قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا
75(خضر) گفت: آيا به تو نگفتم كه هرگز به همراهى من توانا نخواهى بود.
قَالَ إِن سَأَلۡتُكَ عَن شَيۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِي قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّي عُذۡرٗا
76موسى گفت: اگر بعد از اين چيزى از تو پرسيدم. با من مصاحبت مكن كه از جانب من معذور خواهى بود.
فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَيَآ أَهۡلَ قَرۡيَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارٗا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَيۡهِ أَجۡرٗا
77پس برفتند تا به اهل شهرى رسيدند و از اهل آن خوردنى خواستند، اهل آنجا از ميهمان كردن آن دو امتناع نمودند، در آنجا ديوارى يافتند كه مىخواست بيافتد (خضر) آن را بپا داشت، موسى گفت: كاش مىخواستى براى اين كار مزدى بگيرى.
قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيۡنِي وَ بَيۡنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأۡوِيلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرًا
78خضر گفت: اين وقت جدايى ميان من و تو است، تو را به واقعيت آنچه بر آن صبر نتوانستى خبر مىدهم.
أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَكَانَتۡ لِمَسَٰكِينَ يَعۡمَلُونَ فِي ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِيبَهَا وَ كَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٞ يَأۡخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصۡبٗا
79اما كشتى، مال بيچارگان بود كه به دريا كار مىكردند خواستم آن را معيوب كنم چون در تعقيبشان پادشاهى بود همه كشتيهاى سالم را به غصب مىگرفت.
وَ أَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَ كُفۡرٗا
80اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسيديم كه آن دو را به طغيان و كفر دچار كند.
فَأَرَدۡنَآ أَن يُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيۡرٗا مِّنۡهُ زَكَوٰةٗ وَ أَقۡرَبَ رُحۡمٗا
81و خواستيم پروردگارشان پاكتر از او و مهربانتر از او را به آن دو عوض بدهد.
وَ أَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَٰمَيۡنِ يَتِيمَيۡنِ فِي ٱلۡمَدِينَةِ وَ كَانَ تَحۡتَهُۥ كَنزٞ لَّهُمَا وَ كَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ يَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ وَ مَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِي ذَٰلِكَ تَأۡوِيلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرٗا
82اما آن ديوار، از دو پسر يتيم در آن شهر بود و در زير آن گنجى مال ايشان بود و پدرشان مردى شايسته بود، پروردگارت خواست كه به رشد خود برسند و گنج خويش را بيرون آورند، مرحمتى بود از جانب پروردگارت، من اين كار را از پيش خود نكردم، اين بود توضيح آنكه بر آن نتوانستى صبر كنى.
وَ يَسَۡٔلُونَكَ عَن ذِي ٱلۡقَرۡنَيۡنِ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَيۡكُم مِّنۡهُ ذِكۡرًا
83از تو از ذو القرنين مىپرسند بگو: براى شما از او خبرى خواهم خواند.
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ مِن كُلِّ شَيۡءٖ سَبَبٗا
84ما وى را در زمين تمكن داديم و از همه چيز به او وسيله عطا كرديم.
فَأَتۡبَعَ سَبَبًا
85پس راهى را تعقيب كرد.
حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِي عَيۡنٍ حَمِئَةٖ وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗا قُلۡنَا يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَ إِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِيهِمۡ حُسۡنٗا
86تا چون به مغرب آفتاب رسيد، آن را ديد كه در چشمه گل آلودى فرو مىرود و نزديك چشمه قومى يافت گفتيم: اى ذو القرنين يا عذاب ميكنى و يا ميانشان طريقه نيكويى پيش مىگيرى.
قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَيُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّكۡرٗا
87گفت: هر كه ستم كرده است به زودى او را كيفر مىدهيم سپس به سوى پروردگارش بر مىگردد و عذابى سختش مىكند.
وَ أَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰ وَ سَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا يُسۡرٗا
88اما آنكه ايمان آورده و كار صالح كرده است براى او پاداش نيكى هست و از جانب خود كار آسانى به او امر مىكنيم.
ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا
89آن گاه راهى را تعقيب كرد.
حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا
90تا چون به مشرق آفتاب رسيد، آن را ديد، به قومى طلوع مىكند كه ايشان را جز آفتاب پوششى قرار ندادهايم.
كَذَٰلِكَ وَ قَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَيۡهِ خُبۡرٗا
91چنين بود و ما از آنچه نزد وى بود خبر داشتيم.
ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا
92سپس راهى را تعقيب كرد.
حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا
93تا چون ميان دو كوه رسيد در نزديك آنها قومى يافت كه سخن نمىفهميدند.
قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَ مَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَ بَيۡنَهُمۡ سَدّٗا
94گفتند: اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند آيا براى تو مزدى مقرر داريم كه ميان ما و آنها سدى بنا كنى؟
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَ بَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا
95ذو القرنين گفت: آنچه خدايم در آن بمن تمكن داده بهتر است مرا به نيرو كمك كنيد تا ميان شما و آنها حائلى بنا كنم.
ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗا
96قطعات آهن پيش من آريد تا چون ميان دو ديواره را پر كرد، گفت: بدميد تا آن را بگداخت گفت: مس مذاب بياوريد تا بر روى آن بريزم.
فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَ مَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا
97در نتيجه، نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند آن را عقب زنند.
قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَ وَ كَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا
98ذو القرنين گفت: اين مرحمتى است از پروردگارم پس چون وعده خدايم آيد آن را متلاشى ميكند ...
وَ تَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖ وَ نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا
99در آن مىگذاريم كه گروهى در گروهى موج زند، به صور دميده شود به طور كامل جمعشان كنيم.
وَ عَرَضۡنَا جَهَنَّمَ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡكَٰفِرِينَ عَرۡضًا
100آن روز جهنم را به طور كامل بر كافران نشان دهيم.
ٱلَّذِينَ كَانَتۡ أَعۡيُنُهُمۡ فِي غِطَآءٍ عَن ذِكۡرِي وَ كَانُواْ لَا يَسۡتَطِيعُونَ سَمۡعًا
101كسانى كه ديدگانشان از ياد من در پرده بوده و شنيدن نمىتوانستهاند.
أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗا
102آيا كافران گمان كردهاند كه جز من بندگان مرا سرپرست گيرند (و از عذاب من نجاتشان دهند) ما جهنم را براى كافران محل فرود آمدن آماده كردهايم.
قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا
103بگو آيا شما را خبر دهيم از آنها كه به عمل زيانكارترند
ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَ هُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا
104همان كسانند كه تلاششان در زندگى دنيا گم شده است و گمان مىكنند كه كار خوب انجام ميدهند.
أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَ لِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗا
105آنها كسانى هستند كه به آيات خدا و ملاقات او كافر شدهاند، اعمالشان باطل شده است، روز قيامت براى آنها توزينى بپا نمىكنيم.
ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُواْ وَ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَايَٰتِي وَ رُسُلِي هُزُوًا
106مطلب اين است. كيفر آنها جهنم است كه كافر شدهاند و پيامبران و آيات مرا مسخره گرفتهاند.
إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا
107كسانى كه ايمان آورده و اعمال نيكو انجام دادهاند بهشتهاى وسيع جاى آنهاست.
خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا
108در آنها پيوستهاند و از آنها انتقال يافتن نمىخواهند
قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَ لَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا
109بگو اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگار من مركب باشد، دريا تمام مىشود پيش از آنكه كلمات خدايم تمام شود گر چه نظير آن را نيز كمك بياوريم
قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَ لَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا
110بگو: من فقط بشرى هستم مانند شما كه به من وحى مىشود حق اين است كه خداى شما خداى يگانه است هر كه پاداش خدايى را اميد دارد بايد عمل شايسته كند و هيچكس را در عبادت پروردگارش شريك نكند
سوره مریم
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ كٓهيعٓصٓ
1بنام خداى رحمان رحيم؛ كاف، هاء، ياء، عين، صاد.
ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ
2اين كلام، ياد رحمت خداست به بندهاش زكريا.
إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا
3وقتى كه در خلوت خداى خويش را ندا كرد
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَ ٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَ لَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا
4گفت. پروردگارا استخوانهاى من ناتوان گرديده و سپيدى موهاى سرم شعله كشيده و من با خواندن تو از رسيدن به خواستههايم محروم نبودهام
وَ إِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَ كَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا
5من نسبت به بعد از مرگم از عموزادههايم بيمناكم، زنم نيز از اول عقيم بوده است براى من فرزندى كرامت فرما.
يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَ وَ ٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا
6كه از من و از آل يعقوب (از طرف مادر) ارث ببرد و او را پسنديده گردان
يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا
7(خطاب آمد): اى زكريا ما بتو فرزندى را كه نام او يحيى است مژده مىدهيم كه تا حال كسى را چنين نامى ندادهايم
قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَ كَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا وَ قَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡكِبَرِ عِتِيّٗا
8زنم عقيم بوده است و خودم به كمال پيرى رسيدهام
قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَ قَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَ لَمۡ تَكُ شَيۡٔٗا
9فرشته گفت: كار همين است، خدايت فرمود. اين بر من آسان است، تو را كه چيزى نبودى از پيش آفريدهام
قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗ قَالَ ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا
10گفت خدايا علامتى براى من قرار بده، خدا فرمود: علامت آنست كه سه شب تكلم نتوانى كرد
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَ عَشِيّٗا
11زكريا از محراب خارج شد و به قوم خود اشاره كرد كه صبح و عصر خدا را تسبيح كنند.
يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖ وَ ءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا
12اى يحيى تورات را محكم بگير و باو در كودكى معرفت معارف دينى عطا كرديم
وَ حَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَ زَكَوٰةٗ وَ كَانَ تَقِيّٗا
13و عطوفتى از جانب خويش و زيادت عطوفت داديم و او متقى بود.
وَ بَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِ وَ لَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗا
14به پدر و مادرش نيكوكار بود و ستمگر نافرمان نبود
وَ سَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَ يَوۡمَ يَمُوتُ وَ يَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا
15سلام بر او، روزى كه به دنيا آمد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده و مبعوث مىشود.
وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا
16ياد كن در اين قرآن مريم را، وقتى كه از خانوادهاش در محل شرق معبد كناره گرفت.
فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗا
17و در مقابل آنها پردهاى آويخت، ما روح خود را پيش او فرستاديم كه در شكل انسانى كامل بر او نمودار شد
قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا
18مريم گفت: من از تو به خدا پناه مىبرم و اگر تقوى كارى مرا اذيت مرسان
قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗا
19گفت: من فقط فرستاده پروردگار تو هستم آمدهام تا پسر پاكى به تو عطا كنم
قَالَتۡ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَ لَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَ لَمۡ أَكُ بَغِيّٗا
20مريم گفت: چگونه مرا پسرى باشد كه انسانى به من دست نزده و زناكار نبودهام.
قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَ لِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَ كَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا
21فرشته گفت: كار چنين است، خدايت گفت اينكار بر من آسان است و تا او را براى مردم معجزهاى قرار بدهيم و رحمتى باشد از ما و اين كار، حتمى است
فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا
22پس به وى حامله شد و با او در مكان دورى گوشه گرفت
فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَ كُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا
23درد زائيدن او را سوى تنه درختى كشيد، گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و شىء حقير و فراموش شده بودم
فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا
24عيسى او را از طرف پائين ندا داد غم مخور، خدايت در پائين پاى تو نهرى قرار داده است
وَ هُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا
25تنه خرما را سوى خويش تكان بده كه خرماى تازه بر تو بيافكند
فَكُلِي وَ ٱشۡرَبِي وَ قَرِّي عَيۡنٗا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا
26بخور و بياشام و شاد باش و اگر از آدميان كسى را ديدى بگو من براى خدا روزهاى نذر كردهام، امروز با احدى سخن نخواهم گفت
فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥ قَالُواْ يَٰمَرۡيَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَيۡٔٗا فَرِيّٗا
27عيسى را در حالى كه در آغوش گرفته بود پيش قوم خويش آورد، گفتند: مريم چيز عجيبى آوردهاى؟
يَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَ مَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗا
28اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت زناكار نبود
فَأَشَارَتۡ إِلَيۡهِ قَالُواْ كَيۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي ٱلۡمَهۡدِ صَبِيّٗا
29مريم به عيسى اشاره كرد، گفتند: با بچهاى كه در گهواره است چطور سخن گوئيم
قَالَ إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّٗا
30عيسى گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پيغمبر كرده است
وَ جَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ وَ أَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَ ٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا
31و هر جا باشم مرا با بركت فرموده و به نماز و زكاة سفارش كرده مادامى كه زندهام
وَ بَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَ لَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا
32مرا به مادرم نيكوكار كرده و ستمگر و شقى قرار نداده است
وَ ٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَ يَوۡمَ أَمُوتُ وَ يَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا
33سلام بر من روزى كه متولد شدم و روزى كه خواهم مرد و روزى كه زنده مبعوث خواهم گرديد
ذَٰلِكَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَ
34اين است عيسى بن مريم، اين است سخن حق كه در آن ترديد مىكنند
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٖ سُبۡحَٰنَهُۥٓ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ
35خدا را نرسد كه فرزندى بگيرد، او پاك است از اين كار، چون كارى را اراده كند به آن مىگويد: باش و مىشود
وَ إِنَّ ٱللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ
36الله پروردگار من و پروردگار شماست، او را بپرستيد كه راه راست همين است
فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ يَوۡمٍ عَظِيمٍ
37احزاب از بين مردم اختلاف كردند واى براى كافران از حضور در قيامت بزرگ
أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَ أَبۡصِرۡ يَوۡمَ يَأۡتُونَنَا لَٰكِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡيَوۡمَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ
38روزى كه پيش ما مىآيند بسيار شنوا و بينا هستند اما امروز ظالمان در گمراهى آشكار مىباشند
وَ أَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَ هُمۡ فِي غَفۡلَةٖ وَ هُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ
39مردم را انذار كن از روز حسرت، وقتى كه كار تمام مىشود، مردم در غفلتند و ايمان نمىآورند
إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَ مَنۡ عَلَيۡهَا وَ إِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ
40ما وارث زمين و هر كه در زمين است خواهيم شد و به سوى ما بر خواهند گشت.
وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا
41ياد كن در اين كتاب ابراهيم را كه پيغمبرى صديق بود.
إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَ لَا يُبۡصِرُ وَ لَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡٔٗا
42وقتى كه به پدرش گفت: پدرم چرا پرستش ميكنى چيزى را كه نمىشنود و نمىبيند و تو را از چيزى بىنياز نمىكند.
يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا
43پدرم: به من علمى آمده كه به تو داده نشده، از من اطاعت كن تا به راه راست هدايتت كنم.
يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا
44پدرم: شيطان را اطاعت مكن كه شيطان به خداى رحمان عاصى است.
يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا
45پدرم: مىترسم عذابى از خدا بر تو برسد كه دوست شيطان شوى.
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَ وَ ٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا
46گفت: اى ابراهيم آيا از خدايان من روگردانى؟ اگر اين حرف را بس نكنى سنگبارانت مىكنم، مدت زيادى از من دور شو.
قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا
47ابراهيم گفت: سلام بر تو، براى تو از خدايم آمرزش خواهم خواست كه او به من مهربان است.
وَ أَعۡتَزِلُكُمۡ وَ مَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ أَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا
48از شما و از خدايانتان كه جز خدا مىخوانيد، كناره مىگيرم، به پروردگارم عبادت ميكنم، شايد با خواندن خداى خود شقى نباشم.
فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَ مَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَ يَعۡقُوبَ وَ كُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا
49چون از آنها و آنچه سواى خدا مىخواندند كناره گرفت، به او اسحاق و يعقوب را داديم و همه را پيغمبر گردانيدم.
وَ وَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَ جَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِيّٗا
50و از رحمت خويش به آنها و براى آنها ثناى جميل بزرگى قرار داديم.
وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مُوسَىٰٓ إِنَّهُۥ كَانَ مُخۡلَصٗا وَ كَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا
51ياد كن در اين كتاب موسى را كه خالص شده و رسول و نبى بود.
وَ نَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَ قَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا
52او را از جانب راست طور ندا كرديم و با سخن گفتن خود تقرب داديم.
وَ وَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِيّٗا
53و از رحمت خويش برادرش هارون نبى را بر او بخشيديم.
وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَ إِنَّهُۥ كَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَ كَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا
54ياد كن در اين كتاب اسماعيل را كه درست وعده و رسول و نبى بود.
وَ كَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِ وَ ٱلزَّكَوٰةِ وَ كَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗا
55او خاندان خود را به نماز و زكاة فرمان مىداد و نزد پروردگارش پسنديده بود
وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِدۡرِيسَ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيّٗا
56ياد كن در اين كتاب ادريس را كه صديق و پيامبر بود.
وَ رَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّا
57ما او را به مكانى والا بلند كرديم.
أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَ مِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَ مِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَ مِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَ ٱجۡتَبَيۡنَآ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْ سُجَّدٗا وَ بُكِيّٗا
58آنها پيامبرانى بودند كه خدا نعمت هدايتشان داد از فرزندان آنها كه در كشتى نوح حملشان كرديم و از فرزندان ابراهيم و يعقوب بودند و از كسانى كه هدايتشان و انتخابشان كرديم، چون آيات خدا بر آنها خوانده مىشد سجدهكنان و گريهكنان مىافتادند.
فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَ ٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا
59بعد از آنها جانشينان بد، ماندند كه نماز را ضايع كردند و پيرو شهوات شدند به زودى عذاب را ملاقات خواهند كرد.
إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَ لَا يُظۡلَمُونَ شَيۡٔٗا
60مگر آنكه توبه كند و ايمان بياورد و عمل شايسته انجام دهد آنها داخل بهشت مىشوند و مظلوم نمىگردند.
جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِ إِنَّهُۥ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗا
61بهشتهاى خلود كه خدا به بندگانش در غيب وعده داده و وعده او آمدنى است.
لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗا وَ لَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِيهَا بُكۡرَةٗ وَ عَشِيّٗا
62در آن بيهودهاى نمىشنوند مگر سلامى و در آنجا رزقشان صبح و شام داده مىشود.
تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا
63اين بهشت همان است كه به بندگان با تقواى خود تمليك مىكنيم.
وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّكَ لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَ مَا خَلۡفَنَا وَ مَا بَيۡنَ ذَٰلِكَ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا
64ما فقط به امر پروردگار تو نازل مىشويم براى او است اعمال حاضر و گذشته و خود ما، خدايت فراموشكار نيست.
رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَ ٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا
65پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، او را عبادت كن در عبادتش استقامت كن آيا همتايى براى او مىدانى؟
وَ يَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَيًّا
66انسان (منكر معاد) مىگويد: آيا وقتى كه مردم، به زودى زنده از قبر خارج خواهم شد؟
أَ وَ لَا يَذۡكُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَ لَمۡ يَكُ شَيۡٔٗا
67آيا اين انسان به ياد نمىآورد كه ما او را از پيش آفريدهايم كه چيزى نبود.
فَوَرَبِّكَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَ ٱلشَّيَٰطِينَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِيّٗا
68به پروردگارت قسم كه حتما كفار و شياطين را جمع مىكنيم، سپس به يقين آنها را در اطراف جهنم بزانو در آمده حاضر مىكنيم.
ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا
69سپس از هر گروه، آنان را كه در نافرمانى خدا سختتراند، بيرون مىكشيم.
ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِينَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِيّٗا
70سپس ما به آنكه در دخول به آتش سزاوارتر است، داناتريم.
وَ إِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا
71هيچ كس از شما نيست مگر آنكه به جهنم مشرف خواهند بود كه اين كار بر خدا حتمى است.
ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّ نَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا
72سپس اهل تقوى را نجات مىدهيم و ظالمان را در آن به زانو درآمده وامىگذاريم
وَ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ خَيۡرٞ مَّقَامٗا وَ أَحۡسَنُ نَدِيّٗا
73و چون آيات واضح ما بر آنها خوانده شود، كفار به اهل ايمان مىگويند: كدام يك از ما مقامى بهتر و مجلسى آراستهتر دارد؟
وَ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَ رِءۡيٗا
74چه بسا مردمانى كه پيش از آنها هلاك كردهايم و آنها اثاث و منظرشان بهتر بود.
قُلۡ مَن كَانَ فِي ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّا حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَ إِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَ أَضۡعَفُ جُندٗا
75بگو: آنكه در ضلالت است خدا به او مهلت خواهد داد، تا وقتى كه موعود خويش عذاب يا قيامت را ببينند، حتما مىدانند كدام كس مكانش بدتر و سپاهش ناتوانتر است.
وَ يَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى وَ ٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَ خَيۡرٞ مَّرَدًّا
76آنان كه هدايت يافتهاند، خدا هدايتشان را مزيد مىكند، اعمال نيكو كه باقى ماندنى است، نزد پروردگارت از لحاظ اجر و عاقبت بهتر است.
أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي كَفَرَ بَِٔايَٰتِنَا وَ قَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالٗا وَ وَلَدًا
77آيا ديدى آن كس را كه به آيات ما كافر شد و گفت حتما مال و فرزند داده خواهم شد.
أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا
78آيا به عالم غيب مطلع شده و يا از خداى رحمن پيمانى گرفته است!!!
كَلَّا سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا
79نه، حتما آنچه را كه مىگويد ثبت مىكنيم و عذاب او را تداوم مىدهيم.
وَ نَرِثُهُۥ مَا يَقُولُ وَ يَأۡتِينَا فَرۡدٗا
80و گفتهاش را وارث مىشويم و پيش ما تنها مىآيد.
وَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا
81جز خدا، خدايانى گرفتند تا براى آنها عزت باشند.
كَلَّا سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَ يَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا
82چنين نيست، به زودى به عبادتشان كافر مىشوند و براى آنها دشمن مىگردند.
أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا
83مگر ندانستهاى كه ما شياطين را بر كافران مىفرستيم و به شدت تحريكشان مىكنند.
فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَيۡهِمۡ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا
84بر عذاب آنها عجله مكن كه مدتشان را به طور دقيق حساب مىكنيم.
يَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِينَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا
85روزى متقيان را جمع مىكنيم و به رحمت خدا وارد مىشوند.
وَ نَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا
86و گناهكاران را عطشان به سوى جهنم سوق مىدهيم.
لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا
87مالك شفاعت نمىشوند مگر آنكه در نزد خدا عهدى گرفته باشد.
وَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا
88گفتند: خدا پسرى براى خود گرفته است.
لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا
89حقا كه امر عجيبى آورديد!!!
تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَ تَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَ تَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا
90نزديك است آسمانها از اين سخن متلاشى شوند و زمين پاره گردد و كوهها فرو ريزند.
أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا
91كه براى خدا پسرى خواندند.
وَ مَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا
92خداى رحمن را نشايد كه پسرى بگيرد.
إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا
93هر كه در آسمانها و زمين هست بنده خداى رحمن است.
لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَ عَدَّهُمۡ عَدّٗا
94همه آنها را دسته جمعى و فرد فرد، شمرده است.
وَ كُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا
95و همهشان روز قيامت تنها پيش او مىآيند.
إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَيَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا
96آنان كه ايمان آورده و اعمال شايسته كردهاند خداى رحمن حتما در قلوب مردم براى آنها محبت قرار مىدهد.
فَإِنَّمَا يَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِينَ وَ تُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا
97ما قرآن را بر زبان تو فقط از آن آسان كردهايم كه متقيان را بشارت دهى و قومى را كه لجوج و شديد الخصومة هستند انذار نمايى.
وَ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِكۡزَۢا
98چه بسا مردمانى كه پيش از آنها هلاكت كردهايم آيا كسى از آنها را مىبينى؟ يا صدايى از آنها مىشنوى
سوره طه
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طه
1بنام خداى رحمان رحيم؛ طا، ها.
مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ
2ما قرآن را بر تو نازل نكردهايم كه به زحمت بيافتى.
إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ
3بلكه آن را بيدار كننده نازل كرده ايم به كسى كه مى ترسد.
تَنزِيلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى
4نازل شده از طرف كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ
5او رحمن است كه بر عرش تدبير استقرار يافت.
لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَيۡنَهُمَا وَ مَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ
6او راست، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و آنچه ميان آن دو و آنچه در زير خاك است.
وَ إِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَ أَخۡفَى
7اگر قولت را آشكار كنى پس او مى داند مخفى و مخفى تر را.
ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ
8او الله است كه جز او معبودى نيست، نامهاى بهتر خاص او است.
وَ هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ
9آيا حكايت موسى را دانسته اى.
إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى
10چون آتش ديد، به زنش گفت: توقف كنيد كه من آتشى ديدم شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم يا بر آن راهى يابم.
فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ يَٰمُوسَىٰٓ
11چون به كنار آن آتش رسيد ندا شد اى موسى.
إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى
12من پروردگار تو هستم هر دو كفشت را بيرون آر، كه تو در وادى پاك طوى هستى.
وَ أَنَا ٱخۡتَرۡتُكَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ
13من تو را به نبوت اختيار كردم، بشنو آنچه وحى مىشود.
إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ
14حقا كه منم الله، جز من معبودى نيست، مرا بندگى كن و براى ياد كردن من نماز بخوان.
إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخۡفِيهَا لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ
15آمدن قيامت حتمى است، مىخواهم وقت آن را پنهان دارم تا هر كس با عمل خويش مجازات شود.
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ
16كسى كه به آخرت تسليم نمىشود و تابع هوى نفس است تو را از آخرت بازندارد كه هلاك مىشوى.
وَ مَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ
17اى موسى آنچه در دست دارى چيست؟
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَ لِيَ فِيهَا مََٔارِبُ أُخۡرَىٰ
18گفت: آن عصاى من است بر آن تكيه مىكنم و با آن براى گوسفندانم برگ مىتكانم و مرا در آن حاجتهاى ديگرى هست.
قَالَ أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ
19خدا فرمود: اى موسى آن را بيانداز.
فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ
20چون انداخت ناگهان مارى شد كه به شدت حركت مىكرد.
قَالَ خُذۡهَا وَ لَا تَخَفۡ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ
21فرمود: بگير آن را و مترس كه حتما به حالت اولش برخواهيم گرداند.
وَ ٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخۡرَىٰ
22دستت را به طرف خود جمع كن، نورانى بيرون مىآيد و بىآفت، اين معجزه ديگرى است.
لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى
23تا تو را از معجزات خود نشان دهيم.
ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ
24برو به طرف فرعون كه او طغيان كرده است.
قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي
25گفت: پروردگارا سينهام را وسعت بخش.
وَ يَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي
26كارم را براى من آسان گردان.
وَ ٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي
27لكنتى كه در زبانم هست باز كن.
يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي
28تا سخنم را بفهمند.
وَ ٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي
29براى من از اهلم كمكى قرار بده.
هَٰرُونَ أَخِي
30هارون برادرم را.
ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي
31با او تواناييم را شدت بخش.
وَ أَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي
32او را در كار من شريك گردان.
كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا
33تا تو را بيشتر تنزيه كنيم.
وَ نَذۡكُرَكَ كَثِيرًا
34و تو را بيشتر ياد كنيم.
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا
35كه تو از اول بر ما بينا بودهاى.
قَالَ قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ
36خدا گفت: اى موسى مسئولت را داده شدى.
وَ لَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ
37ما بار ديگر بر تو عنايت كردهايم.
إِذۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰٓ
38وقتى كه به مادرت وحى شدنى را وحى كرديم.
أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ فَلۡيُلۡقِهِ ٱلۡيَمُّ بِٱلسَّاحِلِ يَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّي وَ عَدُوّٞ لَّهُۥ وَ أَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي وَ لِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ
39كه او را در صندوق بگذار و به دريا رها كن تا دريا او را به ساحل اندازد و دشمن من و دشمن او، او را بگيرد و بر تو در دل بيننده محبت افكندم و تا زير نظر من تربيت شوى.
إِذۡ تَمۡشِيٓ أُخۡتُكَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ مَن يَكۡفُلُهُۥ فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَ لَا تَحۡزَنَ وَ قَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَ فَتَنَّٰكَ فُتُونٗا فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰ
40وقتى كه خواهرت رفت و گفت: آيا دلالت كنم شما را به كسى كه موسى را كفالت كند؟ پس تو را به مادرت برگردانديم تا چشمش روشن گردد و غصه نخورد، و تو را به امور مخصوص آزموديم، سالهايى در ميان اهل مدين ماندى و سپس بر اندازهاى آمدى.
وَ ٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي
41من تو را براى خودم مخصوص كردهام
ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَ أَخُوكَ بَِٔايَٰتِي وَ لَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي
42برو تو و برادرت با آيات من و سستى نكنيد در ياد كردن من.
ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ
43برويد به سوى فرعون كه او طغيان كرده است.
فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ
44با او به نرمى سخن گوئيد تا ايمان بياورد يا بترسد.
قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآ أَوۡ أَن يَطۡغَىٰ
45گفتند: پروردگارا مىترسيم كه بر ما پيش گيرد و مجال ندهد و يا بيشتر طغيان كند،
قَالَ لَا تَخَافَآ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَ أَرَىٰ
46فرمود: نترسيد، من با شما هستم، مىشنوم و مىبينم.
فَأۡتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَ لَا تُعَذِّبۡهُمۡ قَدۡ جِئۡنَٰكَ بَِٔايَةٖ مِّن رَّبِّكَ وَ ٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ
47پيش او بيائيد و بگوئيد: ما دو فرستاده خدايت هستيم، بنى اسرائيل را با ما بفرست عذابشان نكن، برايت معجزهاى از پروردگارت آوردهايم سلامت بر كسى است كه هدايت پذيرد.
إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَ تَوَلَّىٰ
48به ما وحى شده كه عذاب بر آن كس است كه دين ما را تكذيب كند و از آن اعراض نمايد.
قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ
49گفت: پروردگار شما كيست اى موسى؟
قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ
50گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر چيز خلقت مخصوص او را عطا كرد و سپس در آن راه تربيتش نمود.
قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ
51گفت: حال مردمان گذشته چگونه است؟
قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَ لَا يَنسَى
52گفت: علم آنها در نزد پروردگار من در كتابى است، پروردگار من نه اشتباه مىكند و نه فراموش.
ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَ سَلَكَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗا وَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ
53خدايى كه زمين را براى زندگى شما آماده كرد و در آن راهها وارد نمود و از آسمان آبى نازل كرد و با آن انواع مختلف گياهان را پديد آورد.
كُلُواْ وَ ٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَكُمۡ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ
54بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد كه در اينها عاقلان را دلائلى است.
مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمۡ وَ مِنۡهَا نُخۡرِجُكُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ
55شما را از زمين آفريديم و در آن بر مىگردانيم و از آن بار ديگر بيرون مىآوريم.
وَ لَقَدۡ أَرَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَ أَبَىٰ
56همه دلائلمان را به فرعون ارائه كرديم او آنها را تكذيب كرد و از قبول حق امتناع نمود.
قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ يَٰمُوسَىٰ
57گفت: اى موسى آيا آمدهاى ما را با سحر خود از زمينمان بيرون كنى؟
فَلَنَأۡتِيَنَّكَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَ بَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَ لَآ أَنتَ مَكَانٗا سُوٗى
58(ما نيز) مانند آن جادويى پيش تو مىآوريم ميان ما و خودت وقتى قرار بده در مكانى كه مسافتش به هر دو گروه يكسان باشد و هيچ يك تخلف نكنيم.
قَالَ مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ وَ أَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى
59گفت وقت شما روز عيد است كه مردم در وقت چاشت جمع مىشوند.
فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ
60فرعون از آنجا برگشت، حيله خود جمع كرد و سپس آمد.
قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ وَ قَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ
61موسى گفت: واى بر شما بر خدا دروغ نبنديد تا شما را به عذاب سختى عذاب كند هر كه بر خدا دروغ بست از رحمت او نوميد گشت.
فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ وَ أَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ
62ميان خود در كارشان نزاع كرده و آن را پنهان داشتند
قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا وَ يَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ
63گفتند اينها دو نفر جادوگر هستند كه مىخواهند شما را از ديارتان بيرون كنند به واسطه سحرشان، و طريقه محترم شما را از بين ببرند.
فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗا وَ قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡيَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ
64پس حيله خويش را گرد آوريد و متحد وصف كشان بيائيد كه امروز هر كه پيروز شود رستگار گرديده است.
قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَ إِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ
65گفتند: اى موسى يا تو بياندازى و يا ما اولين كسى باشيم كه مىاندازد.
قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَ عِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ
66گفت: بلكه شما بياندازيد، ناگاه ريسمانها و چوبدستىهاى آنها در اثر سحر، بگمان موسى به شدت حركت مىكردند.
فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ
67موسى در خود احساس خوف كرد.
قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ
68گفتيم: نترس كه تو حتما برترى.
وَ أَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖ وَ لَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ
69آنچه در دست دارى بيانداز تا آنچه كردهاند ببلعد، آنچه كردهاند حيله جادوگر است، جادوگر هر كجا بيايد رستگار نمىشود.
فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَ مُوسَىٰ
70پس ساحران سجدهكنان افتادند و گفتند: به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم.
قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَ أَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَ لَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَ أَبۡقَىٰ
71فرعون گفت: آيا پيش از آنكه اجازه دهم به او ايمان آورديد، او استاد شما كه شما را تعليم سحر كرده است. حتما حتما دستها و پاهاى شما را به عكس خواهم بريد و يقين بدانيد كه در تنههاى خرما به دارتان خواهم زد و بزودى مىدانيد كه كدام يك از من يا خداى موسى در عذاب سختر و پايدارتر است.
قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَ ٱلَّذِي فَطَرَنَا فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ
72گفتند: تو را بر دلائلى كه بر ما آمد، اختيار نخواهيم كرد، هر چه مىتوانى حكم كن كه فقط در اين دنيا فرمان قطع مىتوانى بدهى.
إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا وَ مَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِ وَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ وَ أَبۡقَىٰٓ
73ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما را و سحرى را كه بر ما تحميل كردى ببخشايد خدا بهتر و باقىتر از تو است.
إِنَّهُۥ مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحۡيَىٰ
74هر كه مجرم پيش خدا آيد، جهنم او راست كه در آن نه مىميرد و نه زنده مىماند.
وَ مَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ
75و هر كه پيش خدا آيد در حالى كه ايمان آورده و كارهاى خوب انجام داده است، درجات والاتر براى او است.
جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَ ذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ
76بهشتهاى خلود كه نهرها از زير آنها روان است در آنها جاودانانند، پاداش كسى كه پاك شود همين است.
وَ لَقَدۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِي فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِيقٗا فِي ٱلۡبَحۡرِ يَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَكٗا وَ لَا تَخۡشَىٰ
77به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شب هنگام راه ببر و براى آنها در دريا راه خشكى بزن نه از گرفتارى مىترسى و نه از غرق شدن.
فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِيَهُم مِّنَ ٱلۡيَمِّ مَا غَشِيَهُمۡ
78فرعون آنها را تعقيب كرد، آنها را پوشانيد از دريا آنچه پوشانيد.
وَ أَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَ مَا هَدَىٰ
79فرعون قوم خويش را گمراه كرد و هدايت ننمود.
يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ قَدۡ أَنجَيۡنَٰكُم مِّنۡ عَدُوِّكُمۡ وَ وَٰعَدۡنَٰكُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنَ وَ نَزَّلۡنَا عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَنَّ وَ ٱلسَّلۡوَىٰ
80اى فرزندان اسرائيل ما شما را از دشمنتان فرعون نجات داديم و طرف راست طور را براى آمدن تورات وعده كرديم و بر شما من و سلوى نازل نموديم.
كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَ لَا تَطۡغَوۡاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبِي وَ مَن يَحۡلِلۡ عَلَيۡهِ غَضَبِي فَقَدۡ هَوَىٰ
81بخوريد از پاكيزههاى آنچه روزيتان كردهايم و در آن طغيان نورزيد تا غضب من بر شما وارد شود، هر كه غضب من بر او وارد شود ساقط شده است.
وَ إِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ
82و من آمرزندهام كسى را كه توبه كند و ايمان آورد و سپس به ولايت و سرپرست خدايى هدايت شود.
وَ مَآ أَعۡجَلَكَ عَن قَوۡمِكَ يَٰمُوسَىٰ
83اى موسى چه چيز تو را از قوم خود به عجله واداشت.
قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِي وَ عَجِلۡتُ إِلَيۡكَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ
84گفت: آنها پشت سر منند، و من در آمدن به سويت شتاب كردم تا از من خوشنود شوى.
قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَكَ مِنۢ بَعۡدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِيُّ
85فرمود: ما از پس تو، قوم تو را امتحان كرديم و سامرى آنها را اضلال نمود.
فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗا قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَمۡ يَعِدۡكُمۡ رَبُّكُمۡ وَعۡدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن يَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِي
86موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خويش برگشت و گفت: اى قوم مگر خدا به شما وعده خوب نداد، آيا زمان رفتن من بر شما طولانى شد يا خواستيد غضبى از خدا بر شما وارد شود كه وعده مرا تخلف كرديد؟!
قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَكَ بِمَلۡكِنَا وَ لَٰكِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِينَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَكَذَٰلِكَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِيُّ
87گفتند: ما به اختيار خود وعده تو را تخلف نكردهايم بلكه اثقالى از زيور قوم فرعون را با خود داشتيم كه در آتش انداختيم، سامرى نيز انداخت.
فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَ إِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ
88پس براى آنها گوسالهاى بيرون آورد كه صداى گوساله داشت، گفتند: خداى شما و خداى موسى اين است كه آن را از ياد برده است.
أَفَلَا يَرَوۡنَ أَلَّا يَرۡجِعُ إِلَيۡهِمۡ قَوۡلٗا وَ لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَ لَا نَفۡعٗا
89آيا نمىديدند كه گوساله به آنها جواب بر نمىگرداند و براى آنها مالك نفع و ضررى نيست.
وَ لَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوٓاْ أَمۡرِي
90هارون قبلا به آنها گفته بود كه اى قوم با اين گوساله به فتنه افتاديد، پروردگار شما خداى رحمن است، از من پيروى كنيد و فرمانم را اطاعت نمائيد.
قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَيۡهِ عَٰكِفِينَ حَتَّىٰ يَرۡجِعَ إِلَيۡنَا مُوسَىٰ
91گفتند: ملازم عبادت او خواهيم بود تا وقتى كه موسى به سوى ما بازگردد.
قَالَ يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ
92موسى گفت: هارون چه چيز بازداشت ترا آن گاه كه ديدى گمراه شدند.
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي
93كه فرمان مرا اطاعت نكنى آيا امر مرا عصيان كردى؟!
قَالَ يَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡيَتِي وَ لَا بِرَأۡسِيٓ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَ لَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِي
94گفت: پسر مادرم از ريش و سر من مگير، ترسيدم كه بگويى ميان بنى اسرائيل اختلاف افكندى و قول مرا رعايت ننمودى.
قَالَ فَمَا خَطۡبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ
95موسى گفت: اى سامرى اين چه كارى است.
قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَ كَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِي
96گفت: دانستهام آنچه را كه اينها ندانستهاند، مشتى از اثر رسول را برداشتم و انداختم، ضميرم به من اين را خوش وانمود كرد.
قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَكَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥ وَ ٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ ٱلَّذِي ظَلۡتَ عَلَيۡهِ عَاكِفٗا لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِي ٱلۡيَمِّ نَسۡفًا
97گفت: برو بايد در زندگى بگويى: با من تماسى نيست، و تو را وعدهايست تخلف ناپذير، بنگر به خدايت كه به عبادت او را ادامه دادى، آن را مىسوزانيم و به دريا مىپاشيم.
إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا
98معبود شما فقط الله است كه جز او معبودى نيست، علمش بهر چيز احاطه دارد.
كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَ وَ قَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكۡرٗا
99اين چنين خبرهاى گذشته را بر تو حكايت مىكنيم و از جانب خويش به تو ذكرى دادهايم.
مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ يَحۡمِلُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وِزۡرًا
100هر كه از آن روگرداند او روز قيامت حامل بار گناه است.
خَٰلِدِينَ فِيهِ وَ سَآءَ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ حِمۡلٗا
101در آن بار گناه پيوستهاند، و آن در روز قيامت بد بارى است.
يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ وَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ يَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا
102روزى كه در صور دميده شود، آن روز مجرمان را كبود چشم محشور مىكنيم.
يَتَخَٰفَتُونَ بَيۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا
103ميان خود پنهانى سخن گويند كه: جز ده روز در دنيا نماندهايد.
نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذۡ يَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِيقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا يَوۡمٗا
104ما به آنچه مىگويند: داناتريم وقتى كه بهترين طريقه دار آنها مىگويد: فقط يك روز ماندهايد:
وَ يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا
105از تو از كوهها مىپرسند بگو: پروردگار من بكلى آنها را پراكنده مىكند.
فَيَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا
106زمين را به صورت بيابانى همواره مىگذارد.
لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا وَ لَآ أَمۡتٗا
107در آن پستى و بلندى نمىبينى.
يَوۡمَئِذٖ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُۥ وَ خَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا
108در آن روز دعوت كننده را اطاعت كنند كه در آن طاعت انحرافى نيست صداها براى عظمت خدا مىخوابند جز صداى آهسته نمىشنوى.
يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَ رَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا
109در آن روز شفاعت فائده نمىدهد مگر شفاعت آنكه خدا به او اذن داده و از گفته او راضى باشد
يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَ مَا خَلۡفَهُمۡ وَ لَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا
110مىداند آنچه را كه در حضور آنهاست و آنچه را كه در پشت سر آنهاست و به خدا احاطه علمى ندارند.
وَ عَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِ وَ قَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا
111چهرهها بر خداى حى و قيوم خاضع شوند و آنكه حامل ظلم باشد از رحمت خدا محروم مىشود.
وَ مَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَ هُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَ لَا هَضۡمٗا
112هر كس اعمال شايسته كند و مؤمن باشد نه از مظلوم شدن مىترسد و نه از كم شدن پاداشش.
وَ كَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا وَ صَرَّفۡنَا فِيهِ مِنَ ٱلۡوَعِيدِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ أَوۡ يُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِكۡرٗا
113و بدينسان آن را قرآن روشن نازل كرديم و در آن انواع انذار را گوناگون آورديم تا از لجاجت بپرهيزند يا براى آنها تذكرى به وجود آورد.
فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّ وَ لَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥ وَ قُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا
114بلند مقام است الله كه فرمانرواى حق است، در گفتن قرآن پيش از آنكه وحىاش تمام شود عجله مكن و بگو: پروردگارا علم مرا زياد كن.
وَ لَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَ لَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا
115ما پيشتر به آدم دستور داديم، فراموش كرد و در او ثباتى نيافتيم.
وَ إِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰ
116و چون به ملائكه گفتيم: به آدم سجده كنيد، سجده كردند مگر ابليس كه امتناع نمود.
فَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّكَ وَ لِزَوۡجِكَ فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ
117گفتيم: اى آدم اين دشمن است براى تو و براى همسرت، شما را از اين باغ خارج نكند كه به زحمت خواهى افتاد.
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَ لَا تَعۡرَىٰ
118تو راست كه در آنجا گرسنه نشوى و عريان نمانى.
وَ أَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَ لَا تَضۡحَىٰ
119و تو در آنجا تشنه نمىشوى و از حرارت آفتاب به زحمت نمىافتى.
فَوَسۡوَسَ إِلَيۡهِ ٱلشَّيۡطَٰنُ قَالَ يَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَ مُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ
120شيطان به او وسوسه كرد و گفت يا آدم آيا دلالتت كنم بر درخت هميشگى و حكومتى كه كهنه نشود.
فَأَكَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِ وَ عَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ
121هر دو از آن خوردند، عورتشان بر آن دو ظاهر شد، شروع كردند از برگهاى باغ بر عورت خود مىگذاشتند، آدم به خدايش عصيان كرد و نااميد شد.
ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَيۡهِ وَ هَدَىٰ
122سپس خدايش او را برگزيد و بر او توبه كرد و هدايتش نمود.
قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢا بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَ لَا يَشۡقَىٰ
123گفت: از آنجا فرود آئيد بعضى از شما دشمن بعضى هستيد، پس اگر به شما هدايتى از من آيد هر كه تابع هدايت من باشد نه گمراه مىشود و نه شقى.
وَ مَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَ نَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ
124و هر كه از ياد من اعراض كند، او زندگى تنگى خواهد داشت و روز قيامت كور محشورش كنيم.
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَ قَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا
125گويد: خدايا چرا كور محشورم كردى حال آنكه بينا بودم.
قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ
126گويد: اين چنين آيات ما بر تو آمد، فراموش كردى، امروز همانطور فراموش مىشوى.
وَ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَنۡ أَسۡرَفَ وَ لَمۡ يُؤۡمِنۢ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِۦ وَ لَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبۡقَىٰٓ
127اين چنين كيفر مىدهيم به آنكه اسراف كرده و به آيات ما ايمان نياورده است، عذاب آخرت سختتر و پايدارتر است.
أَفَلَمۡ يَهۡدِ لَهُمۡ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ يَمۡشُونَ فِي مَسَٰكِنِهِمۡ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ
128آيا معلوم نشد بر آنها، كه چقدر مردمان را پيش از آنها هلاك كرديم، در خانههاى آنها راه مىروند، در اينها موعظههايى است خردمندان را.
وَ لَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامٗا وَ أَجَلٞ مُّسَمّٗى
129اگر نبود وعده مهلت و اجل معين كه از پروردگارت گذشته و عذاب بر آنها ملازم مىشد.
فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَ قَبۡلَ غُرُوبِهَا وَ مِنۡ ءَانَآيِٕ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡ وَ أَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرۡضَىٰ
130بر آنچه مىگويند صبر كن و خدايت را تسبيح و حمد كن پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و در بعضى از ساعات شب و اطراف روز، او را تسبيح گوى تا بر قضاى خدا راضى شوى.
وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِ وَ رِزۡقُ رَبِّكَ خَيۡرٞ وَ أَبۡقَىٰ
131خيره مشو به آنچه از متاع دنيا به كفار دادهايم آنها زينت اين دنيا هستند، (خواستهايم) امتحانشان كنيم، روزى خدايت بهتر و پايدارتر است.
وَ أۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَ ٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَا لَا نَسَۡٔلُكَ رِزۡقٗا نَّحۡنُ نَرۡزُقُكَ وَ ٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ
132اهل خويش را به نماز امر كن، خودت نيز بر آن صبر كن، ما از تو روزى نمىخواهيم، ما به تو روزى مىدهيم، عاقبت براى تقوى است.
وَ قَالُواْ لَوۡلَا يَأۡتِينَا بَِٔايَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓ أَ وَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ
133مشركان گفتند: چرا براى ما معجزهاى از پروردگارش نمىآورد؟ آيا دليل روشن آنچه در نامههاى اولى است براى آنها نيامد؟!.
وَ لَوۡ أَنَّآ أَهۡلَكۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَ نَخۡزَىٰ
134اگر پيش از آمدن قرآن هلاكشان مىكرديم مىگفتند: پروردگارا چرا بما پيامبرى نفرستادى تا پيش از ذليل و خوار شدن از آيات تو پيروى كنيم؟
قُلۡ كُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِيِّ وَ مَنِ ٱهۡتَدَىٰ
135بگو: همه منتظريم، منتظر باشيد، به زودى مىدانيد اهل راه راست و هدايت يافته كدامند.