيم] سوار كرديم، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم، وآنان را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى كامل داديم.
[ياد كن] روزى را كه هر گروهى از مردم را با پيشوايشان مىخوانيم؛ پس كسانى كه نامه اعمالشان را به دست راستشان دهند، پس آنان نامه خود را [با شادى و خوشحالى] مىخوانند و به اندازه رشته ميان هسته خرما مورد ستم قرار نمىگيرند.
و كسى كه در اين دنيا كوردل باشد، در آخرت هم كوردل و گمراهتر است.
و نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم، بلغزانند تا غير آن را از روى افترا به ما نسبت دهى و در اين صورت، تو را دوست خود مىگرفتند.
و اگر تو را ثابت قدم نمىداشتيم، همانا نزديك بود اندكى به سوى آنان متمايل شوى.
در آن صورت دو برابر در دنيا و دو برابر در آخرت عذاب به تو مىچشانديم، آن گاه براى خود در برابر ما ياورى نمىيافتى.
و نزديك بود [مشركان] تو را از اين سرزمين حركت دهند تا از آن بيرونت كنند، و در آن صورت پس از تو جز مدتى اندك درنگ نمىكردند [و بعد از آن دچار عذاب خدا مىشدند.]
[مهلت نيافتن دشمنان جز مدتى اندك] شيوهاى است كه همواره درباره [امتهاى] پيامبرانى كه پيش از تو فرستاديم [جارى] بوده است، و براى شيوه ما هيچ دگرگونى و تغييرى نخواهى يافت.
نماز را از ابتداى تمايل خورشيد به جانب مغرب [كه شروع ظهر شرعى است] تا نهايت تاريكى شب بر پا دار، و [نيز] نماز صبح را [اقامه كن] كه نماز صبح مورد مشاهده [فرشتگان شب و فرشتگان روز] است.
و پاسى از شب را براى عبادت و بندگى بيدار باش كه اين افزون [بر واجب] ويژه توست، اميد است پروردگارت تو را [به سبب اين عبادت ويژه] به جايگاهى ستوده برانگيزد.
و بگو: پروردگارا! مرا [در هر كار و شغلى] به نيكى وارد كن و به نيكى بيرون آور و برايم از نزد خود نيرويى يارى دهنده قرار ده.
و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ بىترديد باطل نابود شدنى است.
و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مىكنيم وستمكاران را جز خسارت نمىافزايد.
و زمانى كه به انسان نعمت مىبخشيم [از ما] روى بگرداند و خود را مغرورانه از ما دور كند، و هنگامى كه آسيبى به او برسد [به سبب بىايمانى و غفلت از قدرت و رحمت ما] بسيار نوميد و مأيوس شود.
بگو: هر كس بر پايه خلق و خوى و عادتهاى اكتسابى خود عمل مىكند، پس پروردگارتان به كسى كه راه يافتهتر است، داناتر است.
و از تو درباره روح مىپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما ندادهاند.
و اگر بخواهيم قطعا آنچه را به تو وحى كردهايم [از يادها و نوشتهها] محو مىكنيم، آن گاه در برابر ما [براى بازگرفتنش] كارسازى براى خود نخواهى يافت.
[ولى محو نشدن قرآن از يادها و نوشتهها، نيست] مگر رحمتى از سوى پروردگارت، به يقين فضل او بر تو همواره بزرگ است.
بگو: قطعا اگر جن و انس گرد آيند كه مانند اين قرآن را بياورند، نمىتوانند مانندش را بياورند، و اگر چه پشتيبان يكديگر باشند.
و همانا در اين قرآن براى [هدايت] مردم از هر مثل و داستانى به صورتهاى گوناگون بيان كرديم، ولى بيشتر مردم جز انكار وكفران [آن نعمت عظيم را] نخواستند.
و گفتند: ما به تو ايمان نمىآوريم، مگر آنكه از اين سرزمين [خشك و سوزان مكه] چشمهاى پر آب و جوشان روان سازى!!
يا براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد كه از لابه لاى آنها نهرها روان كنى.
يا آسمان را آن گونه كه گمان كردهاى [قدرت دارى] پاره پاره بر سر ما بيفكنى، يا خدا و فرشتگان را رو به روى ما آورى.
يا خانهاى از طلا براى تو باشد، يا در آسمان بالا روى، و بالا رفتنت را باور نمىكنيم تا آنكه نوشتهاى بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم!! بگو: پروردگارم منزه است [از اينكه خواستههاى سبك مغزان ياوهگو را پاسخ دهد] آيا من جز بشرى فرستاده هستم؟ [كه مرا براى هدايت شما فرستادهاند، نه براى اينكه درخواستهاى بىمورد شما را پاسخ دهم.]
و چيزى مردم را زمانى كه هدايت به سويشان آمد از ايمان آوردن باز نداشت، جز اينكه گفتند: آيا خدا بشرى را به پيامبرى برانگيخته است؟
بگو: اگر در زمين [به جاى بشر] فرشتگانى بودند كه با آرامى راه مىرفتند، يقينا فرشتهاى را از آسمان براى آنان به پيامبرى نازل مىكرديم [زيرا هدايتگر هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد.]
بگو: كافى است كه خدا ميان من و شما [در صدق نبوتم] شاهد باشد؛ چون او به بندگانش آگاه و بيناست.
و هر كه را خدا هدايت كند، پس او هدايت يافته است، و آنان را كه خدا [به كيفر لجبازى و عنادشان] گمراه سازد، هرگز در برابر خدا براى آنان ياورانى نخواهى يافت، و آنان را روز قيامت در حالى كه به رو در افتادهاند، كور و لال و كر محشور مىكنيم، جايگاهشان دوزخ است، هرگاه [شعله] آتشش فرو نشيند، شعلهاى ديگر بر آنان مىافزاييم.
اين كيفر آنانست، به سبب اينكه به آيات ما كافر شدند و گفتند: آيا ما وقتى استخوان [جدا از هم و ريز ريز] و پوسيده شديم، با آفرينش جديد برانگيخته خواهيم شد؟
آيا ندانستند خدايى كه آسمانها و زمين را آفريد، مىتواند مانند آنان را [پس از پوسيده شدن] بيافريند؟ براى آنان مدتى معين قرار داده كه هيچ ترديدى در آن نيست، ولى [اين] ستمكاران جز انكار [قيامت و تكذيب محشور شدن در آن] را نخواستند.
[به اين كافران و مغروران به امور مادى دلفريب] بگو: اگر شما مالك خزينههاى رحمت پروردگارم [مانند باران، اموال، ارزاق و...] بوديد، در آن صورت از ترس [تهىدستى و كمشدنش] از انفاق كردن آن بخل مىورزيديد؛ و انسان همواره بسيار بخيل و تنگنظر است.
و به راستى به موسى آن گاه كه نزد بنى اسرائيل آمد، نه معجزه روشن داديم، پس از [آگاهان] بنى اسرائيل بپرس [كه آن معجزهها چه بود؟] پس فرعون [با ديدن معجزات] به او گفت: اى موسى! بىترديد من تو را جادوشده مىپندارم!!
موسى گفت: مسلما تو مىدانى اين معجزهها را كه بصيرتآور هستند، جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است، و اى فرعون! قطعا من تو را هلاك شده مىپندارم.
پس [به دنبال اين گفتگو] فرعون تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين برانگيزد و بيرون كند، ولى ما او و همه كسانى را كه با او بودند، غرق كرديم.
و پس از فرعون به بنىاسرائيل گفتيم: در اين سرزمين ساكن شويد، زمانى كه وعده آخرت برسد، همه شما را با هم [به صحراى قيامت] مىآوريم.
و قرآن را به حق نازل كرديم و به حق نازل شد، و تو را جز مژدهرسان و بيم دهنده نفرستاديم.
و قرآن را [جدا جدا و] بخش بخش قرار داديم تا آن را با درنگ و تأمل بر مردم بخوانى و آن را به تدريج [برپايه حوادث، پيشآمدها و نيازها] نازل كرديم.
بگو: به آن ايمان بياوريد يا نياوريد [براى آن يكسان است]، همانا كسانى كه پيش از [نزول] آن معرفت و دانش يافتهاند، زمانى كه بر آنان مىخوانند، سجدهكنان به رو در مىافتند.
و مىگويند: منزه و پاك است پروردگارمان بىترديد وعده پروردگارمان [به پاداش مؤمنان و كيفر مجرمان] قطعا انجام شدنى است.
و گريهكنان به رو در مىافتند و [شنيدن قرآن] بر فروتنى و خشوعشان مىافزايد.
بگو: خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد [ذات يكتاى او را خواندهايد] نيكوترين نامها [كه اين دو نام هم از آنهاست] فقط ويژه اوست. و نماز خود را با صداى بلند و نيز با صداى آهسته مخوان و ميان اين دو [صدا] راهى ميانه بجوى.
و بگو: همه ستايشها ويژه خداست كه نه فرزندى گرفته و نه در فرمانروايى شريكى دارد و نه او را به سبب ناتوانى و ذلت يار و ياورى است. و او را بسيار بزرگ شمار.
سوره الکهف
به نام خدا كه رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش هميشگى؛ همه ستايشها ويژه خداست كه اين كتاب را بر بندهاش نازل كرد و براى آن هيچ گونه انحراف و كژى قرار نداد.
[كتابى] است درست و استوار [و برپادارنده مصالح حيات انسان] تا از سوى خود [ستمكاران را] به عذابى سخت بيم دهد، و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته انجام مىدهند، مژده دهد كه براى آنان پاداشى نيكوست.
كه در آن پاداش جاودانه ماندگارند.
و [نيز] كسانى را كه گفتند: خدا [براى خود] فرزندى گرفته است، [به آتش دوزخ] بيم دهد.
نه آنان به اين [سخن خرافى و بىپايه] يقين و دانشى دارند و نه پدرانشان [بلكه گفتارشان از روى جهل و نادانى است] چه بزرگ سخنى است كه [از روى افترا] از دهانشان بيرون مىآيد؛ آنان جز دروغ نمىگويند.
شايد تو مىخواهى اگر [اين معاندان لجوج] به اين سخن [كه قرآن كريم است] ايمان نياورند، خود را از شدت اندوه هلاك كنى!!
مسلما ما آنچه را [از درخت، نبات، حيوان، دريا و ديگر آثار] روى زمين است، زينت زمين قرار داديم تا آنان را آزمايش كنيم كه كدامشان از جهت عمل نيكوترند.
و بىترديد ما آنچه را روى زمين است، سرانجام خاك بىگياه خواهيم كرد.
آيا گمان كردى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانههاى شگفتانگيز ما بودند؟ [چنين نيست؛ زيرا ما را در پهن دشت هستى نشانههايى شگفتانگيزتر از اصحاب كهف است.]
[ياد كن] هنگامى را كه [آن] جوانان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! رحمتى از نزد خود به ما عطا كن، و براى ما در كارمان زمينه هدايتى فراهم آور.
پس ساليانى چند در آن غار، خواب را بر گوشهايشان چيره ساختيم.
سپس آنان را [از خواب] برانگيختيم تا مشخص كنيم كدام يك از آن دو گروه، مدت درنگشان را [در غار] به شمار مىآورند؟
ما خبر [عبرتآموز] شان را به حق و درستى براى تو بيان مىكنيم: آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم.
و دلهايشان را [با يقين به حقايق] محكم و استوار ساختيم؛ آن گاه [كه در برابر شرك و بتپرستى] به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است، هرگز جز او معبودى را نمىپرستيم كه اگر بپرستيم سخنى گزاف و دور از حق گفتهايم: [كه با خدا معبودى ديگر وجود دارد.]
اينان قوم [نادان و بىمنطق] ما هستند كه به جاى خدا معبودانى برگرفتند، چرا بر حقانيت معبودانشان دليلى روشن نمىآورند؟ پس ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد [كه خدا داراى شريك است] كيست؟
و [پس از مشورت و گفتگو با يكديگر چنين گفتند:] اكنون كه از آنان و آنچه غير خدا مىپرستند، كناره گرفتهايد، پس به اين غار پناه گيريد تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در كارتان آسايش و آسانى فراهم آورد.
و خورشيد را مىبينى كه وقتى طلوع مىكند، از سمت راست غارشان متمايل مىشود، و وقتى غروب مىكند، سمت چپشان را ترك مىكند، و آنان در محل وسيعى از آن غارند [كه نسيم مطبوعش آنان را فرا مىگيرد]؛ اين از نشانههاى [قدرت] خداست. خدا هر كه را هدايت كند، راه يافته است و هر كه را گمراه نمايد، هرگز براى او ياور و دوست هدايت كنندهاى نخواهى يافت.
و آنان را گمان مىكنى كه بيدارند، در حالى كه خوابند، و آنان را به جانب راست و جانب چپ مىگردانيم، و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانيده است. اگر بر آنان آگاه مىشدى از آنان روى برتافته و مىگريختى و همه وجودت از [ديدن] آنان پر از ترس مىشد.
و همان گونه [كه با قدرت خود خوابشان كرديم، از خواب] بيدارشان نموديم تا ميان خود از يكديگر [از حادثه اتفاق افتاده] بپرسند. گويندهاى از آنان گفت: چه اندازه [در خواب] ماندهايد؟ [برخى] گفتند: يك روز يا پارهاى از روز را ماندهايم. [و برخى ديگر] گفتند: پروردگارتان به اندازهاى كه ماندهايد، داناتر است، پس يكى از خودتان را با اين پولتان به شهر روانه كنيد و او بايد با تأمل بنگرد كداميك [از مغازهداران شهر] غذايش پاكيزهتر است؟ پس غذايى از آن برايتان بياورد، و او بايد [در رفت، برگشت و داد و ستد] دقت و نرمى و لطف نشان دهد و احدى را از حال شما آگاه نكند.
زيرا اگر بر شما دست يابند، سنگسارتان مىكنند يا شما را به آيين خود برمىگردانند، و در آن صورت هرگز رستگار نخواهيد شد.
و اينگونه [مردم آن شهر را به وسيله آن سكه قديمى] از حال آنان آگاه كرديم تا بدانند كه وعده خدا [در برانگيختن مردگان در روز قيامت] حق است و در برپا شدن قيامت هيچ ترديدى نيست. هنگامى كه [كاشفان غار] ميان خودشان در كار آنان نزاع و ستيز داشتند، پس [يك گروه] گفتند: ساختمانى به روى [جايگاه] آنان بنا كنيد [تا از ديدهها پنهان بمانند] البته پروردگارشان به آنان داناتر است. ولى آنان كه بر كارشان [نسبت به اصحاب كهف] پيروز شدند، گفتند: به يقين مسجدى بر روى [جايگاه] آنان بنا خواهيم كرد.
به زودى خواهند گفت: سه نفر بودند، چهارمين آنان سگشان بود. و مىگويند: پنج نفر بودند، و ششمين آنان سگشان بود، در حالى كه [اين اظهار نظرهاى بىدليل] تير به تاريكى انداختن است. و مىگويند: هفت نفر بودند، هشتمين آنان سگشان بود. بگو: پروردگارم به شماره آنان آگاهتر است، جز اندكى كسى شماره آنان را نمىداند. پس درباره آنان بحث و مجادله مكن مگر بحث و مجادلهاى ظاهر، و در مورد آنان از هيچ كس نظر مخواه.
و هرگز درباره چيزى مگو كه: من فردا آن را انجام مىدهم،
مگر اينكه [بگويى: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن انشاءالله را] از ياد بردى، پروردگات را ياد كن و بگو: اميد است پروردگارم مرا به چيزى كه از اين به صواب و مصلحت نزديكتر باشد، راهنمايى كند.
[اصحاب كهف] سيصد سال در غارشان ماندند و نه سال به آن افزودند.
بگو: خدا به مدتى كه ماندند داناتر است، [براى اينكه] غيب آسمانها و زمين ويژه اوست، چه بينا و چه شنواست، براى اهل آسمانها و زمين سرپرست و ياورى جز او نيست و احدى را در فرمانروايىاش بر جهان هستى شريك نمىگيرد.
و آنچه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است، بخوان. براى كلماتش تبديل كنندهاى نيست، و هرگز جز او ملجأ و پناهى نخواهى يافت.
با كسانى كه صبح و شام، پروردگارشان را مىخوانند در حالى كه همواره خشنودى او را مىطلبند، خود را پايدار و شكيبا دار، و در طلب زينت و زيور زندگى دنيا ديدگانت [از التفات] به آنان [به سوى ثروتمندان] برنگردد، و از كسى كه دلش را [به سبب كفر و طغيانش] از ياد خود غافل كردهايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زيادهروى است، اطاعت مكن.
و بگو: [سخن] حق [كه قرآن است] فقط از سوى پروردگار شماست؛ پس هر كه خواست ايمان بياورد، و هر كه خواست كافر شود، به يقين ما براى ستمكاران آتشى آماده كردهايم كه سراپردههايش بر آنان احاطه دارد، و اگر [از شدت تشنگى] استغاثه كنند با آبى چون مس گداخته كه چهرهها را بريان مىكند [به استغاثه آنان] جواب گويند، بد آشاميدنى و بد جايگاهى است.
مسلما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند [پاداششان داده خواهد شد] زيرا ما پاداش كسانى را كه كار نيكو كردهاند، تباه نمىكنيم.
براى آنان بهشتهاى جاودانى است كه از زير درختانش نهرها جارى است، در حالى كه در آنجا بر تختها تكيه دارند با دستبندهايى از طلا آراسته مىشوند، و جامههايى سبز از ديباى نازك و ستبر مىپوشند، چه پاداش خوبى و چه آسايشگاه نيكويى.
و براى مشركان [كه از معبودان باطل دم مىزنند و دل به دنياى فانى بستهاند] مثلى بزن: دو مرد را كه به يكى از آنان دو باغ انگور داديم و اطراف آن دو باغ را با درختان خرما پوشانديم و فاصله ميان آن دو باغ را كشتزارى قرار داديم؛
هر يك از اين دو باغ ميوهاش را مىداد و چيزى از آن ميوه نمىكاست، و ميان آن دو باغ، نهرى [پر آب] روان كرديم.
و براى او ميوه [فراوان] بود، پس [مغرورانه] به رفيقش در حالى كه با او گفتگو مىكرد، گفت: من مال و ثروتم از تو بيشتر است و از جهت نفرات نيرومندترم.
و در حالى كه [به سبب غرور و عصيان] بر خويشتن ستمكار بود، به باغش وارد شد [و] گفت: گمان نمىبرم كه اين باغ هرگز نابود شود؛
و گمان نمىكنم كه قيامت برپا شود، و اگر هم [بر فرض] به پروردگارم بازگردانده شوم، يقينا در بازگشت، جايگاهى بهتر از اين را خواهم يافت.
رفيقش در حالى كه با او گفتگو مىكرد به او گفت: آيا به آنكه تو را از خاك سپس از نطفه آفريد، آن گاه تو را به صورت مردى درست و نيكو درآورد، كافر شدهاى؟
من [اقرار قلبى دارم كه:] اوست خدا پروردگار من و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمىگيرم؛
و چرا وقتى به باغ خود وارد شدى، نگفتى: آنچه خدا بخواهد [صورت مىپذيرد] و هيچ نيرويى جز به وسيله خدا نيست؛ اگر مرا از جهت ثروت و فرزند كمتر از خودت مىبينى.
اميد است پروردگارم بهتر از باغ تو را به من عطا كند و از آسمان آسيبى دقيق و حساب شده بر باغ تو فرستد تا به صورت زمينى صاف و بىگياه و لغزنده شود؛
يا آب آن در زمين فرو رود كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى.
[عاقبت آن مغرور مشرك، به عذاب خدا دچار شد] و تمام ميوههايش از بين رفت، پس در حالى كه همه داربستها فرو ريخته، [و تاكها روى آن بود] و در [حسرت] هزينههاى [فراوانى كه] متحمل شده بود، دو دستش را زير و رو مىكرد، مىگفت: اى كاش من احدى را با پروردگارم شريك نگرفته بودم.
و برايش گروهى نبود كه او را در برابر خدا يارى دهند، و خودش هم قدرت نداشت كه عذاب را از خود برطرف كند.
در آنجا [كه گرفتارى از همه سو انسان را احاطه مىكند] يارى دادن ويژه خداى به حق است. او از جهت پاداش بهتر و از نظر تأمين كردن عاقبت نيكوتر است.
و زندگى دنيا را براى آنان وصف كن كه [در سرعت زوال و ناپايدارى] مانند آبى است كه آن را از آسمان نازل كنيم، پس گياه زمين به وسيله آن [به طور انبوه و در هم پيچيده] برويد، [و طراوت و سرسبزى شگفتانگيزى پديد آورد] آن گاه [در مدتى كوتاه] خشك و ريز ريز شود كه بادها آن را به هر سو پراكنده كنند؛ و خدا بر هر كارى تواناست.
مال و فرزندان، آرايش و زيور زندگى دنيا هستند، ولى اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آنها نيكوتر است.
و [ياد كن] روزى را كه كوهها را [از محل استقرارشان] برانيم و نابود كنيم، و زمين را هموار و آشكار ببينى، و همه آنان را [براى ورود به عرصه قيامت] محشور مىكنيم، و هيچ يك از آنان را وانمىگذاريم.
و صف كشيده بر پروردگارت عرضه مىشوند [به آنان گويند:] همانا [تنها] نزد ما آمديد، همان گونه كه نخستين بار شما را [تنها] آفريديم [شما در توانمندى ما نسبت به زنده كردن مردگان ترديد داشتيد]، بلكه مىپنداشتيد براى حسابرسى اعمال شما موعدى قرار نخواهيم داد.
كتاب [اعمال] هر كسى [در برابر ديدگانش] نهاده مىشود، پس مجرمان را مىبينى كه از آنچه در آن است هراسان و بيمناكند و مىگويند: اى واى بر ما، اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته است مگر آنكه آن را به حساب آورده؟! و هر عملى را انجام دادهاند، حاضر مىيابند، و پروردگارت به هيچ كس ستم نخواهدكرد.
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از گروه جن بود، پس او از دايره فرمان پروردگارش بيرون رفت. [با اين حال] آيا او و نسلش را به جاى من سرپرست و ياور خود مىگيريد، در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! [ابليس ونسلش] براى ستمكاران، بد جايگزينى [به جاى خدا] هستند.
من ابليس و نسلش را در آفرينش آسمانها و [در پديد آوردن]، زمين و در آفرينش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا ياريم دهند]؛ و من گمراه كنندگان را يار و مددكار خود نگرفتهام.
و [ياد كن] روزى را كه [خدا به مشركان] مىگويد: كسانى [چون فرشتگان، جن و بتها را] كه مىپنداشتيد شريكان من [در قدرت و ربوبيت] هستند، صدا بزنيد [تا شما را از عذاب نجات دهند] و پس آنان را صدا مىزنند، ولى پاسخشان را نمىدهند و ميان آنان و معبودهايشان هلاكتگاهى قرار مىدهيم [كه هر نوع رابطهاى را بين آنان ناممكن خواهد ساخت.]
مجرمان، آتش را مىبينند ويقين مىكنند كه در آن خواهند افتاد و راه بازگشتى از آن نمىيابند.
بىترديد در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم بيان كرديم [ولى مردم به انكار آنها برخاستند]؛ و انسان از هر چيزى [با اصرار بر يك اعتقاد بىپايه] برخوردش [خصمانهتر و] ستيزهجو تر است.
و هنگامى كه هدايت به سوى مردم آمد، چيزى مانع ايمان آوردن آنان و درخواست آمرزش از پروردگارشان نشد، مگر [كبر و دشمنى آنان با حق كه در چنان فضايى آكنده از كبر و دشمنى گويى انتظار مىبردند] كه روشهاى [جارى ما در عذاب] پيشينيان [متكبر كفر پيشه] به سراغشان آيد، يا عذاب روياروى به آنان رسد [تا آن زمان ايمان بياورند و درخواست آمرزش كنند.]
و ما پيامبران را جز مژدهرسان و بيمدهنده نمىفرستيم، و آنان كه كافرند به وسيله سخن باطل، ستيزهجويى و نزاع مىكنند تا به وسيله آن حق را تباه كنند! و آيات من و عذابهايى كه به آن بيمشان دادهاند، به مسخره گرفتند.
و كيست ستمكارتر از كسى كه به وسيله آيات پروردگارش پند داده شود، ولى از آنها روى برگرداند و دستآورد پيشين خود را [كه كفر، جدال و ستيز با حق است] فراموش كند؟ به راستى ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار دادهايم تا قرآن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى نهاديم [تا آن را نشنوند]؛ و اگر آنان را به راه هدايت فراخوانى، هرگز و هيچگاه هدايت نيابند.
و پروردگارت بسيار آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر مىخواست آنان را به كيفر گناهانى كه مرتكب شدهاند، مؤاخذه كند، قطعا در عذابشان شتاب مىنمود [اما چنين نمىكند]، بلكه آنان را وعدهگاهى است كه هرگز در برابر آن كمترين پناهگاهى نخواهند يافت.
و آن شهرها [يى كه داستانشان را بر تو خوانديم] هنگامى كه اهل آنها [با كفر و تكذيب آيات خدا] به خود ستم ورزيدند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان وقتى معلوم مقرر نموديم.
و [ياد كن] هنگامى را كه موسى به جوان [خدمت گزار] خود گفت: همواره مىروم تا به محل برخورد آن دو دريا برسم [چه اينكه زود برسم] يا روزگارى طولانى به سفرم ادامه دهم، [در هر حال مىروم تا براى تحصيل دانش بيشتر، عبد صالح حق را بيابم.]
پس هنگامى كه به محل برخورد دو دريا رسيدند، ماهى خود را [كه براى خوردن فراهم كرده بودند] از ياد بردند، [آن] ماهى راه خود را [به طور سرازير] در دريا پيش گرفت.
وقتى [از آنجا] گذشتند، موسى به خدمت گزارش گفت: غذاى صبحگاهى ما را بياور كه از اين سفرمان سختى و خستگى بسيار ديديم.
خدمت گزارش گفت: آيا ندانستى چون كنار آن سنگ جاى گرفتيم، من ماهى را از ياد بردم و آن با وضعى شگفتانگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد كه آن را به ياد داشته باشم.
موسى گفت: اين [جاى فراموش كردن ماهى] همان است كه ما در طلبش بوديم. پس با پى گرفتن جاى پاى خود [از راهى كه آمده بودند] برگشتند.
پس بندهاى از بندگان ما را يافتند كه او را از نزد خود رحمتى داده و از پيشگاه خود دانشى ويژه به او آموخته بوديم.
موسى به او گفت: آيا [اذن مىدهى كه] من تو را [به اين هدف] پيروى كنم كه از آنچه به تو آموختهاند، مايه رشدى به من بياموزى؟
گفت: [اى موسى!] تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى ورزى.
و چگونه مىتوانى بر چيزى كه به آن احاطه [علمى] ندارى شكيبايى ورزى؟
گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شكيبا خواهى يافت، و هيچ فرمانى را از تو مخالفت نخواهم كرد.
گفت: [اى موسى!] اگر دنبال من آمدى، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره [حقيقت] آن با تو آغاز سخن كنم.
پس هر دو به راه افتادند تا وقتى كه در كشتى سوار شدند، او شكافى در كشتى ايجاد كرد. موسى گفت: آيا آن را شكافتى تا سرنشينانش را غرق كنى؟ به راستى كه كارى بسيار زشت كردى!
گفت: [اى موسى!] آيا نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى ورزى؟
گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مكن و در كارم به من سخت مگير.
پس [هر دو] به راه افتادند تا [زمانى كه] به نوجوانى برخوردند؛ پس [بنده ما] او را كشت. موسى گفت: آيا شخص بىگناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كه كارى بسيار ناپسند مرتكب شدى!