(خضر) گفت: آيا به تو نگفتم كه هرگز به همراهى من توانا نخواهى بود.
موسى گفت: اگر بعد از اين چيزى از تو پرسيدم. با من مصاحبت مكن كه از جانب من معذور خواهى بود.
پس برفتند تا به اهل شهرى رسيدند و از اهل آن خوردنى خواستند، اهل آنجا از ميهمان كردن آن دو امتناع نمودند، در آنجا ديوارى يافتند كه مىخواست بيافتد (خضر) آن را بپا داشت، موسى گفت: كاش مىخواستى براى اين كار مزدى بگيرى.
خضر گفت: اين وقت جدايى ميان من و تو است، تو را به واقعيت آنچه بر آن صبر نتوانستى خبر مىدهم.
اما كشتى، مال بيچارگان بود كه به دريا كار مىكردند خواستم آن را معيوب كنم چون در تعقيبشان پادشاهى بود همه كشتيهاى سالم را به غصب مىگرفت.
اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسيديم كه آن دو را به طغيان و كفر دچار كند.
و خواستيم پروردگارشان پاكتر از او و مهربانتر از او را به آن دو عوض بدهد.
اما آن ديوار، از دو پسر يتيم در آن شهر بود و در زير آن گنجى مال ايشان بود و پدرشان مردى شايسته بود، پروردگارت خواست كه به رشد خود برسند و گنج خويش را بيرون آورند، مرحمتى بود از جانب پروردگارت، من اين كار را از پيش خود نكردم، اين بود توضيح آنكه بر آن نتوانستى صبر كنى.
از تو از ذو القرنين مىپرسند بگو: براى شما از او خبرى خواهم خواند.
ما وى را در زمين تمكن داديم و از همه چيز به او وسيله عطا كرديم.
پس راهى را تعقيب كرد.
تا چون به مغرب آفتاب رسيد، آن را ديد كه در چشمه گل آلودى فرو مىرود و نزديك چشمه قومى يافت گفتيم: اى ذو القرنين يا عذاب ميكنى و يا ميانشان طريقه نيكويى پيش مىگيرى.
گفت: هر كه ستم كرده است به زودى او را كيفر مىدهيم سپس به سوى پروردگارش بر مىگردد و عذابى سختش مىكند.
اما آنكه ايمان آورده و كار صالح كرده است براى او پاداش نيكى هست و از جانب خود كار آسانى به او امر مىكنيم.
آن گاه راهى را تعقيب كرد.
تا چون به مشرق آفتاب رسيد، آن را ديد، به قومى طلوع مىكند كه ايشان را جز آفتاب پوششى قرار ندادهايم.
چنين بود و ما از آنچه نزد وى بود خبر داشتيم.
سپس راهى را تعقيب كرد.
تا چون ميان دو كوه رسيد در نزديك آنها قومى يافت كه سخن نمىفهميدند.
گفتند: اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند آيا براى تو مزدى مقرر داريم كه ميان ما و آنها سدى بنا كنى؟
ذو القرنين گفت: آنچه خدايم در آن بمن تمكن داده بهتر است مرا به نيرو كمك كنيد تا ميان شما و آنها حائلى بنا كنم.
قطعات آهن پيش من آريد تا چون ميان دو ديواره را پر كرد، گفت: بدميد تا آن را بگداخت گفت: مس مذاب بياوريد تا بر روى آن بريزم.
در نتيجه، نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند آن را عقب زنند.
ذو القرنين گفت: اين مرحمتى است از پروردگارم پس چون وعده خدايم آيد آن را متلاشى ميكند ...
در آن مىگذاريم كه گروهى در گروهى موج زند، به صور دميده شود به طور كامل جمعشان كنيم.
آن روز جهنم را به طور كامل بر كافران نشان دهيم.
كسانى كه ديدگانشان از ياد من در پرده بوده و شنيدن نمىتوانستهاند.
آيا كافران گمان كردهاند كه جز من بندگان مرا سرپرست گيرند (و از عذاب من نجاتشان دهند) ما جهنم را براى كافران محل فرود آمدن آماده كردهايم.
بگو آيا شما را خبر دهيم از آنها كه به عمل زيانكارترند
همان كسانند كه تلاششان در زندگى دنيا گم شده است و گمان مىكنند كه كار خوب انجام ميدهند.
آنها كسانى هستند كه به آيات خدا و ملاقات او كافر شدهاند، اعمالشان باطل شده است، روز قيامت براى آنها توزينى بپا نمىكنيم.
مطلب اين است. كيفر آنها جهنم است كه كافر شدهاند و پيامبران و آيات مرا مسخره گرفتهاند.
كسانى كه ايمان آورده و اعمال نيكو انجام دادهاند بهشتهاى وسيع جاى آنهاست.
در آنها پيوستهاند و از آنها انتقال يافتن نمىخواهند
بگو اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگار من مركب باشد، دريا تمام مىشود پيش از آنكه كلمات خدايم تمام شود گر چه نظير آن را نيز كمك بياوريم
بگو: من فقط بشرى هستم مانند شما كه به من وحى مىشود حق اين است كه خداى شما خداى يگانه است هر كه پاداش خدايى را اميد دارد بايد عمل شايسته كند و هيچكس را در عبادت پروردگارش شريك نكند
سوره مریم
بنام خداى رحمان رحيم؛ كاف، هاء، ياء، عين، صاد.
اين كلام، ياد رحمت خداست به بندهاش زكريا.
وقتى كه در خلوت خداى خويش را ندا كرد
گفت. پروردگارا استخوانهاى من ناتوان گرديده و سپيدى موهاى سرم شعله كشيده و من با خواندن تو از رسيدن به خواستههايم محروم نبودهام
من نسبت به بعد از مرگم از عموزادههايم بيمناكم، زنم نيز از اول عقيم بوده است براى من فرزندى كرامت فرما.
كه از من و از آل يعقوب (از طرف مادر) ارث ببرد و او را پسنديده گردان
(خطاب آمد): اى زكريا ما بتو فرزندى را كه نام او يحيى است مژده مىدهيم كه تا حال كسى را چنين نامى ندادهايم
زنم عقيم بوده است و خودم به كمال پيرى رسيدهام
فرشته گفت: كار همين است، خدايت فرمود. اين بر من آسان است، تو را كه چيزى نبودى از پيش آفريدهام
گفت خدايا علامتى براى من قرار بده، خدا فرمود: علامت آنست كه سه شب تكلم نتوانى كرد
زكريا از محراب خارج شد و به قوم خود اشاره كرد كه صبح و عصر خدا را تسبيح كنند.
اى يحيى تورات را محكم بگير و باو در كودكى معرفت معارف دينى عطا كرديم
و عطوفتى از جانب خويش و زيادت عطوفت داديم و او متقى بود.
به پدر و مادرش نيكوكار بود و ستمگر نافرمان نبود
سلام بر او، روزى كه به دنيا آمد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده و مبعوث مىشود.
ياد كن در اين قرآن مريم را، وقتى كه از خانوادهاش در محل شرق معبد كناره گرفت.
و در مقابل آنها پردهاى آويخت، ما روح خود را پيش او فرستاديم كه در شكل انسانى كامل بر او نمودار شد
مريم گفت: من از تو به خدا پناه مىبرم و اگر تقوى كارى مرا اذيت مرسان
گفت: من فقط فرستاده پروردگار تو هستم آمدهام تا پسر پاكى به تو عطا كنم
مريم گفت: چگونه مرا پسرى باشد كه انسانى به من دست نزده و زناكار نبودهام.
فرشته گفت: كار چنين است، خدايت گفت اينكار بر من آسان است و تا او را براى مردم معجزهاى قرار بدهيم و رحمتى باشد از ما و اين كار، حتمى است
پس به وى حامله شد و با او در مكان دورى گوشه گرفت
درد زائيدن او را سوى تنه درختى كشيد، گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و شىء حقير و فراموش شده بودم
عيسى او را از طرف پائين ندا داد غم مخور، خدايت در پائين پاى تو نهرى قرار داده است
تنه خرما را سوى خويش تكان بده كه خرماى تازه بر تو بيافكند
بخور و بياشام و شاد باش و اگر از آدميان كسى را ديدى بگو من براى خدا روزهاى نذر كردهام، امروز با احدى سخن نخواهم گفت
عيسى را در حالى كه در آغوش گرفته بود پيش قوم خويش آورد، گفتند: مريم چيز عجيبى آوردهاى؟
اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت زناكار نبود
مريم به عيسى اشاره كرد، گفتند: با بچهاى كه در گهواره است چطور سخن گوئيم
عيسى گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پيغمبر كرده است
و هر جا باشم مرا با بركت فرموده و به نماز و زكاة سفارش كرده مادامى كه زندهام
مرا به مادرم نيكوكار كرده و ستمگر و شقى قرار نداده است
سلام بر من روزى كه متولد شدم و روزى كه خواهم مرد و روزى كه زنده مبعوث خواهم گرديد
اين است عيسى بن مريم، اين است سخن حق كه در آن ترديد مىكنند
خدا را نرسد كه فرزندى بگيرد، او پاك است از اين كار، چون كارى را اراده كند به آن مىگويد: باش و مىشود
الله پروردگار من و پروردگار شماست، او را بپرستيد كه راه راست همين است
احزاب از بين مردم اختلاف كردند واى براى كافران از حضور در قيامت بزرگ
روزى كه پيش ما مىآيند بسيار شنوا و بينا هستند اما امروز ظالمان در گمراهى آشكار مىباشند
مردم را انذار كن از روز حسرت، وقتى كه كار تمام مىشود، مردم در غفلتند و ايمان نمىآورند
ما وارث زمين و هر كه در زمين است خواهيم شد و به سوى ما بر خواهند گشت.
ياد كن در اين كتاب ابراهيم را كه پيغمبرى صديق بود.
وقتى كه به پدرش گفت: پدرم چرا پرستش ميكنى چيزى را كه نمىشنود و نمىبيند و تو را از چيزى بىنياز نمىكند.
پدرم: به من علمى آمده كه به تو داده نشده، از من اطاعت كن تا به راه راست هدايتت كنم.
پدرم: شيطان را اطاعت مكن كه شيطان به خداى رحمان عاصى است.
پدرم: مىترسم عذابى از خدا بر تو برسد كه دوست شيطان شوى.
گفت: اى ابراهيم آيا از خدايان من روگردانى؟ اگر اين حرف را بس نكنى سنگبارانت مىكنم، مدت زيادى از من دور شو.
ابراهيم گفت: سلام بر تو، براى تو از خدايم آمرزش خواهم خواست كه او به من مهربان است.
از شما و از خدايانتان كه جز خدا مىخوانيد، كناره مىگيرم، به پروردگارم عبادت ميكنم، شايد با خواندن خداى خود شقى نباشم.
چون از آنها و آنچه سواى خدا مىخواندند كناره گرفت، به او اسحاق و يعقوب را داديم و همه را پيغمبر گردانيدم.
و از رحمت خويش به آنها و براى آنها ثناى جميل بزرگى قرار داديم.
ياد كن در اين كتاب موسى را كه خالص شده و رسول و نبى بود.
او را از جانب راست طور ندا كرديم و با سخن گفتن خود تقرب داديم.
و از رحمت خويش برادرش هارون نبى را بر او بخشيديم.
ياد كن در اين كتاب اسماعيل را كه درست وعده و رسول و نبى بود.
او خاندان خود را به نماز و زكاة فرمان مىداد و نزد پروردگارش پسنديده بود
ياد كن در اين كتاب ادريس را كه صديق و پيامبر بود.
ما او را به مكانى والا بلند كرديم.
آنها پيامبرانى بودند كه خدا نعمت هدايتشان داد از فرزندان آنها كه در كشتى نوح حملشان كرديم و از فرزندان ابراهيم و يعقوب بودند و از كسانى كه هدايتشان و انتخابشان كرديم، چون آيات خدا بر آنها خوانده مىشد سجدهكنان و گريهكنان مىافتادند.
بعد از آنها جانشينان بد، ماندند كه نماز را ضايع كردند و پيرو شهوات شدند به زودى عذاب را ملاقات خواهند كرد.
مگر آنكه توبه كند و ايمان بياورد و عمل شايسته انجام دهد آنها داخل بهشت مىشوند و مظلوم نمىگردند.
بهشتهاى خلود كه خدا به بندگانش در غيب وعده داده و وعده او آمدنى است.
در آن بيهودهاى نمىشنوند مگر سلامى و در آنجا رزقشان صبح و شام داده مىشود.
اين بهشت همان است كه به بندگان با تقواى خود تمليك مىكنيم.
ما فقط به امر پروردگار تو نازل مىشويم براى او است اعمال حاضر و گذشته و خود ما، خدايت فراموشكار نيست.
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، او را عبادت كن در عبادتش استقامت كن آيا همتايى براى او مىدانى؟
انسان (منكر معاد) مىگويد: آيا وقتى كه مردم، به زودى زنده از قبر خارج خواهم شد؟
آيا اين انسان به ياد نمىآورد كه ما او را از پيش آفريدهايم كه چيزى نبود.
به پروردگارت قسم كه حتما كفار و شياطين را جمع مىكنيم، سپس به يقين آنها را در اطراف جهنم بزانو در آمده حاضر مىكنيم.
سپس از هر گروه، آنان را كه در نافرمانى خدا سختتراند، بيرون مىكشيم.
سپس ما به آنكه در دخول به آتش سزاوارتر است، داناتريم.
هيچ كس از شما نيست مگر آنكه به جهنم مشرف خواهند بود كه اين كار بر خدا حتمى است.
سپس اهل تقوى را نجات مىدهيم و ظالمان را در آن به زانو درآمده وامىگذاريم
و چون آيات واضح ما بر آنها خوانده شود، كفار به اهل ايمان مىگويند: كدام يك از ما مقامى بهتر و مجلسى آراستهتر دارد؟
چه بسا مردمانى كه پيش از آنها هلاك كردهايم و آنها اثاث و منظرشان بهتر بود.
بگو: آنكه در ضلالت است خدا به او مهلت خواهد داد، تا وقتى كه موعود خويش عذاب يا قيامت را ببينند، حتما مىدانند كدام كس مكانش بدتر و سپاهش ناتوانتر است.
آنان كه هدايت يافتهاند، خدا هدايتشان را مزيد مىكند، اعمال نيكو كه باقى ماندنى است، نزد پروردگارت از لحاظ اجر و عاقبت بهتر است.
آيا ديدى آن كس را كه به آيات ما كافر شد و گفت حتما مال و فرزند داده خواهم شد.
آيا به عالم غيب مطلع شده و يا از خداى رحمن پيمانى گرفته است!!!
نه، حتما آنچه را كه مىگويد ثبت مىكنيم و عذاب او را تداوم مىدهيم.
و گفتهاش را وارث مىشويم و پيش ما تنها مىآيد.
جز خدا، خدايانى گرفتند تا براى آنها عزت باشند.
چنين نيست، به زودى به عبادتشان كافر مىشوند و براى آنها دشمن مىگردند.
مگر ندانستهاى كه ما شياطين را بر كافران مىفرستيم و به شدت تحريكشان مىكنند.
بر عذاب آنها عجله مكن كه مدتشان را به طور دقيق حساب مىكنيم.
روزى متقيان را جمع مىكنيم و به رحمت خدا وارد مىشوند.
و گناهكاران را عطشان به سوى جهنم سوق مىدهيم.
مالك شفاعت نمىشوند مگر آنكه در نزد خدا عهدى گرفته باشد.
گفتند: خدا پسرى براى خود گرفته است.
حقا كه امر عجيبى آورديد!!!
نزديك است آسمانها از اين سخن متلاشى شوند و زمين پاره گردد و كوهها فرو ريزند.
كه براى خدا پسرى خواندند.
خداى رحمن را نشايد كه پسرى بگيرد.
هر كه در آسمانها و زمين هست بنده خداى رحمن است.
همه آنها را دسته جمعى و فرد فرد، شمرده است.
و همهشان روز قيامت تنها پيش او مىآيند.
آنان كه ايمان آورده و اعمال شايسته كردهاند خداى رحمن حتما در قلوب مردم براى آنها محبت قرار مىدهد.
ما قرآن را بر زبان تو فقط از آن آسان كردهايم كه متقيان را بشارت دهى و قومى را كه لجوج و شديد الخصومة هستند انذار نمايى.
چه بسا مردمانى كه پيش از آنها هلاكت كردهايم آيا كسى از آنها را مىبينى؟ يا صدايى از آنها مىشنوى
سوره طه
بنام خداى رحمان رحيم؛ طا، ها.
ما قرآن را بر تو نازل نكردهايم كه به زحمت بيافتى.
بلكه آن را بيدار كننده نازل كرده ايم به كسى كه مى ترسد.
نازل شده از طرف كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
او رحمن است كه بر عرش تدبير استقرار يافت.
او راست، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و آنچه ميان آن دو و آنچه در زير خاك است.
اگر قولت را آشكار كنى پس او مى داند مخفى و مخفى تر را.
او الله است كه جز او معبودى نيست، نامهاى بهتر خاص او است.
آيا حكايت موسى را دانسته اى.
چون آتش ديد، به زنش گفت: توقف كنيد كه من آتشى ديدم شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم يا بر آن راهى يابم.
چون به كنار آن آتش رسيد ندا شد اى موسى.
من پروردگار تو هستم هر دو كفشت را بيرون آر، كه تو در وادى پاك طوى هستى.
من تو را به نبوت اختيار كردم، بشنو آنچه وحى مىشود.
حقا كه منم الله، جز من معبودى نيست، مرا بندگى كن و براى ياد كردن من نماز بخوان.
آمدن قيامت حتمى است، مىخواهم وقت آن را پنهان دارم تا هر كس با عمل خويش مجازات شود.
كسى كه به آخرت تسليم نمىشود و تابع هوى نفس است تو را از آخرت بازندارد كه هلاك مىشوى.
اى موسى آنچه در دست دارى چيست؟
گفت: آن عصاى من است بر آن تكيه مىكنم و با آن براى گوسفندانم برگ مىتكانم و مرا در آن حاجتهاى ديگرى هست.
خدا فرمود: اى موسى آن را بيانداز.
چون انداخت ناگهان مارى شد كه به شدت حركت مىكرد.
فرمود: بگير آن را و مترس كه حتما به حالت اولش برخواهيم گرداند.
دستت را به طرف خود جمع كن، نورانى بيرون مىآيد و بىآفت، اين معجزه ديگرى است.
تا تو را از معجزات خود نشان دهيم.
برو به طرف فرعون كه او طغيان كرده است.
گفت: پروردگارا سينهام را وسعت بخش.
كارم را براى من آسان گردان.
لكنتى كه در زبانم هست باز كن.
تا سخنم را بفهمند.
براى من از اهلم كمكى قرار بده.
هارون برادرم را.
با او تواناييم را شدت بخش.
او را در كار من شريك گردان.
تا تو را بيشتر تنزيه كنيم.
و تو را بيشتر ياد كنيم.
كه تو از اول بر ما بينا بودهاى.
خدا گفت: اى موسى مسئولت را داده شدى.
ما بار ديگر بر تو عنايت كردهايم.
وقتى كه به مادرت وحى شدنى را وحى كرديم.
كه او را در صندوق بگذار و به دريا رها كن تا دريا او را به ساحل اندازد و دشمن من و دشمن او، او را بگيرد و بر تو در دل بيننده محبت افكندم و تا زير نظر من تربيت شوى.
وقتى كه خواهرت رفت و گفت: آيا دلالت كنم شما را به كسى كه موسى را كفالت كند؟ پس تو را به مادرت برگردانديم تا چشمش روشن گردد و غصه نخورد، و تو را به امور مخصوص آزموديم، سالهايى در ميان اهل مدين ماندى و سپس بر اندازهاى آمدى.
من تو را براى خودم مخصوص كردهام
برو تو و برادرت با آيات من و سستى نكنيد در ياد كردن من.
برويد به سوى فرعون كه او طغيان كرده است.
با او به نرمى سخن گوئيد تا ايمان بياورد يا بترسد.
گفتند: پروردگارا مىترسيم كه بر ما پيش گيرد و مجال ندهد و يا بيشتر طغيان كند،
فرمود: نترسيد، من با شما هستم، مىشنوم و مىبينم.
پيش او بيائيد و بگوئيد: ما دو فرستاده خدايت هستيم، بنى اسرائيل را با ما بفرست عذابشان نكن، برايت معجزهاى از پروردگارت آوردهايم سلامت بر كسى است كه هدايت پذيرد.
به ما وحى شده كه عذاب بر آن كس است كه دين ما را تكذيب كند و از آن اعراض نمايد.
گفت: پروردگار شما كيست اى موسى؟
گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر چيز خلقت مخصوص او را عطا كرد و سپس در آن راه تربيتش نمود.
گفت: حال مردمان گذشته چگونه است؟
گفت: علم آنها در نزد پروردگار من در كتابى است، پروردگار من نه اشتباه مىكند و نه فراموش.
خدايى كه زمين را براى زندگى شما آماده كرد و در آن راهها وارد نمود و از آسمان آبى نازل كرد و با آن انواع مختلف گياهان را پديد آورد.
بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد كه در اينها عاقلان را دلائلى است.
شما را از زمين آفريديم و در آن بر مىگردانيم و از آن بار ديگر بيرون مىآوريم.
همه دلائلمان را به فرعون ارائه كرديم او آنها را تكذيب كرد و از قبول حق امتناع نمود.
گفت: اى موسى آيا آمدهاى ما را با سحر خود از زمينمان بيرون كنى؟
(ما نيز) مانند آن جادويى پيش تو مىآوريم ميان ما و خودت وقتى قرار بده در مكانى كه مسافتش به هر دو گروه يكسان باشد و هيچ يك تخلف نكنيم.
گفت وقت شما روز عيد است كه مردم در وقت چاشت جمع مىشوند.
فرعون از آنجا برگشت، حيله خود جمع كرد و سپس آمد.
موسى گفت: واى بر شما بر خدا دروغ نبنديد تا شما را به عذاب سختى عذاب كند هر كه بر خدا دروغ بست از رحمت او نوميد گشت.
ميان خود در كارشان نزاع كرده و آن را پنهان داشتند
گفتند اينها دو نفر جادوگر هستند كه مىخواهند شما را از ديارتان بيرون كنند به واسطه سحرشان، و طريقه محترم شما را از بين ببرند.
پس حيله خويش را گرد آوريد و متحد وصف كشان بيائيد كه امروز هر كه پيروز شود رستگار گرديده است.
گفتند: اى موسى يا تو بياندازى و يا ما اولين كسى باشيم كه مىاندازد.
گفت: بلكه شما بياندازيد، ناگاه ريسمانها و چوبدستىهاى آنها در اثر سحر، بگمان موسى به شدت حركت مىكردند.
موسى در خود احساس خوف كرد.
گفتيم: نترس كه تو حتما برترى.
آنچه در دست دارى بيانداز تا آنچه كردهاند ببلعد، آنچه كردهاند حيله جادوگر است، جادوگر هر كجا بيايد رستگار نمىشود.
پس ساحران سجدهكنان افتادند و گفتند: به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم.
فرعون گفت: آيا پيش از آنكه اجازه دهم به او ايمان آورديد، او استاد شما كه شما را تعليم سحر كرده است. حتما حتما دستها و پاهاى شما را به عكس خواهم بريد و يقين بدانيد كه در تنههاى خرما به دارتان خواهم زد و بزودى مىدانيد كه كدام يك از من يا خداى موسى در عذاب سختر و پايدارتر است.
گفتند: تو را بر دلائلى كه بر ما آمد، اختيار نخواهيم كرد، هر چه مىتوانى حكم كن كه فقط در اين دنيا فرمان قطع مىتوانى بدهى.
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما را و سحرى را كه بر ما تحميل كردى ببخشايد خدا بهتر و باقىتر از تو است.
هر كه مجرم پيش خدا آيد، جهنم او راست كه در آن نه مىميرد و نه زنده مىماند.
و هر كه پيش خدا آيد در حالى كه ايمان آورده و كارهاى خوب انجام داده است، درجات والاتر براى او است.
بهشتهاى خلود كه نهرها از زير آنها روان است در آنها جاودانانند، پاداش كسى كه پاك شود همين است.
به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شب هنگام راه ببر و براى آنها در دريا راه خشكى بزن نه از گرفتارى مىترسى و نه از غرق شدن.
فرعون آنها را تعقيب كرد، آنها را پوشانيد از دريا آنچه پوشانيد.
فرعون قوم خويش را گمراه كرد و هدايت ننمود.
اى فرزندان اسرائيل ما شما را از دشمنتان فرعون نجات داديم و طرف راست طور را براى آمدن تورات وعده كرديم و بر شما من و سلوى نازل نموديم.
بخوريد از پاكيزههاى آنچه روزيتان كردهايم و در آن طغيان نورزيد تا غضب من بر شما وارد شود، هر كه غضب من بر او وارد شود ساقط شده است.
و من آمرزندهام كسى را كه توبه كند و ايمان آورد و سپس به ولايت و سرپرست خدايى هدايت شود.
اى موسى چه چيز تو را از قوم خود به عجله واداشت.
گفت: آنها پشت سر منند، و من در آمدن به سويت شتاب كردم تا از من خوشنود شوى.
فرمود: ما از پس تو، قوم تو را امتحان كرديم و سامرى آنها را اضلال نمود.
موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خويش برگشت و گفت: اى قوم مگر خدا به شما وعده خوب نداد، آيا زمان رفتن من بر شما طولانى شد يا خواستيد غضبى از خدا بر شما وارد شود كه وعده مرا تخلف كرديد؟!
گفتند: ما به اختيار خود وعده تو را تخلف نكردهايم بلكه اثقالى از زيور قوم فرعون را با خود داشتيم كه در آتش انداختيم، سامرى نيز انداخت.
پس براى آنها گوسالهاى بيرون آورد كه صداى گوساله داشت، گفتند: خداى شما و خداى موسى اين است كه آن را از ياد برده است.
آيا نمىديدند كه گوساله به آنها جواب بر نمىگرداند و براى آنها مالك نفع و ضررى نيست.
هارون قبلا به آنها گفته بود كه اى قوم با اين گوساله به فتنه افتاديد، پروردگار شما خداى رحمن است، از من پيروى كنيد و فرمانم را اطاعت نمائيد.
گفتند: ملازم عبادت او خواهيم بود تا وقتى كه موسى به سوى ما بازگردد.
موسى گفت: هارون چه چيز بازداشت ترا آن گاه كه ديدى گمراه شدند.
كه فرمان مرا اطاعت نكنى آيا امر مرا عصيان كردى؟!
گفت: پسر مادرم از ريش و سر من مگير، ترسيدم كه بگويى ميان بنى اسرائيل اختلاف افكندى و قول مرا رعايت ننمودى.
موسى گفت: اى سامرى اين چه كارى است.
گفت: دانستهام آنچه را كه اينها ندانستهاند، مشتى از اثر رسول را برداشتم و انداختم، ضميرم به من اين را خوش وانمود كرد.
گفت: برو بايد در زندگى بگويى: با من تماسى نيست، و تو را وعدهايست تخلف ناپذير، بنگر به خدايت كه به عبادت او را ادامه دادى، آن را مىسوزانيم و به دريا مىپاشيم.
معبود شما فقط الله است كه جز او معبودى نيست، علمش بهر چيز احاطه دارد.
اين چنين خبرهاى گذشته را بر تو حكايت مىكنيم و از جانب خويش به تو ذكرى دادهايم.
هر كه از آن روگرداند او روز قيامت حامل بار گناه است.
در آن بار گناه پيوستهاند، و آن در روز قيامت بد بارى است.
روزى كه در صور دميده شود، آن روز مجرمان را كبود چشم محشور مىكنيم.
ميان خود پنهانى سخن گويند كه: جز ده روز در دنيا نماندهايد.
ما به آنچه مىگويند: داناتريم وقتى كه بهترين طريقه دار آنها مىگويد: فقط يك روز ماندهايد:
از تو از كوهها مىپرسند بگو: پروردگار من بكلى آنها را پراكنده مىكند.
زمين را به صورت بيابانى همواره مىگذارد.
در آن پستى و بلندى نمىبينى.
در آن روز دعوت كننده را اطاعت كنند كه در آن طاعت انحرافى نيست صداها براى عظمت خدا مىخوابند جز صداى آهسته نمىشنوى.
در آن روز شفاعت فائده نمىدهد مگر شفاعت آنكه خدا به او اذن داده و از گفته او راضى باشد
مىداند آنچه را كه در حضور آنهاست و آنچه را كه در پشت سر آنهاست و به خدا احاطه علمى ندارند.
چهرهها بر خداى حى و قيوم خاضع شوند و آنكه حامل ظلم باشد از رحمت خدا محروم مىشود.
هر كس اعمال شايسته كند و مؤمن باشد نه از مظلوم شدن مىترسد و نه از كم شدن پاداشش.
و بدينسان آن را قرآن روشن نازل كرديم و در آن انواع انذار را گوناگون آورديم تا از لجاجت بپرهيزند يا براى آنها تذكرى به وجود آورد.
بلند مقام است الله كه فرمانرواى حق است، در گفتن قرآن پيش از آنكه وحىاش تمام شود عجله مكن و بگو: پروردگارا علم مرا زياد كن.
ما پيشتر به آدم دستور داديم، فراموش كرد و در او ثباتى نيافتيم.
و چون به ملائكه گفتيم: به آدم سجده كنيد، سجده كردند مگر ابليس كه امتناع نمود.
گفتيم: اى آدم اين دشمن است براى تو و براى همسرت، شما را از اين باغ خارج نكند كه به زحمت خواهى افتاد.
تو راست كه در آنجا گرسنه نشوى و عريان نمانى.
و تو در آنجا تشنه نمىشوى و از حرارت آفتاب به زحمت نمىافتى.
شيطان به او وسوسه كرد و گفت يا آدم آيا دلالتت كنم بر درخت هميشگى و حكومتى كه كهنه نشود.
هر دو از آن خوردند، عورتشان بر آن دو ظاهر شد، شروع كردند از برگهاى باغ بر عورت خود مىگذاشتند، آدم به خدايش عصيان كرد و نااميد شد.
سپس خدايش او را برگزيد و بر او توبه كرد و هدايتش نمود.
گفت: از آنجا فرود آئيد بعضى از شما دشمن بعضى هستيد، پس اگر به شما هدايتى از من آيد هر كه تابع هدايت من باشد نه گمراه مىشود و نه شقى.
و هر كه از ياد من اعراض كند، او زندگى تنگى خواهد داشت و روز قيامت كور محشورش كنيم.
گويد: خدايا چرا كور محشورم كردى حال آنكه بينا بودم.
گويد: اين چنين آيات ما بر تو آمد، فراموش كردى، امروز همانطور فراموش مىشوى.
اين چنين كيفر مىدهيم به آنكه اسراف كرده و به آيات ما ايمان نياورده است، عذاب آخرت سختتر و پايدارتر است.
آيا معلوم نشد بر آنها، كه چقدر مردمان را پيش از آنها هلاك كرديم، در خانههاى آنها راه مىروند، در اينها موعظههايى است خردمندان را.
اگر نبود وعده مهلت و اجل معين كه از پروردگارت گذشته و عذاب بر آنها ملازم مىشد.
بر آنچه مىگويند صبر كن و خدايت را تسبيح و حمد كن پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و در بعضى از ساعات شب و اطراف روز، او را تسبيح گوى تا بر قضاى خدا راضى شوى.
خيره مشو به آنچه از متاع دنيا به كفار دادهايم آنها زينت اين دنيا هستند، (خواستهايم) امتحانشان كنيم، روزى خدايت بهتر و پايدارتر است.
اهل خويش را به نماز امر كن، خودت نيز بر آن صبر كن، ما از تو روزى نمىخواهيم، ما به تو روزى مىدهيم، عاقبت براى تقوى است.
مشركان گفتند: چرا براى ما معجزهاى از پروردگارش نمىآورد؟ آيا دليل روشن آنچه در نامههاى اولى است براى آنها نيامد؟!.
اگر پيش از آمدن قرآن هلاكشان مىكرديم مىگفتند: پروردگارا چرا بما پيامبرى نفرستادى تا پيش از ذليل و خوار شدن از آيات تو پيروى كنيم؟
بگو: همه منتظريم، منتظر باشيد، به زودى مىدانيد اهل راه راست و هدايت يافته كدامند.